خاطره خوشبختی

01:19 - 1394/05/09

این متن  ماجرای  خودم هست که دوست دارم واقعا بهش برسید.......

اولین بار که به خاطر سو استفاده گری دوستم مجبور شدم ، یک هیات مدیره رویایی رو همراهی کنم هرگز فراموشم نشده ...
اون روز دوستم  از رودر باستی من استفاده کرد و من رو به جای خودش جهت همراهی هیات مدیره جدید راهی مرکز نمود...
حسی که داشتم تلفیقی از شادی و ناراحتی بود ..ناراحت از رفتار دوست و خوشحال از امکان تجربه ارتباط با ادم هایی که حتی در رویاهایم هم چنین امکانی وجود نداشت...
آدم هایی دست نیافتنی که همیشه از ویترین هیات مدیره میشد آن ها تماشا کرد، بدون هیچ نوع ارتباط و حتی تقابلی ...!!
و من همراه رئیسان شدم ...
تمام خاطرات اون  رو ز توی ذهنم هست
شادی که گاهی از حدتش با لبحندی یواشکی می کاستم و حس غرور  از ارتباط با چنین ادم های مهمی ....!
و عکس هایی که با اونن  هیات مدیره  گرفته شد و لحظه هایی که تمامش در خاطرم ماند ....
روز هایی که با مرور خاطراتش هم به شادی گذشت ..........
شادی که فکر نمیکردم هرگز تکرار شود !!
اما باید بگویم اون  شادی حقیقتا هم  هرگز تکرار نشد .....!!!!!!!!!!!!!!
چندی بعد آن همراهی یک سمت تشریفاتی و ساده در ان ارگان گرفتم ....
شاید بعد اون خوشحالی این ماجرا می بایست صد درصد از یک عکس گرفتن ساده خوشحال کننده تر می بود ولی این تفاق نیوفتاد!
و حالا هر هفته جلسه برگزار میشد و من با اعضا این هیات مدیره ارتباط نزدیک تری داشتم...
ولی هرگز آن خوشحالی اول تکرار نشد........
من امروز خیلی فراتر از رویاهایم به چیز هایی رسیده ام که زمانی تصورش هم برایم سخت بوده....
 و شادی هایی که بی هیچ علت منطقی گم شده اند ؟؟؟!!!....
امروز تعداد عکس هایم با این هیات مدیره  رویایی از تعداد انگشتان دستم بیشتر است ولی دیگر  هرگز لبخندی بر لبام نمی آید ....
آن شادی اولین عکس و حضور هرگز تکرار نشده و من یقین دارم نخواهد شد حتی اگر روزی من بر پشت میز ریاستش نشسته باشم ....
و شاید حالا  از نگاه آدم های بیرون از قاب امروز ادم مهم و شادی باشم..!!
و حالا عمیق تر که فکر میکنم خوش بختی های خودم را به یاد می آورم ....
من دقیقا جایی خوشبخت بودم  که لبخند هایم بی اختیار می آمد و به تمام علت های ساده خوشحال می شدم....
من خوشبختم حتی اگر کلی آرزو ی معطل داشته باشم ....
کلی رویای دست نیافتنی ...
من دقیقا زمانی خوشبختم که میتوانم لبخندهای واقعی بزنم ... ذوق کنم و برای پنهان کردن شادی درونم یواشکی لبخند بزنم ،حتی اگر هیات مدیره ای از پشت ویترین مقامش مرا نشناسد یا آن قدر پول دار نباشم که ماشین های گران قیمت را برانم .....!!
در واقع برای همه خوشبختی های تکرار نشدنی ام هرگز احتیاجی به هیات مدیره بودن و پول ثروت نخواهم داشت (اگر معنای واقعی خوشبختی را مثل امروز کاملا درک کرده باشم .....)!!!!!!!!!!!

 

http://btid.org/node/70387

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
8 + 1 =
*****
تصویر سروناز20

دقیقا همین طوره .ممنون عزیزم

تصویر باران
نویسنده باران در

درسته سروناز جان اون چیزی که ممکنه برات خیلی زیبا بیاد وقتی واردش میشی میبینی خیر
این ساده بودن ها و بی شیله پیله بودن ها شادی هاش طبیعی تر و لذت بخش تر هس

نه میز و مقام و پول
یه دل آروم فقط ميتونه خوشبختی واقعی باشه....
ممنون آفرین
مثه همیشه زیبا :)

تصویر گلدسته

قلم زیبایی داری سروناز جان

تصویر سروناز20

این اتفاق واسه خودمه که سعی کردم خیلی ادبی تعریفش کنم .ان شالله که به دلتون بشینه و مفید باشه.

تصویر شیرین بیان

چقدر سایت سوتوکور شده ..........................................

تصویر شیرین بیان

این متن زندگی سروناز20ه،؟؟؟
یا یه متن واقعیه که سروناز بیست تعریف کرده؟؟؟