خواستگارم ام .اس داره

20:21 - 1392/11/19

سلام...خسته نباشید.....سایت خوبی دارید....
من دختری 20 ساله هستم اهل قم که سه سال پیش از طریق وبلاگ با پسری 24 ساله از اصفهان آشنا شدم.....زمان آشنایی و صحبت کردن ما در نت یک ماه و تلفنی دو هفته بود بعد خانواده ها در جریان قرار گرفتن و موضوع آشنایی در نت رو بیان کردیم بعد از در جریان قرار گرفتن خانواده ها خانواده ایشون به خواستگاری من اومدن که البته 17 سالم بود.....اولش خوب پیش رفت تا زمانی که من بیماری ایشون رو با خونواده ام به اصرار خودشون در میون گذاشتم( بیماری ام.اس و به گفته پزشکان خوش خیم و قابل کنترل)که خانواده ام به شدت مخالفت کردن من از همون زمان تا الان خواستگار های زیادی داشتم که واقعا شرایط ایده آلی داشتن و شاید آرزوی خیلی از دختر ها بودن.... خانواده ام میگن با یکی از همین ها ازدواج کنم...ولی من فقط و فقط ایشون رو به عنوان همسر آینده ام قبول دارم و هیچ کس به دلم نمیشینه ....الان دو ساله که من اصفهان دانشجو هستم و همه جوره ایشون رو شناختم و کوچکترین شکم به یقین تبدیل شده..... تنها مشکل ایشون بیماریه.....از بقیهه نظرها مشکلی نداریم.....چه طوری خانواده ام رو راضی کنم؟؟؟؟؟؟؟ایراد هایی که میگیرن.
1. بیماره ( مهم ترین مسئله همینه....البته دو بار به اتفاق آقا پسر و خاواده ها دکتر متخصص رفتیم ...دکتر ها گفتن ام.اس ایشون خوبه و تا حالا مشکلی نداشتن انشا الله من بعد هم مشکلی پیدا نمیکنند ولی مادر و پدر من مهر و امضا میخوان که کسی زیر بار این کار واسه منم که سالمم نمیره)
2.راه دوره غریب میشی.
3.اینترنتی آشنا شدین( تقصیر خودمون شد که گفتیم)
4.به دلمون نمیشینه... خوشمون نمیاد....
من هیچ وقت هدفم ازدواج نبوده....دوست دارم با کسی که دوسش دارم زندگی کنم....الان 4 ماه از آخرین خواستگاری میگذره...چه کنم؟

http://btid.org/node/25272
تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

بهتر است در این زمینه به همراه خانواده خود با یک متخصص صحبت کنید و آگاهی پیدا کنید که نحوه زندگی اینگونه افراد چگونه است و نوع ام اس طرف مقابلتان از چه نوعی است و ...

وقتی با متخصص در این زمینه صحبت کردید و اطمینان پیدا کردید که مشکل جسمی برای ازدواج وجود ندارد، در آن صورت تاحدودی خانواده شما از بابت بیماری ایشان اقناع می‌شوند؛ زیرا بیشتر خانواده‌ها فکر می‌کنند که افرادی که دچار چنین بیماری می‌شوند، دیگر توانایی زندگی کردن را ندارند. امّا با کسب اطلاعات لازم چه بسا نظرشان تغییر کند.

ولی در درجه اول سعی کنید اطلاعات درست و ضروری را در مورد بیماری طرف مقابلتان بدست بیاورید تا با اطمینان بتوانید تصمیم درستی برای زندگی خود بگیرید.

این نکته را هم توجه داشته باشید که نباید با مسأله ازدواج به صورت احساسی، رفتار کنید زیرا باید تناسب لازمه بین طرفین وجود داشته باشد و به صرف علاقه مندی طرفین دلیل بر مناسب هم بودن نیست.

سعی کنید به صورت منطقی با این مسأله رفتار کنید. امّا برای اینکه بتوانید تشخیص بدهید که در مورد ایشان احساسی رفتار می‌کنید یا نه بهتر است به این سوال توجه کنید. اگر فرد دیگری غیر از ایشان، با همان شرایطی که ایشان دارد، به خواستگاری شما بیاید، آیا نظر شما مثبت خواهد بود؟

اگر پاسخ شما منفی باشد دراینصورت شما احساسی تصمیم گرفته‌اید؛ زیرا این فرد همان شرایط فرد مورد علاقه‌تان را داراست پس چطور به فرد مورد علاقه‌تان پاسخ مثبت می‌دهید ولی به این فرد جواب منفی می‌دهید؟!

پس سعی کنید با در نظر گرفتن تمام جوانب مسأله تصمیم گیری عاقلانه‌ای برای زندگی خود داشته باشید.

با آرزوی موفقیت

تصویر یه عاشق واقعی

راه دور رو درست میگن ...ام شما بگو که من قراره باهاش زندگی کنم نه شما ....البته این موضوع رو هم عاقلانه دربارش فکر کن ....اینم احساساتی تصمیم نگیره ....ببین فاصله از خانواده ات چقدر میتونه سخت باشه ....به سختی هاش حداقل فکر کن ....بعدش برای خودت دلیل بیار که مشکلی نداره ...ولی حداقل به مشکلاتی که میتونه بوجود بیاره یه بار منطقی فکر کن 

تصویر یه عاشق واقعی

دوست عزیز مشکلات بیماران ام اس رو برید کامل بخونید ....با اون خانواده هایی هم که بچه اشون ام اس داره صحبت کنید ...از مشکلاتشون بپرسید ...دارو هاشون ....هزینه هاشون ...شرایط نگه داریشون ...

اینا رو بررسی کنید ....یه وقت احساسات جلوی چشماتون رو نگیره و همه چیز رو ساده بگیرید 

 

یاحق

تصویر amin 917
نویسنده amin 917 در

بنظرم شما نمیتونید واقع بینانه به قضیه نگاه کنی؛؛باور کن وقتی وارد مشکلات بشی،پشیمونی شدید سراغت میاد!

از نوشته ات پیداست که دختر حساسی هستی،و طبیعیه که در صورت تشدید بیماری ایشون،توانایی مراقبت و نگهداری ازشون رو ندارید!indecision

برای یه دختری مثل شما سخت خواهد بود کنار اومدن با خدای ناکرده هرگونه مشکلات جسمی! و یه عمر زندگیتو تباه میکنی!

 

"حرف خانواده رو گوش کن"
 

تصویر یه عاشق واقعی

ببین دوست عزیز شاید ایشون تا الان مشکلی نداشته ولی خوب من چند نفر از اقواممون این مریضی رو دارن ..که به مرور باعث فلجی شون شده ...

یعنی به مرور این مریضی بیشتر میشه ....

 

نمیدونم واقعا این مریضی چجوریه ولی بهتره که فقط با متخصص صحبت کنی ....

تصویر مینا72
نویسنده مینا72 در

شما شاید در ماه یک روز 15 ساعت کار کنید......این بنده خدا هر روزش همین طوری میگذره............من کاملا ایشون رو میشناسم....حتی به محل کارشون رفتم......همه به سرش قسم میخورند........خوب اونا که منو نمیشناسند

تصویر هانا
نویسنده هانا در

به نظرم شما برا خودت خیلی دلیل تراشی میکنی حتی الان ماها که نظر دادیم میخوای نظره ماهارو مثبت کنی این به خاطره علاقه زیادت به اون آقاس ولی با خودت روراست باش فکره همه جاشو بکن ام اس با تغذیه درست خیلی خوب کنترل میشه ولی کسیو میخواد که مواظبش باشه ناراحتی و افسردگی ام اسو تشدید میکنه میتونی مواظبش باشی در آینده میتونی هم از بچه نگه داری کنی هم از شوهرت ؟فک نکن ام اس بیماریه که یهویی کسیو از پا بندازه اگه پیشرفت کرد مراقبته بیشتری میخواد  میتونی؟میتونی همیشه بهش روحیه بدی حتی اگه یه روز احساس کرد خیلی سست شده یا خدایی نکرده جایی از بدنش فلج شده؟؟اون الان جوونه قدرته بدنیه بالیی داره روحیه اش خوبه ولی مسن تر که شد تو باید بهش روحیه بدی اگر انقد محکمو قوی هستی یا علی توکل کن مطمئن باش بقیه اراده تورو ببینن خودشون قبول میکنن لازمم نیست براشون دلیلای زیاد بیاری واقعا منطقی فک کن 
 

تصویر مینا72
نویسنده مینا72 در

من اهل سختی کشیدن نیستم..........این حرفایی هم که زدین و میزنند تو کتم نمیره .... فلج شدن و اینا..........

تصویر هانا
نویسنده هانا در

چرا عزیزم اینو میگی خب در مورده ام اس این یه واقعیته یکی از مهم ترین علائمه ام اس فلجی های موضعیه که بهش نرسن زیاد میشه وگرنه ام اس مشکله دیگه ای نداره 
 

تصویر مینا72
نویسنده مینا72 در

از پاسخ هایی که دادین ممنون و مچکرم........من به شخصه با دوری از خانواده مشکلی ندارم............. بهشون وابسته نیستم..........در مورد بیماری هم عرض کردم به اتفاق آقا پسر و خانواده ها دو بار به پزشک متخصص مراجعه کردیم بار اول دکتر انقدر خوب صحبت کرد که پدرم همونجا قراره مهمونی های بعدی رو گذاشتن....بار دوم که پیش یه متخصص دیگه رفتیم  پدرم عصبانی بود و اصلا نذاشت دکتر صحبت کنه با داد و بیداد از مطب اومد بیرون............کی حاضره زندگی کس دیگه رو تضمین یا مهر و امضا کنه دوست عزیز؟؟؟؟؟/////// الان سه ساله که من با این آقا آشنا شدم ......کدوم مردی میتونه در روز 13 ساعت کار کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من تو این سه سال به جز یه اسم ام.اس که روشه اثری از بیماری ندیدم .....خصوصا از وقتی که اومدم اصفهان بیشتر با هم در ارتباط هستیم.......... ایشون مهندس برق هستن و فوق العاده فعال...........هیچ جوره تو کتم نمیره بخوام فکر کنم شاید بعد 120 سال یه روزی فلج بشه

 

تصویر ali2541
نویسنده ali2541 در

سلام

وقتی آدم به کسی علاقه و وابستگی پیدا می‌کنه تنها به نکات مثبت فرد توجه داره و هیچ نقطه منفی در شخص نمی‌بینه.
اما بیاد داشته باشید ازدواج یک عمر زندگی است. و علاوه بر نقاط مثبت، باید نقاط منفی فرد رو هم در نظر گرفت. هیچکس نمی‌تواند ادعا کند که هیچ نقصی ندارد. شاید همین نقاط منفی که از چشم شما پنهان است خدای ناکرده زندگی شما را از هم بپاشد.
و برای پی بردن به شخصیت هر فردی، علاوه بر آشنایی خودمان، باید از محل کار و همسایه و دوست و آشنا هم تحقیق کرد.
به هر حال شما باید احتمال تشدید بیماری ایشان رو هم در نظر بگیرید. البته اگر علاقه شما کاذب نباشد در هر وضعیت ایشان را باید قبول کنید.
در ضمن بنده شاید روزی 15 ساعت کار کنم.laugh بعضی اوقات هم شده 2 شبانه روز کامل کار کردم. و  در آخر توصیه می‌کنم بصورت حضوری با یک مشاور ازدواج، مشورت کنید.

 

تصویر مینا72
نویسنده مینا72 در

از پاسخ هایی که دادین ممنون و مچکرم........من به شخصه با دوری از خانواده مشکلی ندارم............. بهشون وابسته نیستم..........در مورد بیماری هم عرض کردم به اتفاق آقا پسر و خانواده ها دو بار به پزشک متخصص مراجعه کردیم بار اول دکتر انقدر خوب صحبت کرد که پدرم همونجا قراره مهمونی های بعدی رو گذاشتن....بار دوم که پیش یه متخصص دیگه رفتیم  پدرم عصبانی بود و اصلا نذاشت دکتر صحبت کنه با داد و بیداد از مطب اومد بیرون............کی حاضره زندگی کس دیگه رو تضمین یا مهر و امضا کنه دوست عزیز؟؟؟؟؟/////// الان سه ساله که من با این آقا آشنا شدم ......کدوم مردی میتونه در روز 13 ساعت کار کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من تو این سه سال به جز یه اسم ام.اس که روشه اثری از بیماری ندیدم .....خصوصا از وقتی که اومدم اصفهان بیشتر با هم در ارتباط هستیم.......... ایشون مهندس برق هستن و فوق العاده فعال...........هیچ جوره تو کتم نمیره بخوام فکر کنم شاید بعد 120 سال یه روزی فلج بشه

 

تصویر توانا
نویسنده توانا در

عزیزم یکی از آشناهای من ام اس داره . ولی خدا رو شکر با شوهر و بچه هاش زندگی خوبی دارن . سعی کن به خانوادت اطلاعات وسیعی درباره این بیماری بدی. و اینکه آشنا شدنتون به این صورت هیچ مشکلی نداره به هر حال هرکسی باید یه جوری با طرف مقابلش آشنا بشه که قسمت شما هم اینجوری بوده . به خانوادتم حق بده نگرانت باشن ولی سعی کن با ملایمت باهاشون صحبت کنی که انشاء الله همه چی به خوبی پیش بره.

تصویر مینا72
نویسنده مینا72 در

من هم کسای زیادی رو میشناسم که این بیماری رو دارن ومشکلی براشون پیش نیومده.........همسایه خودمون 15 ساله ام.اس داره و از من سروحال تره.............. خانوادم زیر بار نمیرن

تصویر سحر20
نویسنده سحر20 در

اول خوب فکر کن نسبت به این تصمیم

ببین میتونی تحمل کنی همسرت فلج باشه

میتونی تحمل کنی که همه بار زندگی رو دوشت باشه

اگه ازش جدا بشی کسی ترو مجازات نمیکنه

ولی اگه باهاش ازدواج کنی وبعد از یه مدت بگی میخام جدا بشم 

اون موقع باید مجازاتو سرزنش بشی

دوستش داری خیلی خوبه ولی باید همه جوانب رو بسنجی 

 

تصویر هانا
نویسنده هانا در

من بیمارای ام اسو از نزدیک دیدم اوناییش که بیمارشون خوشخیمه مشکلی ندارن و کاملا عادی هستن ولی با مراقبتو کنترل .اگه سهل انگاری بشه یا تو تغذیه دقت نشه شاید وخیم بشه باید خیلی تحمله بالایی داشته باشی از لحاظه روحی محکمو قوی باشی میتونی؟بچه هاشون مشکلی ندارن این بیمارا واگیر دارم نیست یه جورایی مثله حالته سردیه خیلی زیاده که بدنو سست میکنه به نظره من به موسسه های بیماریهای خاص یه سری بزن و اینجور زندگیارو از نزدیک ببین تا بتونی بفهمی تحملشو داری یا نه اگه خودت راضی شدی وقتی این چیزارو دیدی مادرتو هم ببر با یکی از خونواده هایی که مشکلی ندارن آشنا کن ام اس خیلی قابله کنترله مثله یه بیماریه تغذیه ای میمونه فقط مادرتو ببر تو یکی از موسسه ها باهاش حرف بزنن از نگرانی بیرون بیاد 

تصویر هانا
نویسنده هانا در

در ضمن بعضی ها هستن به عیادته اینجور بیمارا میرن البته اوناییش که اوضاعشون خوب نیست و کمکشون میکنن اگه بتونید برید از نزدیک ببینید خیلی بهتره 

تصویر یه عاشق واقعی

 

و حتما قبلش از خانوادشون تحقیق کن ....

سعی نکن احساساتت جلوی تصمیم عاقلانه رو بگیره ..

 

بیماری ایشون رو واقعا میتونی نحمل کنی ؟؟؟

من اطلاعات دقیقی درباره این بیماری ندارم که برای فرزندان یا خودت چه مشکلی ایجاد میکنه ...

ولی ببین حاضری شرایطش رو بپذیری یا نه ؟؟؟

فکر کن دو ساله از زندگیتون گذشته و حالا شرایط رو میتونی بپذیری ؟؟؟؟؟؟؟؟

 

منطقی فکر کن ..نه احساسی ....

به خانوادت هم حق بده ....میخوان خوشبخت بشی ....

 

باهاشون نجنگ ..

تصویر یه عاشق واقعی

دوست عزیز 

 

مشکلاتی که خانواده مطرح کردن رو باید تک تک جواب بدید ...

منطقی برخورد کنید و نه احساسی ...این که بگی یا این پسره یا هیشکی دیگه ...خانواده ها با این جور جملات مشکل پیدا میکنن ...

چون فقط احساس هست ..میدونن بعدا احتمال پشیمونی شما هست ...برای همین میخوان جلوی کارتون رو بگیرن ..

 

حالا در مورد مشکلاتی که شما فرمودید ...

مشکل بیماری ایشون رو باید با پزشک صحبت کنید ....و پدر و مادرتون هم اونجا باشن که کاملا بفهمن بیماری ایشون به چه شکلی هست که بعدا براتون مشکل ایجاد میکنه یا نه ...

راه دور بودن برای یه دختر واقعا میتونه درد سر ساز باشه ...

باید این موضوع رو هم بررسی کنی ...

خیلیا بودن که این موضوع براشون مشکل ایجاد کرده ...باید با خودت خلوت کنی ...ببینی واقعا مشکلی برات ایجاد نمیشه ...

سعی کن احساسی به این موضوعات فکر نکنی ...

چون الان تب و تابش رو داری ...بعدا که بخوابه ...فقط خودتی و خودت ....

 

ببین شما اگه واقعا منطقی و عملی راه میخوای 

باید اولا تکلیف ذهنت رو با ایشون مشخص کنی ....

یعنی تا وقتی ایشون تو ذهنت هست ...بهترین پسر دنیا هم بیاد نظرت تغییر نمیکنه ....

 

به نظرم سعی کن ایشون رو فراموش کنی ...چون دور بودن از خانواده خودش خیلی میتونه برای یه دختر سخت باشه..نمیدونم چقدر به خانواده وابسته هستی ...ولی این موضوع برای هر دختری سخته ....

اینترنتی اشنا شدنتون هم که خوب خوب نیست ...اما حالا که گفتید و دارید حضوری همدیگر رو میبینید خوبه...

 

تصویر یه عاشق واقعی

خدایا...
به داده و نداده و گرفته ات شکر...
که داده ات نعمت است...
نداده ات حکمت است...
و گرفته ات امتحان
آمین یا رب العالمین

تصویر hastia
نویسنده hastia در

سلام.به نظرم درباره بیماریشون باید با یه پزشک خوب مشورت کنی تا بتونی همه عواقب تصمیمتو در نظر بگیری.بعضی از انواع ام اس خفیفترن و خیلی به زندگی روزمره آسیب نمیزنن ولی ممکنه یکدفعه عود کنه.تو سایت انجمن ام اس ایران انواعشو نوشته.حتما یه سر بهش بزن

www.iranms..ir

 

تصویر ali2541
نویسنده ali2541 در

سلام شما باید احتمالات زیر را در نظر بگیرد بعد دوباره در موردش فکر کنید.
1. ممکن است شما در محل سکونت ایشان سکنی گزینید. آیا می‌توانید به دور از خانواده خود در شهری غریب یک عمر زندگی کنید؟
2. ممکن است خدای ناکرده وضعیت بیماری ایشان نه تنها بهبود پیدا نکند، بلکه بدتر هم شود. فرض کنید هم اکنون هم چنین است. آیا حاضرید با چنین فردی ازدواج کنید؟
بجز مورد چهارم، در سه موردی که ذکر کردید به والدین خود حق دهید. خود آشنایی شما از طریق اینترنت آثار بدی چون بدبینی را بدنبال دارد.
این علاقه شما کاملا مشخص است که احساسی است نه عقلانی. چرا که اگر چنین نبود در مورد بیماری ایشان بیشتر تأمل می‌کردید.

تصویر آقا سعید

انشاله که خدا شفاشون بده-آمین

خواهر خوبم نمیخوام بگم باهاش ازدواج نکن و یا ته دلتو خالی کنم .میخوام خودتو مطمئن کنی که میتونی باهاش زندگی کنی و تحمل سختی ها و مشکلاتشو داری ،باید بدونی سخته و بعدا پشیمونی شما هم خودتونو داغون میکنه و هم امید و اعتماد به نفس ایشونو از بین میبره وگرنه اگر شما این اعتماد به نفس و اعتقاد راسخ به ازدواج با ایشون رو دارین که چه بهتر .مگر ایشون حق زندگی نداره و دیگه نباید از هم صحبتی با کسی که دوستش داره استفاده ببره؟؟ بنظرم کار بزرگی داری انجام میدی و بدون اگر با نیت خوب هم باشه و خالصانه انشاله خدا کمکتون میکنه

10 سال پیش دختری رو میشناختم که عاشق یه جانباز قطع نخاعی شده بود اون جانباز هیچ کاری نمیتونست انجام بده ولی این دختر عاشقش شده بود و اونو خیلی دوست میداشت و بالاخره بعد از یکی دو سالی که با خانواده کلنجار رفت اونها موافقت کردن و ازدواج سر گرفت. زندگی با یه قطع نخاعی فوق العاده سخته ولی ایشون این کارو بخاطر اجر و ثوابش و اینکه دینی به گردن خودشون میدونستن انجام دادن

براتون آرزوی خوشبختی و سلامتی دارم

موفق باشید

تصویر متفکر
نویسنده متفکر در

سلام
دوست داشتم چندتا نکته را دوستانه بهتون بگم .انشاا.. مفید باشه.
اول اینکه خوب فکراتو بکن .فقط فکر امروز نباش  فقط فکر اینکه چطور خانواده را راضی کنی نباش.شما قراره یک عمر با هم به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کنید .یک نکته ی بسیار بسیار مهم عشق است که باعث میشه خیلی چیزها را ندید بگیری واقعا اینکه میگن عشق آدمو کر وکور میکنه را جدی بگیر .پیش یک متخصص برو تا خطرات احتمالی که در آینده امکان داره به وجود بیاد را کامل برات توضیح بده .درسته که معجزه وجود داره درسته که عشق وجود داره اما آدمی هم آستانه ی صبر و تحمل داره .ببین مرد میدون هستی یا نه .ببین میتونی اگه خدای ناکرده اتفاقی افتاد بدون منت گذاشتن و کوچکترین دلخوری ازش مراقبت کنی .بهت پیشنهاد میکنم از دکتر آدرس چندتا از این بیماران را بگیری و به خونشون یک سری بزنی .خیلی دقت کن که عشقی که الان در وجودت زبانه میکشد کاذب نباشد و بعد از ازدواج تازه به خودت نیایی که چرا؟؟؟؟(این صحبتهای من را از روی دلسوزی حساب کنید .شخصی که بیرون ماجرا قرار دارد و تذکر میدهد.)

دوم در مورد مسافت .باید بگم غربت غم بسیار نافذی دارد .شاید بگی خب من الان دانشجو هستم و مشکلی ندارم .درسته اما شما میدونی که باز هم به خونتون برمیگردی .هنوز به طور کامل از خانواده جدا نشدی .ببین هر دختری دوست داره یک حامی داشته باشه .بعد از ازدواج نیاز عاطفی به خانواده بیشتر میشه .روی این مسئله هم دقت کن.

امیدوارم راجع به این موضوع با دقت کامل تصمیم بگیری که بسیار مهم است

امیدوارم در زندگیتان بسیار موفق باشید

تصویر shakib
نویسنده shakib در

شما نباید به خانواده جریان اشنایی از نت را می گفتید اما حال که گذشت ،

در مورد بیماری که گفتن مهر وامضا می خواهند می توانید نزد همان متخصص بروید و جریان را به بگویید و تقاضا کنید که چند کلمه به دست خودش بنویسد و مهر و امضا کند و یا دکترهای دیگری و یا اصلا جواب ازمایش را می توانید ببریدو..اگر موفق نشدید می تونید به والدینتون بگید که اگر مشکل بیماری ست می توانند همراه شما و پسر مورد نظر به نزد دکتر بروند تا با گوش خودشان بشنوند و ببینند.

در مورد دوری راه اگر می توانید فعلا به پسر مورد نظر بگید که ی مدت در شهر شما زندگی کنه مثلا چند سالی اگر موقعیت شغلی نداشت می تونی اونوقت شهرشون را عوض کنند ولی در این حال می توانید به والدین بگید که والدین پسر راضی که در شهر شما ساکن بشود،یا اینکه بگید با توجه به  اینترنت و یا تلفن دوری راه دیگه بی معناس یا هر چند وقت یک بار به شهر خودتان بعنوان مهمان سر می زنید و...یا اینکه بگید با وجود خوبی های ایشا ن و تناسبهاییی که با ایشان دارید دوری راه برای شما مشقت بار نیست و بعد از مدتی عادی میشود ،مخصوصا با وجود فرزند و..

در مورد اینکه می گویند به دلمان نمی شیند بگید که مهم این است که با ایشان از تناسبهای لازم برخوردارید و به دل شما نشسته و می توانند در مورد ش تحقیق کنند که فرد مناسب شماست و این شما هستید که می خواهید با او زندگی کنید،شاید ی خواستگاری هم بیاید به دل آنها بنشیند اما به دل شما که می خواهید با او زندگی کنی ننشیند،پس همینکه  فرد مناسب شماست و با او از تناسبهای لازم فکری اخلاقی رفتاری اعتقادی برخوردارید این نقطه بسیار مثبتی است و..

اینکه اینترنتی اشنا شدین هم بگید که درسته از طریق اینترنت اشنا شدید ولی این برای محض آشنایی اولیه بود و اینکه او بدنبال ارتباط و ...نبوده بخاطرهمین بعد از آشنایی اولیه فورا به خواستگاری آمدند و کارتان به ارتباط کشیده نشده است.

در اخر می توانید از طریق افرادی که روی والدین شما اثر گذارند مانند بزرگ فامیل یا دوستان ...اقدام کنید تا نظر آنها را جلب کنید

در ادامه مطالعه این لینک برای شما مفید است ،جلب رضایت والدین

http://moshaver41.ir/post/200

http://moshaver41.ir/post/544

 http://moshaver41.ir/post/114

http://moshaver41.ir/post/200

 

http://moshaver41.ir/post/114

http://moshaver41.ir/post/20