سلام ،من ۳۲ سالمه از ۱۵ سالگی به عقد همسرم در اومدم ،ی ازدواج فامیلی ،عاشقانه همسرم دوستداشتم ولی ایشون با من خیلی سرد بود که البته رفته رفته بهتر شدن ،الان دو قرزند دارم ،ما تو زندگی خیلی مشکلات داشتیم حتی ورشکستگی همسرم وتغییر شرایط که من مطیع ایشون بودم وهرچیزی پیش می امد پشت ایشون بودم ،همسرم عشق زندگیم بود ،حدود دوسال پیش تونستیم خونه بخریم و هفت ماه پیش وارد خونمون بشیم ،خوشحال از زندکی که با چنگ و دندون ساختم ،که ۳ ماه پیش فهمیدم شوهرم ۵ سال با خانمی متاهل رابطه داره ،حتی رابطه جنسی ،...حالم خیلی بده دوبار تا مرز سکته رفتم ،دیگه شوهرم دوستندارم ،ولی ازش نتونستم متنفر بشم خودش خیلی پشیمونه میگه ناخواسته بوده و علتش همون ورشکستگی بوده ولی خداشاهده من هیچ فشاری به ایشون نیوردم در زمینه ورشکستگی ،از خودم بدم میاد ،از زندگیم ،ولی نمیتونم بد باشم ،به کسی نگفتم این خیانت رو ،موندم به خاطر بچه هام ،ولی دارم دیوونه نیشم ،از طرفی اون خانم هر از گاهی پیام میده وتهدید میکنه ،دلم خونه من عمرم ،جوونیم رفت ،احساس شکست میکنم ،همسرم بهم قول داده که زندگی رو دوباره برام میسازه ،ولی من همه کار کردم براش همیشه مطیعش بودم و زنی پرنشاط و فعال بودم ولی الان حس میکنم مرده ام ،میدونم طلاق نه اینده خوبی برای من ونه برای بچه هام میسازه ،ولی نمیدونم با روح زخمی خودم چه کار کنم ،دلم خیلی شکسته ،من به همسرم اعتماد کامل داشتم ،اصلا باورم نمیشه که اینکار کردن چون واقعا ادم سالمی بود ،لطفا راهنماییم کنید من با هیچ کس حرف نزدم ،چه جوری اون خانم دیگه پیام نده وتهدید نکنه ،چه جوری اروم باشم لطفا برام دعا کنید ،دوستداشتم زندگی داشتم که کسی دوستم داشت
-------------------------------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register
با سلام به شما کاربر محترم
حس و حال شما قابل درکه و طبیعی است که از خطای همسرتون به شدت ناراحت باشید و هیجانات منفی داشته باشید، اما همانطور که خودتون هم اشاره کردید همسرتون قبول دارد که در حق شما خطا کرده و فهمیده که باید جبران کند. درسته که الان از دستش کاملا ناراحت و چه بسا خشمگین باشید، ولی توصیه می کنم به خودتون زمان بدید و فعلا نیازی نیست که تصمیم گیری کنید؛ چرا که در حال حاضر در اوج هیجانات به سر می برید و طبیعتا نمی شه انتظار داشت که تصمیم منطقی بگیرید.
اما با گذشت زمان و کاهش ناراحتی بهتر می تونید با اشتباه همسرتون کنار بیایید و اون حس و حال های منفی هم کم کم کاهش می یابد و اون وقت بهتر می تونید به آینده و فرصتی که به همسرتون می دهید امیدوار شوید. نکته امیدبخش این است که همسرتون متوجه خطایش شده و قصد دارد که جبران کند. لذا می شه به ایشون یک فرصت دوباره ای داد تا خطایش رو جبران کند.
موفق باشید.
سلام مهربونم
متاسفانه نه شما اولین خانومی هستین که خانوم های دیگه مزاحم زندگیتون میشن و نه اخرین نفر خواهید بود
مخصوصا تو این دوره زمونه
اما فرصت دادن به همسرتون خیلی خوبه به شرطی که از فرصت ها سو استفاده نشه
تمام راههای که اون خانوم باهاش باشوهرتون در ارتباطن قطع کنید
خط همسرتون، شماره و اگرم ممکنه خونه اگه توشهر بزرگی زندگی میکنین
به هرحال هیچکی غیرخودتون دلسوز زندگیتون نیست حتی نزدیکترین هاتون
انشالله همه چی درست میشه
زینب خانوم که ۱۸ یا ۱۹ سالته
اخه تو رو چه به این نظرهای اشتباه!
خیانت اصلا بخشیدنی نیست ......
آره خب خواهری ولی این خانم چه گناهی کرده
با بچه این وسط بازه نمیشه طلاق گرفت
واقعا ارزششو داشت اینکارا رو بکنه
اگه خدایی نکرده سر زنش بلایی میومد
میخواست چیکار کنه من جاش بودم
برا این بی عرضه بودنش نمیبخشیدمش
ولی برا بچه هام بهش فرصت میدادم بمونه
فقط بخاطر بچه ها مرد اینقدر ضعیف واقعا نوبره
من خودم بچه مادرمم کی قدرشو دونستم کی جبران کردم فقط اذیتش کردم
بچه ها اصلا قدر نمیدونن همه زحمتا یادشون میره
ولی خب ایشونم مادره دلش نمیاد اما چجوری میخواد با این مرد سر کنه زندگی کنه هووووف
نمیدونم والا
انشالله که خدا کمکش کنه
آبجی همه مادرا مهربونند هیچوقت یه مادر
از دست بچش دلخور نمیشه الخصوص
که بچسبه به زندگیش آره زیادم سخته
من جاش بودم اصلا آروم و قرار نمیگرفتم
کاش یکم سر عقل بیایم واقعا داریم
دستی دستی جامعه رو به خراب میکنیم
خاک تو سر اون خانم متاهل کنند
که نشست زیر پای شوهر تو
باوا اینا عقده ایند بیمارند
وقتی با اولی خوشی چه احتیاج به دومی
فامیل ما هم همینطور شد گفت میدونم متاهلی
ولی با منم دوست باش حتی باهاش قرار گذاشت
کارشون تا تعهد هم رفت الانم بچه دارند
دختره گورشو گم کرده پاش تا قاضیم کشیده شد
دلشم بخواد همچین همسر دلسوزی داره
شاید وسوسه شده باید ببینی چرا رفته طرفش
اگه تفریحه که هیچ وسوسه شده یه فرصت بهش بده
دختره رو تهدید کن بگو پاتو به دادگاه میکشم
خدا به کیا عشق میده واقعا که منم زنم نزدیک ۳۰ سال
دارم تنهایی بدون پشتوانه و خواهر زندگیمو میچرخونم
بخدا خیلی جاها بریدم کم اوردم از زور سر درد
سه تا قرص خوردم ولی پامک خطا نزاشتم
خودمو خودم ولی دلم نمیخوادکسی منو برا تفریح بخواد
میخوام تموم زندگیش عشقش باشم خواستم وقتی اومد
اولین مرد زندگیم باشه آره بیمار شدم
ولی حیامو حفظ کردم اونوقت اون یه همسر دلسوز
بچه داره چی میخواد بابا این همه پول ما داریم
بیاد ور داره بزنه به زخمش خسته شدم از تنهایی
وقتی درد دارم فقط خدا رو دارم خدا حتی
بهم یه خواهرم نداد کلی التماسش کردم ولی قسمتم نبود
تو همه راهی خدا کمکم میکنه الی تنهایی
بهش بگو قدر خانوادتو بیشتر بدون
پول دوباره بدست میاد ولی خانواده هیچوقت
بهش بگو اینا یه دختر ۳۰ ساله میگه
که نه خواهری داره نه عشقی
با سلام.
ببخشید بزرگوار شما چرا از خانمه شکایت نمی کنین؟ منظورش از پیام دادن چیه؟ من مطمئنم تنها هدفش اینه که شما این حالتی که الآن بهتون دست داده رو ببینه ...همین...پس سعی کن از این به بعد به همسرت بیشتر محبت کن و شادتر از قبل باش ...تا اون خانوم شکست بخوره نه شما.
ان شالله همسرتون واقعا پشیمون بشن از رفتارشون و به شما و زندگیتون پایبند بشن.
موفق و پیروز باشین.
عجب رویی داره این دختره
بچه پرو تازه تهدیدم میکنه
طلاق بگیر مرد خیانت کار هیچ وقت درست نمیشه فقط طلاق بگیر خودتو عذاب نده
واقعا سخته
منتها بدون داری زندگیت رو نابود میکنی