خیانت کار نیست اما شکاکم

07:55 - 1400/06/24

سلام دختری ۱۹ساله هسم و همسرم ۳۱سالشه ۴ساله نامزد دار هستیم 

نسبت به نامزدم خیلی شکاکم فکر میکنم به دختری پیام میده یا داعم فکر میکنم که ازم جداش میکنن 

و حس میکنم که با کسی در رابطه است در حالی که میدونم نامزدم دیوانه وار عاشقمه و دوستم داره و بارها بهم گفته که یه تار موی تو رو به هزارتا دختر نمیدم تا تو رو دارم نیازی به کسی ندارم و بهم ثابت شده که واقعا خیلی زیاد دوستم داره اما شکاکم و واقعا داره باعث عذاب خودم و همسرم میشه تو رو خدا بهم کمک کنید به چندتا مشاورم رفتم اما جواب نداد خیلی بیش از اندازه نامزدمو دوست دارم و خیلی بهش وابسته ام اصلا نمیتونم ازش دور بمون و چند وقته دیگه دانشگاه شروعه و برای ادامه تحصیل باید برم تهران که از خانوادم دور میمونم و فکر این که چطوری با این افکارم برم دانشگاه و از همسرم دور باشم داره دیونم میکنه لطف کنید منو راهنمایی کنید 

دوستام میگن شاید طلسم شدین طلسم جدایی باعث شکاک بودن میشه واقعا دارم اذیت میشم میشه بهم کمک کنید

-------------------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/registe+635

http://btid.org/node/182888

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
7 + 8 =
*****
تصویر ZAHRASADEGHZADH
نویسنده ZAHRASADEGHZADH در

ریشه شک من مربوط به چند سال قبل میشه که خانواده من خبر نداشتن یه فردی اومده بود و در مورد نامزدم به دروغ چیزایی به پدر و مادرم گفته بود که داره به دخترتون خیانت میکنه خیلی تحقیق کردیم و متوجه شدیم که اون فرد دشمن خانواده همسرم بوده و تمامی حرفاش دروغ بوده و حقیقت نداشته و بعد از اون من شکاک شدم حقیقت روح خودم دیگه داره ازرده میشه اصلا این حالمو دوست ندارم تا نامزدم زنگ میزنه میگه میرم همراه رفیقم سالن فوتبال میگم نه داره دروغ میگه شاید با یه زن قرار داره واقعا دیگه دارم اذیت میشم 

 

 

اینجایی که ما زندگی میکنیم نامزد داری مشکلی نیس یکم طولانی هست همه همین طورن 

و من به دلیل ادامه تحصیل فعلا نمیخام عروسی کنم چون ما استان فارس زندگی میکنیم و من باید برای ادامه تحصیل به تهران برم و فک میکنم با این افکار منفی نمیتونم از همسرم دور باشم و اونجا ازش دورم نمیدونم چیکار میکنه و چیکار نمیکنه من واقعا دیگه کم اوردم و نمیدونم چیکار کنم 

 

اعتماد به نفس دارم و میدونم که همسرم واقعا منو دوست داره برام کاملا ثابت شده و قلبا میدونم که بهم خیانت نمیکنه چون خیلی دوستم داره اما زمانی که شک و تردید به سراغم میاد نمیتونم اصلا باهاش مقابله کنم فکرمو خراب کرده اصلا نمیتونم تمرکز کنم واقعا دیگه موندم که چیکار کنم 

 

 

چندتا رفیق داره که حس میکنم اهل دختر بازی و این کارا باشن خودشم در این رابطه باهام حرف زده و بهم گفته اونا نامزد ندارن که اینکارا میکنن من تو رو دارم و نیازی به هیچکس ندارم اینارو قبول دارم اما بازم شک تردید نمیزاره که واقعا بیخیال رفتار کنم و حالم خوب باشه و حال که میخام برم دانشگاه واقعا ناراحتم چون با این افکار منفی واقعا برام سخته دور از همسرم باشم

خیلی همسرم رو دوست دارم طاقت دور موندن ازشو ندارم و فک  میکنم این بدبینی ها و شک ها همش بخاطر دوست داشتن زیاده چون بیش از اندازه دوسش دارم 

تصویر maleki
نویسنده maleki در

باسلام مجدد خدمت شما همراه گرامی:

دقت کردن و تفکر را برای مواقعی گذاشتن که حقیقتی وجود داره و ما یا ازش غافل هستیم و یا اینکه بهش توجهی ندارم و بها نمیدیم.

این دو عنصر را شما باید روش کار کنید. وقتی صداقت همسرتون برای شما ثابت شده چرا باز به ذهن و فکرتون اجازه می دید که به اون سمت منفی بره؟

بله وقتی ما ذهنمون را رها کنیم مشخصا به اخلال خانمانسوز پارانوئید( شک و بدبینی) دچار میشیم. وقتی حاضر نباشیم یه سری تمرین های بسیار ساده ای که برای دور کردن افکار منفی و جایگزینی مثبت ها را انجام بدیم نباید توقع بهتر شدن اوضاع را داشته باشیم.

گناهکار شمردن شخصی که پاکی و صداقتش ثابت شده هست به مراتب زشت تر از کسی است که گناه نکرده ولی خب ما هم خبر نداریم از رفتارش. شما میدونید بهتون همه چی ثابت شده و خودتون داید بارها و بارها تاکید می کنید به خوبی نامزدتون پس چند دقیقه ای به بدی این کار فکر کنید.

از یه طرف دیگه به قضیه نگاه کنید:
اگر همسرتون به شما این حس را داشت و با تمام تلاشی که می کنید برای ثابت کردن وفاداری و تعهد  و عشقتون باز هم ته دلش بهتون بدبین بود اونوقت چه می کردید؟

یه حساب جدا و یه شخصیت جدا برای همسرتون ایجاد کنید و هر روز به این نگاه مثبت اضافه کرده و از منفی ها کم کنید.
برای رفتن به دانشگاه و تحصیلتون هم نیاز به زمان برخورد با شرائط را دارید و به محض وارد شدن در اون فضا با ما مکاتبه کنید تا بهترین روش های پذیرش و کنار اومدن با دور شدن از خانه و نامزدتون را خدمتتون تقدیم کنیم.

بازهم تاکید به رعایت و تمرین فراز اخر توصیه قبلی را داریم.

موفق باشید.

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

ریشه شک من مربوط به چند سال قبل میشه که خانواده من خبر نداشتن یه فردی اومده بود و در مورد نامزدم به دروغ چیزایی به پدر و مادرم گفته بود که داره به دخترتون خیانت میکنه خیلی تحقیق کردیم و متوجه شدیم که اون فرد دشمن خانواده همسرم بوده و تمامی حرفاش دروغ بوده و حقیقت نداشته و بعد از اون من شکاک شدم حقیقت روح خودم دیگه داره ازرده میشه اصلا این حالمو دوست ندارم تا نامزدم زنگ میزنه میگه میرم همراه رفیقم سالن فوتبال میگم نه داره دروغ میگه شاید با یه زن قرار داره واقعا دیگه دارم اذیت میشم 

 

 

اینجایی که ما زندگی میکنیم نامزد داری مشکلی نیس یکم طولانی هست همه همین طورن 

و من به دلیل ادامه تحصیل فعلا نمیخام عروسی کنم چون ما استان فارس زندگی میکنیم و من باید برای ادامه تحصیل به تهران برم و فک میکنم با این افکار منفی نمیتونم از همسرم دور باشم و اونجا ازش دورم نمیدونم چیکار میکنه و چیکار نمیکنه من واقعا دیگه کم اوردم و نمیدونم چیکار کنم 

 

اعتماد به نفس دارم و میدونم که همسرم واقعا منو دوست داره برام کاملا ثابت شده و قلبا میدونم که بهم خیانت نمیکنه چون خیلی دوستم داره اما زمانی که شک و تردید به سراغم میاد نمیتونم اصلا باهاش مقابله کنم فکرمو خراب کرده اصلا نمیتونم تمرکز کنم واقعا دیگه موندم که چیکار کنم 

 

 

چندتا رفیق داره که حس میکنم اهل دختر بازی و این کارا باشن خودشم در این رابطه باهام حرف زده و بهم گفته اونا نامزد ندارن که اینکارا میکنن من تو رو دارم و نیازی به هیچکس ندارم اینارو قبول دارم اما بازم شک تردید نمیزاره که واقعا بیخیال رفتار کنم و حالم خوب باشه و حال که میخام برم دانشگاه واقعا ناراحتم چون با این افکار منفی واقعا برام سخته دور از همسرم باشم

خیلی همسرم رو دوست دارم طاقت دور موندن ازشو ندارم و فک  میکنم این بدبینی ها و شک ها همش بخاطر دوست داشتن زیاده چون بیش از اندازه دوسش دارم 

تصویر maleki
نویسنده maleki در

باسلام خدمت شما کاربر گرامی:

از شرائط به وجود امده و اذیت کننده برای شما بسیار نارحت هستیم و امیدواریم هرچه زودتر این مساله حل شده و ارامش نسبی به شما برگرده.

اساس و پایه زندگی اعتماد هست که اگر این نباشه هدف از ازدواج که رسیدن به ارامش هست محقق نشده که هیچ بلکه برعکس به مرور انسان بر اثر شک و بدبینی به نا امیدی، نا باوری، عصبانیت و افسردگی کشیده میشه.

در ابتدا باید بگیم چهار سال نامزد بودن زمان بسیار طولانی هست و شاید همین زمان باعث شده که خیلی از اتفاقات بیافته و شما فکر و ذهنتون را درگیر این مسائل کنید.

اینکه بدون شناخت درمورد شما و رفتارهای همسرتون بگیم علائم پارانوئید را مشاهده میکنیم کمی عجولانه هست و بهتره در این مکاتبه اول ذهنتون را به سمت و سوی ریشه یابی و خودشناسی معطوف کنیم و در پاسخ هایی که بعدا ذیل همین پست برامون ارسال میکنید درمورد بقیه مطالب هم صحبت می کنیم.

اول پیشنهاد میشه که ببینید ریشه این شک شما چیه و از کجا سرچشمه داره؟ ایا به اندازه کافی از نامزدتون شناخت ندارید؟
درمورد خودتون چی؟ چقدر خوداگاهی دارید و اینکه عزت نفس و اعتماد به نفستون را چک کردید؟ در چه مرحله ای هست؟
خاطرات تلخی در کتابچه روزهاتون هست که بهش فکر می کنید و یا افرادی را می شناسید که علی رغم داشتن نامزد و همسر خوب باز هم جذب دیگران میشن؟

چند نمونه از این سوالات را ازخودتون بپرسید و ابتدا به یه ثباتی در شخصیت و رشد در درون خودتون برسید تا بتونید درمورد نامزدتون بهتر فکر کرده و هیجانات منفی و ناامنی ها راهم که بهتون تلقین میشه از بین ببرید.

ناگفته نمونه که با این روش بخواهید برید جلو با از دست دادن ها مواجه شده و جز حسرت چیزی براتون باقی نمی مونه.

بدونید اگر انرژی و وقتی را که برای این فکر منفی و خسارت زا دارید مصرف می کنید، ببرید به سمت جذاب شدن و جذب کردن نامزدتون نه تنها بی وفایی بلکه کشته مردن بودن برای شما را توی کارش قرار میده.

برای شروع جهت فاصله گرفتن از این مساله تا  دو هفته هر وقت این شک و بدبینی سراغتون میاد باهاش مقابله کنید وابتدا خودتون را توبیخ کرده و برای خودتون به خاطر قضاوت کردن دیگران تنبیه در نظر بگیرید و سریع ذهنتون را به چیز دیگه ای مشغول کنید. می تونید برای ارام شدنتون همون لحظه به همه محبت ها و خوبی هایی که همسرتون داره در لحظه فکر کنید و خدارا شکر کنید که هست.

موفق باشید.