خیلی از تاریکی و تنهایی خوابیدن میترسه

11:44 - 1401/05/03

سلام علیکم

وقت بخیر

من یه پسر ۱۲ ساله دارم که خیلی از تاریکی و تنهایی خوابیدن میترسه. دسشوییمون تو حیات هست ولی ۱۰ متر با در اتاقمون فاصله داره و دقیقا روبه روی ماست. میخواد بره میگه بیا وایسا من برم.

هیچوقت از ما جدا نخوابیده و همیشه کنار ما ولی رو دوشک جدا میخوابه

چند باره میگه مامان مشاوری نیست من باهاش صحبت کنم که خوب بشم و دیگه نترسم

اگر ممکنه لطفا راهنمایی بفرمایید

----------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد:  https://btid.org/fa/user/register

انجمن‌ها: 
http://btid.org/node/215631
تصویر سحرخیز

سلام عرض ادب و احترام خدمت شما بزرگوار

از اینکه سوال خودتون رو با ما به اشتراک گذاشته اید و همچنین تلاش دارید که مسائل تربیتی فرزند خود رو به شیوه صحیح و از طریق مشورت نمودن حل مساله کنید از شما سپاسگزاریم. سوال شما رو مطالعه کردم و اینگونه متوجه شدم که پسر 12 ساله شما از تاریکی و تنها خوابیدن میترسه .

بهتر بود در سوال خود کمی بیشتر توضیح میداید که از کی این ترس رو به همراه داره ؟ آیا علت خاصی هم داشته؟ مثلا در گذشته عامل ترسی اون رو ترسونده باشه ؟ رفتارش در مهمانی رفتن و یا مدرسه رفتن و دیگر مکان­ها به چه صورت هست ؟ آیا باز همین ترس وجود داشته؟ تک فرزند شما هستند یا خواهر و برادر هم دارند؟ مادر شاغل است یا خانه دار؟ تمامی پاسخ های فوق مسیر ریشه مشکل را برایتان مشخص خواهد نمود. و هر کدام از اینها برای کسب اطلاع ما نیاز بود که ترسیم بهتری از شرایط شما داشته باشیم . با این حال نکاتی رو خدمت شما عرض می کنم .

در انسان احساسات و هیجانات مختلفی من جمله همین ترس وجود داره که مساله ای حیاتی و طبیعی هست و بودن اون لازم هست . بچه‌ها وقتی می‌ترسند به دنبال این  هستند که امنیت خودشون رو حفظ کنند که آسیبی به آنها نرسد. پس بخشی را می‌توان گفت طبیعی است. ولی اگر همین ترس از حد طبیعی فراتر بره و به افراط کشیده بشه؛ مشکلاتی دیگر رو به وجود میاره و تا حدی زندگی فرد رو مختل میکنه . این همان بخشی از ترس است که غیرطبیعی است که بچه حتی برای خروج از اتاق، یکی باید همراهی‌اش کند . در نظر داشته باشیم اگر چه ترس و اضطراب و هراس هرکدام تعریف خاص خود رو دارند ولی اکثرا افراد واژه ترس رو بکار می برند که فرصت توضیح هر کدام در اینجا نیست .

نکته بعدی اینکه : هیچ‌وقت نباید انتظار داشته باشیم ترس بچه‌ها در یک دوره‌ی کوتاه مدت رفع بشود. ترس ممکن است سریع ایجاد شود ولی برای رفعش، زمان لازم است. بنابراین استمرار و روش‌مندی نیاز است در اینجا هم برای رفع ترس، هم به صبر نیاز است هم به استمرار و هم روش‌مندی که شامل رعایت این نکات است.

در گام اول شما باید علت دلهره و اضطراب فرزند خودتون رو پیدا کنید که بتوانید هم پیشگیری و هم درمان داشته باشید و اگر نیاز شد که به کارشناس مشاوره به صورت حضوری تشریف ببرید این مواردی رو که عرض می کنم رو بررسی و آماده کرده باشید. چندین عامل مهم در ایجاد ترس فرزندان عبارت است از :

شرطی شدن نسبت به بعضی از ترس ها ، ایجاد ترس از طرف دیگران در اثر پرهیز از موقعیت های ترسناک، مشاهده ترس دیگران و تقلید از آنها، شیوه های نادرستی تربیتی مثل وابستگی افراطی و بیش از حد ، حمایت های افراطی ، تحقیر و طرد شدن از سمت والدین، تهدیدها و تلقین های بی جا، ضعیف بودن ارتباطات اجتماعی و نبود در گروه همسالان، عوامل جسمانی و دیگر عوامل ... .

این عوامل رو به این جهت ذکر کردم که هم در شناسایی علت و ریشه ترس کمک کار شما باشه و هم اینکه به این نکته توجه داشته باشید که نمی­توان برای همه فرزندان یک نسخه مشترک پیچید. بلکه باید با توجه به علل ترس آنها اقدام به درمان کرد.

در نتیجه در گام بعدی :

با فرزند خود کاملا محبت آمیز و دوستانه درباره تاریکی صحبت کنید و تا حد امکان بطور عملی برایش ثابت کنید که تاریکی ترسناک نیست.  وقتي آرام با فرزندتان حرف ميزنيد مغز او آرام ميگيرد و فرزندتان حرفهاي شما را ميشنود و به مرور سر لوحه رفتارش خواهد شد. ترس کودک را وارد بازی‌هایش کنید.(بازی سایه ها).  مثلا اگر از سایه های مبهم میترسد میتوانید در اتاق هنگام خواب با چراغ قوه سایه بازی داشته باشید . و اگر ترس او بخاطر آمدن دزد است به او اطمینان بخشی دهید که احتمال چنین خطری بسیار کم است. وسایل حفاظتی خانه او را به او نشان دهید که اطمینان او بیشتر شود و از اینکه شما حواستان به همه چیز هست .

از انکار ترس کودک اجتناب کنید. عباراتی مانند «ترس نداره» یا «مگه تاریکی ترس داره» کمک کننده نیستند.  از فرزند خود بخواهید درباره ترس خود، با جزئیات کافی توضیح دهد. این کار هم باعث تخلیه ترس او و هم باعث شناخت بیشتر شما از علت ترسش می‌شود.

روش اصلی درمان ترس‌ها، مواجهه تدریجی است. شما می توانید از تکنیک حساسیت زایی منظم استفاده کنید . به او بگویید مثلا امشب به مدت دو دقیقه خودت تنها حیاط برو. در عین اینکه نیاز نیست حیاط خانه تاریک باشد؛ به او چراغ قوه هم بدهید . یک جدول شجاعت طراحی کنید و هر شب با تحسین و تشویق یک امتیاز به او دهید تا به یک هدیه مورد علاقه برسد . بعد از چند شب دوباره یک دقیقه اضافه کنید . این کار را تا آنجا ادامه دهید که ترسش کمتر شود.

روش موثر دیگر یادگیری مشاهده‌ای یا الگودهی است. در محیط حیاط خانه و اتاق ها بازی های قایم باشک ، توپ بازی و... داشته باشید تا با آن مکان ها انس بیشتری بگیرد.

اینکه او متمایل است درباره ترسش صحبت کند خیلی خوب هست از این موقعیت به بهترین شکل باید استفاده کنید . گفت گوی درابره ترس از ترس او می کاهد . البته نباید شما ترس او را واقعی جلوه دهید بلکه شنونده خوبی باشید . از هنر قصه گویی استفاده کنید. اگر بتوانید داستان های واقعی در جهت اصلاح باورهای نادرست او تعریف کنید.  از پیامدهای منفی ترس برای او بگویید .هنگامی که او فکر نادرست خود را باز گو می کند او را سرزنش نکنید؛ زیرا این کار موجب می شود که دفعه بعد افکار خود را مخفی کند در نتیجه شما نمی توانید آنها را اصلاح کنید. تغییر شناخت کمی زمان بر است لذا باید حوصله و صبر داشته باشید.

یکی از عوامل ایجاد شجاعت همراهی کردن با هم‌سالان است. وقتی بچه‌ها در گروه‌های هم‌سال خود قرار می‌گیرند به تدریج شجاع می‌شوند.

در معرض برنامه‌هایی قرار نگیرد که مناسب سن او نیست . مثلا: فیلم، سریال، فیلم سینمایی، بازی‌های کامپیوتری و... که مقداری ترسناک است و خصوصا در این مورد جلوه‌هایی را نشان می‌دهد که در تاریکی اتفاقاتی در حال رخ دادن است. این به بچه‌هایی که تخیلات قوی‌ای دارند سرایت کرده و در واقعیت برای خود صحنه‌سازی می‌کنند.

گاهی ترساندن ترساندن از ناحیه‌ی خود ماست. گاهی ما بزرگ‌ترها با غفلت به عواقب ترساندن و برای منافع کوتاه‌مدت از دوره‌ی کوچکی، بچه‌ها را می‌ترسانیم.  مثلا: بچه می‌خواهد بیرون برود و می‌گوییم: نرو بیرون، دزد تو را می‌برد؛ نرو بیرون لولو هست. و بچه را از تاریکی و بیرون رفتن و... می‌ترسانیم؛ چون خودمان حوصله نداریم با او بیرون برویم. این هم عامل ایجاد ترس در بچه‌هاست.

 گاهی ما خودمان بچه‌ها را ضعیف خطاب می‌کنیم؛  مثلا: تو هنوز بچه‌ای، مگر چه کار می‌توانی بکنی، اعتماد به نفس بچه را پایین می‌آوریم و غافل از این که  این رفتار منجر به آسیب‌های حاشیه‌ای می‌شود که یکی از آن‌ها ایجاد ترس در بچه‌هاست.

ممکن است بچه‌ها در حال خواندن یا شنیدن کتاب‌ها و داستان‌های ترسناک باشند. مثلا: پدربزرگ یا مادربزرگ می‌خواهند برای بچه داستان بگویند از دیو و پری،  از دیو چند شاخ و چند دم و چند سر صحبت می‌کنند. این به بچه‌هایی که تخیلات قوی‌ای دارند سرایت کرده و در واقعیت برای خود صحنه‌سازی می‌کنند.

گاهی بزرگ‌تر در ترس بچه‌ها همراهی نمی‌کنند بلکه برآن دامن می‌زنند. مثلا: می‌خواهد برود بیرون، می‌گوییم: می‌خواهی برو، نمی‌خواهی نرو من که با تو نمی‌آیم! این رفتار ترس را تشدید می‌کند. اگر تا گفت می‌خواهم بیرون بروم ما همراهی کنیم و بگوییم ما با تو می‌آییم، آنگاه وقتی بصورت عادی با پدر و مادر بیرون می‌رود ( نیازی هم نیست پدر و مادر صحبت کنند و بگویند: ببین، چیزی نیست تو را بخورد و ببرد) می‌بیند که همه چیز عادی است. بچه‌ها گاهی در این موارد همانندی می‌کنند یعنی وقتی می‌بینند پدرش خیلی طبیعی برخورد می‌کند، مادرش خیلی طبیعی برخورد می‌کند؛ آنگاه او هم خیلی طبیعی برخورد می‌کند.

در این نکاتی که ارائه شد راهکارهای مقابله با ترس هم نهفته بود، یعنی همین‌ها را مراعات کنیم ترس او به مراتب کمتر میشود.

با تمامی این موارد اگر دیدید که ترس فرزند شما زیاد هست و نیاز به درمان حضوری دارد ؛ با توجه به اینکه خود او هم از رفتن به مشاوره حضوری استقبال کرده حتما باید یک متخصص خوب در زمینه درمان اضطراب تماس بگیرید که هم ریشه یابی و هم درمان داشته باشند .

امیدوارم که با صبر و حوصله ای که دارید این دغدغه شما به زودی برطرف و موجب آرامش شما باشند.

تصویر دریافت سوالات

از بچگی میترسیده
تا اونجایی که یادمه اتفاقی باعث بروز این ترس نشده چون از خودشم که میپرسم میگه میترسم یکی بیاد منو بدزده و شما متوجه نشین. البته درباره ی جن با دوستاش و دخترعمه هاش سالی که گذشت صحبت میکرد یا سالهای قبل داستانهایی شاید درباره ی دزد و پلیس و ... خونده باشه و این شنیده ها و خونده ها درش ترس ایجاد کرده.
در مهمانی دسشویی اگر تو اتاق باشه یا حتی سر سکو باشه نمیترسه. ما یک سال و نیمی هست اومدیم خونه ی پدرشوهرم که یک خونه ی ویلایی هست و پشتش یه باغ ۴۰۰ متری یا بزرگتر داره و دسشویی رو بروی ساختمونمون هست. این خونه با این شرایط براش جدیده ولی از بچگی کلا از اینکه تو اتاق جدا و تاریک بخوابه میترسه. حتی اگر برقش هم روشن باشه از تنهایی خوابیدن میترسه. میگه میترسم یکی بیاد منو بدزده. خودمم از بچگی خیلی ترسو بودم و همیشه با اینکه مادرم بچه ی نوراد داشت ولی من پیش مادرم میخوابیدم. این ترس از شب و اینکه همه میخوابن و من بیدارم تا اول یا دوم دبیرستان باهام بود. میگم شاید ژنتیکی باشه. الان اصلا نمیترسم. نمیدونم چی شد یهو از بین رفت.
تا هوا تاریک بشه از اینکه بره بیرون و دسشویی و خونه دوستاش و کلاس و زمین فوتبال و .... اصلا نمیترسه. فقط تاریکی شب باعث ترسش هست.
یه برادر کوچک ۲ ساله داره. البته من از پنج سالگی پسرم اقدام کردم برای فرزند دوم ولی به حکمت خدا ۳ بار سقط داشتم تا چهارمی رو خدا حفظ کرد.
شاغل به این معنا که از خونه بیرون برم و ایشون رو تنها بذارم خیر. همیشه تو این ۱۲ سال در حال تحصیل بودم و فروش مجازی دارم. در همه ی این سالها تا سر کلاس درس هم پسرم رو با خودم میبردم و تو کلاس زیر پای من میخوابید چون حوزه درس میخوندم. هیچوقت تنهاش نذاشتم به خاطر درس و مشغله. حتی پیش دبستانی رو هم تو حوزه ی خودمون گذروند. مدرسه رو هم تا سوم ابتدایی همراه پدرش مدارسی بود که پدرش معلم یا معاون آموزشی بود. بعد خودش گفت دوست دارم فلان مدرسه که دوستانم هستن باشم که از پدرش جدا شد و همسرم مدرسه ی دیگه ای مدیرن و ایشون مدرسه ی دیگه ای درس خوند این سه سال اخیر رو

از سایه نمیترسه. اون کارهای اطمینان بخشی رو از بچگی بهش گفتیم و همیشه آروم باهاش صحبت کردیم ولی باز میگه میترسم دزد بیاد شما متوجه نشین

حرفهاتون کاملا درسته
متاسفانه فضای مجازی باعث شده که میره یه سری چیزها رو میبینه
مثلا هفته گذشته پدرش صدام کرد و گفت خانوم بیا اینا رو ببین خودشون رو چه شکلی کردن. مردهایی که برای خودشون گوشهای خر گذاشته بودن یا به زبونشون یا سر و صورتشون مهره و کلی چیزهای عجیب غریب وصل کرده بودن که مثلا متفاوت بشن. از این آدمهایی که به پوچی رسیدن. من وقتی دیدم گفتم چرا اینا رو میبینید چقدر وحشتناک شدن آدم دلش میریزه. به پسرم گفتم شما نگاه نکن. دیدم میگه اینو من خیلی وقت پیش دیدم. ترس نداره. من فکر میکنم اون فکر میکنه  که نترسیده ولی در ناخودآگاهش از این توحش انسانها ترس ایجاد میشه و شبها تو فکر و خیالش ترسیم میکنه که اگر یکی از این انسانهای کریه المنظر اگر بیان چی میشه ؟

چون تخیل خیلی قوی ای داره. از بچگی پدرش یه چیزی تعریف میکرد مثلا میگفت فکر کن اگر یه عالمه آب بخوریم و بادکنک بشیم بریم هوا بعد دیگه جا نداشته باشیم و بترکیم چی میشه.

بعد میدیدیم محمدمهدی از خنده غش کرده و طولانی به خندش ادامه میده و ما از خندش خندمون میگرفت چون دقیقا میفهمیدیم الان کلا داستان رو تصویر کرده و به ترکیدن و اینکه هر تیکه مون یه طرف افتاده میخنده. بعد میگفتیم الان قشنگ تخیلش کردی؟ همچنان با خنده میگفت آره خیلی جالب بود و بابا دوباره بگو

اگر با توجه به پاسخ هایی که الان دادم راه حل یا راهکار جدیدی هست ممنون میشم بفرمایید.

تصویر سحرخیز

سلام علیکم ممنون از شما  که هنوز پیگیری  سوال خودتون رو دارید .

مجددا توضیحات جدید شما رو مطالعه کردم . برخی از جملات محل تامل بیشتری هستند مثلا :

از خودشم که میپرسم میگه میترسم یکی بیاد منو بدزده و شما متوجه نشین، درباره ی جن با دوستاش و دخترعمه هاش سالی که گذشت صحبت میکرد، سالهای قبل داستانهایی شاید درباره ی دزد و پلیس و ... خونده باشه و این شنیده ها و خونده ها درش ترس ایجاد کرده، خونه ی پدرشوهرم که یک خونه ی ویلایی هست و پشتش یه باغ ۴۰۰ متری یا بزرگتر داره و دسشویی رو بروی ساختمونمون هست، کلا از اینکه تو اتاق جدا و تاریک بخوابه میترسه. حتی اگر برقش هم روشن باشه از تنهایی خوابیدن میترسه. میگه میترسم یکی بیاد منو بدزده، فضای مجازی باعث شده که میره یه سری چیزها رو میبینه، خیل خیلی قوی ای داره و...

همه این موارد هر کدوم به سهم خودشون در ایجاد ترس ایشون سهیم هستند . نکاتی رو که خدمت شما عرض کردم رو رعایت کنید که با صبر و حوصله و مرور زمان از ترس ایشون کم کند . بهترین درمان ترس مواجهه تدیجی با منبع ترس است که به تدریج در چند مرحله اتفاق بیفته که باور و شناخت او به این مساله عوض بشه. پیشنهاد میکنم اگر ترس ایشون خیلی زیاد هست با یک مشاور قوی در زمینه اضطراب او صحبت و جلسات درمانی رو حضورا شرکت کنند.

با توجه به اینکه ترس اصلی او از تاریکی و دزدیده شدن هست بصورت کلی :

با همسر یا همسایه ها و دوستان درباره دزدی منازل در حضور او نباید صحبت کنید.

توجه زیاد به مسائل امنیتی در حضور کودک بر ترس او از دزد می افزاید .

از اخبار و نشریات و جنایات مربوط به دزدی دوری شود.

اجازه دهید درباره ترس خود صحبت کند و سعی کنید که از تجارب و کم بودن بیش از اندازه این موارد، مثال عینی زدن از محله های قبل و الان که هیچ دزدی نبوده در عوض شدن شناخت او موثر هست .

امیدوارم که با رعایت نکات و یا شرکت در جلسات حضوری یک مشاور آقا محمد مهدی شما هم به زودی این ترس ها از او دور شه و آرامش به شما برگردد . موفق باشید.

تصویر توفیقی

سلام علیکم

از حضور شما و اعتماد به ما تشکر میکنم

ترس از تاریکی و تنهایی برای خیلی از بچه ها اتفاق می افتد و این باعث نگرانی والدین خواهد شد و قطعا شما هم از این بابت نگران هستید و تلاش دارید مشکل فرزندتان را حل نمایید که توجه و تلاش شما جهت حل مشکل  فرزندتون ارزشمند است.

در خصوص ترس او اگر بتوانید علت آن را شناسایی کنید، با حذف یا کنترل و مدیریت  عوامل، در درمان موفق تر خواهید بود؛ برخی علتهایی که میتوان حدس زد را در پاسخ به سوال مشابهی که به کاربر دیگری داده شده است بیان شده است لطفا به لینک زیر مراجعه نمایید:

« پسرم از تنهایی و شب می ترسه »

بهترین و اصلی ترین درمان اضطراب مواجهه است، بر اساس شدت اضطراب باید از مواجهه تدریجی استفاده نمود، در صورتی که اضطراب شدید باشد باید ابتدا با مواجهه تجسمی شروع نمود سپس به تدریج مواجهه واقعی اتفاق بیافتد.

نکته مهمی که لازمه خدمتتان عرض کنم اینه که مشاوره حضوری به روانشناس برای درمان مشکلات اضطرابی بهترین نتیجه را می دهد و از آنجایی که فرزند شما خودش این آمادگی را اعلام کرده می توانید به مراکز مشاوره حضوری مراجعه نمایید تا به صورت کامل درمان شود. اختلالات اضطرابی جزء اختلالاتی است که درمانهای خوبی برای آن وجود دارد و به راحتی و البته با کمک و همراهی روانشناس قابل درمان خواهد بود.

موفق باشید.