دست هم وطنم را گرفتم/ دوست داره همسر دوم بشه!

22:26 - 1395/01/06

داستان من کمی طولانی است. پیشاپیش عذرخواهی میکنم
من دانشجوی پسر خارج از کشور هستم و فردی مقید و مذهبیم و در روابطم احتیاط میکنم. چند ماه پیش دانشجوی دختری به جمع دانشجویان ایرانی اضافه شد. بعد از مدتی مشخص شد که ایشان مشکل مالی دارد و نمیتواند جداگانه خانه اجاره کند. بنابراین بنا شد در خانه یکی از دوستان ساکن شود تا بعدا برای آن تصمیم گیری شود. بعد از گذشت یکماه، ایشان از من خواهش کرد که نزد من ساکن شود. از طرفی بخاطر مسائل شرعی و نامحرمی نمیتونستم قبول کنم و از طرفی نمیتوانستم جواب رد بدهم و ایشان را در مملکت غریب تنها بگذارم. بهرحال قبول کردن که ایشان برای مدت مشخصی پیش من زندگی کنند. بعد از جابجایی به خانه من گفتن که حتی پول خرید خورد و خوراک را هم ندارند! از این مسئله بسیار ناراحت شدم چون قبلا به من گفته بود که به اندازه ی پول خورد خوراک همراه دارد. بهر حال کاری بود که شده بود و من هم گفتم شما هم مثل خواهر خودم اشکال نداره. از آنجاییکه من فرد مذهبی هستم، تمام ضوابط شرعی رو رعایت میکنم و ایشون هم لباس کاملا پوشیده استفاده میکنه. حتی سعی میکنن نمازشون هم ترک نشه و به من سپرده که برای نماز صبح بیدارشون کنم.
بعد از گذشت مدتی کم کم اصلاحاتی نظیر عزیزم، عاشقتم و ... استفاده کرد. من در اوایل زیاد جدی نمیگرفتم چون میدیدم بعضا با بعضی افراد دیگه هم همینطور صحبت میکرد. بنابراین من ازشون خواستم که سنگینتر رفتار کنن. برای چند روز خوب بود ولی دوباره شروع شد. منم دیگه توجهی نمیکردم.
ما جداگانه در دو افاق مجزا میخوابیم. یک شب ایشون اومد بالای سر من و زار زار گریه میکرد  و از مسئله ای پرده برداشت. گفت که تو ایران یه دوست پسر داره که باهاش نیومده خارج و چند ساله که با اون دوست پسره هست (و اینطوری که میگفت ظاهرا رابطه چنسی هم داشتن) و بهش قول ازدواج داده ولی الان رفته زن گرفته و حالا داره بچه دار میشه. خوب من یه مقدار دلداری دادم و بالاخره به یه نحوی آرومش کردم. بعد منبه واسطه ی آشناهایی که تو ایران دارم موضوع رو پیگیری کردم و دیدم صحت داره و همیچین موضوعی واقعیت داره.
کم کم احساس کردم مجبتش به من داره زیاد میشه ولی همیشه خودم رو قانع میکردم که ایشون داره دنبال جایگزینی برای دوست پسرش میگرده و زیاد محل نمیذاشتم. به مرور زمان دلم نرم شد و راستشو بخواین دلم براش میسوخت. نمیتونستم ببینم دختری که به اهل بیت علاقه داره و تا اسم امام جسین (ع) میاد اشکش جاری میشه و نمازشو هم میخونه، اینطور مورد سوءاستفاده قرار میگیره و زندگیش داره نابود میشه.
بنابراین به ذهنم رسید شاید این مورد رو خدا فرستادخه تا من ازش دستگیری کنم. بنابراین بهش پیشنهاد دادم تا اگر تمایل داره برای ازدواج با همدیگه صحبت کنیم. ولی در عین ناباوری من، در همون لحظه به من یک یجواب رد محکم داد و گفت فقط میخواد با همون دوست پسرش ازدواج کنه و در غیر اینصورت مجرد میمونه. میگفت عاشقشم و با تمام بدیهای که بهم کرده دوستش دارم! وقتی اطش پرسیدم پطور میخوای باهاش ازدواج کنی؟ اون که ازدواج کرده. میگفت بهم قول داده زن دومش بشم!!! جتی میگفت قبل از اومدن بهش وکالت تام دادم که منو عقد کنه!!!!!! با این حرف من خیلی ناراحت شدم. با خودم فکر میکردم چطور حاضره زن دوم کسی بشه که به قول خودش اهل دختر بازی و کثافت کاری هست ولی حتی حاضر نیست حتی به پیشنهاد ازدواج من فکر کنه.
بعد از این ماجرا سعی کردم ازش فاصله بگیرم. صبحها زودتر از اون از خواب بلند میشم و میزنم بیرون و شبها دیرتر میام. ولی اون سعی میکنه منو جذب کنه. بعضی وقتها شبها میاد  درد دل میکنه و میگه پیش تو آرامش دارم. . هیچ جا بدون من نمیره. هر جایی بخواد بره از من اجازه میگیره و بالاخره موضوعی که هست یکبار به من گفت که خیلی بچه دوست داره ولی میدونه دیگه نمیتونه با مرد مورد علاقش ازدواج کنه.
دلیل این رفتارهای متناقضشو نمیفهمم. از طرفی حاضر نیست با من محرم (دائم یا موقت) بشه و از طرفی سعی میکنه منو از دست نده و اینجوری رفتار میکنه. حتی من فکر کردم به دنبال روابطه ی نامشروعه بنابراین یه بار امتحانش کردم  ولی واکنش نشون داد و گفت دیگه اینکارد نکن.
بخاطر رفتارهایی که کرده الان منم بهش علاقه پیدا کردم ولی نمیدونم چکار کنم. نمیدونم این حس من از سر دلسوزیه؟ از سر شهوته؟ از سر عشق و علاقه هست؟ نمیدونم هدفش چیه. بعضی وقتها فکر میکنم بخاطر شرایط مالیشه ولی الان بعد از گذشت چند ماه یه استاد پیدا کرده که بهش پول میده و الان سهم خودشو از مخارج خونه میده ولی میگه من نمیتونم بدون تو دوام بیارم.
الان سر دو راهیم. با توجه به اخلاق مذهبی خودم نمیتونم اینجوری ادامه بدم و از طرفی من ول نمیکنه. ممنون میشم دوستان راهنمایی کنن.
بطور كلي رفتارهاش متناقضه. از طرفي با كاراش منو جذب ميكنه و وقتي من صحبت ازدواج رو پيش ميكشم منو پس ميزنه و ميگه من فقط ميخوام با همون دوست پسرم ازدواج كنم. از طرفي رفتاراش نشون ميده كه اهل روابط نامشروع هم نيست، چون دو سه بار امتحانش کردم
ممنون ميشم منو راهنمايي كنيد كه بفهمم هدفش از اين رفتارها چيه. من بايد چكار كنم. با توجه به عقايد مذهبي كه دارم نميتونم بيش از اين ادامه بدم. از طرفي نميتونم پا روي وجدان خودم بزارم و از خونه برونش كنم و از طرفي هم حاضر نيست با من محرم بشه.

با تمام اين مسائل هنوز بهش علاقه دارم. هر وقت كنارش ميشينم احساس آرامش ميكنم و هر وقت ازش دورم قلبم درد ميگيره. هر وقت ناراحته منم نارحت ميشم و هر وقت ميخنده منم از ته دل خوشحال ميشم. نميدونم اين حسي كه دارم عشقه يا هوس. سر دو راهي گير كردم. شبها به سختي خوابم ميبره و در طول روز همش به اين فكر ميكنم كه چطوري ميتونم خوشحالش كنم. همش با خودم میگم من نباید بزارم همچین دختری که به اهل بیت علاقه داره و برای امام حسین (ع) اشک میریزه، بازیچه دست یه نامرد باشه. اجساس وظیفه میکنم ولی نمیتونم کاری کنم. ممنون میشم راهنمایی کنید.

با تشکر

http://btid.org/node/88688

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
10 + 1 =
*****
تصویر miss .merida

سلام 
الان طبیعیه این حس شما ...
گذشت زمان همه چیزو حل میکنه.
بالاخره هر فردی در زندگیش روزای سخت رو سپری کرده ..شما الان مثه یه فردی هستید که عضوی از بدنش قطع شده اما به مرور و با گذشت زمان یادش میره اصلا همچینین عضوی بوده یانه..
زمان بدید به خودتون...
همونطور  ک شما عاشقید باید طرفتون هم لایق باشه..
موفق و پیروز باشید

تصویر rozbeh
نویسنده rozbeh در

عشق در دل ماند و یار از دست رفت
دوستان دستی که کار از دست رفت

امروز از هم جدا شدیم و من الان حس بسیار غریبی دارم. دوستان دعا کنید تا از این حس بسلامت بگذرم.

صورت نبست در دل ما کینه ی کسی
آیینه هر چه دیده فراموش میکند

تصویر یاسمین زهرا

بسم الله و بذکر بقیه الله
ان شاءالله خدا به شما توان خواهد داد که بتونید دین تون رو حفظ کنید و اگر خیر و صلاح شما در این باشه که با این خانم ازدواج کنید بدونید حتما محقق خواهد شد
در جایی خوندم که میگفت تقوا سه گونه است: تقوای گریز، تقوای ستیز و تقوای پرهیز
گریز آن است که از محیط گناه آلود دوری کنی
پرهیز آن است که بتوانی در محیط گناه الود خودت را پاک نگه دارید
و ستیز ان است که در صحنه بمانی و با مظاهر گناه مبارزه کنی و محیط سالمی ایجاد کنی

گاهی باید مثه حضرت موسی در کاخ فرعون بمونی و سکوت کنی و فقط خودت رو حفظ کنی..گاهی هم باید یوسف وار از صحنه گناه فرار کنی و راه گریز رو انتخاب کنی و گاهی هم ابراهیم وار باید با گناه و شرک مقابله کنی و ستیز کنی و بت شکن بشی

تشخیص اینکه کدوم تقوا وظیفه شرعی منه (تو هر موقعیت) خودش نیاز به توفیق الهی و بصیرت دینی داره
ان شاءاله که شما موفق به انتخاب بهترین نوع تقوا با توجه به شرایطتون شدید پس دل به تقدیر و حکمت مهربان پروردگار بسپارید و صبری جمیل پیشه کنید باشد که پروردگار مهربان یاری گر شما باشد
 

تصویر vakili
نویسنده vakili در

یکی از دوستان قدیمی بنده رفتارش مثل دخترخانم هم اتاقی اقای روزبه هستش. یعنی چطور بهتون بگم ک متوجه بشید ؛ دوستم علاقه به عشق ورزی و جذب جنس مخالف و موافقه بدون اینکه منظور یا نیت پلیدی داشته باشه. هرکس با دوستم یک مدت رابطه برقرار میکنه شیفته اش میشه از بس که خوب کارشو بلده طنازی می کنه، قهقهه میزنه، دلبری میکنه و ... با شوخی والا به خدا من که دختر هستم گاهی وسوسه میشم بهش تجاوز کنم وای به حال جنس مخالف ها مخصوصا اون بی اراده هاش و اون دسته بی جنبه هاش!
خدا شاهده این دوستم چنان پاکه و پاکبازه که نمیدونم چطوری وصفش کنم یا با چی مقایسه اش کنم که بتونید تفاوت رو احساس کنید.
خلاصه المنحرفون لا بهشت ← من فرمودم ام. :-D

تصویر rozbeh
نویسنده rozbeh در

بله درست میفرمایید. این هم خونه ی من هم تقریبا همچین حالتی هست و رفتارش به اصطلاح open هست ولی همونطور که قبلا گفتم بنظر نمی یاد اهل روابط نامشروع باشه.
از طرف دیگه تقریبا برام قطعی شده که رابطه جنسی با همون دوست پسرش داشته ولی ما تمیتونیم بگیم این رابطه حتما گناه بوده، بالاخره شاید بصورت عقد موقت بوده باشه!

تصویر vakili
نویسنده vakili در

عمرا هرکسی بتونه اراده به اهل بیت داشته باشه و با شنیدن نام امام سوم شیعیان اشک بریزه ، کار هر ناپاکی نیست. من که هیچ نشانه ایی از ناپاکی اون دختر نمی بینم. خودتم مطمئن باش بعد از رفتنش تازه میشی: الا یا ایها الساقی ...که عشق اسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

تصویر rozbeh
نویسنده rozbeh در

البته من هم نگفتم دختر ناپاکیه. اگر تشخیص میدادم نختر ناپاکی هست که درخواست ازدواج بهش نمیدادم. در ضمن اینو هم بدونید در بین جمع ما ایرانیها فقط سه چهار نفر هستیم که اهل نماز و ... هستیم که یکیش همین دختر خانمه.
و البته میدونم که این جدایی هم برای من سنگینه. ولی سوال من اینه که باید چکار کنم؟
بنظر شما میشه با همین وضعین و بدون محرمیت ادامه داد؟ یعنی من تا هر وقت که شد باهاش بمونم بدون اینکه با هم محرم باشیم؟
من نظرم اینه که به صرف علاقه داشتن نمیشه با هم زندگی کرد. بالاخره اونم باید یه علاقه ای نشون بده. وقتی میگه میخواد بره بشه زن دوم اون دوست پسرش، من چکار کنم؟

تصویر آقا سعید

خانم وکیلی هیچ نشانه ای ندیدین؟؟
نوشته قبلا اون دختره رابطه جنسی داشته!!!
ما قضاوتش نمیکنیم ولی اون چیزهایی که نوشته در مورد یه دختر نجیب و شایسته جور در نمیاد!
ضمن اینکه باید فکر اینم باشیم نفر سوم تو اون خانه شیطانه و شیطان با کسی شوخی نداره قسم خورده انسانو از راه به در ببره
پس پیشگیری بهتر از درمانه 

تصویر vakili
نویسنده vakili در

در مورد داشتن رابطه جنسی میشه گفت احتمالا توبه کرده باشه. پرسشگر هم نوشته ظاهرا ' رابطه جنسی داشته' ضمنا چرا بعضیا خدا هستن نعوذبالله

تصویر vakili
نویسنده vakili در

بالای 90% نظرهای بچه های سایت این بود که اون دختر داره شما رو فریب می ده !!! چقدر مطمئن نظر میدید انگار از دل و فکر اون دختر خبر دارین ! اگه دختره بنده ی شیطان و اینکاره بود پیشتر از اینها شما رو به دام انداخته بود و می دونست چکارت کنه

تصویر rozbeh
نویسنده rozbeh در

از دوستان خیلی تشکر میکنم.
در فاصله اینکه این سوال را پرسیدم تا مشاور محترم انجمن پاسخ گفتن، خیلی به این مسئله فکر کردم و تقریبا به همین مسائلی که دوستان گفتم رسیدم ولی نمیتونستم تصمیم نهایی رو عملی کنم. وقتی دیدم همه ی شما دوستان هم به همون نتیجه ای رسیدین که خودم رسیدم، مطمئن شدم و حالا تصمیم رو عملی کردم. قرار شد تا حدود بیست روز دیگه از هم جدا بشیم و ایشون برن جای دیگه. بدون دعوا و آبرو ریزی البته. و بهش گفتم که دیگه تمایل ندارم با هم صحبت داشته باشیم و همدیگه رو ببینیم. و برای اینکه ناراحتی پیش نیاد و اگر ثوابی جمع کردم-البته اگر گناه نبوده باشه- از بین نره (لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی) نگفتم بیشتر از این اجازه سوءاستفاده نمیدم بلکه گفتم بیشتر از این نمیتونم درگیر احساسات بشم. بهرحال این موضوع ان شاءالله ختم بخیر میشه ولی چیزی که هنوز متوجه نشدم اینکه اجساسی که من بهش داشتم از روی هوس بود یا علاقه. مقداری در این مورد مطالعه کردم و مطالبی در مورد تفاوت عشق با هوس پیدا کردم ولی هنوز به نتیجه این نرسیدم. فهمیدن این موضوع میتونه تو پیدا کردن مورد مناسب برای ازدواج بهم کمک کنه.
در هر حال تو این مدت دارم سعی میکنم احساس خودم نسبت بهش رو از بین ببرم و تا حدود زیادی فکر میکنم موفق شدم ولی بقول حضرت سعدی به زمان نیاز دارم:
سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل        بیرون نمی توان کرد الا به روزگاران
 

تصویر iman70
نویسنده iman70 در

اگه این رفتارهای متناقضش نبود میگفتم حتما کمکش کن تو یه کشور غریب باید به هم وطنت کمک کنی چه دختر باشه چه پسر ولی این رفتارهای متناقضش یکم ادمو دچار تردید میکنه. اونم اینکه بخاد فیلم بازی کنه تا شمارو تشنه نگه داره از طرفیم که یه پشتوانه هستی براش نمیخواد از دستت بده ولی خب یکم مغرورانه تر برخورد کنی تا فک نکنه همه جور پشتشی فک کنم بهتر باشه یه جوری برخورد کن که بدونه رابطه متقابله و حاضر نیستی در هر حالتی بهش کمک کنی. تو درگیر احساس بشی اونوقت اون فکرش یه جای دیگه باشه؟ و شما به بهای دلسوزی بزنی اینده خودت رو هرچند یه سال یا دوسال خراب کنی؟ اخه برام قابل هضم هم نیست که ادم کنار یکی ارامش داشته باشه ولی نخوادش. اگه اختلاف سنیتون مث پدر و دختر بود یه چیزی ولی هم سن باشیو و کنار یکی ارامش بگیری اما تمایلی به ازدواج نداشته باشی؟ بهرحال نیاز نیست جوری رفتار کنی که دلش بشکنه خیلی راحت بگو من درگیر احساس میشم و نمیتونم اینجوری کنار هم باشیم برام سخته. بگو بهتره جدا باشیم از هم ولی هر کمکی از دستم بربیاد میکنم ولی اینجا نباش.

تصویر rozbeh
نویسنده rozbeh در

بله دقیقا سوال من هم همینجاست. که چطور در کنار من آرامش داره ولی حاضر نیست با من ازدواج کنه و میخواد با کسی ازدواج کنه که به قول خودش هر اذیتش میکنه و بهش محل نمیزاره! شاید البته یه نوع وابستگی جنسی باشه و به اشتباه فکر میکنه عشقه. الله العلم
 

تصویر merida
نویسنده merida در

سلام
اون خانم بهردلیلی رفتارش متناقض مرموزه بقولی با دست پس میزنه با پا پیش میکشه..ایشون خودش عقل داره بچه ک نیست !خودش باید انقد شعورش برسه با چه مردی ازدواج کنه.با شما یا ی مرد هوس بازبقول شما !
هرکسی خودش مسول اشتباهشه ..نمیگم شما کمکش نکنید ولی سر این کمک!یهو بخودتون میاید میبینیدعقایدتون رو ازدست دادیدا..!!مثه فیلم میوه ممنوعه !حاج اقا اومد کمک کنه خودش اسیر هوس شد!!!
شما میخواید کمکش کنید خب براش ی خونه دیگه اجاره کنید یا بهش پول بدید...تا از اون جا بره!
در مورد حستون هم باید بگم قلب ادم بهش میگه چ خبره!عشقه یا هوس!فرد تو اتش هوس میسوزه یا تو فراق یار!
مراقب باشید
اصلا حس خوبی به این خانم ندارم

 

تصویر الهه نازززز

این دختر سلامت عقلی نداره.
بندازش بیرون.
هدفش اینه که یه خونه مفت و مجانی رو از دست نده.
بهتره شما به جای این که به وجدان فکر کنی به دین فکر کنی. دین میگه جایی که دو تا نامحرم حضور داشته باشن نفر سومشیطان هست.
وقتی گفتین این دختر به امام حسین علاقه داره، یاد اینایی افتادم که روز عاشورا قمه زنی می کنن. نه درکی از تشیع دارن و نه درکی از قیام امام حسین. فقط آبروی تشیع رو می برن.
با عقل جور در نمیاد دختر مذهبی بیاد همخونه یه پسر نامحرم بشه.
مطمعن باشین این دختر مذهبی نیست. و به خاطر این که شما مذهبی هستین خودش رو این طوری نشون میده.
تا حالا این قدر ننوشته بودم.

تصویر حلما
نویسنده حلما در

سلام

محمد طیار از یاران امام صادق علیه السلام می گوید وارد مدینه شدم، چون برای مدتی می خواستم در آنجا سکونت کنم، دنبال منزلی برای اجاره می گشتم.

خانه ای پیدا کردم که دارای دو اتاق بود که با یک در از یکدیگر جدا شده بودند. یکی از اتاق ها در اختیار زنی جوان بود.

به دلیل آنکه این دو اتاق به یکدیگر راه داشتند، از اجاره آن منصرف شدم و صلاح ندیدم در منزلی که زنی جوان زندگی می کند، خانه بگیریم. اما آن زن گفت اگر شما این اتاق را اجاره کنی من در را می بندم. من نیز به این شرط پذیرفتم.

اما بعد از سکونت، آن زن به بهانه اینکه می خواهد از نسیم هوا استفاده کند در اتاق را باز میگذاشت. در برابر درخواست اکید من برای بستن در مقاومت کرد و حاضر به این کار نشد.

به محضر امام صادق علیه السلام رسیدم و ماجرا را با ایشان در میان گذاشتم. آن حضرت فرمود:

تَحَوَّلْ مِنْهُ فَإِنَّ الرَّجُلَ وَ الْمَرْأَهَ إِذَا خُلِّیا فِی بَیتٍ کانَ ثَالِثُهُمَا الشَّیطَان(۱)

از آنجا به جای دیگر برو؛ زیرا هیچ مرد و زنی در مکانی خلوت نکنند مگر آنکه شیطان سومی آنها باشد.

پی نوشت؛
۱- شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 341.

یازهرا س

تصویر rozbeh
نویسنده rozbeh در

بله درسته. همیشه این حدیث جلو چشمم میاد.
 

تصویر yad
نویسنده yad در

شما چقدر ساده ای برادر من...
همین که تا حالا هم خودت رو حفظ کردی، دم حضرت عالی خ خ گرم..

دخترخانوم محترم هم خونه راحت گیر آوردن، هم یه آدم مطمئن و ساده هم مث شما، چه کاری هس برن جای دیگه که همه جور سوء استفاده ای هم‌ ممکنه ازش بکنن
شما هم که پیشنهاد دادی و نپذیرفتن!!!

ملت با دست پس می زنن، با پا پیش می کشن.... این باعث میشه خ خ گرفتار تر بشی گرامی، خ خ دلبسته تر....و نتونی عذر ایشون رو بخوای.... البته خ شیک دارن کار می کنن ایشون:|

اصن ایشون اصل جنس معنویات، بی قصد و غرض، فرشته...
همون امام حسینی که ایشون بهش ارادت دارن، می پسنده پسر و دختر نامحرم و در اوج نیاز با هم تو یه خونه باشن؟؟!!

برا خلاص شدنت، تنها چاره اینه که پیشنهاد ازدواج تون رو مجددا بهشون بدید، قبول نکرد، بگین دیگه هیچ رقمه صلاح نیس شما اینجا بمونی، ییهو دیدی اتفاقی افتاد که من شرمنده حضرت بانو شدم:|

والله:|

تصویر rozbeh
نویسنده rozbeh در

هر چی میکشیم از همین دل ساده هست!

تصویر yasin1366
نویسنده yasin1366 در

په دل و جیگری داشتی
من بهت پیشنهاد میکنم به جای تامین مایحتاجش بهش پول بده
خودش تصمیم میگیره بعد از مدتی عادی میشه هر آنکس که از دیده رد از دل رود
خودت اذیت نکن
کسی که مقید هست باید اصول حفظ کن

تصویر Mohammad_1365

سلام
ببین داداش ، چرا نمیخوای واقعیت رو بپذیری
اون خانم خونه نداشت، پول نداشت و شما کمک کردی، حالا که وضعش خوبه پس دلیلی برای موندن پیش شما نیست
هیچ توجیهی برای کارهای الانش نیست، چرا باید با شما درد و دل میکنه و یا از شما اجازه بگیره
این فکرها رو بریز بیرون از سرت که گناه داره
باهاش صحبت کن و بگو الان که وضعت خوبه پس دلیلی برای یکجا زندگی کردن نیست مگه اینکه عقد کنید یا صیغه بخونيد
فردا خدایی نکرده هم ابروت می ره و هم پول و تحصیل ...

تصویر موسی
نویسنده موسی در

به نطر من این خانم یه بازیگر ماهر هستش و اصلاً قابل اعتماد نیست. بهتره بگی فقط در شرایطی که عقد موقتت بشن اجازه میدی بمونن تو خونه تا وقتی درسشون تموم شد هرکی بره سوی خودش تازه به نطرم باید ازش اجاره هم بگیری چون الان تو دلش میگه به به ببین چطوری گولش زدم جا داده بهم اشک هم میریزم واسش به به من چقدر کارم خوبه

تصویر سویل
نویسنده سویل در

سلام..خیلی مواظب باشین...زندگی دوتا نامحرم درکنار هم، همزیستی مسالمت آمیز سرش نمیشه!..آدم تو رابطه تلفنی تحریک میشه چه رسه به اینکه کنار هم باشین...نگین همه تلاشمو میکنم که خطایی رخ نده چون مثل بودن پنبه الکل کنار شعله آتیش میمونه.

تصویر آقا سعید

مطمئن مطمئن باش اینو خدا برات سوغاتی نفرستاده!
بنظرم این تحفه رو شیطون سر راهت گذاشته تا از راه به درت کنه
چون از یه طرف داره جذبت میکنه از یه طرف پس میزنه
این رفتار به مرور باعث میشه یه شب بالاخره قید همه چیو بزنی و به آغوشش بکشی اونجاست که همه چیو از دست میدی 
بعدشم طرف ناپدید میشه و فقط برات رسوایی به بار میاره(یه بچه )
شیطون رو لعنت کن، باهاش حرف آخرو بزن اگر قبول نکرد  ازش جدا شو.دلت براش اصلا نسوزه اون موقع که اومد خارج باید فکر اینجاشم میکرده

تصویر mahdipour
نویسنده mahdipour در

با سلام
شرایط شما را درک می کنیم, و می دانیم موقعیت سختی پیش روی شماست.
اما دوست خوبم؛
بهترین راهکار برای حل مشکل شما این است,اگر او را می پسندید, از او رسما خواستگاری کنید و ادامه زندگی در آنجا را مشروط به عقد( چه به صورت موقت و یا دائم) بدانید, اگر نپذیرفت به طور قاطع ( و جدیت تمام) بگویید که چنین شرایطی برای شما سخت است و به روح و روان شما آسیب می زند( در عین حال شرعا چنین مجوزی برای شما نیست که با یک زن نامحرم در یک جا زندگی کنید و قطعا به ضرر شماست و برای شما آسیب زا خواهد بود)
راهکار بعدی این است که محل خودتان (حتما) را از او جدا کنید و از او بخواهید یا تنها باشند و یا با دختران دیگر زندگی کنند.
حرفهای متناقض ایشان می تواند انگیزه های مختلف داشته باشد, از یک طرف می خواهد در آنجا تنها نماند و یک تکیه گاه سالمی داشته باشد( در حالی که شرعا ما چنین مجوزی نداریم با این حالتی که این خانم در جستجوی آن هست) , نوعی علاقه و اشتیاق و جذابیت برای خود ایجاد کند و شما را از دست ندهد و...
ضمنا این خانم وقتی شرایط مالی مناسبی ندارد, برای چه در کشور غریب رفته و ادامه تحصیل را مثلا می خواهد ادامه دهد؟!, رفتارهای ایشان خیلی مشکوک است و می تواند نوعی پنهان کاری و یا دلایل خاصی داشته باشد و در حقیقت به دور از واقعیت است.
راهکار دیگری این است که با او اصلا صحبت نکنید و بگویید اصلا علاقه ای ندارید و نمی خواهید با او ازدواج کنید ( در این صورت احتمال زیاد این است که علاقه و پیشنهاد از سوی او برای ازدواج بیشتر شود), در این حالت احتمال پذیرفتن از سوی او بیشتر است ( و می توان بعدا در مورد زندگی با ایشان صحبت کرد) ولی در عین حال باید خیلی سنگین و متین برخورد کنید و به او اصلا اهمیت ندهید.
در آخر باز تاکید کنم که چنین حالت و سبک زندگی شما با ایشان  مشروع نیست و گناهش از ثوابش بیشتر می باشد و باید سریع تصمیم بگیرید تا از گناه و معصیت به دور شوید و الا چه بسا باعث بدبختی شما شود.

در عین حال یک راهکار دیگر این است: این دختر خانم که نمی تواند بماند و هزینه زندگی را ندارد, خانواده او را اطلاع دهید و تشویق کنید و بگویید که به سوی خانواده خویش برگردند و این روش به نفع  و مصلحت اوست.
اینکه شما اسیر هوس هستید یا از سر دلسوزی؟! هر دو احساس در اینجا قابل مشاهده است و باید طبق شرع و مسیر عقلانی مسیر خودتان را انتخاب کنید و الا راهی را که در مسیر شماست به ضرر شما ختم خواهد شد, و پشیمانی دارد. فراموش نکنید که دلسوزی  زمانی ارزشمند است که انسان دچار گناه و معصیت نشود و الا ارزشی نخواهد داشت.