دلنوشته های مهدوی(2)

15:48 - 1400/07/24

السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَلِيفَةَ اللّٰهِ وَناصِرَ حَقِّهِ

راستش را به ما نگفتند...

متن بسیار زیبا و ادبی از نویسنده گرانقدر "سيد مهدي شجاعي" تقدیم حضورتان می کنم.

راستش را به ما نگفتند، يا لااقل همه راست را به ما نگفتند. 
گفتند: تو که بيايي خون به پا مي کني، جوي خون به راه مي اندازي و از کشته پشته مي سازي و ما را از ظهور تو ترساندند. 
درست مثل اينکه حادثه اي به شيريني تولد را کتمان کنند و تنها از درد زادن بگويند. 

ما از همان کودکي، تو را دوست داشتيم. 
با همه فطرتمان به تو عشق مي ورزيديم و با همه وجودمان بي تاب آمدنت بوديم. 
عشق تو با سرشت ما عجين شده بود و آمدنت ، طبيعي ترين و شيرين ترين نيازمان بود. 

اما ... 
کسي به ما نگفت که چه گلستاني مي شود جهان، وقتي که تو بيايي. 
همه، پيش از آنکه نگاه مهرگستر و دستهاي عاطفه تو را توصيف کنند، شمشير تو را نشانمان دادند.

آري ، براي اينکه گلها و نهالها رشد کنند، بايد علفهاي هرز را وجين کرد و اين جز با داسي برنده و سهمگين ،ممکن نيست. 

آري ، براي اينکه مظلومان تاريخ، نفسي به راحتي بکشند، بايد پشت و پوزه ظالمان و ستمگران را به خاک ماليد و نسلشان را از روي زمين برچيد.

آري ، براي اينکه عدالت بر کرسي بنشيند، هر چه سرير ستم آلوده سلطنت را بايد واژگون کرد و به دست نابودي سپرد.

و اينها همه، همان معجزه اي است که تنها از دست تو برمي آيد و تنها با دست تو محقق مي شود. 
اما مگر نه اينکه اينها همه مقدمه است براي رسيدن به بهشتي که تو باني آني؟!
 
آن بهشت را کسي براي ما ترسيم نکرد.
کسي به ما نگفت که آن ساحل اميد که در پس اين درياي خون نشسته است، چگونه ساحلي است؟!

کسي به ما نگفت که وقتي تو بيايي:
پرندگان در آشيانه هاي خود جشن مي گيرند و ماهيان درياها شادمان مي شوند و چشمه ساران مي جوشند و زمين چندين برابر محصول خويش را عرضه مي کند. (1)

به ما نگفتند که وقتي تو بيايي:
دلهاي بندگان را آکنده از عبادت و اطاعت مي کني و عدالت بر همه جا دامن مي گسترد و خدا به واسطه تو دروغ را ريشه کن مي کند و خوي ستمگري و درندگي را محو مي سازد و طوق ذلت بردگي را از گردن خلايق برمي دارد. (2)

به ما نگفتند که وقتي تو بيايي:
ساکنان زمين و آسمان به تو عشق مي ورزند،آسمان بارانش را فرو مي فرستد،زمين ، گياهان خود را مي روياند... و زندگان آرزو مي کنند که کاش مردگانشان زنده بودند و عدل و آرامش حقيقي را مي ديدند و مي ديدند که خداوند چگونه برکاتش رابر اهل زمين فرو مي فرستد. (3)

به ما نگفتند که وقتي تو بيايي:
همه امت به آغوش تو پناه مي آورندهمانند زنبوران عسل به ملکه خويش.
و تو عدالت را آنچنان که بايد و شايد در پهنه جهان مي گستري و خفته اي را بيدار نمي کني وخوني را نمي ريزي. (4)

به ما نگفته بودند که وقتي تو بيايي:
رفاه و آسايشي مي آيد که نظير آن پيش از اين ، نيامده است. مال و ثروت آنچنان وفور مي يابد که هر که نزد تو بيايد فوق تصورش ، دريافت مي کند. (5)

به ما نگفتند که وقتي تو بيايي:
اموال را چون سيل، جاري مي کني ، و بخششهاي کلان خويش را هرگز شماره نمي کني. (6)

به ما نگفتند که وقتي تو بيايي:
هيچ کس فقير نمي ماند و مردم براي صدقه دادن به دنبال نيازمند مي گردند و پيدا نمي کنند.مال را به هر که عرضه مي کنند، مي گويد: بي نيازم. (7) 

اي محبوب ازلي و اي معشوق آسماني! ما بي آنکه مختصات آن بهشت موعود را بدانيم و مدينه فاضله حضور تو را بشناسيم تو را دوست مي داشتيم و به تو عشق مي ورزيديم.
که عشق تو با سرشتها عجين شده بود و آمدنت طبيعي ترين و شيرين ترين نيازمان بود.
ظهور تو بي ترديد بزرگترين جشن عالم خواهد بودو عاقبت جهان را ختم به خير خواهد کرد. 

کلک مشاطه صنعتش نکشد نقش مراد 
هرکه اقرار بدين حسن خداداد نکرد

«نهم ربیع الاول، آغاز امامت امام زمان (عج) بر عاشقان حضرتش مبارک و گرامی باد».
_________________________
1. پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم:فعند ذلک تفرح الطيور في اوکارها والحيتان في بحارها و تفيض العيون و تنبت الارض ضعف اکلها: ينابيع المودة، ج 2،ص 136.
2. پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم: يفرج الله بالمهدي عن الامه، بملاقلوب العباد عبادة و يسعهم عدله، به يمحق الله الکذب و يذهب الزمان الکلب و يخرج ذل الرق من اعناقکم: بحارالانوار، ج 51، ص 75.
3. پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم: يحبه ساکن الارض و ساکن السماء و ترسل السماء فطرها و تخرج الارض نباتها. لاتمسک منه شيئا، يعيش فيهم سبع سنين او ثمانيااو تسعا. يتمني الاحياءالاموات ليروالعدل والطمانينه و ماصنع الله باهل الارض من خيره:بحارالانوار، ج 51، ص 104.
4. پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم:ياوي الي المهدي امته کمال تاوي النحل الي يعسوبها و يسيطرالعدل حتي يکون الناس علي مثل امرهم الاول . لايوقظ نائما و لايهريق دما: منتخب الاثر، ص 478.
5. پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم:تنعم امتي في دنياه نعيما لم تنعم مثله قط.
البر منهم والفاجر والمال کدوس ياتيه الرجل فيحثوله: البيان ، ص 173.
6. پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم: يفيض المال فيضا و يحثوالمال حثوا ولايعده عدا:صحيح مسلم، ج 8، ص 185.
7. پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم: يفيض فيهم المال حتي يهم الرجل بماله من يقبله منه حتي يتصدق فيقول الذي يعرضه عليه: لا ارب لي به: مسنداحمد ، ج 2، ص 530.

-----------------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum  
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/186309

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 10 =
*****
تصویر به تو از دور سلام

السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَلِيفَةَ اللّٰهِ وَناصِرَ حَقِّهِ

السَّلامُ عَلَيْكِ يا فاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ

...

إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ

امشب آیه آیه سوره ی کوثر می آید...
مصداق إِنَّمَا يُرِيدُ، زهرای اطهر می آید...
امشب به جهان دردانه، مادرِ پیمبر می آید...
نه ساله عروس، بانوی خانه ی حیدر می آید... 

میلاد دختر نبوت، همسر ولایت، مادر امامت، بانوی ملکوت و جبروت، حضرت صدیقه طاهره (س) و روز زن گرامی باد.

یاعلی

تصویر به تو از دور سلام

سلامٌ علی آل یس...
وسلامٌ علی قلبِ زینبِ الصبور و لسانها الشکور

امروز قلب آفرینش از صبوری دختری باز می ماند و او به دنیا می آید...
دختری که دستان کوچکش را دور گردن پدر حلقه می زند و مهربانی و صبر می آموزد.
دختری که جوانی اش در شهادت پدر خم می شود.
دختری که مادرش سفارش برادرانش را به او و حتی به آب کرده است. 

باید بماند و در فردای العطش، آن اتفاق سرخ را، آن شوکران دردهای مداوم را، جرعه جرعه سر کشد.
باید بماند و اسارت رفتنش را بر دوش خفتگان مدفون شده تاریخ آوار کند.

باید بماند. 
باید صبورانه بایستد. و روشنایی را در دل تاریکی شام فریاد کشد.
وقتی که سرها را بر نیزه ها بدرقه می کند؛ شهر از معجزه لبریز می شود.

امروز کسی به دنیا می آید که پیام صبر و رضا را از کربلا به دمشق و از آنجا به جهانیان ابلاغ می کند.
امروز می آید آنکه صبورانه تر از ایوب می تازد، و فریاد "ما رأیت الا جمیلا" یش در گوش و گلوگاه تاریخ می پیچد.
امروز کوه به دریا می پیوندد تا صلابت را به صبوری بیامیزد و طنات گشوده اسارت از دستان زینبی اش بیاویزد. 

امروز می آید
امروز بدنیا می آید زینبی که فریاد گلویی بریده از حنجر او برمی خیزد و سکوت حقیقت را به بلاغت بصیرت خویش می شکند.

امروز می آید
آن شکوه فاطمی
آن کهکشان صبر
سرفراز و نستوه، 
با پیامی به بلندای تاریخ
خون آلود حنجری بریده
دلش تکه تکه در حادثه گودال
با از خاطراتی از چوب های خیزران و لبی خونین
خاطراتی از جنس قنداقه خونین علی اصغر؛ 
با قامت رعنای علی اکبر
مشکهای تیرخورده
عباهای هزار تکه 
بازمانده ای از حادثه ای گلگون و پرپر
امروز می آید.

چشم ها را باز کنید. پنبه از گوش خارج کنید. پیام عاشورا از امروز فریاد می کشد...
امروز، زینب به دنیا می آید!
و اکنون آغوش پیغمبر است و گریه های وقت تولدش!

ولادت دُرّ درخشان عقل و صبر
الگوی بی بدیل ایمان و ایثار
پرستار زخمهای به خون نشسته 
میلاد عقیله بی هاشم؛ عمه سادات؛ حضرت زینب سلام الله علیها و روز پرستار بر همگان مبارک باد.

یاعلی

تصویر به تو از دور سلام

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ

"کاترین پاندر" یک کشیش آمریکاییه که بنیانگذار کلیسای یکپارچه در سراسر جهان هم هست. ایشون کتابی نوشته به نام: «از دولت عشق».

ایشون توی کتابش از "معجزه عشق"، مطالب زیادی نوشته. گویی خودش رو هم واسطه ای از عشق پراکنی خدا به بندگان میدونه و میگه: "عشق الهی هم اکنون در من و از طریق من به عالیترین کار خود سرگرم است". (1)

پاندر میگه در مکاشفه یوحنا، توصیه او را می خوانیم که به فرشته های هفت کلیسا بنویسید.(2) و با تأسی از این توصیه، در جای جای کتابش به فرشته حمایت، به فرشته شفا، به فرشته ثروت، به فرشته عشق، به فرشته رهایی... نامه مینویسه و درخواست کمک میکنه. با ایمان و باور کامل و قطع و جزم به ملائکه نامه می نویسه و ضمانت میده که استجابت میشید.

پاندر میگه: "قدما معتقد بودند که هرکس فرشته یا ضمیری دارد. همچنین می آموختند هرگاه نتوانستید از راه منطق و استدلال کسی را قانع کنید، بی درنگ به فرشته اش نامه بنویسید."(3)

پاندر آخر کتابش شیوه "نامه نوشتن به فرشته" رو با عنوان "شفای عارفانه" و در قالب فرم نامه آموزش میده!(4)

چند سال پیش کتابش رو که می خوندم، خیلی به حال خودمون تأسف خوردم. بسیار بسیار افسوس خوردم. با هر نامه "پاندر" با خود می گفتم:
امام زمان تو چقدر غریبی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

امام زمان ما بنابر حدیث، "در میان ما حضور دارد. از کوچه و معابر ما عبور می کند. به نقاط مختلف جهان می رود. سخن و حرف دل ما را می شنود. بر ما سلام میکند. ما را می بیند. ولی دیده نمی شود." (5)

علامه مجلسی هم شیوه "نوشتن نامه به امام زمان (عج)" را به ما آموزش داده؛ میگه اینگونه بنویسید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ کَتَبْتُ إِلَیْکَ یَا مَوْلَایَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ مُسْتَغِیثاً وَ شَکَوْتُ مَا نَزَلَ بِی مُسْتَجِیراً بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ بِکَ...».(6)

ما هم توصیه به عریضه نویسی شدیم.(7) ولی ما را برای نوشتن عریضه مسخره می کنند. 
افسوس که عریضه نویسی ما خرافات؛ ولی عمل به مکاشفه یوحنا، مایه مباهات و روشنفکری قلمداد میشه!!!!!!!

افسوس؛ که فکر می کنیم از نیروی کائنات و ... هست که حال خوب میگیریم!!! 
نکنه از اسب و اصل باهم افتادیم!!!!!!! خدانکنه!

بارها به عناوین مختلف به ما گفته شده که خدا و ائمه برای شنیدن صدا و حرف دل ما، از خود ما مشتاقترند؛ ولی ما برای دو کلام درددل هم چرتکه انداختیم. شایدم گاهی دولا و پهنا باهاشون حساب کردیم.

دوستی تعریف میکرد، خیلی دوست داشتم امام زمان را در خواب ببینم. 
میگفت: اینو میدونستم که هدایت یافتن و سعادتمند شدن "به دیدن خواب حضرت" نیست. وگرنه که لشکر چند هزار نفری یزید هم که از شقی ترین آدمهای تاریخ شدند؛ حسین (ع) و اهل بیت(ع) رو دیدند. 
میگفت: دلم میخواست امام در خواب بهم حرفی بزنه! شاید یک توصیه خاص و چیزی شبیه اون!
میگفت: هر شب دعای "دیدن مطلب خود در خواب" رو از مفاتیح می خواندم؛ به این امید که امامم را ببینم؛ توی دلم به امام میگفتم: آقا من به اندازه یزید هم لایق نیستم؟! یزید حسین رو دید؛ ولی من نمیتونم تو رو ببینم. من فقط یک پیغام ازت میخوام!

ایشون طلبه بود. میگفت یک شب خواب دیدم در جمع مبلغین نشستم و یه آقای جوانی برای ما صحبت میکرد.(فارسی صحبت میکرد)... یکجوری بهمون نگاه میکرد، که گویی با چشمانش میگفت: خیلی وقت ندارم... نکات مهمی رو باید بهتون بگم و برم!
میگفت: توی خواب حس کردم با نگاه ملتمسانه اش داره میگه بگیرید چی دارم میگم... 
_نگاهش منو به گریه انداخت... پاشدم رفتم یک کناری نشستم و سرپا گوش شدم؛ اون آقا بعد از اتمام صحبتهاش به یکی از افراد گفت: پاشو این کتابها رو بین مبلغین تقسیم کن! 
ایشونم تقسیم کرد و یک کتاب اضافه آمد، و به اشاره اون آقا، کتاب اضافه رو به من داد.
میگفت: من پیش خودم گفتم پای این کتابها بودجه بیت المال رفته. من هم که مبلغ نیستم. رفتم جلو و کتاب رو به آقا دادم و گفتم: به من کتاب دادند. اون آقا گفت: میدونم؛ خودم گفتم این کتاب رو هم به شما بدند. بعد آقا بعنوان آخرین جمله، به عربی بهم گفت: از خون پدرم زیاد بخون!!!!!!!

دوست ما میگفت: با امام زمان (عج) ارتباط بگیرید. اگر مثل من لیاقت نداشته باشید؛ خودش رو ببینید، یک واسطه میفرسته که با شما حرف بزنه!

""""برای امام زمان(عج) نامه بنویسید؛ باور کنید همه نامه ها رو میخونه""""
اگر لیاقت نداشتیم جوابش رو بشنویم، یکی رو واسطه میکنه جوابمون رو بده! 

اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَميدَةَ
وَ اكْحُلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ
وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ ، وَ اَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُكْ بي مَحَجَّتَهُ (8)

یاعلی
_______________________
1. از دولت عشق، کاترین پاندر، ص 8
2. همان، فصل ششم، بخش دوم، ص 85
3. همان، ص 108
4. همان
5. حدیث امیرالمومنین (ع) منقول از کتاب الغیبه، نعمانی، ص 144
6. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ کَتَبْتُ إِلَیْکَ یَا مَوْلَایَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ مُسْتَغِیثاً وَ شَکَوْتُ مَا نَزَلَ بِی مُسْتَجِیراً بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ بِکَ مِنْ أَمْرٍ قَدْ دَهِمَنِی وَ أَشْغَلَ قَلْبِی وَ أَطَالَ فِکْرِی وَ سَلَبَنِی بَعْضَ لُبِّی وَ غَیَّرَ خَطَرَ النِّعْمَةِ لِلَّهِ عِنْدِی أَسْلَمَنِی عِنْدَ تَخَیُّلِ وُرُودِهِ الْخَلِیلُ وَ تَبَرَّأَ مِنِّی عِنْدَ تَرَائِی إِقْبَالِهِ لِی [إِلَیَ‏] الْحَمِیمُ وَ عَجَزَتْ عَنْ دِفَاعِهِ حِیلَتِی وَ خَانَنِی فِی تَحَمُّلِهِ صَبْرِی وَ قُوَّتِی فَلَجَأْتُ فِیهِ إِلَیْکَ وَ تَوَکَّلْتُ فِی الْمَسْأَلَةِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْکَ وَ فِی دِفَاعِهِ عَنِّی عِلْماً بِمَکَانِکَ مِنَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَلِیِّ التَّدْبِیرِ وَ مَالِکِ الْأُمُورِ وَاثِقاً مِنْکَ بِالْمُسَارَعَةِ فِی الشَّفَاعَةِ إِلَیْهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ فِی أَمْرِی مُتَیَقِّناً لِإِجَابَتِهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِیَّاکَ بِإِعْطَائِی سُؤْلِی وَ أَنْتَ یَا مَوْلَایَ جَدِیرٌ بِتَحْقِیقِ ظَنِّی وَ تَصْدِیقِ أَمَلِی فِیکَ فِی أَمْرِ کَذَا وَ کَذَا مِمَّا لَا طَاقَةَ لِی بِحَمْلِهِ وَ لَا صَبْرَ لِی عَلَیْهِ وَ إِنْ کُنْتُ مُسْتَحِقّاً لَهُ وَ لِأَضْعَافِهِ بِقَبِیحِ أَفْعَالِی وَ تَفْرِیطِی فِی الْوَاجِبَاتِ الَّتِی لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیَّ فَأَغِثْنِی یَا مَوْلَایَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ عِنْدَ اللَّهْفِ وَ قَدِّمِ الْمَسْأَلَةَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی أَمْرِی قَبْلَ حُلُولِ التَّلَفِ وَ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ فَبِکَ بَسَطَتِ النِّعْمَةُ عَلَیَّ وَ أَسْأَلُ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ لِی نَصْراً عَزِیزاً وَ فَتْحاً قَرِیباً فِیهِ بُلُوغُ الْآمَالِ وَ خَیْرُ الْمَبَادِی وَ خَوَاتِیمِ الْأَعْمَالِ وَ الْأَمْنِ مِنَ الْمَخَاوِفِ کُلِّهَا فِی کُلِّ حَالٍ إِنَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ لِمَا یَشَاءُ فَعَّالُ وَ هُوَ حَسْبِی وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ فِی الْمَبْدَإِ وَ الْمَآل‏».(مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 91، ص 29 – 30، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق.)
7. هیچ شکی نیست که روایاتی مبنی بر شرعی بودن اصل عمل عریضه نویسی در کتابها آمده است مثلا در کتاب بحارالانوار (بحارالانوار، ج‏99، ص 231.) بابی است تحت عنوان «کتابة الرقاع للحوائج إلى الأئمة صلوات الله علیهم و التوسل و الاستشفاع بهم فی روضاتهم المقدسة و غیرها» ؛ (باب نوشتن عریضه برای برآورده شدن حوائج به ائمه علیهم السلام و توسل به آنها و طلب شفاعت از آنها در حرم آنها و موضوعات دیگر) و در آن چند روایت از کتابهای «مصباح الزائر و المصباح کفعمی و البلد الامین» در مورد عریضه آمده است و در کتاب «المصباح» کفعمی هم نظیر چنین بابی وجود دارد(المصباح، الکفعمی، ص 396 ، «الفصل السادس و الثلاثون فی صلاة الحوائج و الأدعیة فی ذلک و رقاع الاستغاثات».) و ذیل آن چند روایت آمده است.

8. خدايا بنمايان به من آن جمال ارجمند و آن پيشانى نورانى پسنديده را
و سرمه وصال ديدارش را به يك نگاه به ديده ام بكش
وشتاب كن درظهورش وآسان گردان خروجش را و، وسيع گردان راهش را ومرا به راه او درآور. (فرازی از دعای عهد)

تصویر به تو از دور سلام

لسَّلامُ عَلَیْکَ اَيُّهَا الْقاَّئِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِىُّ

در فاعلیت فاعل که ایرادی نبود؛ هرچه بود و نبود در قابلیت قابل بود!!!!

وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ ۖ وَالَّذِي خَبُثَ لَا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِدًا ۚ كَذَٰلِكَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ(1)

و سرزمين خوب، گياه آن به فرمان پروردگارش مى‌رويد، و زمين بد، جز اندك گياهى از آن پديد نمى‌آيد. براى مردمى كه سپاس مى‌گويند آيات خدا را اينچنين گونه‌گون بيان مى‌كنيم.

باران خدا وقتی می بارد، بی قید و شرط می بارد... بر زمین حاصلخیز و لم یزرع، یکنواخت می بارد...
ولی تنها زمین حاصلخیز رشد می یابد... سرسبز می شود... می روید... می زاید... طراوت می فزاید...

ولی امان از زمین بایر و لم یزرع... نه رشد می یابد... نه بالنده می شود... نه فزاینده می شود... نمی شود ... نمی شود ... نمی شود ...

وقتی باران خدا می بارد، بی امان می بارد... به ظرف ما کاری ندارد... که ظرف کوچکی گرفته ایم یا بزرگ... 

باران که می بارد، ظرف بزرگ لبریز می شود؛ ظرف کوچک سرریز می کند... 

باران وقتی می بارد، ...

وَإِذَا مَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ أَيُّكُمْ زَادَتْهُ هَٰذِهِ إِيمَانًا ۚ فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَزَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَهُمْ يَسْتَبْشِرُونَ(2)

و چون سوره‌اى نازل شود، بعضى مى‌پرسند: اين سوره به ايمان كدام يك از شما درافزود؟ آنان كه ايمان آورده‌اند به ايمانشان افزوده شود، و خود شادمانى مى‌كنند.

وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَىٰ رِجْسِهِمْ وَمَاتُوا وَهُمْ كَافِرُونَ(3)

اما كسانى كه در دلهايشان بيمارى است، پليدى بر پليديشان افزود و در حال كفر درمى‌گذرند.

باران رحمت خدا بر اهل ایمان و بی ایمان هر دو می بارد... اما بر ایمان یکی می فزاید و در دل دیگری نفوذ نمی یابد...
درنتیجه اهل ایمان ریشه می دوانند... جوانه می زنند... عالم خاک را شکافته، بالا و بالاتر می روند... صعود می کنند... دنیای خاکی تنگ و تاریک را در می نوردند و به دنیایی پر نور و پر فروغ گام می نهند و عاقبت...
صفت "مفلح" و "شکافنده" را شایسته خود می کند!!!!

"وَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ" که زیر سنگ بوده اند... پوشش سخت و ضخیمی داشته اند؛ پوسیده می شوند و سرانجام در دلِ خاک تاریک از بین می روند.

آیات روح بخش قرآن، همانند باران حیات بخش از آسمان خدا بر دل جهانیان می بارد... ولی ...
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
در باغ لاله روید و در شوره زار خس!!!!!

آنانکه با روح تسلیم و ایمان و عشق به واقعیت؛ به آن مى نگرند، از هر سوره، بلکه از هر آیه اى، درس تازه اى مى گیرند که بر ایمان و انسانیتشان می فزاید...

و اما کسانى که از پشت شیشه هاى تاریک لجاجت و کبر و نفاق به آیات مى نگرند، نه تنها از آنها بهره نمىبرند؛ بلکه بر شدت کفر و عنادشان مى فزاید.

ولی... امان... امان... 
در فاعلیت فاعل که ایرادی نبود؛ هرچه بود و نبود در قابلیت قابل بود!!!!

بارالها! با تمام ناقابلی بسوی تو روی آورده ایم؛ قابلیتمان ببخش! و بر ایمان بیفزا!

کاش مرا ظرفیتی بود، ایها العزیز!
که از خط و خال هاشمیت نور بگیرم.

کنار خط و خال هاشمیت؛ ایها العزیز!
پرتویی از انوار و اسرار حقیقت را بگیرم.

ای تنها فاعل مطلق جهان! از ما بپذیر...
"إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ"(4)
من از روى اخلاص پاكدلانه روى خود را به سوى كسى گردانيدم كه آسمانها و زمين را پديد آورده است و من از مشركان نيستم.

یاعلی
______________________
1. اعراف، 58
2. توبه، 124
3. توبه، 125
4. انعام، 79