دوری راه اذیتم می کند

13:46 - 1395/02/16

سلام.من خانم 26 ساله اهل کردستان و ساکن جنوب کشور هستم که در تهران دانشجوهستم و دوسال پیش بامعرفی یکی ازدوستان با آقایی که اهل شمال بودند و درتهران مشغول کارند آشنا شدم و ایشان پسری مودب خانواده دار تحصیلکرده باموقعیت کاری و مالی بسیارخوب وازهرلحاظ عالی و بی عیب و نقص بودند و خیلی زود مورد پسند خانواده قرارگرفتند وازدواج کردیم والان ساکن تهران هستیم.پس از دو سال ایشان همچنان بهترین مردی هستند که می توانستم روزی برای ازدواج انتخاب کنم و تمام تلاشش راحتی وآسایش وخوشحالی من است. اما دو.مشکل وجود دارد.یکی اینکه خانواده من جنوب و خانواده ایشان شمال هستند هرچند رفت و آمد مان زیاداست و هرماه خانواده م را می بینم اماهنوز با این دوریها و همینطور فرهنگ خانواده شوهرم کنار نیامده ام و گاهی احساس میکنم ازدواجم اشتباه بوده و کاش در شهر خودم درس میخاندم و ازدواج می کردم.هرلحظه احساس میکنم.کاش نزدیک.خانه مادرم یا فامیلم.بودم.حتی رفتارم باهمسرم عوض شده وازین بابت به شدت احساس عذاب وجدان می کنم...تمام زندگیم تحت تاثیر قرارگرفته و نسبت به همه چیز حتی تحصیلم بی حوصله و بی انگیزه شده ام.همسرم مثل فرشته خوش قلب و مهربان است وانقدربه من وخانواده ام خوبی کرده که گاهی شرمنده اش میشوم.نمیدانم برای رهایی ازین.برزخ چه کنم؟

http://btid.org/node/91124

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
7 + 1 =
*****
تصویر احسان69

سلام...  

خانم محترم اینو بدون بدون عشق ایثار امکانپذیر است،  اما بدون ایثار عشق امکانپذیر نیست!!! پس همینطور که شوهرت واست ارزش قایله و تو هم واسش همونطور باش...  یه ایثار دو طرفه...  مطمئن باش که این زن و شوهرن که به درد هم میخورن...  بقیه ماه یادوماه بهشون سر بزنی کافیه.... 

تصویر Imani
نویسنده Imani در

سلام خواهر گرامی.وقتتون بخیر
من شرح حالتونو خوندم و میبینم یجورایی اینده من ممکنه باشید برای همون ازتون سوالی دارم.
من خاسگاذی ی دختره رفتم ک شهرش قبلا شهر من بوده اما رفتن ب مشهد.دو ساعت راه هست بین شهرامون.حالا ایشونم مخالفت میکنه با اینک بیاد شهر من و منم بخاطر کارم گفتم نمتونم بیام شهر شما در حال حاضر قول هم نمتونم بدم.اگ ایشون الان بهم بله بگه بعدا مث شما نمیشه؟ممنون

تصویر یاسمین زهرا

زندگی مشترک یعنی پذیرش یه مسئولیت جدید الحمدلله که همسرتون خوب و آقا هستند و با محبتند ما تو زندگی مشترک باید بعضی چیزها رو بپذیریم و کنار بیایم باهاش یکی از این موارد همین دوری از خانوادس که گاهی رخ میده بهتره کنار بیاید باهاش سخته شکی درش نیست ولی ماشاا.. شما خانمی شدی برا خودت و دیگه خانواده خودم و خانواده شوهرم نباید بکنی
خانواده شوهر هم مثه خونواده خوده ادم هستن کنارشون سعی کن خوش باشی و مادر و خواهر و بقیه اعضا رو مثه خانواده خودت ببینی لازم نیست زیاد از حد صمیمی بشی باهاشون بهرحال باید حریم هایی باقی بمونه ولی سعی کن اونقد نزدیک بشی که این دوری از خانواده برات قابل تحملتر باشه به زندگی خوب و همسر خوبتری که داری فکر کن و دل بده به زندگیت عزیز من! و تعادل رو تو زندگیت حفظ کن و حواست باشه خدایی ناکرده همسرتو دلسرد نکنی 
خوش باد روزگارت

تصویر maralmaral
نویسنده maralmaral در

شاید حق با شما باشد.اما این دوری و اختلاف فرهنگی باعث شده هیچ تمایلی به خانواده شوهرم نداشته باشم واین باعث مشکلاتی توی رابطه من و همسرم شده...وهیچ جوری نمی تونم باهاشون کناربیام وصمیمی شم.ووقتی دخترهای فامیل رو کنار خانواده شوهراشون می بینم که بین فامیلن عصبی میشم وحس متفاوت بودن بابقیه آزارم میده

تصویر 123456
نویسنده 123456 در

دختر جان 
شما عاقل 
شما بالغ 
شما توانا 

حس میکنم خ وقت اضافه میارین تو زندگی که فکرهای نا درست به ذهنتون خطور میکنه واسه همینه که مشکلاتو کوچیکو بزرگ بزرررررررررررررگ و بزرگتر میکنین 
ببین دختر خوب 

اونی که با فامیل ازدواج کرده یه مشکل داره 
اونی که با غریبه ازدواج کرده یه مشکل دیگه فک نکن اونی که با فامیل ازدواج کرده فقط گل و بوستانه زندگیشون و هیج مشکلی نیست نه جانم هست ولی مردم خ بروز نمیدم 

یکی از بچه های خواگاهمون میگفت من با پسر خالم ازدواج نمیکنم حالا دلیل این خانم 
چون اگه زن پسر خالم بشم توقع خالم زیاد میشه همش میخواد من بهش خ سر بزنم باهام خ صمیمی برخورد خواهد کرد من اینجوری نمیخوام 

هیچ انسانی توی زندگیش هم خرما و هم خدارو با هم نداره 
نمیشه که هم شوهر خوب باشه و هم خانواده شوهر (البته ناممکن نیست .ولی خب )
قدر چیزایی که داری رو بدون 
بچسب به زندگیت و شوهرت 
بعضی وقتا ادما ندونسته دستی دستی زندگی شیرینشونو خراب میکنن 
هشیار باش 
یاعلی 

تصویر Mr. Saad
نویسنده Mr. Saad در

سلام
به قول دوستان توی این بی شوهری شما هم خوشی زده زیر دلتون ها! اونقدر کسها رو میشناسم که توی الفبای صمیمیت و ارتباط با همسرشون موندن و نه راه پیش بلدن و نه راه پس دارن. خود من اصرار دارم که دختری که میخوام بگیرم از فرهنگ شمالی باشه، اصلا امروز یه دختر شمالی خوب پیدا کنم داماد میشم. اما این رو هم میدونم ک اگه زمانی از فرهنگ دیگه ازدواج کردم این تفاوت فرهنگی با کوتاه اومدن و ایجاد اشتیاق توی یادگیری فرهنگ طرف مقابل قابل گذشت میشه.

تصویر yasin1366
نویسنده yasin1366 در

دوتا بحث هست
یکی اختلاف فرهنگی
یکی دلتنگی

اختلاف فرهنگی که طبیعی
یک کرد که تو جنوب ساکن بوده و در تهران درس خونده با یکی آقای شمالی ازدواج کرده خب طبیعتن قرار نیست اونا مثل شما باشند در نتیجه میشه کم کم این اختلافات را کاهش داد

در مورد دوری راه خب شما بیشتر رفت و آمد کن ضمن اینکه بعدا که بچه دار شدی این مساله کمرنگ تر میشه
الان که ارتباطات مجازی هست میتونی باهاشون ارتباط بیشتری داشته باشی
اگرم دلت برای غیبت کردن تنگ شده میتونی ارتباطات با دوستان و همکلاسیات بیشتر کنی

تصویر 123456
نویسنده 123456 در

دختر جان اگه شوهر نکرده بودی گریه میگردی که چرا شوهر ندارم 
الان که شوهر فرشته داری بازم گریه و زاری 

اصن مدل دختر جماعت همینه 
بهانه ای میخواد واسه نق زدنو ناشکری ......................

خوبه هر ماه خانوادتو میبینی 
خوشی زده زیر دل شما 
یا علی 

تصویر ستاره
نویسنده ستاره در

دیگه وقتی خانواده میبینی این چه بهونه ای هست خوشی زیادی زده به سرت
اول شوهرت مهمتره
خانواده حایگاه دوم هست
شوهرت هست که تااهر عمرکنارت هست نه خانواده

تصویر الهه نازززز

نزدیک مادر و فامیل بودن مهم تره یا یه شوهر عالی داشتن؟!

تصویر mohammadi
نویسنده mohammadi در

پاسخ اجمالی:
1. صفات خوب بسیاری در وجود همسرتان موجود می‌باشد که از شما درخواست می‌شود به آنها توجه واقعی داشته باشید.
2. در کنار والدین بودن، هر چند مورد پسند است؛ منتها نه به هر قیمتی!
3. با توجه به اینکه هر ماه به والدین خود سرکشی می‌نمائید، می‌توانید در باقی ایام ماه نیز از طریق وسایل ارتباط جمعی با آنها ارتباط داشته باشید.
4. اوقات تنهائی خود را با کارهای مفید پّر نموده و درباره اقدام جهت فرزنددار شدن هم اندیشه نمائید.

تصویر mohammadi
نویسنده mohammadi در

با سلام و تشکر از شما بابت اعتمادتان به گروه مشاوران «رهروان ولایت»؛
نکات جالبی را پیرامون همسرتان فرموده بودید: "پسری مودب خانواده دار تحصیل کرده با موقعیت کاری و مالی بسیار خوب و از هر لحاظ عالی و بی عیب و نقص است و پس از دو سال ایشان همچنان بهترین مردی هستند که می‌توانستم روزی برای ازدواج انتخاب کنم و تمام تلاشش، راحتی و آسایش و خوشحالی من است. همسرم مثل فرشته خوش قلب و مهربان است و آنقدر به من و خانواده‌ام خوبی کرده که گاهی شرمنده‌اش می‌شوم"
با توجه به نکات فوق باید خدمتتان عرض کنم: «خوش به سعادت شما که چنین همسری را دارید! و مطمئن باشید بسیاری از دخترها آرزوی داشتن چنین شوهری را دارند پس قدر ایشان را بدانید.»
از شما درخواست می‌کنم به این اوصافی که در مورد ایشان نام بردید واقعا توجه بفرمائید و بدانید شما سال‌های تنهائی و کهن سالی خودتان را باید با این مرد سپری کنید نه با خانواده او و یا حتی والدین خودتان، پس توجّه به فرهنگ خانواده ایشان و یا دوری از خانواده خودتان نباید عاملی محسوب گردد برای بی‌مهری شما به ایشان.
شما اقرار داشتید که ایشان بهترین مردی هستند که می‌توانستید روزی برای ازدواج انتخاب کنید!
پس آیا واقعا شایسته است به خاطر اینکه از منزل مادر خود دور هستید به این ازدواج شک پیدا کنید و بفرمائید: "هر لحظه احساس می‌کنم کاش نزدیک خانه مادرم یا فامیلم بودم.حتی رفتارم باهمسرم عوض شده وازین بابت به شدت احساس عذاب وجدان می‌کنم".
قبول داریم که هر دختری دوست دارد، کنار مادر خود باشد؛ اما این کنار مادر بودن باید به چه قیمتی تمام شود؟!
علاوه بر اینکه شما فرمودید در حال حاضر، هر ماه خانواده خود را ملاقات هم می‌فرمائید!
خواهر گرامی؛ اکنون در دنیایی زندگی می‌کنیم که افراد خیلی راحت و با هزینه‌ای پایین، می‌توانند با عزیزان خود در هر جای دنیا که باشند، ارتباط صوتی و تصویری برقرار کرده و جویای حال آنها شوند و غم دوری را حقیقتا حس نکنند؛ شما نیز می‌توانید از این امکانات بهره ببرید و در کنار ملاقات ماهانه‌ای که با خانواده خود از نزدیک خواهید داشت، از این طریق نیز در باقی ایام ماه با آنها ارتباط برقرار نمائید.
در کنار این مسئله حفظ قرآن، مطالعه کتاب، کلاس‌های آموزشی و از همه مهمتر وجود فرزند هم، می‌تواند شما را از این تنهائی و دلتنگی‌ای که نسبت به خانواده خود دارید خارج سازد.

امیدوارم خوشبخت باشید.