دانش آموز:
سلام خانم شبتون بخیر یه مشکلی داشتم
خانم من از تنهایی میترسم اصلا نمیتونم خونه تنها بمونم میترسم
یا همیشه باید مامان و بابام با من باشن وقتی نباشن آرامش ندارم مثلا وقتی مسافرت میرن و من به خاطر درسهام میرم خونه مادربزرگم شب هاهمش درگیری ذهنیم (نبودن مامان بابام ) شروع میشه و با ارامش نمیتونم بخوابم از وقتی که سرمو میزارم رو بالش همش دلم برا مامانم اینا تنگ میشه و گریه ام میگیره بزور دیروقت خوابم میبره
به شدت وابسته ام به خانوادم
از یه طرفی وقتی خونه تنهام و درس میخونم میترسم دزد بیاد
و اینکه جز خانوادم به هیچ کس اعتماد ندارم
همیشه بیشترین ارتباط رو با مامانم دارم و بهترین دوستم مامانمه برعکس دوستان و هم سن و سال های خودم
معلم:یه سوالی داشتم ازتون نازنینم
شما تک فرزندی؟؟ خواهر برادری ندارین؟؟
دانش آموز:یه خواهر کوچیک تر از خودم دارم
دانش آموز:چند ماه قبل خونه همسایمون دزد اومده بود دلیل عمده ترسم از اینکه نمیتونم خونه تنها باشم همینه
معلم:یعنی قبل از این اتفاق هیچ کدوم از این حالت هایی رو گفتی نداشتی؟؟
یا داشتی و کم بود؟؟
یا یه دفعه ای برات بعد دزدی به وجود اومد؟؟
دانش آموز:نه خانم تا قبل دزد نمیترسیدم از وقتی دزد اومده میترسم
اخه دزد از حیاط همسایه بغلیمون که حیاطشون اختلاف کمی با حیاط ما داشته وارد خونه همسایه مون شده و دزدی کرده
نه همسایمون خونه نبوده مسافرت بوده حدود ۲ سه ماه قبل
ضمن تشکر از شما و اساتید محترم مجموعه بابت پاسخگویی به سوالات قبلی ام
جزاکم الله خیرا
این دونه مشکلم یکی از دانش آموزانم باهاش بعد دزدی از خونه همسایشون مواجه شده الان خیلی میترسه
ممنون میشم برای درمان و رفعش کمکم کنین
من چندتا سوال ازش پرسیدم اونارو هم به همراه پاسخ دانش آموزم ضمیمه کردم به سوال
---------------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/registe
سلام و عرض اغدب خدمت معلم گرامی و دلسوز
از لطف شما بابت کمک به فرزند علمی خود، سپاسگزارم.
حتی الامکان تنها نباشند. گذشت زمان به مرور مسئله را کم رنگ می کند. شب قبل از خواب می توانند کتابهایی مطالعه کنند که ذهنشان سمت خاطرات ترسناک گذشته نرود. شما معلم عزیز می توانید در طول روز به صورت حضوری یا تلفنی احوال او را بپرسید و به گونه ای ذهن او را به سمت مسائلی ببرید که کمتر فرصت مرور خاطرات گذشته را پیدا کند. یا مثلا تکالیفی بدهید که خصوصا شب هنگام ذهنش درگیر تکالیف شما باشد. اگر حس می کنید که در قلب دانش آموزتان جای خوبی باز کرده اید می توانید از این فرصت به بهترین نحو بهره ببرید.
اجازه بدهید او حرف بزند و تخلیه بشود. او به دنبال یک گوش شنوا می گردد. برای نمونه خود بنده به موردی برخوردم که دانش آموز دبیرستانی در شرایط فشار روانی شدید، تصمیم به خود کشی گرفته بود. اعترافاتش را در 6 صفحه برای من نوشته بود و فقط به دنبال مجوز خود کشی ازمن بود. تنها کاری که من توانستم برای او انجام دهم این بود که در دو جلسه فقط گوش دادم تا هر چه می خواهد بگوید. دو ماه بعد با منزلش تماس گرفتم وقتی حالش را جویا شدم گفت: کامل از آن فضا بیرون آمدم و نجات پیدا کردم.
هدیه دادن سبب جلب محبت و بازگشت ذهن به مسائل خوش آیند است. انسانها اتفاقات طول روز را در شب، مرور می کنند. هر چه خاطرات روز، لذت بخش تر باشد، مرور آنها در شب، خاطرات ناراحت کننده را کمرنگ تر می کند. هر مسئله ای که ذهن او را به سمت خاطرات ترسناک ببرد مثل کلیپ ها و سریالها یا خاطرات ترسناک باید از دید و گوش او دور بماند.
البته این اتفاق، زمینه یک تجربه برای مدیریت بحران در آینده است. امیدوارم که توانسته باشم کمک کنم.
موفق باشید.
سلام علیکم
خواهش میکنم استاد
انجام وظیفه است
از محضرتون استفاده کردم استاد خیلی راهکاراتون عالی بود سپاسگزارم چه خوبه که شما و موسسه تون هستین و مارو راهنمایی میکنین جزاکم الله خیرا
در پناه ایزد منان
التماس دعا
اساتید محترم دانش آموزم مقطع دبیرستان هست.ممنون میشم در نوع درمان و شیوه ای که بیان خواهید فرمود سنشم لحاظ بفرمایید
ممنونم