زن هستم اما خیلی عجیب و غریب!

07:46 - 1400/06/22

سلام خسته نباشید
من ی مدتیه به نظر خودمم عجیب و غریب شدم مثلا وقتی با شوهرم دعوام میشه حتی ی دعوای ساده و کوچیک همش به این فکر میکنم که باید ازش طلاق بگیرم با اینکه شرایطم خوب نیست برای طلاق گرفتن
یا مثلا یکی دیگه رو هم ببینم با شوهرش دعوا میکنه و با من درد و دل میکنه من تو دل خودم چون دلم هم براش میسوزه میگم وای خدا اگه من جاش بودم حتما طلاق میگرفتم الان نمیدونم واسه چی اینجوری شدم یا برای چی اصلا این مشکل اومده سرم ممنون میشم راهنماییم کنید

-----------------------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/registe+635

http://btid.org/node/182480

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 6 =
*****
تصویر روئین تن مهدی

سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر گرامی:

همونطور که می فرمایید این پدیده مدتیه براتون پیش اومده ، یعنی قبلا سابقه نداشته!

و همونطور که می فرمایید حتی بخاطر مسائل کوچیک چنین فکری به ذهنتون میاد!

و همونطور که می فرمایید این حس عجیب و غریبه!

همه این موارد رو با هم در نظر بگیرید متوجه میشید که فکر به طلاق، یک وسوسه و خطور ذهنی بیش نیست. بخاطر همین بعد از مدتی که از دعواتون می گذره، این حالت از شما دور میشه و نرمال میشید. پس به همون حالت سابقتون رجوع کنید که این جور مسائل براتون عادی بوده.

یه مثال بزنم خدمت شما در حیطه کاری شما

وقتی قیچی آشپزخونه شما می شکنه، از سه حال خارج نیست.
1- قیچی بعد از چند سال ضعیف و سست شده و قوام خودش رو از دست داده
2- یا قدرت بیش از اندازه ای روی قیچی وارد کردید.
3- هر دو

اینکه با کوچکترین مساله ای به فکر طلاق می افتید از سه حال خارج نیست
1-قبح و امر طلاق از نظر شما عادی و ناچیز شده، با اینکه بدترین کار حلال نزد خداست. و این امر متاسفانه شاید ناشی از کثرت طلاق و رواج اون در بین مردم باشه که اون هم متاسفانه ناشی از عوض شدن سبک زندگی ها و عدم مسوولیت پذیری  و عدم تقیدهای اخلاقی به پیوند خانوادگی باشه.
اگر اینگونه است به هیچ وجه نباید متاثر از فرهنگ مردم واقع شوید. صورت ظاهری زندگی مردم هیچ ارتباطی با مسائل  داخلی زندگی شما نداره. شما ضوابط و مسوولیتهای خودتون رو بعنوان زن و شوهر انجام بدید و کدورتها و مسائل کوچک خونه رو قبل از بزرگ شدن یا بزرگنمایی ، در فضایی صمیمی حل و فصل کنید و به هیچ وجه منفعل از فضای بیرون قرار نگیرید.

2- یا اینکه  قوت روحی خودتون رو از دست دادید که در نتیجه با کوچکترین مشکلی از کوره در میرید.

در اینجا لازم هست با دریافت افکار و انرژی مثبت،  روحیه خودتون رو توسعه بدید. مثلا همین مقایسه ای که در طرح مشکل اورید میتونه زمینه ای برای فکر مثبت باشه. مثلا از اینکه خانواده شما خیلی اوضاع بهتری نسبت به دیگر خانواده ها داره "شکر کنید" . روحیه شکر گذاری به شما روحیه می ده، وقتی روحیه شما تقویت شد، اعتماد به نفستون بالا میره و وقتی اعتماد به نفستون بالا رفت بجای اینکه از کوره مشکلات در برید ، در صدد حل اون بر خواهید آمد. اما فکر منفی شما در متن این گونه بود که « وای خدا اگه من جاش بودم حتما طلاق میگرفتم »
پس بییند تضعیف روحیه یا تقویت اون بسته به این هست که چطور به قضیه نگاه کنید.

* برای زیاد کردن قوت روحی، توصیه می شه که حتما نمازتون رو اول وقت بخونید. اثر این اعجاز رو در مدت کوتاهی لمس خواهید کرد.
 

3- بر خلاف مورد اول ، گاهی فکر طلاق، ناشی از وسواس فکری است. یعنی مساله مهمی هم که نباشه اما ذهن شما دائم با این فکر کلنجار میره، که نکنه این مساله به طلاق منجر بشه که دائم این خطورات ذهنی شما رو اذیت می کنه!
اگر بخواهید در مقابل این خطور ذهنی مقاومت کنید ، ذهن شما خسته میشه و دچار فرسایش می شید. چون جلوی این خطورات که غیراختیاری است نمی شه گرفت. از اون طرف اگر قرار باشه دائم باهاش بجنگید کل زندگی تون رو تحت الشعاع قرار میده!

در این حالت باید حساسیت و تنش خودتون رو نسبت به این وسوسه فکری، کم کنید. به این شیوه که بگید "باشه گزینه طلاق هم به عنوان یک گزینه در کنار گزینه های دیگه میذارم"  اما مثل سوالات چند گزینه ای این گزینه رو به عنوان گزینه نادرست تلقی می کنم. چرا که گزینه های بهتری برای برون رفت ازاین مشکل وجود داره.

نکته: گزینه سوم فقط در صورت ابتلاء به وسواس فکری است

موفق باشید