سه برادر دارم یکی معتاد یکی زندانی و دیگری بد دهن!

09:41 - 1393/11/17

سلام من دختری 26 ساله، فوق لیسانس هستم که سه برادر دارم یکی معتاد و زندانی یکی بیکار و یکی هم که البته متاهله بداخلاق و بددهن البته بی انصافی نمی کنم همین برادرام مخصوصا برادر وسطیم هوامونو داشتن و اگه کاری داشتیم انجام دادن ولی یه جورایی مایه سرافکندگی مون هم هستند. من و خواهرم که هر دو کارمندیم تو محیط دانشگاه و بعدشم محیط کار وجهه خوبی داریم به لطف خدا و دعای مادر و پدرمون. مشکل اصلی من ازدواجه راستش من به خاطر ظاهرم یا رفتارم یا موقعیت اجتماعی ام هر چی که هست خواستگار زیاد دارم مخصوصا یا بین همکارام یا بواسطه معرفی همکارام ولی تا الان یا به خاطر درسم و تثبیت شغلم تصمیم ازدواج نداشتم و یا اینکه به اونها زیاد علاقه ای نداشتم و مهمتر از همه اینکه از اینکه شرایط خونوادگی ام را بفهمن می ترسیدم اخیرا یکی از همکارام به واسطه معرفی یه همکار دیگم اومد خواستگاریم. من از این همکارم بدم نمیومد و بهانه ای هم برای رد کردن نداشتم خونواده اش هم آدم های خوب و محترمی بودن بعد که اومدن خواستگاریم متوجه شدم خیلی وضعیت مالی و اجتماعی شون با ما فرق داره در حالی که اینو قبل از اومدنشون نمی دونستم اما بازم اونها ما رو به خاطر خونه و وضع مالی رد نکردند بلکه به خاطر برادرام و مخصوصا برادرم که معتاد و زندانیه جواب منفی دادن خوب شاید حق داشتن واسشون کسر شان بود من اول خیلی ناراحت شدم اگه یه غریبه بود اشکالی نداشت ولی من میخام 20-30 سال توی این شرکت کار کنم البته خوشبختانه ما زیاد ارتباط کاری با هم نداریم و حتی ساختمونهای اداری مون هم جداست ولی چیزی که ازش می ترسیدم یعنی آبرو ریزی و از دست دادن عزتم به سرم اومد. البته من گدایی عشق هم نکردم فقط از اینکه اون ها شرایطمون رو فهمیدن شرمنده و خجالت زده شدم و میگم ایکاش این یکی رو هم رد کرده بودم. الان تصمیم گرفتم فعلا به ازدواج فکر نکنم و اگه هم زمانی قصد داشتم به هیچ همکاری اجازه خواستگاری ندهم. می خواهم بدونم منی که همیشه تلاشمو کردم و به خدا امید داشتم چرا باید تاوان اشتباه دیگران را پس بدم؟ چیز دیگه ای که منو آزار میده اینکه اون خونواده مومن و اصیل بودن میخام بدونم ایمان به خدا فقط توی نماز و روزه و حجاب خلاصه می شه؟ میدونم باید توکل کنم... 

http://btid.org/node/55401

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 5 =
*****
تصویر Arasto
نویسنده Arasto در

سلام. ببینید. من خودم قبلا معتاد بودم. در ۲۲ سالگی. الان ۲۵ سالمه. حالا فک میکنین به چی معتاد بودم؟(سیگار، قلیان و مواد) به مورفین و تریاک و شیشه و روانگردان و... معتاد شده بودم. بعد خیلی بد دهن و لات شده بودم و دزدی میکردم و دست بزن داشتم. به مامان و بابام هم حتی فحش میدادم و اونا رو زدم. دایی و پدر بزرگ و مادر بزرگ و تمام فامیل ها مون رو میزدم. با رفقام پارتی بازی و پارک و... میرفتم. مثل ادمای ولگرد بودیم. اصلا من خودم دوستام رو معتاد کرده بودم. یکی هم حتی بر اثر اعتیاد مرد. جوان هم بود. اولین نفر خواهر و برادرم متوجه شدن اعتیاد دارم. بعد بهم اصرار کردن ترک کنم. ولی من قسم خوردم ک معتاد نیستم. بعد مامان و بابام هم متوجه شدن و من باز دروغ گفتم. بعد منو رفقام رو تو مهمانی پارتی بازی پلیسا گرفته بودن. بعد وقتی ازاد شدم به خانواده ام قول ترک رو دادم. امل میدونین؟ یک لحظه حتی یک لحظه هم برای ترک تلاش نکردم. هنوز هم به مصرف ادامه میدادم. چندین بار هم به خانواده ام قول ترک دادم.یبار هم تو خیابون از حال رفتم و مردم اومدن نجاتم دادن و بردنم بیمارستان.بعد رفتم کمپ و زود از کمپ یواشکی فرار کردم و رفتم خونه قاچاقچی ای که بهم مواد و سیگار و قلیان میداد.

 تا اینکه.... یه روزی خونه یکی از فامیلامون مهمونی رفته بودیم. حالم خیلی خیلی بد شد. حتی حالم به هم خورد. بعد رفتم بیمارستان. دوشب بستری شدم. دکتر گفت باز ادامت بدم احتمال دچار شدن به ایتز و سرطان و در نهایت مرگ خیلی زیاده. چون من از اواخر بهمن ۹۷ شروع به مصرف کردم تا اواخر شهریور ۹۸.بعد دیگ از اون موقع این آشغالا رو طرد کردم و تا الان پاکم. حالا شما توجه کنین. اعتیاد چیز خوبی نیس. اولش لذت داره. اما بعد همین لذت شما رو یواش یواش به سمت مرگ میکشونه. خودم تجربه دارم که میگم. چون بالاخره خودمم یه زمانی مصرف کننده بودم. این چیزا بده. خواهشا تورو خدا معتاد نشین. ایران که آمار اعتیادش بالاس. توروخدا مصرف نکنین. من وقتی ترک کردم بعد یه هفته یه خانواده دیدم. یه دختر و پسر کوچیک و یه خانم و شوهرش. شوهرش معتاد بود. من گفتم چرا این آشغالا رو مصرف میکنید؟ بعد هرچی از دهنش در اومد گف به من. بعد من زنگ زدم به پلیس. زنش گف خواهشا زنگ نزنین. ما بدبختیم. اما من زنگ زدم و پلیس اومد و دلم خنک شد. حالا اگه با نظرمن مخالفین و میخواید فحش بدین خب بدین. اما من هرچی درسته گفتم. آرزوی موفقیت. خدایا به همه کمک کن

تصویر آبگینه

سلام دوستان من پاسخ سوال بعدی ام رو نگرفتم این موضوع را چه موقع و با چه کسی مطرح کنم درسته؟ لطفا راهنمایی کنید.

تصویر saman66
نویسنده saman66 در

بهترین روش اینه که ابتدا اجازه بدی طرفت خودت رو بشناسه و شخصیتت رو درک کنه و بعد که شما و روحیاتت و اخلاقیاتت رو شناخت و نسبت به ازدواج با شما مصمم شد این موضوع رو بهش بیان کنید

ضمن اینکه باید در این راه مهارت داشته باشی

مهارت اول: حرف تو دهن طرفت بزار

1-سعی کن با سوال کردن از ویژگی های یک زن ایدال از منظر خواستگارتون این فضا رو ایجاد کنی که خواستگارتون به طرف ویژگی های شخصیتی بره و شما رو داری اون ویژگی های بیابه نه ویژگی های اکتسابی مثل مال و شغل و....

2- از خط قرمز هاش سوال کن و بپرس چه ویژگی هایی مانع ازدواج خواستگارتون با خانمی میشه و عکس بالا شما رو فاقد اونها بیابه

3-نظرش راجبه تقدیر و سرنوشت و شانس

قطع یقین اگر فرد صاحب فکر و رشد یافته ای باشه ( درحد معمول) خواهد گفت معتقد به اونها هست اما این اعتقاد رو هم داره که هر کس سرنوشت خودشو میسازه

در جواب شما بحث نقش خانواده و شرایطی که درش تاثیری نداریم رو مطرح میکنید و اگرایشون هم با شما  هم جهت بود میتونید شرایط برادراتون رو مطرح کنید

مهارت دوم: ساندویچ پیچ

فرض کن به دوستت میگی امروز بیا بریم خرید و دوستت یکی از دو پاسخ زیر رو میده ! خودت قضاوت کن کدوم بهتره

پ1: نه امروز کلی کار دارم اصلنم حوصله خرید ندارم می خوام با مژگان برم ارایشگاه تنها نباشه

(یعنی حوصله تو رو ندارم و حوصله مژگان رو چرا،یعنی مژگان رو به تو ترجیح میدم،یعنی ...)

پ2: وای عزیزم خیلی دلم میخواد باهات بیام خرید ولی به مژگان قول دادم باهاش برم آرایشگاه ولی اگه اشکال نداره تو اولین فرصت با هم میریم فردا وقت داری؟

قطعا پاسخ دوم رو ترجیه میدید ولی در هر دو شما نه شنیدین اما دومی با دو عبارت مثبت ساندویچ پیچ شده

در مورد مطرح کردن موضوع برادراتون پس از مراحل فوق باید ساندویچ شده پیش برید

مثلا بگین : برادرام خیلی مهربونن ( یا یک ویژگی برجسته و مثبت تر) ولی خب متاسفانه مواد مخدر مصرف می کنن و منو پدرو مادرم خیلی براشون ناراحتیم و دوست داریم کمکشون کنیم  البته یکی از برادرام الان داره زیر نظر پزشک ترک میکنه و اگه بتونه ترک کنه مطمئنم برادرای دیگمم ترک میکنن!

یا عبارت های قوی تر و موثر تر با فرمول یک پالس مثبت+یک پالس منفی(وضعیت برادارتون)+ یک پالس خیلی مثبت(امید وارانه)

مهارت سوم : احترام

باید در تمام مراحل با احترام از برادراتون و خانوادتون صحبت کنید این موضوع خیلی مهمه! راه هر گونه توهین یا قضاوت رو با احترام به خونوادتون می بندید

احترام به خواستگار تون هم خیلی مهمه، ممکنه طرف مقابل شما به خونوادتون یا حتی خودتون (خواسته یا ناخواسته) بی احترامی کنه اما اگر شما همچنان محترم بودید و با احترام (نه ترس و حقارت) با طرف مقابلتون رفتار کردید مطمئن باشید نتیجه فوق العاده ای خواهید گرفت

افراد محترم فقط در برابر احترام،احترام نمی گذارند، در برابر بی احترامی هم احترام می گذارند

مهارت چهارم:اعتماد و خود باوری!

فرض کنید از شما بخواهند برای چند کودک راجع به رشتتون صحبت کنید (چقدر اعتماد به نفس دارید) حال اگر از شما بخواهند در یک سمینار که تمامی اساتید و دانشجویان رشتتون هستند بخواهید پشت تریبون صحبت کنید( الان چقدر اعتماد به نفس دارید)

شما اطلاعاتتون راجع به رشتتون ثابته اما برای کی بیان کردنشون براتون احساس متفاوتی ایجاد می کنه

اگر از قضاوت دیگران نترسیم سخنرانی در یک سمینار با صحبت در یک مهد کودک برامون یک اتفاقه البته با ضوابط خودش

پس خودتون رو باور داشته باشید و از قضاوت دیگران نترسید

موفق باشید انشالله

یا علی

تصویر آبگینه

سلام خیلی ممنون از راهنمایی همه دوستان با اینکه خیلی از این موارد رو از زبون مشاور و مادرم و حتی درون خودم شنیده بودم ولی انگار با خوندن نظرات شما دوستان عزیز دلم آرومتر و قرص تر شد درسته عزت دست خداست منم کم اشتباه نکردم و دختر خیلی خوبی نبودن سر همین قضیه و موردهای قبل از اون هر وقت وضعیت خودم رو باهمکلاسیها و همکارام مقایسه میکردم به پدر و مادرم غر میزدم و اونا رو هم به نوعی مقصر میدونستم. این موضوع هم برای من هم برای طرف مقابل یه امتحانه امیدوارم قدرنعمتهایی رو که دارم بدونم. در مورد این کیس که اصلا به حتی یک جلسه صحبت هم نکشید فوری تحقیق کردن و قضیه منتفی شد اما حتما در موارد دیگه سعی میکنم به توصیه های شما خوبان عمل کنم منتظر نظرات خیرخواهانه و پیام های امیدوارکنندتون هستم التماس دعا.

تصویر saman66
نویسنده saman66 در

خواهر خوبم ضمن تایید موکد به نظرات دوستان به ویژه هانا چند نکته رو باید خدمتت یادآوری کنم

1-اولا اونچه که شما عزت نفس میخونید که با کنار کشیدن خواستگارتون از بین رفته عزت نفس نیست بلکه توهمی از عزت و آبرو در ذهن شماست

عزت نفس هیچکس توسط دیگران از بین نمیره مگر توسط خودش ،مگر خودش خودش رو حقیر کنه ،مگر خودش ارزش خودش رو زیر پا بزاره و الا ابدا احدی نمیتونه عزت نفس دیگری رو لک دار کنه

(به یاد بیارید که بانو زینب کبری(س) با چه شرایط و چه وضعیتی وارد کوفه شدند اما وقتی گفت سکوت صدا از جرس شتران هم بلند نشد)

2- هدف شما از ازدواج شوهر دار شدن صرفا یا نه زندگی در کنار فردیه که به شما و زندگیتون آرامش و معنا میده و شماهم متقابلا همینطور؟

اگر صرفا شوهر مد نظرتون و تنها ملاکتون مرد بودن طرف مقابله بله وضعیتتون خیلی بده و واقعا ناراحت کنندست

امـــــــــــا اگر نه دنیال یک انسان رشد یافته ،با شخصیت و خدا شناس(خدا دوست،خدا محور) هستید شرایط عجیبی ندارید که از بر ملاشدنش نگران باشید و با نا امیدی و یاس به ازدواج نگاه کنید

3- صبر فقط در مقابل فقر و مرگ عزیزان صبر مقدس نیست ، صبردر برابر گناهان و صبر در برابر آنچه که توان تغییر اون رو نداریم هم صبریست که مرضی خدای رحمان قرار میگیره. پس صبور باشید

4- شهامت داشته باشید ، برادر شما هر کس که باشه شما مسئول زندگی خودتونید و شخصیت خودتون رو دارید و با این قضیه مثل یه ننگ برخورد نکنید ،برادراتون تصمیم دارن اینگونه زندگی کنند ،شما مسیر خودت رو داری و به دیگران هم اجازه نده به خاطر موضوعی که شما نقشی درش نداری روی شما قضاوت کنند

5- توکل داشته باشید

خدای رحمان بهتر از هر کسی صلاح شما رو میخواد به خدا اعتماد کنید و همه چیز رو به خودش واگذار کنید

وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا

هر كس از خدا پروا كند [خدا] براى او راه بيرون‏شدنى قرار مى‏دهد و از جايى كه حسابش را نمى‏كند به او روزى مى‏رساند و هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است‏ ،خدا فرمانش را به انجام‏ رساننده است به راستى خدا براى هر چيزى اندازه‏اى مقرر كرده است

موفق باشید و سربلند

یا علی

تصویر هانا
نویسنده هانا در

واقعا صحبتاتون خوب بود آقای سامان.....

 

به نظره منم حساس بودن رو قضیه برادراتون این ذهنیتو ایجاد میکنه که ازشون یه جورایی دفاع میکنید در حالی که شما با رفتارتون باید ثابت کنید مسیرتون کاملا جداست اینو با اعتماد به نفس تموم بگید وقتی خواستگار به خاطره برادراتون رد میکنید یعنی عملا برادراتونو اصله زندگیتون و تعیین کننده شرایطتون قرار دادید در حالی که باید برعکس باشه برادراتونو باید تو زندگیه شما فرع باشن نه اصل وقتی کسی در مورده برادراتون میپرسه راحت بگید که راضی نیستید نمیپسندید کاراشونو و ان شاالله امید هست که درست بشن چون اصلشون این نیست ..موقعی که درموردشون میخواید صحبت کنید ناراحت حرف نزنید ضعف نشون ندید تو خونواده همه کسایی وجود دارن که هنوز راهه درستو پیدا نکردن راهه اشتباه رفتن شما خودتون بیشتر از بقیه رو این قضیه حساسید سعی کنید خوب توضیح بدید درمورده مشکلتون 

تصویر هانا
نویسنده هانا در

دوست من وضعیتش از شما بدتر بود باباش شدید اعتیاد به الکل داشت و مامانشو میزد جوری که میبردنش بیمارستان خواهرش به خاطره اون همه استرس چند وقت تو بیمارستان روانی بستری شده بودو و بعد ازدواج کرده بودو طلاق گرفته بود وضعیت خونشون داغون بود خودش هم میره سرکار هم درس میخونه خرج خونه رو خودش میده اونم خیلی ناامید بود خواستگاراش خوب نبودن یا رفتارشون خوب نبود خودش چادریو مذهبی بود و پر از آرزو و رویا خیلی دختره محکمیه با اینکه گاهی ناامید میشد ولی کم نمیاورد  از اونجایی که خدا هوای بنده هاشو داره  پنجشنبه هفته پیش نامزدیش بود تا قبل از نامزدی حتی خودشم میگفت باورم نمیشه همونیه که میخواستم نامزدش قاری قرآنه تحصیل کرده س شغله خوبیم داره و با همه چی کنار اومده و گفته مشکلی نداره امیدت به خدا باشه وقتی تو قضیه ای تو نمیتونی کاری بکنی پس کاره تو نیست بسپار به خدا فقط سعی کن امیدوار باشی خوب بودنتو حفظ کنی و مهربون باشی و مغرور نباشی خواستگار رد نکن چون بقیه فک میکنن به خاطره غرورو کمال گراییه زیاده خوب نیست اینجوری شما توی جلسه های 3 یا 4 قبل از تحقیق به خواستگارت وضعیتو بگو

تصویر یاسمین زهرا

به نام خدا

دوست من اسلام رو با مسلمونی مسلمونا قیاس نکن عزیزدلم..ماها خیلیامون دم از دین میزنیم از تو عمل از هزارتا نامسلمون، نامسلمونتریم بانو

بنابراین از اون خواستگاره دلگیر نشو و خرده نگیر بهشون ...

آبجی من به این نتیجه رسیدم که فقط و فقط باید دل به خدا سپرد با تمام وجود و مطمئن به فضل و کرمش بود

دل بد نکن عزیزم و بدون که خدا بیش از هر کسی ما رو دوست داره

صبور باید بود

دعاگوی هم باشیم cheeky

تصویر mohammad6258

سلام ابجی گلم

پیچ شما اولین پیچ بود که بعد این همه مدت که اینجام خوندمش اشکام اومد.........

مطمئن باشید بهتون قول میدم که شما یک زندگی خواهید داشت  در آینده که حسرت خیلی هاست

من بهتون قول میدم...نگران هیچ چیزی نباشید

خودتم میدونی باید فقط توکل کرد....

پست شما راهنمایی نمیخاست...

امیدوارم که یکی  از خوشبخت ترین دخترها شی

موفق باشی ...یا حق

تصویر خانم آسمان

بعدم حالا این یه خواستگار اینطوری شده شما تعمیم نده به همه خواستگارها که بیان همین میشه.

یه ذره اعتماد بنفست رو بالا ببر دختر جون نمیبینی پسرها زشت و کوتاه و بیریختن و سواد ندارن سربازی نرفتن پا میشن میرن بهترین جاها خواستگاری دخترهای خوب و نجیب.

همین چند وقت پیشها خوندم یه خانومی ازدواج کرده بود و تحصیل کرده هم بود بعد معلوم شد شوهرشون سابقه دار هستند و قداره کش محله بودن.

تصویر خانم آسمان

شما گفتین یه ذره اختلاف طبقاتی داشتین حالا شاید این خواستگارها بیشتر نظرشون اختلاف طبقاتی بوده.

من شعار نمیدم ولی اگه عاشق کسی باشم واقعا عاشقش باشم همچین برادرهایی داشته باشه بازم عاشقش هستم و به رابطم لطمه نمیزنه. ( البته مرام ما خانم ها بیشتره بعضی پسرها که دستشون تو جیب خودشون نیست باید مطیع مامان جونشون باشن.)

منظورم این نیست که برین تو خیابون و نت دوست و رفیق پیدا کنین به نظرم همین خواستگارهارو اول یه کاری میکنم عاشق بشن و اینکه شرایط خوب شمارو بسنجن بفهمن شما فوق لیسانسین و موقعیت شغلی عالی دارین اونم تو این شرایط که پسرها دارن خودشونو میکشن کار پیدا کنن و شما کمک خرج اون اقایین و... بعدا که طرف عاشق شد اون قسمت کوچیکه بد زندگیم رو هم ببینه.

در ضمن خیلی دخترها رو میشناسم که پدرشون زندانی بوده و معتاد بوده با پسرهای خیلی خوب ازدواج کردن باید پسر طالب باشه نه از سر شکم سیری بیاد خواستگاری.

وگرنه الان بعضی خانواده های پسرها روی بهترین دخترها هم عیب و ایراد میذارن.

شما خدارو شکر کنید چهار ستون بدن خودتون سالمه و نقص عضو نیستید.

 

تصویر keramatn
نویسنده keramatn در

 این یه واقعیت تلخ هست و هیچ کارش نمیشه کرد

من عشقم رو فقط بخاطر برادرهای بدش علی رغم میل باطنیم و به سختی کنار گذاشتم

تصویر آبگینه

ببخشید یک سوال دیگه هم داشتم بهتره این موضوع رو با کی مطرح کنم خود شخص یا معرف یا خونواده اش یا یک واسطه دیگه چون من تا حالا با هیچ پسری همکلام نشدم چه برسه به این موضوع. روابطم با همکارانم در حد کار بوده نه فراتر. یه مورد دیگه اینکه الان تو محیط کار با این همکارم یا کسای دیگه که از شرایطم باخبرن چه طوری رفتار کنم درسته؟ تشکر

تصویر آبگینه

خیلی ممنون از راهنماییتون حق با شماست من خواستگارای دیگه ای هم داشتم که بیشتر خواهانم بودند ولی به خاطر توقعآت نه خیلی پابین ردشون کردم یعنی میگفتم من بخاطر شرایطم از ایده آلهام کوتاه نمیام و تسلیم نمیشم فکر میکنم لازم بود این ضربه را بخورم. در مورد اینکه فرمودین قبل از رسمی شدن به اطلاع برسونید آخه این یه ریسک نیست ؟ من بیام آبرومو بزارم کف دستم بعد شاید اصلا ماخونواده هامون یا خودمون توافق وتفاهمی نداشته باشیم. لطفا به من بگید دقیقا کی و کدوم جلسه این موضوع را مطرح کنم؟

تصویر امین-مشاور ازدواج

سلام

اینکه گاهی اوقات تر و خشک با هم می سوزند نعوذ بالله به خاطر این نیست که خداوند عادل نیست بلکه این مسئله خاصیت زندگی در این دنیاست. زندگی در این دنیا مادی و اجتماعی است و لذا ممکن است در شرایطی شما چوب چیزی را بخوری که به هیچ وجه نقشی در آن نداشته اید؛ مثل فردی که در یک اتوبوس نشسته و به دلیل سهل انگاری راننده تصادف میکند و جانش را از دست می دهد. در چنین شرایطی خدواندِ عادل برای اینکه حقی از این فرد ضایع نشود، بخشی از آن را در این دنیا و بخشی دیگر را در آن دنیا جبران خواهد کرد.

با این حال وقتی شما در چنین شرایطی قرار می گیرید، علاوه بر اینکه باید نگاه توحیدی خود به خدا و پذیرش عدالت خداوند را تقویت کنید، باید عقل و تدبیر خود را به کار انداخته و تا حد امکان خود را از عوارض آن شرایط دور کنید. 

بنابراین راه مقابله با این مشکل فرار از ازدواج یا رد کردن همکاران یا مخفی کردن شرایط خانواده نیست. شرایط خانواده شما را دیر یا زود فرد مقابل خواهد فهمید. لذا شما برای ازدواج این نکات را در نظر بگیرید:

1- سعی کنید کمالات و خوبی های خود را به حدی تقویت کنید که وقتی فردی شما را به عنوان یک مورد مناسب برای ازدواج در نظر می گیرد، با فهمیدن شرایط زندگی شما پاپس نکشد و حاضر باشد برای به دست آوردن شما چنین شرایطی را قبول کند.

2- سطح توقعاتتان را برای انتخاب همسر کاهش دهید و ایده آل گرایانه فکر نکنید. 

3- اگر خواستگاری داشتید که احساس کردید بعد از فهمید شرایط خانوادگی شما عقب نشینی می کند، قبل از هر اقدامی این شرایط را به ایشان برسانید تا اگر نمی تواند با این شرایط کنار بیاید این مسئله رسمی نشده و مشکلات بعدی را ایجاد نکند.

4- از اینکه کسی به شما بگوید برادران شما چنین و چنان اند ابایی نداشته باشید. دلیلی وجود ندارد که شما کار برادرهای خود را توجیه کنید بلکه شما باید از هر کار اشتباهی اعلام برائت کنید و بگویید که چنین کاری اشتباه است؛ منتها این مسئله منافاتی با اینکه به آنها به عنوان یک خواهر کمک کنم ندارد. چنانچه حضرت نوح نسبت به فرزندش چنین کرد. وقتی اطرافیان چنین برخوردی را از شما ببینند، عیبت آنها را به حساب شما نخواهند گذاشت.

5- توکل به خدا و توسل به اهل بیت علیهم السلام هیچ وقت نباید از زندگی ما حذف شود. لذا اهتمام خود را به این مسئله بیشتر کنید.

پیروز و سربلند