سوال مگه نمیگن.مومن راحت جان میده چرا وقتی عیسی، سام پسر نوح را زنده کرد گفت هنوز درهراس و درد جانکندن هستم بعد از هزاران سال
عبرانی ها واعراب کی هستن..؟؟ مگه عبرانیها عرب نیستن
اگر انسان به هیچ عنوان نتواند حق الله مثله نماز و روزه را دردنیا به جا بیاورد چه باید بکند آیا آن دنیا حق الله را نیز با برداشتن کارهای نیک ویا برداشتن کارهای نیک برای کسانی به گردنش حق دارند جبران میکند.خلاصه اینکه کسی به هیچ طریق حق الله را دردنیا جبران نتواند بکند پول هم نداشته باشد بدهند بعدبرایش نماز و روزه بخرند وشخصی هم پیدا نشود که مجانی برایش انجام دهد خدا با او دران دنیا چگونه معامله میکند
من خواندم اهالی فلسطین یا اسراییل کلا اعرابی هستند که در حجاز یا عربستان زندگی میکردن ولز قبیله های مختلف بودن ولی همه عرب بودن وبع فلسطین و....مهاجرت کردن .پس چطور شد تفرقه افتاد بینشان وشذن یهودی واعراب که بیشتر همان مسلمان فلسطین هستند .درواقع اول ازهمه فلسطین متعلق به که بود اعراب یا یهود .چون بنی اسراییل در فلسطین زندگی میکردن که این یعنی اول یهودیها درفلسطین بودن .ولی من خوانده ام قبل از اینکه بنی اسراییل ویعقوب علیه السلام وفرزندانش قبل از آنکه به فلسطین وکنعان بیاییند افراد دیگری آنجا از هزاران سال قبل از ورود بنی اسراییل درفلسطین زندگی میکردند به همین نام یعنی فلسطینیها .بلاخره اولین ساکنان اولیه فلسطین مسلمانان عرب بودن یا یهودیها .وایا یهودیها همعرب هستند یا عبرانی .وعبرانی ها چه نژادی هستند.من خواندم یهوذیها فرزند اسحاق فرزند ساره،همسر اول ابراهیم ع بودن ومسلمان فرزندان اسماعیل پسر هاجر همسر دوم ابراهیم بودن .خب پدرشان یکی است ابراهیم ع .ولی مگر ساره چه دینی داشته وکه بوده که یهودیها میگن ما فرزندان اسحاق فرزند ساره هستیم
بعد اینکه بنده گفتم دوست داشتم در کشور دیگه به دنیا میادم به خاطر شیعه بودن مردم ایران نیست .به خاطر آب و هوا میگم چون من از گرما خیلی عاجزم در حد مرگ میرم به شدت از گرما بدم میا .منظورم این بود که کشوره سردسیر بودم .نه ایران که بیشتر جاها ش گرمه.ودیگر اینکه ایران کشورپر ماجرایی هست چون در منطقه جنگ خیزخاور میانه هست.وهمیشه جنگ وجدال وخونریزی برسر نفت ومنابغ و موقعیت جغرافیایی حساس .ولی مردم کشورهای دیگه این بدبختی ها را ندارن مثل استرالیا که دور از جنگ و...هست
.بعد اینکه شیعه بودن چه امتیازی داره و اگر هم امتیاز داره ما که خودمان انتخاب نکردیم دینمان را از پدر ومادر گرفتیم .جبرا شیعه شدیم.و بعد چه فرقی داره مذاهب دیگه هم به بهشت میرن بر اساس دین خودشون وشیعیان هم همین طور با فرق اینکه شیعیان خیلی دردینشان سختی وعذاب روزه ونماز و خمس و زکات وحجاب و..هست ولی دیگر دینها دردنیا این اذیتها را ندارن وانها هم به بهشت میروند بدونه رنجهایی که شیعیان میکشن؟؟؟
تازه مسحیحی ها و..اون بیچاره ها هم که خودشون دینشون رو انتخاب نکردن که بخوان از فضیلتهای که مثلاشیعه بودن برای ما داره بی بهره باشن بیچاره ها که اونا هم دین پدر ومادریشون رو انتخاب کردن مثله ما .وبعضا هم مستضعف فکری هستن ونمیدونن اسلام دین کامل هست که بیان مسلمان بشن وفمر میکنن مذهب خودشون درسته .واگر هم بخوان تحقیق کنن ومسلمان وشیعه بشن که چه رنجهایی باید بکشن
----------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register
پاسخ سوال 6و 7
برتری مذهب تشیع نسبت به سایر مذاهب به جهت "حق" بودن آن است، و دین حق در هر دورهای منحصراً فقط یک دین است. خدای متعال در هر برههای دارای یک شریعت است و هر دین غیر از آن یا از اساس باطل و دروغ است، و یا منسوخ و منقرض.
تعدد ادیان الاهی و مذاهب آسمانی که تاکنون بر بشریت نازل گردیده، تعدد طولی است نه عرضی، بدین معنا که دین جدید ناسخ و مکمل دین پیشین است و با آمدن دین جدید تاریخ مصرف دین قبلی منتفی و از رسمیت میافتد و جای خود را به دین جدید میدهد و بر همه لازم است که از آیین جدید پیروی نمایند و به آن ایمان بیاورند. برای همین در متون مقدس و نصوص دینی، از کسانی که به دین جدید ایمان نمیآورند، به عنوان "کافر" یاد میشود.
اسلام آخرین و کاملترین دین است که برای بشر فرستاده شده و خداوند دینی جز اسلام را نخواهد پذیرفت: "ان الدین عند الله الاسلام"؛ بدون تردید دین در نزد خدا فقط اسلام است.
"و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه"؛ هر کس آیینی جز اسلام را برگزیند از او پذیرفته نخواهد شد.
یعنی یک دین مورد قبول است و آن اسلام است و این که اسلام برای حقانیت خود ادله متعددی دارد و این که بگویید من چون پدر و مادرم شیعه بودن شیعه شدم حرف درستی نیست و مورد قبول قران نبوده و قران این دیدگاه را رد کرده است سالانه شاهد مسلمان شدن افراد متعددی هستیم دین مسیحیت هم این چنین است اگر بدون تحیق و ... باشد مورد قبول نیست و اگر هم مستضعف باشند خداوند طبق قوانین اسلام با انها رفتار خواهد کرد
این دید و بیانی که شما نسبت به شیعه دارید یک دید منفی است اسلام یک دین کاملا منطقی است و تمام الزامات ان از روی مصلحت است که به نفع دنیا و اخرت ما است و ما با ندانستن این مصالح که خداوند در جعل و ایجاد دین لحاظ کرده است نباید یک دین را موررد نکوهش قرار بدهیم.
پاسخ سوال پنجم
این که بیان کردید من نمی خواستم در این کشور به دنیا بیایمم باید بیان کنیم که انسان در کارها و اعمال خویش نه اختیار مطلق دارد و نه به طور مطلق مجبور است. به بیان دیگر انسان دارای آزادی اراده و اختیار است، اما این آزادی به گونهای نیست که بتوان قائل به "تفویض" شد، بلکه هستی او از خداوند بوده و به کارگیری آن نیروی هستی به دست خود انسان است. دیدگاه شیعه، درباره افعال آدمی آن است که هر کاری که از انسان صادر میشود هم فعل او و هم فعل خداوند است؛ یعنی فاعلیت خداوند، فاعلیت سببی و فاعلیت انسان مباشری است. این نظریه را در اصطلاح "امر بین الامرین" میگویند.
ورود همه ما به دنيا با نوعي جبر همراه است و به يقين آمدن مان به دنيا را انتخاب نکرده ايم، هر چند عدم اختيار لطمه اي به مختار زيستن و با اختيار وضعيت حيات خود در جهان آخرت را تعيين نمودن نمي زند .
جبري بودن ورود به عالم بدان جهت است که امکان چنين انتخابي براي ما ممکن نبود، نه اينکه امکان و حق انتخاب وجود داشت. اما خداوند آن را از ما دريغ نمود . دليل ادعا آن است که قبل از خلقت کسي نيست تا به او اختيار داده شود که خلق شود يا نشود. اختيار دادن در خلق شدن، مشروط به اين است که کسي باشد تا از او سؤال شود: دوست داري خلق شوي يا نه!
اگر فرد آفريده شده باشد، ديگر سؤال از خلقت اختياري بي فايده است، چون تحقق يافته است. اگر آفريده نشده، سؤال از او بي معنا است، چون وجود ندارد تا سؤال شود. پس اين نوع انتخاب و اختيار حيات عقلاً ممکن نبود، نه آن که ممکن بود و خدا آن را از ما دريغ کرد.
از این رو به دنیا امدن ما فعل ما نیست که بگوییم چرا امده ایم بلکه خدا خالق ما است و طبق مصلحتی که برخواسته از حکمت او است هر شخصی را در یک کشور و محیطی به دنیا اورده است و امکان دارد ما با ندانستن این مصلحت ها بگوییم ای کاش در یک کشور اروپایی و فلان شهر به دنیا امدم و امکان دارد دقیقا فردی از هان شهر بگوید ای کاش من در این کشور به دنیا نمی امدم نکته ای که حائز اهمیت است خدایی که با این ویژگی ها ما را در یک کشوری خاص خلق کرده است نعمت اختیار را نیز به ما داده است که اگر پسند نکردیم عوض کنیم همچنان که شاهد مهاجرت افراد در شهر ها و کشورها هستیم.
شما نیز که از گرما خوشتان نمی آید خداوند شهر های مختلفی با ویژگی های مختلفی خلق کرده می توانید در داخل و خارج از کشور شهری را که با مزاجتان سازگاری دارد انتخاب کنید
و این نکته را به یاد داشته باشید خداوند جنگ را خلق نکرده است بلکه این انسانها ان را ایجاد کرده اند وخداوند هر شخصی را براساس موقعیت و امکانات در اخرت باز خواست می کند و این نکته را یاد داشته باشید افرادی نیز در دنیا وجود دارند که شرایط اسف باری نسبت به ما دارند و افرادی با رفاه بیشتر در نتیجه نعمت اگر زیاد باشد حساب و کتاب هم بیشتر می شود هر که بامش بیش برفش بیش همچنین بنابر روایات امور مادی نباید ملاک انسانیت و زندگی ما باشند ان چه مهم است هدف خلقت انسان است و مسیری که در آن قرار دارد رسول خدا بهترین مخلوقات در کل خلقت بودند اگر ماده یات ارزش داشتند حضرت باید ثروتمندترین اشخاص می شد ولی با نگاهی به سیره حضرت می بینیم خیلی ساده بود و حتی در بیشتر موارد دچار سختی های غیر قابل تحمل هم بودند.
پاسخ سوال چهارم
سرزمینی که امروزه صهیونیست ها آن را «اسرائیل» نامیده اند، سرزمین فلسطین است . فلسطین، از آن رو که گذرگاه مهمی برای اتصال سه قاره اروپا، افریقا و آسیاست، پیوسته در طول تاریخ در معرض تهاجم امپراتورها و سرداران جنگی بوده و آنها همواره برای تسلّط بر شهرهای بندری و راه های تجاری فلسطین تلاش می کردند . از قرن دوم هجری قمری به بعد ساکنان فلسطین عموماً اعرابی بوده اند که زبان و فرهنگ مشترک داشته اند .
پس از ظهور اسلام و آمدن خاتم پیامبران حضرت محمد مصطفی (ص)، اگرچه اجتماعات کوچکی از یهودیان و مسیحیان در این سرزمین بر دین خود باقی ماندند، اما به تدریج اکثر مردم فلسطین که از جمله آنان یهودیان بودند، مسلمان شدند .
فلسطین در طول سالیان دراز و در جنگ هایی که صورت می گرفت،بین قدرت های دنیا، دست به دست می شد تا این که در زمان خلیفه دوم، به دست نیروهای اسلام افتاد.
یهودیان و ساکنان فلسطین:
یهودیان (که نام دیگر آنان بنی اسرائیل بوده و از نسل حضرت یعقوب (ع) می باشند ) و صهیونیست ها، اولین ساکنین فلسطین نبودند، بلکه زمانی بسیار طولانی، قبل از این که آنها به فلسطین بیایند این سرزمین دارای سکنه بود، و از سابقه تمدن ده هزار ساله برخوردار است. در 3500 سال پیش از میلاد، اقوام سامی از قلب حجاز به سوی مصر، عراق، سوریه، لبنان و فلسطین کوچ نموده و اقوامی چون اعراب کنعانی در فلسطین سکنی گزیدند و اولین ساکنین شناخته شده در فلسطین، کنعانی ها، مردمانی شهرنشین و دارای تمدنی پیشرفته، بودند، حدود دو قرن قبل از میلاد، دولتی تحت عنوان «کنعانیه» را در آنجا تأسیس نمودند.
حدود هزار سال پیش از میلاد، اقوامی به نام فلسطینی که از دریای «اژه» آمده بودند، به این ناحیه راه یافته و جای کنعانیان را گرفتند. مدت ها پس از مهاجرت فلسطینی ها و کنعانیان به سرزمین فلسطین، قوم بنی اسرائیل، به همراه حضرت موسی (ع) در فلسطین سکونت کردند. بعدها حضرت داود (ع) و حضرت سلیمان (ع)، دولت هایی در این سرزمین به وجود آوردند.
قوم بنی اسرائیل و صهیونیسم:
قوم بنی اسرائیل، بیشتر از هر امتی به پیامبرانشان ظلم و ستم کرده و اعتنا به سخنان آنها ننموده و آنان را به شهادت می رساندند و در اثر همین ظلم و ستم ها، به نقاط مختلف دنیا پراکنده می شدند که بعداً جنبش و سازمانی به نام صهیونیست جهانی، در سال 1897میلادی - حدود صد و بیست سال پیش- در بال سوئیس توسط دویست و چهل نفر از سران یهود، از کشورهای مختلف، تشکیل شده و ادعای مالکیت سرزمین فلسطین را داشته و خواهان تشکیل دولت یهود در فلسطین هستند.
هدف از تشکیل صهیونیسم:
به طور کلی، نفس اصول صهیونیسم و هدف آنان، ساختن یک مذهب و یک ملت و یک دولت از یهودیت است و می کوشد تا تمام یهودیان دنیا را با توسل به جنگ های توسعه طلبانه، در سرزمین فلسطین گرد هم آورد؛ زیرا براساس منطق عقل و قوانین جهانی، می توان بدون جنگ و زور و کشتار در جایی زندگی کرد و نباید به خاطر زندگی طولانی مدت در یک سرزمین ادعای مالکیت آن سرزمین را کرده و آن را متعلّق به ساکنین اصلی آنان ندانست. در حالی که صهیونیست ها به خاطر این که عده ای از یهودیان در مدت طولانی در سرزمین فلسطین زندگی کرده اند و در آنجا پیامبرانشان برای هدایت آنان فرستاده شده بودند، ادعای مالکیت فلسطین را با جنگ و کشتار مسلمانان داشته و برخلاف منطق عقل و تمام قوانین حقوق بشر عمل می کنند، و همین نشانگر هدفی غیر از وطن دوستی است.
نتیجه: بنا برآنچه گفته شد، سرزمین فلسطین، سرزمین اصلی یهودیان و اسرائیل و صهیونیست ها نبوده، و آنها آنجا را غصب کرده و برای همین به کشتار مردم فلسطین می پردازند و در ادعای خود حق نمی گویند. البته فلسطین متعلق به تمام مردم آن اعم از مسلمانان، یهود، نصارا و ... است؛ اما نه این که مانند صهیونیست ها به کشتار مردم فلسطین پرداخته تا در آنجا ملت و مذهبی جدید بنا کنند. از این رو؛ برخی از یهودیانی که در کشور های دیگر و یا در خود فلسطین زندگی می کنند، بارها اعتراض به جنایت های اسرائیل و صهیونیست ها کرده اند.
پاسخ سوال دوم
زبان عِبرانی یکی از زبانهای سامی غربی و زبان بومی در اسرائیل است که بیش از ۹ میلیون گویشور دارد. بهطور تاریخی، این زبان بهعنوان زبان بنیاسرائیل، یهودیه و نوادگان آنها در نظر گرفته میشود؛ هرچند که در تنخ به آن اشاره نشدهاست. کهنترین نمونهها از نگارش عبری به الفبای نیاعبری به سدهٔ دهم پیش از میلاد بازمیگردد. ولی عرب به کسانی گفته می شود که به زبان عربی صحبت می کنند و با عبری متفاوت است.
پاسخ سوال 3
در مورد روزه بنابر فرض این که اصلا نمی تواند انجام دهد حتی تا مرگ و پولی ندارد و کسی ندارد تا بعد از مرگ مجانی انجام بدهد استغفار کند کفایت می کند ولی در مورد نماز باید بیان کرد که ناز در هیچ حالتی ساقط می شود و شخص مثلا اگر مریش است باید صبر کند خوب بشود و قضاهای قبل از مریضی را به جا اورد و اگر امید ندارد حالش بهتر نمی شود به هر حالتی که می تواند باید قضای آن را انجام بدهد حتی با اشاره چشم.
بعد از مرگ نیز حالات افراد متفاوت است عده ای از روی انکار و عمد نماز نمی خوانند این نوع افراد قطعا مشمول عذاب الهی هستند اما کسی که نمازش را می خوانده و چند تا قضا شده و بنا نداشته قضا شود و بعد از قضا هم فرصت نداشته امید است که خدا ان موارد را ببخشد.
برداشتن ثواب اعمال در حق الناس است در حق الله چنین چیزی وجود ندارد
با عرض سلام و خسته نباشید
با تشکر از حسن همراهی شما.
لحظه جان دادن برای مردم یکسان نیست و شاید برای یک مومنی سخت و برای دیگری راحت باشد و مومنین که دارای سختی مرگ می شوند می توان بیان کرد شاید ه خاطر عملی خدا مرگ او را سخت کرده تا پاک به اخرت ببردد و یا این که در سایه این مرگ سخت می خواهد به او جایگاه بزرگی را عطا کند و این نکته را باید در نظر بگیریم جان دادن با سختی های عالم بعدی متفاوت است جان دادن غیر از منتقل شدن به اون دنیاست و این که انسان از بدن دنیایی جدا می شود و وارد عالم جدیدی می شود بر او سخت است بر این اساس لحظه مرگ ممکن است برای برخی مؤمنان شیرین و برای برخی تلخ باشد. در کل سکرات مرگ همان است که در کلام امیرمؤمنان آمده:«وانّ للموت لغمراتٍ هی أفضع مِن أنْ تستغرق بصفةٍ او تعتدِلَ على عقول أهل الدنیا؛ مرگ را ورطهها و دشواریهایی است سختتر از آن که بتوان وصفش کرد، یا عقلهای مردم بتواند آن را بفهمد».
بر اساس کلام حضرت و روایات دیگر معلوم میشود که لحظه و سکرات مرگ بسیار تلخ خواهد بود، مگر این که خدای ارحمالراحمین کمک فرماید، ولی این ناگواری کلیت نخواهد داشت. حال افراد متفاوت خواهد بود. در خصوص مومنان واقعی این لحظه شیرین ترین و بهترین لحظات آن ها خواهد بود.
از امام صادق (ع) سؤال شد: آیا مؤمن به هنگام مرگ ناراحت است؟ فرمود: به خدا سوگند ناراحت نیست؛ زیرا وقتی عزرائیل بر بالین او میآید، به او گفته میشود که دوست خدا! جزع شما برای چیست؟ سوگند به خدایی که پیامبر را به نبوت برگزید که بر تو مهربانتر از پدر هستم، چشمهای خود را باز نما و نگاه کن. وقتی محتضر نگاه میکند، میبیند که رسول خدا و اهل بیت (ع) بر بالین او حضور یافتهاند. به او گفته میشود: ای نفس مطمئنّه! در حالی که به ولایت راضی هستی و به پاداش میرسی، در جمع بندگان من (پیامبر و اهل بیت) در بهشت من وارد شو. آنگاه روح مؤمن با کمال شادمانی پرواز میکند.