سوال اخلاقی: درباره قبض و بسط

10:58 - 1402/02/20

سلام علیکم
درباره قبض و بسط خواستم اطلاعاتی داشته باشم
اگه انسان یک هفته  شادی و شعف معنوی داشته باشه و بعد اون یک هفته به حالت عادی بر گرده مقصر خودشه ویا طبیعت این حالات اینجوریه

----------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد:  https://btid.org/fa/user/register

انجمن‌ها: 
http://btid.org/node/244624
تصویر روئین تن مهدی

سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم

ضمن تشکر از حسن اعتماد شما به مجموعه

سوال فرمودید که گاهی حالات معنوی خاصی دارید و بعد از اون عادی میشه. فرمودید که آیا این عادی شدن طبیعی است یا به عملکرد شما برمی گرده.
روایتی از حضرت امیر در این رابطه: "ان للقلوب اقبالاً و ادباراً فاذا اقبلت فاحملوها علی النوافل و اذا ادبرت فاقتصروا بها علی الفرائض‌[1] دل‌ها را روی آوردن و نشاط، و پشت کردن و فراری است‌; پس آن گاه که نشاط دارند، آن را بر انجام مستحبّات وادارید، و آن گاه که پشت کرده بی‌نشاط است‌، به انجام واجبات قناعت کنید."

جواب این هست که هر دو گزینه ممکن است اتفاق بیفته. بلکه اگر بهتر بگم چندین گزینه ممکنه اینجا اتفاق بیفته

1- گناه: گناه نور ایمان رو از آدمی به طور نسبی بسته به نوع گناه، کم خواهد کرد و نعمت هدیه های معنوی که خدا به بنده از او سلب خواهد شد. در دعای کمیل می خوانیم (اللهم اغفر لی الذنوب التی تغیر النعم؛ خدایا گناهی که باعث سلب نعمت از من شده ببخش)

2- روزمرگی و تعامل با اهل دنیا: اقتضای زندگی دنیا این هست که ادمها با هر ارزش وجودی که دارند با هم تعامل داشته باشند.  هم انسانهای خوب و متعالی از انسانهایی که رنگ دنیایی گرفتن عبرت بگیرند و از خدا برای عاقب بخیری خود و دوری از اخلاق اهل دنیا دست به دعا بشن و هم انسانهایی که غرق دنیا شدن با دیدن انسانهای خوب، به خودشون بیان و راه خیر و تعالی و سعادت در پیش بگیرند. طبیعی است که در این تعامل و معاشرت با همه جور آدمی، افراد معنوی خواه نا خواه متاثر از روحیات اهل دنیا می شن و زنگاری بر دل اونها میشینه. این زنگار گرفتن رو نمیشه به «تقصیر» تعبیر کرد چون نه گناهی و نه خطایی صورت نگرفته.
امام خمینی (ره) به این مضمون می فرمایند که با آن که پیامبر اسلام مامور بودند با ابوجهل و ابولهب روبه رو شوند و پیام " قولوا لا اله الّا اللّه تُفلحوا " را به آنان برسانند اما این ملاقات و مصاحبه با کسانی که از خدا فاصله دارند و رفتارشان الهی نیست، در انسان کندی حرکت به سمت الهی می آورد.

از این بابت بعضی این روایت را که حضرت رسول بعد از هر مجلسی 70 بار استغفار می کردند را حمل بر همین مطلب کرده اند که اصل معاشرت با اهل دنیا زنگار قلب می آورد.
پس روزمرگی هم ممکنه از این بابت باعث سلب حالات معنوی بشه

3- گاهی آدمی کارهایی هم می کنه که خودش توجه نداره که چکار کرده، معنویت آدمی وقتی بالا میره، حتی این امور هم اثر خواهد گذاشت. مثلا با بالا بردن صدا روی پدر و مادر، و رنجیده خاطر کردن اونها اثر اون بر قلب خواه ناخواه گذاشته خواهد شد. لذا استغفار در پایان روز و محاسبه نفس در هنگام خواب می تونه اثر سوء این موارد رو پاک کنه

4- گاهی هم حالت طبیعی این است. وقتی شخص در اثر یک حالت معنوی، ظرفیت روحیش ارتقاء پیدا می کنه بعد از مدتی به اون ظرفیت اخت میگیره و عادی میشه. این عادی شدن لازمه ارتقاء به سطح بعد و معنویت مضاعف است. چون انسان بعد از این عادی شدن مجددا به دنبال کسب معنویت و خارج شدن از این سطح قبلی خواهد شد. تلاش خواهد کرد برای کسب معنویت بیشتر. و الا اگر این حالت معنوی با لذتی که داره مستمر بود بنده به همین حد قانع می شد و به دنبال وضعیت بهتر نخواهد گشت. به این نقل قول دقت کنید:

از شیخ صفی‌الدّین پرسیدند: شیخنا! پیغمبر فرموده است که من هر روز هفتاد بار استغفار می‌کنم(۱) چرا؟ پیغمبر که گناه نمی‌کرد؛ و حتّی خدا در سوره‌ی فتح در مورد ترک اولای پیغمبر فرمود: «لیغفرلک اللَّه ما تقدّم من ذنبک و ما تأخّر»(۲) او که بار وزر و وبالی بر دوش ندارد؛ استغفار چرا؟ شیخ در جواب گفت: پیغمبر با مجاهدت خود، با ذکر و با تلاش عظیم معنوی خود، هر روز مرحله‌ای از مراحل قرب به خدا را طی می‌کرد. پیغمبر هم با این‌که انسان کامل است، متوقّف نیست؛ اما ساحت قدس قرب الهی پایان ندارد. او هم باید هر روز یک مرحله پیش برود و هر روز یک مرحله جلو می‌رفت. پیغمبر وقتی به مرحله‌ی دیروز نگاه می‌کرد، آن را به صورت حجابی، بُعدی و دوری‌ای مشاهده می‌کرد؛ لذا از دوریِ دیروز استغفار می‌کرد. هر روز یک مرحله‌ی نو می‌گشود و از حضور در مرحله‌ی قبلی - که نسبت به موضع امروز، دوری بود - از خدا آمرزش می‌طلبید.

موفق باشید و التماس دعا

پی نوشت:

1-قصار، 312.