خیلی اذیت می کنه خیلی منهم هم چندوقتی هست که خیلی تندخووبداخلاق شدم دیگه تحملم کم شده باپدرم تندی می کنم وازاین موضوع خیلی ناراحت ونگرانم واقعابعضی اوقات تحمل تموم می شه حتی به خودکشی هم فکرمی کنم ازبداخلاقی توخونه نگرانم یه وقت خدانگاهش ازمابر داره من راهنمایی می خوام ازتون
مخصوصا توخرجی دادن اذیت می کنه من دخترمجردی هستم پول بهم نمیده ، واسه همون خرجی خونه هم که پول می ده خیلی اذیتم می کنه
پدرم خیلی ادم مومن ومتدین هست فقط یه کم بداخلاق
----------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register
سلام و عرض ادب؛ از اینکه به مجموعه ما اعتماد کردید و توفیق همراهی با شما رو داریم، خوشحالیم و امیدوارم نکاتی که خدمت شما عرض می شود با دقت مطالعه بفرمایید و چنانچه نیاز به مشاوره بیشتر داشتید می توانید مجددا با ما مکاتبه داشته باشید.
مشکل شما را درک می کنم و متوجه این مساله هستم، وقتی در یک خانواده که باید محل آرامش باشد، یک نفر خصوصا پدر یا مادر زورگویی و بدرفتاری می کنند، چگونه باعث رنجش و آشفتگی روحی و روانی در خانواده خواهد شد و کل زندگی تلخ می شود.
برای مشاوره دقیق تر و مصداقی تر اطلاعات کاملتری مانند سن شما و پدرتان ، زمینه های بداخلاقی ( مانند بیماری های جسمی یا روانشناختی)، سایر شرایط خانوادگی مانند رابطه با خواهر و برادر ها ومانند آن لازم است ولی فعلا با توجه به سوالتان نکاتی تقدیم می کنم:
در اینجا بنده، قصد نصیحت یا مقصر دانستن شما و یا دفاع از پدر و مادری که با خشونت رفتار می کنند، ندارم، اما نکاتی که عرض می کنم که در این شرایط به شما کمک می کند و جلو افکار اشتباهی مانند خودکشی که از گناهان کبیره است را نیز می گیرد:
به طور کلی احترام گذاشتن با ظلم پذیری بسیار متفاوت است؛ متاسفانه وقتی گفته می شود به دیگران احترام بگذارید، برخی فکر می کنند یعنی ظلم پذیر شویم و اگه کسی مثلا به ما زور گفت چیزی به او نگوییم؛ یا برخی می گویند: «باشه! پس صورتم را جلو می آورم و یه سیلی هم بخوابان آن بر صورتم»؛ نه هرگز چنین نیست.
معمولا ما یاد گرفته ایم که در مقابل بدی و تندی و پرخاشگری دیگران به دو صورت عمل کنیم، یکی اینکه مثل خودشان شویم و جوابشان را با بدی و تندی و پرخاشگری بدهیم و یا اینکه سکوت کنیم و چیزی نگوییم و از خواسته خودمان بگذریم و ظلم را بپذیریم؛ که هر دوی اینها اشتباه هست؛ اما روش درست برخورد چیست؟ در روانشناسی، بحثی داریم به عنوان «مهارت رفتار جراتمندانه»، این مهارت به ما می آموزد که چگونه هم حق دیگران را رعایت کنیم و هم بتوانیم از حق خودمان دفاع کنیم، بدون اینکه به حقوق دیگران تجاوز نماییم. خب طبیعتا یادگیری این مهارت نیاز به مطالعه و تمرین دارد. در این زمینه مطالب مفیدی در اینترنت هست که می توان استفاده نمود و علاوه بر آن شرکت در کارگاه «مهارت رفتار جراتمندانه» و «مهارت ارتباط موثر» مفید خواهد بود. که در صورت دسترسی حقیقی یا مجازی بسیار موثر خواهد بود.
نکته بعد این است که در تعاملات و ارتباطات، رفتارهای یکدیگر بر طرف مقابل اثر می گذارد و باعث ایجاد واکنش می شود و این حرکت مانند دومینویی که با یک قطعه کوچک شروع می شود و در نهایت قطعه بسیار بزرگ را هم بر زمین می اندازد، ادامه پیدا می کند و یک اختلاف کوچکی که در ابتدا قابل حل و فصل بود را تبدیل به یک اختلاف بسیار بزرگ می کند؛ بنابراین اگر اختلافات جزیی را حل نکردید، با ادامه دار شدن آن، اختلافات بسیار بزرگتر خواهند شد.
نکته مهم دیگر این است که اگر چه ممکن است در شروع اختلافات و درگیری ها، ما مقصر نباشیم و فکر کنیم طرف مقابل مقصرمی باشد، اما این جمله را به خاطر داشته باشید که: «حتما در ادامه اختلافات مقصر خواهیم بود». بنابراین باید بررسی کنیم که چی شد وقتی طرف مقابل خطایی کرد، این اختلاف ادامه دار شد، او چه چیزی گفت و من چه چیزی گفتم، اوچه کار کرد و من چه کار کردم و... سپس سهم خودتان را از این اختلاف پیدا کنید و سعی در حل آن نمایید.
نکته پایانی اینکه، از مصادیق احترام به والدین این است که وقتی دچار ناتوانی و یا بیماری جسمی و روانی می شوند آنان را یاری کرده و دلسوزانه در رفع مشکل آنان تلاش کنیم، لذا در برخی از موارد تندی و پرخاشگری پدر و یا مادر برخاسته از یک مشکل روحی و یا شخصیتی است و لازم است شما با برخوردی مهربانانه و با فراهم نمودن زمینه های مناسب آنان را به مشاور و خانواده درمانگر برده و مشکل را برطرف نمایید.
برای مشاوره بیشتر می توانید با ما مکاتبه داشته باشید. خوشبخت و سعادتمند باشید.
سوال ،
من دیگه خیلی کم تحمل شدم یه ذکری که من رو آروم کنه ممنون می شم اگرلطف کنید
سلام و عرض ادب مجدد
منابع دینی ما موارد زیر را عامل آرامش معرفی می کنند:
1. ایمان
راه اساسی و اصلی رسیدن به آرامش، ایمان واقعی و کامل است و هر چه ایمان قوی تر باشد آرامش هم بالاتر است. ایمان به خداوند این حقیقت را برای انسان روشن می نماید که تمام امور به دست خداوند است و بندگی، رفتار مطابق با وظیفه و سپردن نتیجه به خداوند. اگر انسان به این حقیقت دست یابد دیگر اضطرابی نسبت به آینده نخواهد داشت.
2. ذکر
یکی دیگر از عوامل آرامش، ذکر است.در اضطراب هایی که بسیاری از مردم را به نابودی می کشد، دل به یاد خدا آرام می گیرد. اضطراب های درونی با ذکر خداوند چاره می گردد و از آن می توانیم به عنوان سپر بسیار محکم در برابر اضطراب ها استفاده کنیم . اگر انسان در تمام لحظات زندگی خود به یاد خدا باشد و بداند که خداوند ناظر اوست آنگاه خواهد دید که چه آرامش درونی بر او حاکم و چه برکاتی را به همراه دارد.
دعا و ذکر آرامش بخش انسان ها است. ازجمله رایج ترین دعاهای آرامش عبارتند از :
1_ "ماشاءَ الله لا حَولَ وَ لا قوّهَ اِلّا باللهِ العَلِیَّ العظیم"
با نیتی صادقانه و قلبی اگر این ذکر را بگویید تاثیر زیادی در کسب آرامشتان خواهید دید.
2_ میرزا احمد آشتیانی در کتاب هدیه احمدی آورده است که علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان فرموده اند: برای رسیدن به آرامش در حالت نشسته و ایستاده دست خود را روی سینه بگذارید و چندین مرتبه آیه 28 سوره رعد را بخوانید:
"الذّینَ امَنوا و تَطمَئِنُّ قُلوبُهُم بذِکرِ اللهِ اَلا بذِکرِالله تَطمَئِنُ القلوب " آرامش بخش ترین دعا برای آنان که به خدا ایمان دارند.
3. دعا
دعا و نیایش تسلی بخش دل های خسته و مایة روشنی و صفای جان و نیرو بخش انسان در برابر مشکلات و فراز و نشیب های زندگی و از بهترین ابزار ارتباط با خداوند است.
4. نماز
خواندن نماز در به دست آوردن آرامش تأثیر بسیار زیادی دارد، به نحوی که می توان گفت هیچ کدام از عوامل آرامش زا به اندازه نماز در رسیدن انسان به مقصود تأثیر ندارد.
تأکید بر نماز، به عنوان یکی از عوامل آرامش، از آن رو است که انسان برای رسیدن به هدف عالی و رضوان حق، نیازمند آرامش درونی است. این آرامش با یاد خدا به دست میآید.
5. روزه و حج
روزه گرفتن نیز یکی دیگر از عوامل آرامش است. روزه تقویت روح و روان آدمی می باشد. چون نخوردن و نیاشامیدن در ساعتی خاص به دستور آفریدگار عالم هستی، نوعی تمرین جهت کنترل شهوات و غرائز است. روحیة صبر و تقوا را پرورش می دهد تا در مقابل ناملایمات بی تابی و آشفتگی نشان ندهد. حج نیز در آرامش و تقویت روح نقش اساسی دارد. امام باقر(ع) به جابر بن یزید جعفی فرمودند: «الصیام و الحج تسکین القوب» (مجلسی،1403ق، ج62، ص267 و ج96، ص255)؛ روزه و حج، مایۀ آرامش دل است.
6. توبه
توبه زمینۀ ایجاد آرامش و اطمینان روحی و روانی است، چرا که گنهکار خود را در یک بحران روحی می بیند که این بحران روحی با توبه تبدیل به آرامش و سکون خاطر فرد می شود. در حقیقت بنده با توبه از ناامیدی و بریده شدن از درگاه الهی خود را جدا نمی بیند.
7. توکل
توکل به خداوند و واگذاری امور به او یکی از عوامل آرامش است .
8. امید
یکی از عواملی که موجب آرامش افراد می شود امید داشتن به آینده ای روشن است. امید، به انسان حالت نشاط و شادابی می دهد. در مقابل ناامیدی به انسان احساس یأس، سرشکستگی، ضعف و ناتوانی می دهد و موجب بی ثباتی شخصیتی و از دست رفتن قوای درونی می شود.
9. صبر
صبر مطمئن ترین کشتی نجات و کلید هر خوبی و دروازة خوشبختی و کامرانی دنیا و آخرت است و از زمینه های ایجاد آرامش به شمار می رود.
10. انس با قرآن
قرآن نسخة شفابخشِ دردها، عامل تسکین قلب ها، محکم کنندة دل وآرام بخش است. هر که با این نسخة الهی انس بیشتری داشته باشد و بر خواندن و عمل به آن مداومت داشته باشد احساس اطمینان وآرامش بیشتری دارد.
11. عفت و پاکدامنی
عفت حالتی در وجود و نفس آدمی است که وی را از غلبة شهوت بازمی دارد. عفیف کسی است که دارای این وصف باشد. در خصوص رابطة عفت با آرامش باید گفت نتیجة عفت و پاکدامنی، دارا شدن طهارت نفس است و تا جایی انسان را پیش می برد که در پاکی به مقام ملائک می رسد؛ «لکاد العفیف أن یکون ملکا من الملائکه» (نهج البلاغه، حکمت 474)؛ نتیجة این طهارت و پاکی نفس، آرامش است.
12. دوستی با نیکان
یکی از اسرار انتخاب دوستِ خوب، رسیدن به آرامش است؛ زیرا دوستی با صاحبان آرامش به انسان آرامش می دهد.
پوشیده نیست که دوستی با نیکان آن زمان آرامش کامل را به انسان ارزانی می کند که این دوستی در راستای دوستی خداوند باشد و انسان بتواند از مرحلة دوستی با نیکان گذر کند و در دوستی به جز رخ یار نبیند و از اولیاء الله شود. آنجاست که آدمی به آرامش کامل دسته یافته است.
(ألا إِنَّ أوْلِیاءَ اللهِ لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ) (یونس/62)؛ «آگاه باشید! (دوستان و) اولیای خدا، نه ترسی بر آنهاست و نه اندوهگین می شوند».
13. دلداری و تسلی دادن
گاه، اتفاقات ناگوار و حوادث دردناک در زندگی رخ می دهد و آن قدر عرصه را بر انسان تنگ می کند و روح و روان آدمی را به هم می ریزد که از شدت ناراحتی نمی داند چه بکند و به کجا برود. در این لحظات اگر کسی کنار انسان باشد که اظهار همدردی کند و او را دلداری دهد، چنان آرامشی وجود فرد دردمند را فرا می گیرد و چنان فشار روحی او تخلیه می شود که قابل توصیف نیست.
برای این موضوع پیشنهاد می کنم کلیپ داخل این لینک را ببینید :
https://btid.org/fa/video/165573