08:40 - 1401/12/24
با سلام واحترام
چرا پیامبر فرمود آیه ۱۱۲ سوره هود مرا پیر کرد ه است در سوره شورا هم پیامبر اسلام دعوت به استقامت شده بود چرا انجا پیامبر نفرمود آیه سوره شورا مرا پیر کرده است علت ان چیست؟؟
----------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register
انجمنها:
http://btid.org/node/240202
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما کاربر گرامی
لحن شدیدى که در این آیه است بر کسى پوشیده نیست آرى هر که این آیه را به دقت مورد نظر قرار دهد مىبیند) که هیچ اثرى از آثار رحمت و نشانه لطف و مهر وجود ندارد.
چیزى که هست اسم بردن خصوص رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از میان مؤمنین در عین اینکه تجلیلى از آن حضرت است و در عین حال تشدید را هم در حق ایشان مبالغه مىکند، زیرا وقتى قبل از دیگران اسم خصوص آن جناب برده شد قهراً هول و هراس خطاب و ترس و وحشتى که از تکلم کردن مقام عزت و کبریایى حق ناشى مىشود لبه تیز آن متوجه آن جناب مىگردد، همچنان که در آیه «وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلِیلًا إِذاً لَأَذَقْناکَ ضِعْفَ الْحَیاةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ» (الاسراء/۷۴-۷۵) هم وضع به همین منوال است و لذا بیشتر مفسران گفتهاند: اینکه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: «سوره هود مرا پیر کرد» ناظر به همین آیه است.
منظور خداوند از استقامت، پایداری در برابر چیست؟
«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ» (الروم/۳۰) در دو سوره مکى روم و یونس آمده، و اگر نپذیریم که سوره روم قبل از سوره مورد بحث نازل شده، درباره سوره یونس این تردید را نداریم، زیرا قطعاً سوره یونس قبل از سوره هود نازل شده پس جمله «کَما أُمِرْتَ» معنایش این است که: در دین استقامت به خرج بده هم چنان که قبلا در سوره یونس هم به تو امر کرده بودیم.
اینکه گفت: «مقصود از «استقم» ادامه بر استقامت و ملازمت بر راه راست و میان افراط و تفریط است» این نیز صحیح نیست، زیرا گفتیم که استقامت در هر امرى به معناى ثابت قدم بودن در حفظ آن و در اداى حق آن بطور تمام و کامل است. چون گفتیم استقامت خود انسان عبارت است از پایدارى به تمام قوا و ارکان در برابر وظایفى که به وى روى مىآورد، بطورى که کمترین نیرو و استطاعتش نسبت به آن وظیفه عاطل و بىاثر نماند.
و اگر منظور از امر به استقامت، امر به ملازمت اعتدال و دورى از افراط و تفریط باشد، مناسبتر بود که دنبال این امر، هم نهى از افراط و هم نهى از تفریط را بیاورد، و حال آنکه دنبال جمله مورد بحث تنها از افراط نهى کرده و فرموده: «وَ لا تَطْغَوْا».
پس، با اینکه مىدانیم عطف جمله «وَ لا تَطْغَوْا» عطف تفسیر است، جمله مذکور بهترین شاهد مىشود بر اینکه منظور از جمله «استقم» امر به اظهار پایدارى در عبودیت و قیام به حق آن و منظور از نهى بعدى نهى از مخالفت آن امر است و مخالفت آن امر همان استکبار از خضوع براى خدا و خارج شدن از زى عبودیت است که فرموده: «وَ لا تَطْغَوْا». امتهاى گذشته نیز تنها استکبار کردند و در عبودیت خدا دچار افراط شدند نه تفریط. وقتى دچار تفریط مىشوند که بیش از حد لازم خضوع کرده باشند.