01:43 - 1393/11/07
از شبلی پرسیدند :
استاد تو در طریقت چه كسی بود ؟
او پاسخ داد : یك سگ ! روزی سگی را دیدم كه در كنار رودخانه ای ایستاده بود و از شدت تشنگی در حال مرگ بود .
هربار كه سگ خم میشد تا از آب رودخانه بنوشد ، تصویر خود را در آب می دید و می ترسید ،
زیرا تصور میكرد سگ دیگری نیز در رودخانه است .
در نهایت پس از مدتی طولانی سگ ترس خود را كنار گذاشت و به درون رودخانه پرید.
با پریدن سگ در رودخانه تصویر او در آب نیز ناپدید شد ،
به این ترتیب سگ متوجه شد آنچه باعث ترس او شده ، خودش بوده است .
در واقع مانع میان او و آنچه به دنبالش بود
به این شكل از میان رفت.
من نیز وقتی به درون خود فرو رفتم متوجه شدم
مانع من و انچه در جستجویش می باشم خودم هستم
و با آموختن از رفتار این سگ حقیقت را دریافتم.
انجمنها:
http://btid.org/node/54259
ممنون