شوهرم دزدی میکند چکارکنم

07:41 - 1399/12/05

سلام 

حالم خوب نیس چون فهمیدم شوهرم باز از پدرم دزی کرده این بار چندمه و من دیگ نمیدونم چکارکنم

پسرم خیلی خیلی بهش وابستس و نگران اونم وگرنه باراول ک اینگارو میکرد طلاقمو میگرفتم

ازکاراش خست شدم بگین چیکاکنم توروخدا یکی بدادم برسه دنبال چرتوپرت میره وسراغ کارنمیره و ب دزدی رو اورده تا خرج زندگیو بده

چیکاکنم طلاق بگیرم و بی خیال ضربه ای ک ب پسرم وارد میش بشم؟

یاباهمین مرد زندگی کنم ؟ هرچندک زندگی درکنارش واسم عین جهنمه

-------------------------------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/159171

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 0 =
*****
تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

عرض سلام و تقدیم بهترینها به شما بانوی عزیز؛

مشاوره های خوب رو مثل همیشه آقای مصطفوی دادند و دوستان هم سعی کردند راهنماییتون کنند. بنده فقط تجربه ام رو میگم. ان شاء الله که به کارتون بیاد و از این حس ازار دهنده ی اجبار به ماندن بخاطر کودکتون نجات پیدا کنید.

خانم جون ننوشتید که چند سالتون هست و ایا از جوانان این دوره اید که براشون کار نیست یا مال دوره مایی که بهرحال شغل پیدا کردن راحتتر بود؟!

ولی من بنا رو بر این میگذارم که همسرتون هم نتونسته کار پیدا کنه و هم نتونست شکم شما رو گرسنه بگذاره ؛ پیش خودش فکر کرده از مال پدر ؛ دختر و نوه بخورند؛ اشکالی نداره!!! (نمیگم کارش درسته؛ منظورم اینه که احتمالا استدلال ایشون چنین بوده و قبح کارش خیلی براشون روشن نیست) 

گفت از باغ خدا بندهٔ خدا

می خورد خرما که حق کردش عطا

خانم زمانیکه ازدواج کردم شوهرم بیکار نبود؛ البته تازه سرکار رفته بود. گاهی یک چیزهایی میدیدم از سرکار میاره گاهی غذایی و ... . از او خواهش کردم که نیاره و به او گفتم حلال نیست و برگرداندنم ... . ایشان ظاهرا قبول کرد. یکروز دیدم خانه مادرش میبره. در خانه ایشان به او چیزی نگفتم. وقتی به خانه خودمون آمدیم، به پنهای صورتم گریستم. به او گفتم از مجردیم نذر سلامتی جسمی و اخلاقی خودم و خانواده و عزیزانم دادم. فکر نکن اگر در مقابل این چیزهایی که میاری اگه اتفاقی برات بیفته من یک لحظه بدون تو میتونم زندگی کنم. یا یک لحظه طاقت این رو دارم ببینم داری عقابش رو میکشی؛ فکر نکن اگر عقاب این کارها، سرطان بچه مون باشه من اینقدر قوی هستم که بتونم نفس بکشم. فکر نکن اگر در عقاب این بیت المالها ؛ خاری به پای تو بره من نفسی برام میمونه که حتی شاهدت باشم و ادامه بدم. من رنجورتر از آنم که با عقاب از دست دادن یا بیماری تو و فرزندم امتحان بشم... . به او گفتم فکر یک لحظه عقاب آخرت تو شب و روز را بر من حرام میکند.... . خانم بدون وقفه گریه کردم. که ایشان گفت طوری نشده خودت رو هلاک نکن ؛ میرم از خانه پدرم برش میدارم میگذارم سرجاش. گفتم از خانه پدرت برش ندار. برو یکی مثلش بخر و بگذار سر جاش!

خانم الان هم گاهی میگه مثلا فلان همسایه رفته یکی اورده برق رو بقول خودشون صلواتی کنه؛ میاد ازم میپرسه بگم برای ما هم انجام بده؟ با لبخند به او میگویم : یک صدم درصد فکر کن من بگم اره! به شوخی میگه مرجع تقلید ما تویی؛ باشه! 

دیگه از اینکارها انجام نمیده. 2 سال هست غذای خودش رو هم میبخشه، بعداز ظهر میاد خانه با هم ناهار میخوریم.

خانم در مقابلش هم دیدم فردی که با همین تخم مرغ دزدیها آغاز کرد و همسرش باش همکاری کرد و الان شتردزدان قهاری شده اند.

فکر نکن شما نمیتونی تاثیر بگذاری؛ ولی اگه میخوای تاثیر بگذاری باید همه جوره با همسرت پایه باشی!

یکروزی همسر من از دست پدرش ناراحت بود میگفت پدرم داره کمک به من نمیکنه. من خودم به او گفتم از فکر کمکِ پدرت خارج شو. در قدیم وقتی پدری صاحب پسری میشد خوشحال میشد که پسرش فردا نانش رو میده. ما نمیتوانیم نان پدر تو رو بدهیم؛ بهتره با این انتظارات عجیب و غریب نه خودمون رو ناراحت کنیم نه ایشان رو به زحمت اضافه بیندازیم. همسرم میگفت : تو که پدرت به همه پسرانش ملک و مال داد چطور میتونی این حرفها رو بزنی؟

این نتیجه تربیت پدریست که من در شناسنامه اش نیستم. 

اگر لازم شد به همسرت بصورت غیرمستقیم بفهمان که هر فرزندی نتیجه ترتیب پدریست! پدری موفق یا ناموفق! به ایشان بفهمان که چه به فرزندش می آموزد؟

و اخر اینکه میخوام بگم عزیزم یک درصدی هم بگذار برای اینکه ایشان از سر بدبختی اینکارو کرده... بهرحال شما با یک سارق مسلح ازدواج نکرده اید. و واقعا قیاس زندگی من و شما قیاس مع الفارقه.(چون ما هر دو شاغلیم) من هدفم این بود که بگم حالا که تصمیم داری زندگی کنی؛ با نداری ایشان پایه باش. و خودت هم اگر میتوانی در فامیل کارفرمایی پیدا کن و دست ایشان رو بند کن! 

من در فامیل و اشنایان خودم متاهلین ورشکسته و بیکار زیادی رو می بینم که با بلندای قامت همسرانشون کمر خم نکرده اند. دقیقا مثل شما استوار و راسخ!

اگر ایشان از ان دسته اقایونی هست که تعصب دارند که همسرشان بیرون از منزل کار کنند؛ به ایشان بگو دنبال کار میگردی، بگو خودش دنبال کار براتون بگرده! گرچه اگر هم بتونید همپای ایشان کار کنید ؛ از نظر من بد هم نیست.گاهی لازم است.

سفرتون پر برکت و دلت مستغنی عزیزم!

تصویر M121
نویسنده M121 در

برای شما هم تبلیغ میاد این سایت فقط این شکلی هس؟ خیلی آگهی تبلیغ زیاده که 

تصویر 7292Mahdi
نویسنده 7292Mahdi در

بانو که گویی شوهرم دزدی زبابا میکند
او جهد ناحق بهر نان نزد شماها میکند

بی پولی و فقر یک مرد او را اذیت میکند
کلِ تلاشش میکند، گاهی خریت میکند

اما تو ای بانو بدان اوگر چه بد کاری کند
تو قصد خیرش را ببین تا قلبتو یاری کند

بنشین و بنگر بر خودت.با نیتش جمعی بزن
گر تو طلب کارش شدی انگاه برو جیغی بزن

اما اگر دیدی که او دزدی بکرده بهر تو
یعنی طلب دارد زتو  توهم بدهکاری به او

بر طبق دستور خرد عمل به تکلیفت بکن
یعنی بشینو همسرت تسبیح و تقدریش بکن

گویند خدای دوم است شوهر اگر اما  ولی!!!
اما تو شوهر داری کن این هم مگر دارد ،ولی!؟

شوهرت کافر نباشد هر چه باشد شوهر است
حرف من یادت بماند این حرف یک گوهر است

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

حال روحی شما رو درک می‌کنم، ولی آیا در این زمینه مطمئن هستید یعنی شواهد متقنی در این زمینه دارید یا براساس حدس و گمان خودتان است؟ آیا همسرتان از اینکه شما متوجه دزدی‌های او شدید، آگاه است؟ آیا پدر خودتون متوجه دزدی‌های همسرتان شده است؟ از چه زمانی ایشان دست به این رفتارها زده است؟

نمی‌توان صرفا به خاطر دزدی به شما توصیه به طلاق کرد، بلکه جوانب مسئله باید بررسی شود که علت رو آوردن ایشان به دزدی چه بوده است؟ قطعا صبر و شکیبایی و تلاش شما برای اصلاح رفتار ایشان می‌تواند فرصت بازگشت به زندگی رو به ایشان بدهد ولی رفتارهای تهاجمی از قبیل دعوا و تنش و اقدام به طلاق و ... تنها به از بین رفتن آرامش خانواده به خصوص پسرتان می‌شود. لذا شما به عنوان همسر ایشان باید تمام تلاشتون رو در این باره انجام دهید تا همسرتان دست از این رفتارهای نادرست خود بردارد.

این خیلی مهم است که شما متوجه انگیزه دزی همسرتان بشوید. آیا سابق براین عادت به چنین رفتارهایی داشته است یا نه؟ اشاره کردید که سراغ کار نمی‌رود و با دزدی خرج زندگی رو درمی‌آورد؛ به عبارتی برداشت و تصور شما این است که بخاطر نداشتن درآمد و از طرفی بطالت و نداشتن کار دست به چنین رفتارهایی می‌زند. ازاین رو بهتر است در این زمینه درخصوص کار و اشتغال ایشان صحبت کنید و او را برای کار و اشتغال تحریک کنید. یعنی تمام تلاش شما روی مسئله کار و استغال ایشان متمرکز باشد ولو ایشان کاری پیدا کند با درآمد پایین!
اگر ایشون می داند که شما متوجه دزدی‌هایش شدید، در آن صورت در یک فضای عاطفی ولی جدی با او صحبت کنید که من خیلی نارحت هستم که چرا به این دزدی رو آوردی؟ طوری حرف بزنید که احساسات او را تحریک کنید تا دست از این کارها بردارد و از آبروریزی و گناه کبیره بودن آن بگویید و او را ارشاد کنید. همچنین تا امکانش هست، چیزی به کسی نگویید و کمک کنید تا تصمیم به ترک این رفتار بکند. به طور غیر مستقیم بگویید که من نمی خواهم مجبور بشوم این موضوع را با دیگران در میان بگذارم ( خصوصا از کسانی که حساب می برد و برای او مهم است.) ولی این حرفتان باید تنها در حد یک هشدار باشد.

در ضمن ارشاد او خیلی توبیخ و سرزنش نکنید؛ به عبارتی وقتی موضوع رو باز می کنید، نگویید تو دزد فلان... هستی! بلکه بگویید من از کار دزدی بدم می آید، خدا بدش می آید، به هرحال شده با اشک و گریه و قهر او را متوجه اشتباهش بکنید و الا با گفتن پیش افراد دیگر جز تخریب شخصیت کار خاصی نمی افتد. لذا با نشان دادن غصه و نگرانی از خودتان، احساسات او را تحریک کنید تا از این کارها پشیمان شود.

همه موارد بالا در جایی است که او می داند که شما از رفتارهایش باخبرید، ولی اگر او نمی‌داند که شما باخبر هستید، توصیه می‌کنم تاجایی که ممکن است به صورت غیر مستقیم پیش بروید و با پافشاری روی موضوع کار و اشتغال، ایشون رو به سمت کارکردن سوق بدهید. بالطبع وقتی به سمت کار سوق پیدا کند و درآمدی داشته باشد، کمتر انگیزه دزدی پیدا می‌کند. 

درکنار آن شما می‌توانید یادداشتی تهیه نمایید و در این یادداشت به صورت ناشناس و بدون اینکه خودتان را معرفی کنید، از آگاه بودن خود از این رفتارهایش  بنویسید و این یادداشت را در جایی که به آن دسترسی داشته باشد؛ مثلا در ماشینش (اگر ماشین داشته باشد) قرار دهید و او را نسبت به تکرار این رفتارش از طریق آبروریزی و مطلع کردن دیگران هشدار بدهید. در این زمینه باید نهایت دقت و تیزبینی رو داشته باشید که اولا با دست خط خودتون چیزی ننویسید بلکه تا می تونید به صورت تایپ شده بنویسید. ثانیا به گونه ای باشد که بیرون از خانه و محل زندگی با این یادداشت مواجه شود تا شک نکند که این کار شما بوده است. به هر حال این کار این ترس رو در دل همسرتان قرار می‌دهد تا مواظب رفتارهایش باشد و یک تلنگری برای بازگشت او به مسیر درست خواهد بود.

امیدوارم همسرتان با اصلاح خود بتواند دست از این رفتارهایش بردارد.

موفق باشید.

تصویر 7292Mahdi
نویسنده 7292Mahdi در

سلام

ادما گاهی اوقات وظایف اصلی شون رو که خیلی راحته رو فراموش میکنن که بابت همین ترک وظیفه تقاصهای سنگینی رو هم باید بدن و عوض میرن سعی میکنند کارهای خیلی مشکل که وظیفه ندارن رو انجام میدن .تصور کنید چقدر زندگی مشکل میشه.تبعات ترک وظیفه از یک طرف کار مشکل دیگه که وظیفه نیست یک طرف.تبعات دخالت در کاری که وظیفه نیست از طرف دیگه.و برکات انجام وظیفه ای که از دست دادیم ...

به نظرم بهتره اول در زندگی تکلیفمون رو با زندگی مشخص کنیم.مثلا شاخصه های زندگی من چیه.ایا حرف مردم و عرفه که ملاکه.ایا فرهنگ غرب ملاکه.ایا دین اسلام ملاکه.

من با سایر روشها کاری ندارم اما اگه میخوایید از نگاه اسلام و دین زندگیتون رو پیش ببرید دین میگه زن فقط وظیفه ش همسر داری و تربیت بچه ست.این کار برای یک زنی که زن باشه خیلی مشکل نیست.اما زنی که نمیخواد زن باشه و مثلا میخواد مسئولیت مرد رو هم گردن بگیره خب ...

شما شوهر داریت رو بکن و از بچه غافل نشو.همین اگر چه شما هم اسیب میخوری و اثار اجتماعی و وضعی این جور کارها روی شما هم تاثیر میذاره .اما راه حل این ماجرا اون بخشی که بشما مربوط میشه همون همسرداری و بالابردن کیفیتشه.شما اگه اخم و تخم کنی که مرد از شما نمیترسه.هیچ تاثیر مثبتی در دعوا کردنهای احتمالی شما وجود نداره تنها اتفاقی که میافته اینه شوهر شما از شما فاصله میگیره و حواسش رو بیشتر جمع میکنه که شما چیزی از کارش سر در نیاری.چون حوصله ی دعوا و سرو صدا رو نداره.همین.

اما شما اگه فقط کاری که وظیفه داری رو انجام بدی و محبت کنی و در چنین مواردی اصلا به روی خودت نیاری مرد هر قدر پوست کلفت بشه اخرش کم میاره و بدون اینکه حتی ازش بخوای کاری نمیکنه که شما اگه فهمیدی ناراحت بشی.مثلا فرض کنیم سر همین دزدیهاش هیچ وقت چیزی نمیگفتی اینبار هم هیچی نمیگفتی و فقط محبت میکردی فکر میکنی چه اتفاقی میافتاد به نظرم چند روز از خجالتش خونه نمیاومد..

در اینکه شوهر داری یه هنره و محبت کردن به همسر نهایتا نتیجه خواهد داد هیچ بحثی نیست .

شما هم هیچ لزومی نداره بیشتر از وظیفه و تکلیفت غصه ی چیزی رو بخوری.هم اون دنیا تبرئه میشی هم اینجا مردم همه میگن فلانی زنش خیلی خوبه ولی مرد فلانه.یعنی فقط با انجام تکالیف که خیلی خیلی راحتتر از دعوا کردن و مراقب شوهر بودن و طلاق گرفتنه میتونی هم مشکلت رو حل کنی هم در دنیا و اخرت عزیز باشی.

همسرتم خواه ناخواه در اختیار میگیری.فقط کمی صبر باید بکنی هر قدر زرنگتر باشی زودتر موفق میشی