شوهرم را دوست ندارم زیرا که اجباری بود

16:23 - 1399/04/31

من شوهرم را  دوست ندارم و از روز اول هم نداشتم و اصلا هیچ علاقه  ای بهش نداشتم و ندارم هر کاری هم میکنم فایده ای ندارد که ندارد منو خانواده مجبور برای این وصلت کرده بودند حتی قبل  از این هم منو یکبار اجبار نامزدم کرده بودند ازش به هزاران مشکل طلاق مو گرفتم من دگه قصد ازدواج با هیچ  کسی نداشتم فقط دوست داشتم مدتی از طلاقم  بگذرد و من فقط به ادامه تحصیلات خودم بروم ولی باز منو مجبور کردند اصلا گفتم قبول  ندارم و این نکاح هم قبول ندارم ولی والدین من انگار گوش شنوا نداشتند و الان هم نمیخواهم نه صدای نامزد مو بشنوم نه چهره شو ببینم

-------------------------------------

کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/153510

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 5 =
*****
تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

حال بدتون رو درک می‌کنم. چند مدت است که عقد کردید؟ الان شما به همسرتون علاقه ندارید یا اینکه ازش متنفر هم هستید؟ این دو مسئله باهم فرق دارند. در مورد اولی درسته که با اجبار خانواده ازدواج کردید و طبیعتا حس و علاقه‌ای هنوز در شما ایجاد نشده، ولی چه بسا با آرامش و تلاش بیشتر بتونید کم کم این حس و علاقه رو ایجاد کنید.

لذا اگر در حال حاضر در عقد به سر می برید و هنوز وارد زندگی مشترک نشدید، فرصت خوبی است که در این مدت تمام تلاشتون رو بکنید تا این حس علاقه ایجاد شود. قبول دارم که این مسئله برای شما سخت است ولی بهتر است قبل از هر تصمیم شتازده یه فرصت به خودتون بدید تا شاید اون نگاه شما تغییر کند. بنابراین اگر موفق شوید چیزی را از دست نخواهید داد، بلکه زندگی تازه‌ای را بدست خواهید آورد و هم اینکه هیچ‌گاه از تصمیم و تلاشتان برای حفظ زندگی، در آینده دچار پشیمانی و ... نخواهید شد. 

به همین منظور فارغ از اینکه شما از روی اجبار با همسرتان ازدواج کردید به این مسئله فکر کنید. وقتی ذهنتون روی مسئله اجبار قف کند، باعث می شود که دیگر به هیچ یک از ویژگی های مثبت همسرتان توجهی نکنید و اصلا متوجه نقاط مثبتش نمی شود. لذا مسئله اجبار رو فعلا کنار بزنید و تنها روی زیبایی‌های شخصیتی و اخلاقی و رفتاری و در کل ویژگی‌های مثبت و امتیازات همسرتان بیشتر توجه کنید. در آن صورت اگر روزنه‌ای از علاقه در شما ایجاد شد، می‌توان امیدوار شد که این علاقه مندی به مرور بیشتر می شود و با تلاش و همت بیشتر این علاقه رو افزایش بدهید. 

اما اگر به رغم تلاشتون، این علاقه ولو کم هم در درونتون احساس نکردید، در اون صورت سعی کنید صادقانه با همسرتون صحبت کنید. چه بسا همسرتون با شنیدن حرفهای شما خودش راه حلی پیش روی شما قرار داد و شما هم از این وضعیت خلاصی پیدا کنید. البته در این زمینه نهایت احتیاط و دقت رو داشته باشید تا طرفتون بتونه به نحو احسن وضعیت شما رو درک کند و تصمیم منطقی و درستی رو بگیرد.

جهت مطالعه بیشتر در این زمینه می تونید به لینک های ذیل نیز مراجعه کنید.
http://btid.org/node/106591
http://btid.org/node/55396

موفق باشید.

لذا در این مدت اگر علاقه ایجاد نشد، اصلا توصیه نمی‌کنیم که وارد زندگی مشترک شوید

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

بنظر میاد خیلی سخت میگیرید.یعنی شما برای بار دوم میخواهید طلاق بگیرید؟

البته عنوان کردید (نامزدم) ، که مشخصه در دوران عقد بسر میبرید؛ پس فرصت شناخت همسر جدید رو از خودتون نگیرید. چه بسا بعلت اینکه از طلاق اولتون زیاد نگذشته، هنوز در اون فضا بسر میبرید و مهیای موقعیت جدید نشدید. 

پیشنهاد میکنم چشمتون رو باز کنید و از تنشهای قبلی و مسائل و مشکلاتی که قبل داشتید فاصله بگیرید و بقول معروف از گذشته بیرون بیایید و خودتون رو آماده پذیرش موقعیت جدید کنید.

به نظر من، انسان؛ چه زن چه مرد؛ نیاز به ازدواج داره؛ و شما دوبار از فرصتهاتون استفاده کردید؛ چه بسا که یا فرصت سومی نباشه یا بهتر از این دو نباشه! و از الان بخواهید تا پایان عمر مجردی رو انتخاب کنید، اولا تصمیمی احساسیست و منطقی نیست و در ثانی ممکنه راهی برای ندامت هم باقی نمونه.

شاید چون خودتون انتخابش نکردید، به خودتون تلقین می کنید که نمیتونید دوستش بدارید.

شاید ایده آل گرا هستید و دنبال یک شخصیت آرمانی و مدینه فاضله هستید و در رویا بسر میبرید که اونوقت لازمه بازنگری کنید و خواسته هاتون رو تعدیل کنید.

ننوشتید چند سالتون هست. ولی هرچقدر هم جوان باشید، پس از دو طلاق بعید میدونم که کیس خوب و قابل ملاحظه و درکل ازدواج موفقی در انتظارتون باشه.

علی کل حال بنظرم منطقی تر بیندیشید و فرصتها رو از دست ندید که شاید فرصت جبران نباشه و پشیمانی سودی نکنه.