سلام خسته نباشید
من حدودا 1 سالی که عروسی کردم و بسیار احساساتی و حساسم
و الان راهیان نور هستم و ی اختلافی بین منو و همسرم پیش اومده دوتامون حالمون بده و شوهرم میگه بیا طلاق بگیریم
بخاطر اینکه من بهش زیاد گیر میدم
اونم خوشش نمیاد
میگه حساسیت های تورو قبول ندارم
خب منم ی حساسیت هایی دارم
از وقتی اینو گفته حالم بده و فقط گریه میکنم اونم از گریه بدش میاد
تروخدا کمکم کنید نمیدونم چیکار کنم
----------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register
19 سالمه
همسرم 23
خودم طلبه ایشون کارشناسی هستن و فعلا دانشجو
نسبت به اینکه همسرم برای غیر من مخصوصا خانم کاری انجام بده
میدونم منظوری نداره اما بد بهم میریزم
یعنی الان وضعیتم خوب نیس
توی کاروانمون دختر زیاده
اگه همسرم ی کاری کنه یا بامزه بازی دربیاره من بهم میریزم
و از طرفی محبتی بینمون ردو بدل نمیشه چون درست و حسابی پیش هم نیستیم و من دوست دارم در حد متعارف بهم محبت کنه اما نمیکنه میگه نمیتونم جلو بقیه
الان زوج ها اینقدر بهم اهمیت میدن اما همسر من نه میدونم مقایسه کرد سزاوار این قضیه نیس اما خب دلم میخواد
و همسرم بهم میگه خسته شدم همش عر میزنه و گیر میدی
باور کنید میدونم کارم اشتباهه اما خداشاهده دست خودم نیس
همش گوشی دستشه همش
خب منم ادمم تو اتوبوس تنهام ی نگاه به منم بنداز اما از این کار خجالت میکشه
خودشم رو من حساسه مثلا نمیزاره من کار کنم یا اینکه با مردی در ارتباط باشم
خودشم میگه روتو حساسم
خب اگه حساسی پس چرا حرف از جدایی میزنی
این جدایی برای من یعنی مرگ
خب من ی دخترم تمام آرزوم تویی
وقتی تو هم اینو بگی من خیلی بهم میریزم
از موقعی که این حرف زده اینقدر دل سرد شدم که
سلام و احترام
پیرامون آنچه اشاره داشتید چند نکته را ذکر خواهیم کرد و از شما میخواهیم به آن توجه لازم را داشته باشید.
اولین آنها این است که بدانید هیچ انسانی از تحت فشار بودن خشنود نخواهد بود و طبیعتا اگر این فشارها و حساسیتها زیاد شود از خود واکنش منفی و بدی را به نمایش خواهد گذاشت.
اینکه میفرمایید "اگه همسرم یک کاری کنه یا بامزه بازی دربیاره من بهم میریزم... و همسرم بهم میگه خسته شدم همش غر میزنی و گیر میدی باور کنید میدونم کارم اشتباهه اما خداشاهده دست خودم نیس" به نظر خودتان کسی که تحت فشار است میتواند محبت درستی را ابراز کند؟
همچنین همانطور که خودتان نیز متوجه شدید گریه کردن راه رفع مسئله نیست بلکه معمولا اکثر انسانها از اینکه ببینند فرد مقابلشان مدام گریه میکند و طبیعتا این گریهها اسباب دوری بیشتر را فراهم میآورد، بر ناراحتیشان افزوده خواهد شد.
نباید به دنبال این باشید که همسرتان را تبدیل به یک ربات یا یک زندانی نمایید که فقط آنطور که شما میخواهید باشد چون شدنی نیست و نتیجه عکس خواهد داشت.
محتوا و مفهوم این روایت از امیرالمؤمنین علی علیه السلام بیارتباط با آنچه بین شما و همسرتان ایجاد شده نیست که حضرت میفرماید: «إِيَّاكَ وَ اَلتَّغَايُرَ فِي غَيْرِ مَوْضِعِ غَيْرَةٍ فَإِنَّ ذَلِكَ يَدْعُو اَلصَّحِيحَةَ إِلَى اَلسَّقَمِ وَ اَلْبَرِيئَةَ إِلَى اَلرِّيَبِ؛ از غيرت ورزيدن بيجا بپرهيز كه اين كار، شخص سالم را به بيمارى و پاک دامن را به گناه مىكشانَد» [نهج البلاغه نامه 31]
شما تقریبا متوجه شدهاید که اشکال کار از کجا است پس لازم میباشد با کاهش حساسیتها به صورت جدّی و جایگزینی عشق و محبت و بالا بردن مهارتهای همسرداری، آن را برطرف کنید و با عشق و محبت به همسرتان سوءتفاهمی که پیش از این به وجود آمده را تصحیح نمایید.
پیشنهاد میدهیم هرگاه احساس کردید همسرتان کاری انجام میدهد به جای اینکه بگویید الان باقی دخترها چه نگاهی به ایشان دارند و به هم بریزید، با خود جملات خوبی را مرور کنید و رفتارهای همسرتان را به فال نیک بگیرید و به جای دادن انرژی منفی به خود و همسرتان، مدیریت نشاط و عشقورزی را به خوبی انجام دهید.
مطمئن باشید با عشقورزی درست، وفاداری و علاقه همسرتان به شما فوقالعاده زیادتر خواهد شد.
برایتان آرزوی موفقیت و خوشبختی را داریم.
سلام خسته نباشید
20 سالمه و طلبه هستم. همسرم 23 سالشه و یک سالی ازدواج کردم
و او دانشجو
با مادرشوهرم دعوا لفظی داشتم و بینمون ریخت بهم البته از اول رابطمون خوب نبود چون اون منو نمیخواست و نمیخواد
من پا پیش گذاشتم که اشتی کنیم و ایشون نخواستن
و بعد 1 ماه خونشون رفتیم
و اون جا به من بی احترامی های متعددی کردن و اینقدر حالم بد کردن
همسرم این بی احترامی ها رو دید و چیزی نگفت و بعدش گفت حق با توئه
اما باز به مادرش چیزی نگفت و تازه پیامک های محبت امیز هم بهش میده
خییییلی از دستش ناراحتم که چرا ناراحتی در قبال مادرش نشون نداد مگه من براش ارزش نداشتم!!!!!
نمی تونم بهش محبت کنم چون انگار منو گذاشته کنار
آخه یه تذکر کوچیک مگه چیه که نداد
یه جورایی حس میکنم شوهرم دارم از دست میدم و این احساس ضعف بهم میده....
نکنه منو بزاره کنار و مرجعش مادرش بشه
چون یه اخلاق بدی هم داره همه چیز برای مادرش تعریف میکنه و مادرشم دوست داره بشنوه.
میشه راهنماییم کنید خیلی حالم خوب نیس
سلام و احترام
طبیعتا با توجه به اینکه در محتوای سوال شما و آنچه پیش آمده، همسرتان و مادر ایشان نقش پررنگی دارند، برای رسیدن به یک راهکار لازم است که سخنان آنها نیز کامل شنیده شود در غیر اینصورت نمیتوان ارزیابی دقیقی آنهم به صورت کاملا یک طرفه از وقایع داشته باشیم.
اما با این حال چند نکته در متن سوال شما وجود دارد که از شما میخواهیم به آن توجه داشته باشید.
از شما میخواهیم کاملا دوقطبی سازی "من و مادرشوهر" را در ذهنتان کنار بگذارید!
اینکه همسرم اگر به مادرش احترام بگذارد یا تذکری به ایشان ندهد پس از من دور شده یا اگر با من محبت کند یعنی در واقع مرجعیت مادرش از بین رفته، تصورات کاملاً غلطی است که یقینا مدیریت کار را برای شما سخت خواهد کرد و نباید اجازه دهید چنین تفکراتی بر شما حاکم شود.
از توصیههایی که معمولا به تمامی عروسها داریم این است که بدانید هرگاه اگر خواستید همسرتان را منحصر برای خود کنید (چیزی که در سوال قبلیتان نیز جلوهگری میکرد) با توجه به اینکه معمولا شدنی نیست تنها اسباب زجر کشیدن را برای خود فراهم خواهید ساخت و همین زجر کشیدن سبب خواهد شد تا خود را از همسرتان دور کنید و اتفاقاً این است که سبب میشود عملاً همسرتان را از دست بدهید، خطری که در مورد شما نیز احساس میشود.
این که بیان داشتید با مادرشوهرتان درگیری لفظی داشتید امری ناپسند محسوب میشود که یقیناً اسباب پیچیده شدن ماجرا را به دنبال داشته و اشتباه است که انتظار داشته باشید بعد از آن اختلاف و سپری شدن حدودا سی روز، وقتی به منزل ایشان رفتهاید، همه چیز در ذهن ایشان که بزرگتر شما نیز محسوب میشود بهبود پیدا کند.
جدای از اینکه در همان جلسه نیز اِشراف کامل به وقایع آن جلسه منجمله نوع نگاه شما به مادرشوهر، لحن صحبت شما با ایشان، نحوه نزدیک شدنتان به ایشان و متقابلاً رفتارهای این مادر نسبت به شما نداریم و آنچه پیش آمده بر ما کاملا مخفی است.
منتها تاکید میشود اصل این توقع که بعد از یک درگیری لفظی که با ایشان داشتید و اقدام حضوری برای اصلاح، آنهم بعد از گذشت یک ماه، همه چیز درست شود انتظار کاملاً ناصحیحی میباشد.
اما از همه بدتر دور کردن خودتان از همسرتان است و اینکه میگویید چون همسرتان هیچ چیزی به مادرش نگفته شما از او دلخور شدید و نمیتوانید به او محبت کنید، بدانید همان چیزی است که میتواند کانون زندگی شما را نابود کند که یقیناً مطلوب نخواهد بود و راه نجات از آن، دوری از قضاوتها، انحصارطلبی و دور کردنها است.
پس به همسرتان که یقین داریم به شما علاقه دارد و مادر ایشان نهایت احترام را بگذارید و مطمئن باشید با این کار مالک قلب آنها خواهید شد و به هر آنچه پیرامون تعامل با آنها دوست دارید خواهید رسید.
در پایان خودم و شما را دعوت میکنم به این روایت دقت زیادی داشته باشیم که امیرالمومنین علی(علیهالسلام) میفرماید:
«حُسنُ الْخُلقِ يُورِثُ الْمَحَبَّةَ وَ يُؤَكِّدُ الْمَوَدَّةَ؛ خوش خلقى محبّت به بار مىآورد و دوستى را استوارتر میسازد.» [غررالحكم، ج ۱، ص ۳۴۷]
موفق باشید.
سلام خسته نباشید
یه سوالی داشتم
من بعد از ۱ سال زندگی مشترک
فکر میکنم هنوز نتونستم زندگیمو جمع کنم
یعنی نمیتونم درس و کار خونه رو با هم جمع کنم
همیشه خدا خونم کثیفه
آیا این طبیعیه یا اینکه باید روش تغییر بدم؟؟
سلام و احترام
سوال شما احتیاج به توضیحات بیشتری دارد چراکه مشخص نکردید مقصودتان از درس چه درسی است و منظور از کار چه کاری است، همچنین کارهای خانهتان نیز نامشخص میباشد و حال آنکه مثلاً میدانیم بین درسها و رشتههای تحصیلی کاملاً فرق است، برخی از درسها احتیاج به مطالعه زیاد دارند و وقت قابل توجهی لازم است برای آنها درنظر گرفته شود اما برخی از درسها خیر و میتوان کمتر برای آنها وقت گذاشت.
همچنین اینکه بیان داشتید کار دارید نیز مبهم است. آیا کاری که انجام میدهید اداری است یا کاری انفرادی و مثلاً تحقیقاتی یا هنری مقصودتان است، این کار را باید بیرون از منزل انجام دهید یا درون خانه هم میتوان آن را انجام داد و... همچنین مشخص نکردید در خانه به چه کارهایی باید بپردازید.
در صورت تمایل میتوانید توضیحات کاملتری را ارسال بفرمایید تا امکان ارائه راهنمایی جامعتر فراهم شود.
اما در هر صورت از شما میخواهیم بین جمیع کارهایی که باید انجام دهید اولویتها را مشخص کنید و ببینید برای کدام کار باید بیشتر وقت بگذارید و کدام کار از اهمیت بیشتری برخوردار است سپس به توجه به روحیهای که دارید به برنامهریزی صحیح و مناسب با همان فعالیت بپردازید.
طبیعتاً برای بعضی از کارها لازم است وقت بیشتری در نظر بگیرید و اوقاتی از روز را مشخص کنید که در آن سرحالتر باشید و البته کارهایی هم هستند که ممکن است احتیاج به تمرکز زیادی نداشته باشند و یا بتوان با وقت کمتری آنها را انجام داد که تمامی این نکات باید در برنامهریزی لحاظ شود.
نکته دیگری که از شما میخواهیم حتماً به آن دقت داشته باشید این است که نباید کمالخواه باشید و اصطلاحاً نباید سنگ بزرگی بردارید، چراکه این امر میتواند شما را خسته و یا عصبانی کند چون هیچوقت از خود و فعالیتهایی که انجام میدهید راضی نخواهید شد و طبیعتاً این وضعیت شما را یا عصبی خواهد کرد یا افسرده، که مطلوب نیست.
امیدواریم با نکاتی که آمد به خواستهتان برسید، منتها برای گرفتن راهنمایی جامع حتما لازم است نکات تکمیلی را در صورت صلاحدید ارسال بفرمایید تا امکان بررسی بهتر مسئله فراهم شود.
برای شما آرزوی موفقیت داریم.