شوهری که عاشق نیست

19:52 - 1393/01/21

شوهرم بعد 8ماه میگه من عاشقت نشدم:(قسم میخوره کسی هم تو زندگیش نیس.میگه دوست دارم دلی عاشقت نیستم.من چیکار کنم عاشق بشه.از همه نظر عاطفی تا امروز تامین بوده و من عاشقشم

چیکار کنم؟؟

http://btid.org/node/27845

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 9 =
*****
تصویر یاسی
نویسنده یاسی در

الان خداروشکر بهتره ,ی روز خودش بهم پیام دادو گفت حالم چن روزه بهتره و از اون روز خوب شده رفتاراش ,میگه احساسش هم بهتره
از راهنمایی همه ممنونم

تصویر سیتاخانم

یاسی جان بعضی وقتا دوری از همسر اونو عاشقترش میکنه.

مخصوصا اگه مرد باشه.

با نظر دوستانی که گفتن نرو مشهد کاملا موافقم.

شما سعیتو کردی. حالا نوبت اونه که به شما علاقشو ثابت کنه.

اون دوستت داره اما فکر میکنم محبت های زیاد شما باعث شده رابطه تون یه مقدار لوس بشه و دلزدگی ایجاد کنه.

از این به بعد هم هیچ وقت بیشتر از همسرت بهش ابراز علاقه نکن.enlightened

تصویر یاسی
نویسنده یاسی در

سلام سیتا خانوم,ممنون از راهنماییتون,من هرکار ک ب نظر خودم و شما دوستان درست ب نظر میرسید انجام دادم,بقیه ش با خدا
برام دعا کنین
خداروشکر بهتره ولی بنظرم خوب خوب نشده,دعام کنین

تصویر یاسی
نویسنده یاسی در

سلام دوستان
ممنون از همتون ک پای حرفام بودین و راهنمایی کردین,الان خداروشکر بهتره و من دنبال بهتر شدنشم ک دیگه ب این وادی برنگرده,انشاالله بعد امتحانام پیش مشاور یا روانشناس میریم تا همه چی ریشه کن بشه,
درمورد نوشتن آقای ی دوست,موافقم,منم اینطوری خودمو آروم میکنم
ممنون از راهنماییاتون

تصویر 78677867
نویسنده 78677867 در

سلام عزیزم

من نقطه مقابل تو هستم یعنی عاشق شوهرم نیستم دوستش ندارم بخاطر ابروم دارم باهاش زندگی میکنم چون حامله ام شوهرم اصلا بلد نیست ابراز علاقه کنه بلد نیست شوخی کنه من اصلا از روزی که ازدواج کردم باهاش نخندیدم همش غصه خوردم چرا باهاش ازدواج کردم با وجود خواستگارهای زیادی که داشتم اصلا ادما را نمیشه شناخت تا وقتی با طرف زندگی نکنی نمیتونی بشناسیش فقط خوش به حالت که عاشق شوهرتی اگه من عاشق شوهرم بودم واسش جوونم میدادم تا میتونی از همه نظر بهش برس باهاش حتی شوخی و محبت کن بزار بیشت که میاد احساس شادابی کنه نه حالت افسردگی داشته باشه به مرور زمان میاد سمتت

تصویر یاسی
نویسنده یاسی در

سلام بهاره جان
پیش مشاور برو و از خودش بخواه ک کمکت کنه,شوهر منم این کارو کرد الان تقریبا خوب شده خداروشکر,نیاز ب زمانه ک دوست رو این مسایل فکر کنیم,از حرفای آقای ی دوست میتونی کمک بگیری خیلی عالیه
موفق باشی

تصویر گل لاله

سلام یاسی عزیزم شما باید با مشاور صحبت کنی،؛خواهر من مشکلات زندگیش خیلی بیشتر از شما بود اما با صحبت با این خانم مشاور و عمل کردن به راهکارهش خدارو شکر مشکلش حل شده خانم مریم میری  22594560

تصویر یه دوست

سلام

روان شناس که نمی شناسم. ولی روان پزشک خوب در تهران سرغ دارم. احتمالا ایشون بتونند مورد مناسبی رو معرفی کنند. 

دکتر احمد جلیلی      88969369 - 021

 

پیشنهاد می کنم ایشون قلم و کاغذ بردارند هر چی تو دلشون هست و هر چی که فکر می کنند، در همه زمینه های شخصی ، اجتماعی، اعتقادی ، اقتصادی، اخلاقی و غیره که بر روی 

اولا: مسایل کلی مانند روحیه و نگرششون به زندگی، اطرافیان، جامعه و ...  

و دوما: مسایل شخصیشون مانند روابط و احساساتشون نسبت به شما، خانواده تان، خانواده و دوستان خودش و در نهایت شخص خودش 

تاثیر گذاشته و می گذارد، همه رو روی کاغذ بیاورند.

فایده اولش اینه که یه مقدار از فشارهای روحی خالی می شوند. 

دوما: با بازخوانی چندباره نوشته ها "به شرط آنکه صادقانه، جامع و با صراحت" نوشته شده باشد، ریشه مشکلات فکری و همینطور اشتباه هات احتمالیشان را دریابند.

افکار در مغز انسان پراکنده و بی نظم هستند. نمیشه ارتباط کامل و صحیح بین اونها برقرار کرد.  ازنظر صحت و درستی هم معمولا غیر دقیق و همراه با اشتباهات متنوع هستند. هرچقدر فرد مشکلات روحی و یا فکری  - از مسایل شخصی مانند تحصیلات و مطالعات، وضعیت مالی، نوع روابط با دیگران، مشکلات شغلی، نگرانی از آینده، "احساس و نگاه نسبت به خود و اطرافیان" و ... تا مسایل کلی تر نظیر تنوع نگرش و احساساتش در مورد جامعه و انسان ها، سیاست، و .... -  بیشتری داشته باشه، قطعات فکریش پراکنده تر، پر اشتباه تر و ناخود آگاه جانبدارانه تر شده و از طرف دیگر قدرت قضاوت صحیحش کمتر و جمع این عوامل موجب سردرگرمی، تصمیم گیری های اشتباه و یا حتی ناتوانی از تصمیم گیری می شود.

نوشتن افکار و خاطرات کمترین فایده اش اینست که شخص برای بر روی کاغذ آوردن افکارش باید آنها را در ذهن خود بارها مرور و سنجش کند (برای اینکه چرت و پرت ننویسد) ، بین آنها نظم و ارتباط برقرار کند تا متن نوشته شده مفهوم و معنی پیدا کند. نوشته های شخص پس از تکمیل با توجه به شیوه نگارش که منظم و حساب شده یا پراکنده گویی و مغشوش باشد وضعیت روحی و روانی و مطالب نوشته شده، اعتقادات و تفکرات، روحیات، خلقیات، شخصیت و غیره رو نشان می دهند.

البته افرادی (در واقع یک نفر) دیده و تجربه کرده ام که با مشاهده و مطالعه دستخط فرد صفات شخصی و روحیات وی را بیان می کنند. همینجا بگم که به آن فرد دسترسی ندارم. این را هم نمی دانم این توانایی علمی یا استعدادی هست. اگر علمی باشه، متخصص آن هم هم هست. روانشناس و روانکاوی هم که بخواهید به او مراجعه کنید، با خواندن آن مطالب بسیار بهتر می تواند تشخیص بیماری داده و مداوا نماید.

همه این ها به شرط آنست که

اولا: ایشان مطالب را همانطوری که فکر می کنند و بدون پرده پوشی و یا رودروایسی با دیگران و کامل نوشته باشند.

دوما: مشکل ایشان روحی باشد، نه موارد دیگری که احتمال دادیم. مانند قصد فرار از ازدواج و نپرداختن مهریه و نظایر آن

 

موفق باشید

 

در مورد من هم سعی نکنید از روی نوشته هایم قضاوت کنید، چون بیشتر مواقع ضمن انجام کارهای دیگر و آنلاین نظراتم را می نویسم و تصحیح می کنم. cool wink

تصویر ma745
نویسنده ma745 در

البته توصیه می کنم اگر ماهواره دارید در پی جمع کردن اون باشید .چون عواقب سختی رو داره

تصویر ma745
نویسنده ma745 در

سعی کن بهش آرامش بدی از طریق محبتت .در بدو ورودش به منزل چیزی رو که دوست داره براش انجام بده اگه احساس کردی نیاز به همدردی داره کنارش بشین و به حرفاش گوش بده .برای آینده تون برنامه ریزی کنید و تصویری از آینده رو با بچه ها تون برای هم ترسیم کنید و در مورد تربیت اونا و................به نقطه مشترک برسید ا

تصویر ma745
نویسنده ma745 در

بهش فرصت بده .برو تو قلبش ببین نقطه ای که میتونی خودت رو جا بدی کجاست .بهش محبت کن .البته افراط نکن

تصویر یه دوست

به نظزم همون جوری که پیشنهاد دادم رفتار کنید بهتره. حالا اگه رفتارش درست شده شما هم یه کم بهتر از اون پیشنهاد رفتار کن ولی نه خیلی زیاد. نه اونقدر گرم باش که طرف رو داغ کنی، نه اونقدر سرد و بی تفاوت که با خودش فکر کنه ازش بریدی. حد اعتدال رو نگه دار و اشتباهات رفتاری گذشته ات رو تکرار نکن. اگر بهت گفت رفتارت با گذشته (که زیاد نازش رو می کشیدی) عوض شده، انکار کن و بگو همه زوج ها همینطور هستند. زیادی هم اصرار کرد با آرامش بهش یادآوری کن که اون زیاده روی ها هم برای شما و هم برای ایشون که باید مرد و تکیه گاه شما باشند مناسب نبوده است. از این به بعد هم انتظار دارید که ایشون مانند یه مرد واقعی مسئولیتشما رو برعهده بگیرند.

در هر حال مراقب باش چون همیشه ممکنه به حالت قبل برگرده. چون هنوز هم اطلاعات درستی ندارم فقط محض آینده نگری میگم.

 

انشاا... که به خیر و خوشی ادامه پیدا کنه

موفق باشید

تصویر یاسی
نویسنده یاسی در

سلام

ممنون

دقیقا منم دنبال اینم ک چیکار کنم ک دوباره اون حسش برنگرده مخصوصا الان ک اوله خوب شدنش هست من خیلی اضطراب دارم. 

ب نظرتون دوانشناس بریم یا مشاور؟

ازکجا ی روانشناس خوب پیدا کنم ک بدتر بهمش نریزه(بعضی مشاورا و روانشناسا کارو خراب میکنن.اوایل ک حالش بد بود رفته بود پیش دوست مشاورش و اون راهنمایی درستی نکرده بود و گیجش کرده بود البته ب نظر من)

تصویر یه دوست

سلام

نظرات همه دوستان رو خوندم. فعلا و با این اطلاعات چیز زیادی نمیشه گفت. شما دو خط نوشته اید چنین و چنان. نه از شرایط خودتون و خانواده هاتون (اعتقادات، فرهنگ و رسوم، تحصیلات، وضعیت مالی، موقعیت شغلی و اجتماعی، روحیات و خلقیات) و نه از روند و فراز و نشیب احساساتتان قبل و بعد از ازدواج تاکنون، و دلایل آن، هیچ مطلبی نگفته اید. اصولا حتی نمیشه بصورت نسبی تحلیل ها و نظرات شما رو پذیرفت. منظور اینکه حداقل اطلاعات رو نداریم بتونیم بر اساس اون بگیم شاید شما اینجا رو اشتباه فهمیده باشی یا بد عمل کرده ای، و یا برعکس.

شما اگر پیش مشاور بروید (که نظر خوبی هم هست) مطالبی را که از شما می پرسد و پاسخ می دهید، چندین صفحه خواهد شد. چطور انتظار دارید با دو خط بشه راهنمایتون کرد؟

با تمام این مسائل از لا به لای مطالبتون بعضی نکات رو میشه حدس زد (فقط حدس)

1- به نظرم شما از اون دسته دختر خانم های گرم و درعین حال تند مزاج هستید که هیچ حرفی رو بدون پاسخ نمی گذارید و با صراحت ( و بدون سیاست زنانه) با ایشون و خانواده اش برخورد می کنید. به عنوان نمونه روز زن که ایشون برای شما فقط پیام تبریک فرستادند، می تونستید با خونسردی تشکر کنید ولی دعوا راه نیندازید. منتظر می موندید در مناسبت های بعدی شما هم برای ایشون یا مادرشون فقط پیام تبریک می فرستادید. ایرادی هم گرفته میشد مودبانه می گفتید قصد توهینی درکار نبوده، طبق رسم خودتون رفتار کردیم.

هر بحث و مرافعه بین شما و خانواده آقا فقط باعث دلسردی بیشتر ایشان می شود. اگر ایشون از نوع افراد رمانتیک باشند با گیر کردن بین شما و خانواده شان، تصورشان از زندگی رویایی بهم ریخته و سر درگم می شوند.

 

چند احتمال:

1- شاید (شاید) نوع روحیه و رفتار و گفتار شما از نوعی که اون آقا رو جذب کنه نیست. انسان در عین انعطاف پذیری و قابلیت تطبیق دادن خود، محدودیت های ذاتی هم در پذیرش هر چیزی دارد. اگر روحیات و خلقیات شما در محدوده قابل درک و پذیرش ایشون نباشه تلاش هر دوتون برای ایجاد علاقه بی نتیجه باقی می مونه، مگر اینکه یک یا هر دو طرف تاحدی تغییر کنید.

اگر فرض رو بر راست گویی آقا بگذاریم که پای زن دیگری در میان نیست، میشه گفت ایشون به تدریج احساس کرده نمیتونه خودش رو با شما وفق بده و علاقه اش از از حد دوست داشتن عادی فراتر نمیره. یعنی شما رو به عنوان یک انسان مورد احترام دوست داره و نه همسر. فرضا شما گرم مزاج و پرشور هستید ولی ایشون نیاز به همسر آرام و خونسرد دارند.

2- دومین احتمال تاثیرپذیری ایشون از خانواده شون است.

3- سومین احتمال عدم درک صحیح ایشون از عشق است. شاید ایشون خیلی و در واقع بدور از واقع نگری تصوراتی از عشق دارند که فقط در کتاب های رمان آنهم از نوع  تخیلی آن یافت می شود. مسلما این نوع عشق را نه در شما و بیشتر از آن در خودشان نمی بینند و ناامید و مستاصل می شوند. بیشتر از همه از ناتوانی خیالی خودشان احساس درماندگی می کنند.

4- احتمال چهارم، همانطور که پدرتان گفته اند ابراز علاقه بیش از حد و نابجای شما بوده است (اگر در این مورد صحیح قضاوت کرده باشید) که باعث شده جای شما و ایشون به عنوان عاشق و معشوق عوض شود

5- احتمال پنجم، قصد ایشان بر عدم ازدواج در حال حاضر به طور کلی و یا با شما باشد. به دلایل مشکلات مالی، روحی و ... گرفته تا سرخوردگی ناشی از دیدن اختلافات بین عروس و مادر شوهر. هر احتمالی میشه داد.

6- تغییر عقیده دادن و نداشتن قصد ازدواج با شما.  ممکن است بخواهند قضیه را به آرامی و با کمترین هزینه مالی، حیثیتی و غیره برای خودشان پایان دهند. طبیعتا مظلوم نمایی و ایجاد احساس دلسوزی در شما برای آنکه از حقوقتان صرفنظر کنید (به علت عشقتان) جزو ضروریات است. اگر رک و راست بگند شما رو نمی خواند مسلما با واکنش شما و خانواده تان مواجه خواهند شد که کمترین آن به اجرا گذاشتن مهریه است. (ظاهرا عقد کرده هستید)

7- ترکیبی از  دو یا چند حالت قبلی.

بدون داشتن اطلاعات کافی نمی توان قضاوت کرد کدوم حالت یا ترکیبی از آنها محتمل تر از بقیه است. ولی چند مورد رو به عنوان نظر شخصی یادآوری می کنم.

* با نظرات آقای مصطفوی و تا حد زیادی با نظرات خانم ها، سینا و بشری و قسمت اول نظر خانم مم مبنی بر احتمال افسردگی (یا موارد دیگر) موافقم. احتمالا بیشتر از مشاور خانواده به روانشناس یا متخصصی از این نوع نیاز دارند.اگر ناراحتی ایشان جنبه روانی یا خیال پردازی داشته باشد، از مشاور خانواده کار چندانی برنمیاد.

* با رفتنتان به مشهم به شدت مخالفم. به دلایل مختلف. اول اینکه اگر ابراز محبت بیش از اندازه کرده باشید، نزدیکشون باشید وضع بدتر میشه. دوم: اگر مشکل از ناحیه خانواده شان باشد، باز هم مانند مورد قبل فقط اختلاف بیشتری ایجاد می شود. سوم: عاقبت و سرانجام ازدواج شما ابدامعلوم نیست، یه دختر تنها و عاشق در کنار مردی که بهش علاقه داره نتیجه اش معلومه چه برسه به اینکه دختر دور از خانواده و در شهر دیگری با آقا باشه. به خودتان هم دلخوشی و وعده ندید. با یه کم ابراز علاقه و چند کلمه صحبت امیدوار کننده که احساس کنید می تونید علاقه شون رو مجددا بدست بیاورید و با توجه به اینکه همسر شرعی ایشان هستید (اگر هم نبودید نتیجه فرق نمی کرد) براحتی رضایت خواهید داد. این را هم درنظر بگیرید (با عرض معذرت که صریح می گویم) ایشان به عنوان شوهرتان احتیاج به اجازه هم ندارند. چهارم: جدای از همه موارد قبلی این کار شما شان و شخصیت خوتان و خانواده تان را ازبین می برد. از کی رسم شده دختر دنبال پسر بدوه؟ اونم تا شهری 1000 کیلومتر دورتر. اگر تحویلتون بگیرند بعدا سرکوفت مادر و خواهر شوهر و فامیلشو باید تحمل کنید. اگر هم خوب برخورد نکنند سرشکسته و با روحیه خرد و تحقیر شده باید برگردید. در هر دو حالت بازنده اید.

* به ابراز علاقه فیزیکی حتی فکر هم نکنید. ابراز علاقه رفتاری و کلامیتان بس نبود که بخواهید خودتان را هم حتی در کمترین حد در دسترس بگذارید؟ این رو هم بدونید خانم ها در این قبیل موارد پس از مدتی تسلیم می شوند. این مسایل حتی برای زوج هایی که تفاهم کامل دارند هم مناسب نیست چه برسد به شما که ازدواجتان در حد احتمال باقی مانده است و امکان دارد جدا شوید. فکر می کنید اونوقت چه بلایی بر سر آبرو و مهمتر از آن روحیه تان می آید؟

* توصیه می کنم، شما تماستان را به کلی قطع کنید. بخصوص که ایشان چند بار گفته اند نمی تونند عاشق شما بشوند. ابراز علاقه شما در این موقعیت ابراز عشق نیست. گدایی عشق است.

اگر مرد بودید می گفتم بله، باید اونقدر ناز طرف رو بکشید تا دلش رو بدست بیاورید (دخترها همیشه "امکان داره" نرم بشند). ولی یک خانم باید خودش را حفظ کند بعلاوه اینکه برعکس خانم ها اگر مرد واقعا از زنی خوشش نیاد، هرچه بیشتر زن ابراز علاقه بکند، نظر مرد عوض نمیشه که هیچ، منزجر هم میشه.

به هر حال توصیه من به شما، قطع کامل هر نوع ارتباط و جواب ندادن و به کلی نادیده گرفتن ایشان است.مدتی ایشان را از زندگیتون کنار بگذارید تا خودش از علت آن جویا شود. اون موقع هم شما کنار بمانید تا خانواده تان دلایل و رفتارهای اقا را که باعث رنجش شما شده است گوشزد کنند. اگر هم با بی اعتنایی ایشون مواجه شدید متوجه خواهید شد که ایشون واقعا علاقه ای به شما ندارند و تکلیفتون روشن میشه.

در هر حال چه ایشون پیگیر وضعیت شما بشوند یا نشوند، پس از مدتی خانواده شما زمان مشخصی را برای نهایی کردن وضعیتتان برای آقا تعیین  می کنند (که نحوه و لحن آن بستگی به شرایط دارد). در هر حالت شما دیگه ارتباطی با ایشون نداشته باشید، اگر هم تصادفا هم کلام شدید مودب و خیلی رسمی و کوتاه مدت برخورد کنید و بروید. بگذارید متوجه ناراحتی و رنجش شما بشوند و درضمن از همین حالا حد و حدودها و حریم ها و جایگاه هرکسی مشخص بشه.

 

اگر از ترس از دست دادن ایشون به رفتار فعلیتون ادامه بدهید احتمال باختنتون رو بیشتر می کنید. این رو بدونید تا در دل یقین نداشته باشید و در عمل نشون ندید که می تونید دل بکنید، بدست نمیاورید.

 

امیدوارم اشتباه راهنمایی نکرده باشم. به عقل ناقص من همینقدر می رسید.

 

موفق و در عافیت باشید

تصویر یاسی
نویسنده یاسی در

بله خوندم ممنون,ازش پرسیدم ک چیکار کنم برات ؟ گف نمیدونم خودمم موندم!!!! ,اابته الان خداروشکر بهتره ولی ب نظر من کاملا خوب خوب نشده
گفت فک میکنم ی مدت باهم باشیم باید بهتر بشم

تصویر oghab
نویسنده oghab در

شما نظر من در پايين رو مطالعه کردي ؟

انجام بده بعد بيا نتيجه اش رو بگو
 

تصویر یاسی
نویسنده یاسی در

امروز دوباره یهو خودش بحثو باز کرد و گفت خیلی دارم اذیتت میکنم ب خدا دست خودم نیس,خودتو راحت کن قسمت میدم,:-(
حس میکنم دیوونه شدم,هرکاری میکنم ک احساسم خوب بشه,ولی انگار بی فایدس,با تو اشباع نمیشه حسم:-( ,فقط دارم عذابت میدم
هرروز سرنمازم میگم خدا منو عاشقش کن ک بدون این نتونم زندگی کنم ولی همینطوری موندم....
تو رو خدا یکی ب من بگه من چیکار کنم,دارم دق میکنم,شوهرمو دوس دارم نمیخوام زبونم لال ماجرا ب .... بکشه

تصویر razieh1
نویسنده razieh1 در

خدا کمکت کنه دوست گلم ایشالله  درست میشه

کی میری مشهد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

زود برو

تصویر یاسی
نویسنده یاسی در

چیکار کنم علاقش زیاد بشه؟از کی کمک بگیرم ک بدونه؟نمیدونم چیکار کنم:-( محبتم ک همیشه میکنم دیگه چیکار کنم عاشق بشه؟

تصویر یاسی
نویسنده یاسی در

ایشالله بعد امتحانام میرم,دعا کن انتقالی بهم بدن.
یکی دو هفته دیگه میاد برا مشاوره
خدا خودش کمک کنه از من کاری ساخته نیس

تصویر razieh1
نویسنده razieh1 در

برات دعا میکنم حل میشه ایشا...  خودتو ناراحت نکن ابجی گلمwink

تصویر یاسی
نویسنده یاسی در

اخه پیش ی مشاور رفته بود طوری ک خودش میگه!هفتاد میگیره و چرت و پرت تحویل میده!
نمیدونم فعلا ک آتش بسیم تا برا مشاوره بیاد!ظاهرا بهتر شده ولی حرفی درموردش نزده منم طبق سفارشات نپرسیدم خوب شدی یا نه

تصویر razieh1
نویسنده razieh1 در

نه یاسی جون حل نشد اون میخاد و منتظره بهش بگم بیاد واسه طلاق تفاهمیbroken heart

میخام که اول تنبیه اش کنم تا با دختر مردم این کارو نکنه و بعد جدا شیم

همین

شوهرتوام   عجب ادمیه برامشاوره این حرفارو میزنه؟

مبلغ اش 30تومان بود بعید میدونم بیاد

بیخیال خودت برو پیش این مشاوره تنهایی هم کارتو راه میندازه بخداcheeky

تصویر oghab
نویسنده oghab در

(ادامه مطلب براي ساير هم خوانندگان مفيد خواهد بود)

ظاهرا ايشون افسردگي داره و حتما بايد درمان بشه ...افسردگي موقعي بوجود مياد که فردي ميخواد به يک چيزي دست پيدا کنه ولي نميتونه بعد از مدتي نا اميد ميشه ..حالا اگر اين نا اميدي بيشتر طول بکشه تبديل به افسردگي ميشه... علامتهاش اينه: کم حرف زدن - دوري از جامعه - مواقع کوتاهي پرخاشگري - حوصله انجام هيچ کاري نداره - فراموشي - گوش دادن به اهنگهاي فقط غمگين.

حالا شما يک موقعي که حالش نسبتا خوب باشه و عصباني نباشه ازش اين سوال رو بپرسيد: تو دوس داري من چه کاري برات انجام بدم که حالت بهتر بشه؟ اگر جهت جواب دادنش به سمت شما بود : (يعني تو به من توجه نميکني)

احتمالش هست که شما تا حالا نتونستي خواسته هاي جنسي اون رو ارضا کنيد (بهتره همين الان اينو ازش سوال کنيد) خيلي از مردان و زناني که يک «بي علاقگي بي دليل» دارن مشکلشون همينه. اگر متوجه شدين که مشکل از اينجاست کارهاي زير رو انجام بدين :

بايد بيشتر از لحاظ فيزيکي خودتون رو بهش نزديک کنيد (ظاهرا شما در شهر ديگري هستيد) - قبلا از اين که اون درخواست کنه شما بغلش کنيد - موقعي که با اون تنها هستيد لباسهاي تحريک کننده بپوشيد - موقعي که شما رو ميبوسه يا بغل ميکنه بهش بگيد  دوسش داريد - با اين کارها اون با شما احساس صميمي بودن ميکنه و ميتونه عشقش رو ابراز کنه و خواسته هاش رو مستقيما به شما بگه (نه به مشاور)

تصویر maryam22
نویسنده maryam22 در

ياسي جان نظرات دوستانوخوندم وهمچنين حرفاي شمارو.مگه شما دور از هم زندگي ميکنين؟يعني در دو شهرمختلف؟چون نوشتين ميخواين انتقالي بگيرين.اصلاشايد يک دليلش همين دوري باشه که همسرتونو سرد کرده کنارش باشيد تاعشقتونو کاملاحس کنه.مثلايک،هفته پيشش بمون وجوري وانمود کن که انگاراتفاقي نيفتاده شمامثل قبل بهش محبت کن ميبيني که بعد خودش دلتنگت ميشه

تصویر یاسی
نویسنده یاسی در

ما نامزدیم و من تهرانم ایشون مشهد
من خیلی محبت میکنم و خیلی هم دوسش دارم,نمیدونم چرا اینطوری شده,ی ذره افسردس از چی رو نمیدونم,تو داره خیلی کم درد دلشو میگه

تصویر razieh1
نویسنده razieh1 در

دوست عزیز  تمامی مشکل ما اینه که قبل ازدواج مشاوره نمیریم و مهارتهای زندگی نمیگیریم crying

میدونم گلم دلت شکسته و داری داغون میشی هروز بی چاره ای که به یه طریقی جذبش کنی میدونم 

که خودتو داری به ابو اتیش میزنی 

واقعا سخته  خییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییللللللللللللللللللللللللللللللللللللللیییییییییییییییییییییییییییییییی

اما ناامید نشو 

اول توکل کن تا دل داغ دیده ات به ارامش برسه و بتونی ادامه بدیheartbroken heart

 

اگه تهران میشینی برو به این مشاوره که مشاوره مذهبی و روانشناسیه و خیلی عالیه بخاطر حرفشو تضمین میکنه

و بخاطرش گردنشو گرو میذاره چون تمامی حرفاش از قرانه و قران حقه

ادرس:خیابان قزوین نرسیده به سه راه اذری فرهنگ سرای قران  . میری داخل حیاط و دست راست یه دره وارد میشی و میگی میخای با اقای فقانی  مشاوره بگیری . این بهترین مشاورهاست بخدا امتحان کن ضرر نمیکنیcheekywink

تصویر یاسی
نویسنده یاسی در

سلام راضیه جان

شما خوب شدی با همسرت؟

ی سوال هرینش چقدره؟؟برا ک حاضر نیس پول ب مشاور بده میگه فقط میخوان ازت پول بگیرن کار دیگه بلد نیستن الکی میگن برو بیا ک درامد داشته باشن!!!(وضع مالی همسرم خوبه ولی ب این مدل هزینه کردن میگه پول زور)(انصافا بعضی مشاورا اینجورین!)

این مشاور دانشگاه تهرانم با این بهونه کشوندمش ک هزینه نداره (چون من دانشجوی خود دانشگام)و کارشون خوبه برا خود دانشگان واسه این راضی شد

تصویر razieh1
نویسنده razieh1 در

سلام ابجیه گلم 

چرا درمونده همه چی راه حل داره انقدر سخت نگیر برو مشهد پیشش بخدا این حرفاش از رو دلتنگیه اخه سخته ادم کسیرو که دوست داره و مال خودشه فقط با تلفن باهاش درتماس باشه

عزیز من تو این زمونه بی در و پیکر  باید مراقب شوهرو زن و زندگیت باشی وگرنه از دستت میغاپن

تو شاید از اینکه زیادی بهت نزدیک بشه میترسی چون نامزدی

میدونم چی میگی(البته اگه اینی که گفتم باشه)

کار اصلی رو انجام نده بذار واسه شب زفاف 

اینطوری دیگه خرش از پل میگذره و شاید بعد این کاراهم که احتمالش کمه بگه عاشق ات نشدم پس سعی کن خودتو حفظ کنی و به نیازای اون توجه کنی و براورده اش باشی 

با وجود این همه زن رنگارنگ تو خیابون زن کلافه میشه چه برسه به مرد 

برو مشهد مطمئن باش که رابطه اتون از دوریه که کمی نسبت به تو سرد شده

من که 10 روز پیش شوهرم بخاطر محرم بودم هروز بهم زنگ میزد میگفت راضیه نیستی خونه یه جوریه خیلی خلوته کسی نیست اینجا جای تورو بگیره و...

از این دست صحبت ها 

حالا که تو نامزدی و داری میری واسه همیشه مشهد پیشش سعی کن  رابطه ات 1ماه دوبار باشه  چون بیشتذ از این بشه تو نامزدی خودتم اذیت میشی wink

ایشالله مشکلت حل میشه گلم

تصویر یاسی
نویسنده یاسی در

قشنگ درمونده شدم راضیه!!کارم شده دعا . درس نمیتونم بخونمsad

تصمیم گرفنم انتقالی بگیرم برم مشهد پیشش شاید بهتر شد:(

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام، ابتدا از اینکه ما را به عنوان راهنمای خود انتخاب کرده‌اید تشکر می‌کنم.

یک آسیب شناسی مختصری که بکنیم به این نتیجه می‌رسیم که یکی از پیامدهای منفی رابطه بر ازدواج همین است که شما در زندگی بدان دچار شدید و  آن این است که امکان دارد که نظر یکی از طرفین نسبت به دیگری به تدریج عوض شود.(از طرف زده شود یا فرد بهتری را پیدا کند یا بفهمد که مناسب هم نیستند)
اینکه گفته می‌شود قبل از ازدواج به صورت منطقی و به دور از احساسات تصمیم گیری کنید، شاید یک توصیه به ظاهر ساده‌ای است، ولی بسیار مهم که گاهی افراد نسبت به این مسأله بسیار اغماض می‌کنند و به نوعی، سهل انگاری می‌کنند.

آنچه که از گفتگوهای شما متوجه شدیم، این است که قبل از ازدواج شما با همسرتان در ارتباط بودید و این ارتباط زمینه‌ای برای ازدواج هر دوی شما شده است.
نکته‌ای که شما و همسرتان از آن غفلت کردید، همین غافل بودن از پیامدهای چنین ارتباطاتی است که باعث شده طرفین از روی احساس و به دور از منطق همدیگر را انتخاب می‌کنند و وارد زندگی می‌شوند اما غافل از اینکه بعد از فروکش کردن علاقه‌ها و احساسات، دلسردی نسبت به هم آغاز می‌شود.(البته منظور من این نیست که هر کسی قبل از ازدواج، رابطه داشته باشد، در زندگی زناشویی‌اش حتما دچار مشکل می‌شود؛ بلکه چه بسا افرادی قبل از ازدواج رابطه داشته باشند ولی در زندگی زناشویی دچار مشکل نشده باشند. مسأله مهم اینجاست که افراد باید از پیامدهای رابطه قبل از ازدواج، غافل نباشند؛ زیرا غفلت از این گونه روابط همانا و دچار شدن با مشکلات بعدی در زندگی همان.)

امّا راهکار درست؛
از آنجایی که ما اطلاعات لازم و مناسبی نه از شما و نه از همسرتان نداریم، بهتر است که شما به اتفاق همسرتان به یک مشاور خانواده مراجعه کنید؛ زیرا در مشاوره حضوری، مشاور محترم بهتر می‌تواند جزئیات و اطلاعات لازم را هم از شما و هم از همسرتان بگیرد و راه حل مناسبی برای شما و همسرتان ارائه بدهد.

با آرزوی موفقیت

تصویر یاسی
نویسنده یاسی در

سلام

ما فقط سه ماه باهم در ارتباط بودیم واز اول ارتباط فقط برای اشنایی بیشتر بود و بعد از سوال و جواب دیدیم ک عقاید و افکارمون با هم میخونه و ایشون علنا خاستگاری کرد و من تاشب خاستگاری ب ایشون فرصت انتخاب دادم و با میل کامل اومدن اما نمیدونم چرا اینطوری شد بعد چند ماه.؟

تصویر یاسی
نویسنده یاسی در

امروز بهم زنگ زد و آرومم کرد و برای ی بار دیگه قسم خورد ک کسی نیس بذا با خودم کنار میام,کاری ک شما گفتین رو انجام میدم,مرسی از کمکای همتون,برم مشاور باز خبرشو میدم

تصویر بشری بارانی

تو مشاوره هم اجازه بده اون حرف بزنه ازش گله نکن همینکه قبول کرده بیاد مشاوره یعنی دلش باهاته.
بیخبرمون نذار خانومی

تصویر بشری بارانی

سلام یاسی جان، میدونم چیزی که میگم انجام دادنش یرات خیلی سخته دلت طاقت نمیاره ولی اگه واقعا مطمئنی کسی تو زندگیش نیست اینکارو انجام بده انشالله نتیجه میگیری. یه مدت دور باش و گرم یعنی هروقت بهت پیام میده جواب پیامشو با عزت بده بدون اعتراض برای کمو زیاد بودنش ولی خودت اقدامی نکن بذار فشاری روی خودش حس نکنه برا خواستن و دوست داشتنت. بحث کردن تو این شرایط کارو بدتر میکنه یکی از دوستامم این مشکلو داشت هروقت سرد میشدو فاصله میگرفت شوهرش بعد مدتی میرفت سمتش ولی متأسفانه تا شوهرش کمی بهش متمایل میشد دوباره دوستم با اعتراضاتش که چرا نمیای و چرا بهم ابراز علاقه نمیکنی و چرا اینجوری شدی و... فراریش میداد. بعضی وقتها آدما تو زندگی افکارشون پریشون میشه ممکنه دلیل خاصی نداشته باشه ولی برای جمع کردن این پریشونی باید تنها باشن تا به خودشون بیان بذار یه مدت نداشته باشدت و تو دنیای بدون تو زندگی کنه بالاخره به خودش میاد انشالله.
بهش فرصت بده و بهش خرده نگیر.براش زمان تعیین نکن بذار فشاری متوجهش نباشه صبور باش عزیزم این رنجو تحمل کن برای راحتیه تمام عمرت
انشالله که بزودی برمیگرده

تصویر یاسی
نویسنده یاسی در

شد سه ماه و من برا فردا وقت مشاوره گرفتم. قبول کرد بیاد ولی امشب برا تبریک روز زن فقط یه پیام داد روز زن مبارک و وقتی بهش اعتراض کردم دعوامون شد و گفت دست خورم نیس دو ماه بهم فرصت بده با خودم کنار بیام:(

من چیکار کنم؟؟؟؟الان 3ماهه ک باهم اینطوری شدیم دارم دیوونه میشم

دوستان راهنماییم کنین

تصویر یاسی
نویسنده یاسی در

مرسی از همدردی و کمکت
حرفات یادم میمونه

تصویر هانا
نویسنده هانا در

خانومی خدا صبرت بده سخته من نمیدونم اخلاقه تو چطوریه شاید خیلی ابراز علاقه میکنی آخه آقایون اگر دریایی از عشق باشن اونجورا ابرازش نمیکنن ولی خانوما همه احساسشونو میگن به خاطره همین همیشه به نظر میاد خانوما عاشق تر هستن شاید این ذهنیت سراغه آقاتونم اومده که شما عاشق تر هستید و یه جور عذاب وجدانه اینکه شما عاشق تر هستید باعث شده که این حرفو بزنه آخه آقایون کلا خودشون یه قدم جلوتر باشن و یه جورایی احساس کنن که خودشون رابطه رو تو دست دارن بهتره یکم صب کنید ابراز علاقه تونو کمتر کنید به جاش تا میتونید شاد باشید کلا خودتون باشید خیلی نمیخواد سعی کنی همه شرایط براش خوب باشه براش به هیچوج مادری نکن بذار اون الان برا رابطتون تلاش کنه باید بهش وقت بدی مردا دوس دارن کارایی بکنن تا نظره خانومشونو جلب کنن تو نباید از اولش نسبت به همه چی هیجان نشون بدی واقعا برا کارا و حرفایی که دوس داری عکس العمل خوب نشون بده و برا چیزایی هم که دوس نداری با احترام عکس العمل مخالف نشون بده
 

تصویر سیتاخانم

اگه ایشون با انتخاب خودش ازدواج کرده پس چطور ممکنه عاشق نباشه...

ایشون هنوزم عاشقه اما خودش به خاطر نداشتن مهارت های زندگی متأهلی، مقایسه بیجای همسرش با مادرش و عدم توانایی در مدیریت رابطش با مادر و همسرش متأسفانه گم کرده اون احساس قبلشو، در واقع فعلا نمیبینه!

اما نگران نباش به محض این که این تنشا بخوابه حتی عاشق تر هم میشین!

اصلا هم فکر بد به ذهنت راه نده دختری... اون جز تو به فرد دیگه ای فکر نمی کنه.

یه مسئله مهم در رابطه با مشکلتون اینه که شما در مقابل همسرت باید بسیار بسیار احترام پدر و مادرت رو حفظ کنی.

جلوی خانواده خودت و همچنین خودش بهش تعارفِ زیاد نکن و قربون صدقش نرو.

مخصوصا جلوی مادرش رسمی و کم حرف باش. مواظب باش آتو ندی دستش تا بتونه بدتو پیش شوهرت بگه. این جور افراد دنبال بهونه میگردن تا عروسشونو پیش پسرشون خراب کنن... وقتی حرف ناحقی جلوت زد ناراحت شو اما بهش توجه نشون نده و جوابشم نده. خودش کم کم خوب میشه.

هیچ وقت بدی خانواده همسرتو پیشش نگو مگر اینکه اشتباهشون به هردوتون مربوط بشه نه فقط صرف بدرفتاری با تو... تا همسرت نسبت به تو دید مثبتی پیدا کنه.

یه مهرت دیگه ای که لازمه بدونی -البته قبلا هم یه اشاره بهش کردم- اینه که وقتی دیدی فردی داره بحث راه میندازه حالا مادرش یا خودش؛ یا حرفو عوض کن -و اگه گله کرد بگو: باشه تعریف کن- و یا مشغول به کاری شو که یعنی بهت توجه ندارم -اگه هم گله کرد بگو: دارم گوش میدم.

اما وقتی دارن حرف هدیه و اینجور مسائلو میزنن اصلا نظر قاطعی نده مثلا بگو: نمی دونم! هرطور خودتون صلاح میدونین!... و اگه مسئله مهمی رو خواستی بگی بعدا سر یه فرصت با همسرت درمیون بذار.

اصلا این اشتباهه که توی بیتجربه و همچنین نویی که قراره هدیه به خودت بدن رو وارد این بحثا میکنه.

در آخر هم باید بگم عزیزم اصلا نگران عشق همسرت نسبت به خودت نباش که این مشکل رو خودش ایجادش کرده و باید خودش هم حلش کنه... در واقع همونطور که قبلا گفته بودم به مرور زمان حل میشه.

تصویر یاسی
نویسنده یاسی در

مرسی واقعا از حرفات چیزای زیادی یاد گرفتم ممنون ک انقد بی دریغ کمک کردی,خیلی برات دعا میکنم جور دیگه نمیتونم تلافی کنم محبتتو:-)

تصویر سیتاخانم

خاهش میکنم عزیزم

یه پستی بود به نام « مادر شوهرمو بوسیدم ولی کاش... » که از طرف راضیه نوشته شده بود.

اگه بری تو نظراتم آخرین صفحشو باز کنی... مطالبش بیشتر میتونه کمکت کنه.

تصویر 18066
نویسنده 18066 در

سلام. بعد از یه ازدواج سنتی هیچ دختر و پسری عاشق و دلباخته ی همدیگه نیستن بلکه این رفتارهای بعد از عقد منجر به عشق و علاقه ی بیشتر میشه شما باید از همون اول با گرمی و شور بیشتری با همسرت رفتار میکردی مگه عیدی آوردن یا نیاوردن یا کم آوردن انقدر مهمه که بشینی با شوهرت دعوا کنی. مگه دو تا ظرف شستن خونه ی مادر شوهر چیزی از آدم کم میکنه بغیر از اینکه با این کار خودتو تودل مادر شوهرت بیشتر جا میکنی. بنر من رفتارهاتو تغییر بده باخانواده همسرت مهربونتر باش وبیشتر بهش زنگ بزن وقتی هم زنگ میزنی یاد مشکلاتو چیزای دیگه نباش بهش محبت کن پسرا تشنه ی محبت خالصن.

تصویر یاسی
نویسنده یاسی در

سلام 

من خیلی بهش محبت میکنم مادر شوهرم گیر الکی میده من کمک میکنم ولی اگه ی بار نکنم بدمو میگه:(

ب شوهرمم انقد محبت کردم ک همه میگن لوسش کردی و شودشو در آوردی.

تحث عیدی رو من وسط نمیکشم مامانش بحث را میندازه و شوهرم میاد میگه و دعوا میشه .منم آرمم باید از خودم دفاع کنم.

اصن سر این موضوعای هدیه فقط دو بار دعوا کردیم همه دعواها سر اینه ک چرا مامانش همش بد میگه

تصویر یاسی
نویسنده یاسی در

ما ازدواجمون سنتی نبود.از رو چی گفتین سنتیه؟؟؟سه ماه قبلش باهم ارتباط داشتیم

شما خودتون متاهلی؟

تصویر یاسی
نویسنده یاسی در

دوستان من دو ماهه همه مدله امتحانش کردم.فقط مشکلش اینه ک عشق میخواد و من نمیدونم چطوری از دوس داشتن ساده ب عشق برسونمش تو این مورد کمکم کنید

لطفا اونایی ک تجربشو داشتن نظر بدن ب اندازه کافی افسرده هستم مشکلیابی شده

بگید چیکار کنم؟

فعلا باهاش عادیم و کمتر بهش پیام و زنگ میزنم

تصویر آقا سعید

باهاش برو مسافرت .حرف بزن .بگو بخند کن و خودتو تو دلش جا کن .جک بامزه تعریف کن .باید با نگاهت باهاش حرف بزنی .بزار برات خاطره تعریف کنه و شما هم اگر خاطره قشنگی داری یا مربوط به دوران سختی بوده براش تعریف کن.

سعی کن این اتفاقها بیشتر تو مسافرت براتون بیفته.حتی اگر نمیتونین برین مسافرت جمعه ها و یا ایام تعطیل یه زیر انداز و غذا بردارین برین خارج از شهر کنار یه برکه آب و یا جنگل و کوه .برین تفریح انشالله از کنارهم بودن لذت میبرین :)

تصویر baharee
نویسنده baharee در

سلام عزیزم. 

به نظر من هم نذار خونوادش از موضوع باخبر بشن راه برای دخالتشون بازتر میشه! ای بگم خدا چیکار نکنه اینجور خونواده هارو متاسفم یاسی جان! اونا در هر حال از پسرشون حمایت میکنن و حقو به شما نخواهند داد> خودم با همین تجربه مواجه بودم که میگم . اگه زندگیتو دوست داری از دعوا اجتناب کن سعی کن زیاد بهش گیر ندی یه مدتُ درهر حال باهاش عادی باش ببین مثبت واقع میشه یا نه. فکر میکنم پس زمینه خونوادگیشون همین که برادرش هم طلاقی هست. باعث شده خیلی راحت حرف از جدایی بزنه و قبول این مسیله براشون راحت تره، برعکس چیزی کهماها فکر میکنیم که شاید مخالفت کنن با جدایی شما چون اینجوری بدجور سر زبانها میفتن اما نه! همین باعث شده راحت با این موضوع کنار بیان.. واقعن متاسفم عزیزم امیدوارم خدا به راه راست هدایتش کنه.. 

تصویر iman1364
نویسنده iman1364 در

امان از رسم و رسومات بیخود!

بنظرم در درجه اول باید کمی حق به اون آقا پسر بدین، اگه بخواین همینطور حق بجانب عمل کنید تو زندگیتون شکست میخورین، البته منظورم این نیست کا نازشو بکشین...

تصویر نيلو
نویسنده نيلو در

سلام عزیزم

نمیخوام ناراحتت کنم احتمالا زیر سرش بلند شده یا عشق قبلیش پیدا کرده یا در قدیم عاشق دختری بوده و با ازدواج با شما فک کرده میتونه شما میتونسی مثه اون براش باشی.خلاصه پای یه زن دیگه در میونه!

تصویر یاسی
نویسنده یاسی در

تاحالا عاشق نشدهو فقط میگه ی بار دلم لرا یکی لرزید ک ازدواج کرد منم اصن متاسف نبودم!!!

نمیدونم میگن محبتت ریاد بوده بهش دلشو زده:(هرکسی ی نظری داره و ایشون هم بارها قسم خورده کسی نیس ولی نمیدونه هم چرا عاشق نمیشه

من چیکار کنم ک عاشق بشه؟؟؟

صفحه‌ها