طلاق عاطفی گرفتم

07:49 - 1401/03/01

سلام وخداقوت
بنده ۲۲ساله از دواج کردم.سال اول که دخترم بدنیا اومد.شوهرم که اهل هیچی نبود،گیر دوستان معتاد،درسر کارش افتاد..اول مشروب خوارشد وسیگارتا سالها..شبهادیر وقت میومد ومست میومد خونه..من فقط همون یکسال اول طعم شیرین زندگی رو چشیدم.
بعد از سالهاوفقط خواست من از خدا.تریاک روشروع کرد.و عرق راترک کرد...امسال هم تریاک را ترک کرده وجلسه های کنگره ۶۰ رو میره وشربت  میخوره
چندین ساله قدرت جنسیش خیلی ضعیف شده.نمیتونه کاری بکنه،ومن خیلی عذاب میکشم.ازمایشو دکتره رفته خوب نشده
۱۰ساله رهاش کردم و خودم کلاسهای مهارت زندگی وروانشناسی زیادی رفتم..وکلاس طب سنتی رو هم رفتم.و مدام کلاس حفظ قرآن میرم...وشدم مربی و حلقه صالحین توی پایگاه  بسیج برگزار میکنم،کلاسهام همه رو رایگان میرفتم.چون کارگرو بنّااست .ازدواجم اشتباه بود.طلاق نگرفتم به خاطر بچه هام  و عمه و داییم که پدر ومادرشوهرمم هستن
هیچ محبتی حتی خیلی کوچیک ازش ندیدم.حتی بچه هامم ندیدن.شدیدا ازش دورم و اصلا نمیخوامش .طلاق عاطفی گرفتیم ازهم
چطوری بقیه عمرمو  ادامه بدم؟؟

من به دوتابچم هم علاقه زیادی ندارم وحتی یک کلمه محبت آمیز هم بهش ن نمیگم.واوناهم کم حرفو گوشه گیرن.خیلی زیاد باهاشون توی خونه دعوا میکردم که الان کمترهست

احترام بینمون نیست.وباهم حرف نمیزنیم

سوال دوم
ببخشید برای دخترم خواستگارخوب میاید.که مومن و اهل نماز وشاید روزه هستن..ولی من رد شون میکنم.چون باخودم میگم دخترمن که نمازاشو دیر به دیرمیخونه،وبه خاطر ضعف روزه نمیگیره..واشپزی زیاد بلد نیست....بعدآبروم میره جلوی خواستگار.‌بایدخواستگار قبول کنم؟
البته دخترم هم میگه الان ازدواج نمیکنم

خواستگارا لیسانسو تحصیل کرده هم هستن

دخترم حجابه چادر داره

----------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد:  https://btid.org/fa/user/register

انجمن‌ها: 
http://btid.org/node/209352
تصویر رادمنش اسماعیل

 

با سلام
هر خانمی به امید خوشبختی و تشکیل یک زندگی موفق که همراه با صمیمیت، صداقت، عشق و دوست داشتن هست به خانه شوهر می رود و وقتی اعتیاد می آید زندگی موفق را به چالش می کشد، و به شما حق می دهم که با پیش آمدن اعتیاد شوهر، زندگی سخت و بدون مهر محبتی را چشیده اید.
برای اینکه سریعتر به نتیجه برسیم نیاز به اطلاعات بیشتری داریم که چند سوال می پرسم
فرزندانتون چند سالشون هست و چند سال هست که بین شما و فرزندان رابطه عاطفی نیست؟
علت اینکه با فرزنداتون دعوا می کردین به نظرتون چی بوده؟
شما و همسرتون زیاد دعوا و مشاجره داشته اید؟
شوهرتون از اخلاق یا رفتار خاصی از شما گلایه نداشت؟
چند ساله که قدرت جنسی شوهرتون ضعیف شده؟
به نظرتون چرا بین شما و فرزندانتون مهر و محبت و روابط عاطفی کم هست؟
با توجه به مطالبی که فرمودین چند نکته خدمتتون عرض می کنم:
1- احتمال داره بین شما و همسرتون در برخی ملاک های زندگی اختلاف زیاد بوده و ایشان سعی می کرده وقت بیشتری را در بیرون از خانه بگذراند با دوستان ناسالم.
2- اوایل مصرف مواد معمولا تا مدت محدودی میل جنسی بالا می رود ولی با گذر زمان میل جنسی فروکش می کند و فروکش کردن میل جنسی همسرتان به خاطر مصرف طولانی مدت مصرف مواد هست.
3-  اینکه ایشان ترک کرده و جلسات کنگره 60 می رود علامت خوبی هست که نشان می دهد ایشان اعتیادش را به عنوان یک بیماری شناخته و به دنبال درمان هست و چه بسا رفت و آمدش به خانه بیشتر می شود و زمینه اینکه بتوانید با هم رابطه عاطفی بیشتری داشته باشید فراهم می شود.
4- اینکه ایشان شربت مصرف می کند اکه شربت متادون باشد مطلوب و خوب نیست مگر اینکه موقتی و برای پاکسازی بدنش از مواد استفاده کند.
6- ایشان را به ورزش تشویق کنید که کمک می کند بدنش سریعتر بازسازی بشه و به احتمال زیاد ناتوانی جنسیش بهبود پیدا می کند.
7- به نظر می رسد با شرایط فعلی که شوهرتون ترک کرده و زمینه رفتار سالم را دارد، روابط عاطفی با ایشان را شروع کنید، چون بازسازی این زندگی از طلاق گرفتن و ازدواج مجدد راحت تر هست و با طلاق باید دوتا فرزندتون را هم در نظر بگیرید که کجا زندگی کنند و آینده آنها چه می شود، به نظر بنده شما که سالیان زیادی را با بزرگواری و صبوری در اوج مصرف همسرتون تحمل کردین، یک فرصت دوباره به او بدهید ببینید الان که ترک کرده زندگیتون تا چه حد بازسازی می شود و محبت و صمیمیت تا چه اندازه بینتون شکوفا می شود. سعی کنید با شرایط فعلی که پیش آمده هر دو نفر با هم پیش مشاور خانواده بروید که کمک کند که رابطه عاطفی سریعتر بینتون شکل بگیرد.
8- رابطه سردی که بین شما و فرزندانتون هست و گوشه گیری آنها ممکن است به خاطر دعواهای متعدد شما و همسرتون باشه، ممکن هست چون رابطه عاطفی زن و شوهر سرد شده این باعث شده که حال و حوصله بچه ها را نداشته اند و دائم خواسته های آنها نادیده گرفته شده و این سبب شده حس اعتماد به نفس در فرزندان کم شود.
9- دختر خانم شما دختر خوبی هست و مهارت آشپزی را کم بلد هست که این با دو سه هفته تمرین درست میشه، اگر خواستگار خوب می آید رد نکنید، بگذارید با خانواده بیایند و با هم آشنا شوید و دختر و پسر ملاک های هم دیگر را بررسی کنند  و اگه از جهت ملاک ها و شرایط تفاهم و سازگاری خوب و مطلوب داشتند ازدواج مشکلی ندارد.
در خدمتتون هستم که ان شالله سریعتر به نتیجه برسیم.
موفق و سربلند باشید

تصویر دریافت سوالات

ممنونم از شما استاد.
جواب سوالتون اینکه دخترم ۲۰تمام.وپسرم۱۳ساله است،رابطه بین ما عاطفی نیست.یادمه از سه سالگیه پسرم به خاطراذیتاش کتکش میزدم.واون هی بدترمیشد،۹۰درصد دلیلش این بود که از کارهای شوهرم ناراحت بودم سربچه خالی میکردم.وهمیشه گریه میکردم که چرا اخلاقم بده..همیشه افسرده بودم..وقتی بچه هانبودن باهاش حرف میزدم،زود گریه میکردم.اون همیشه بهم حق میداد،که خودش بده،،ولی کاری هم نمیکرد،اما هیچ وقت محبتی هم به من بچه ها نمیکرد،کلا آدم سنتی و ساکت ومنزوی بود،حتی پول خرج کردن براش سخت بود،برای پدرش کار ساختمانی میکرد.وپول کمی میگرفت،همیشه مثل ببخشید خر کار می‌کرد.هیچ وقت وسیله ای برای خونه نمیخرید،مثلا پارسال دخترم که سر کار میره برای روز خواستگاریش میزه جلوی مهمان خرید،یا لباسو کفش همه چیز دخترم خودش می‌خره.گاهی برای منم یه چیزی می‌خره
دخترم قباحت گوشواره طلای منوبرده بود فروخته بود برای گوشیش.من مدتهافکر میکردم کسی دزدیده،یا بار آخر انگشتر طلای دوستشو دزدید و فروخت که من ازبس گریه کردم دیوانه شدم.این چه زندگیه استاد آخه
من فقط با شوهرم حرف نمیزنم.ولی روی خودم خیلی فشار میاد. حال روحیم بد میشه اونم ناراحت میشه ولی به هیچ عنوان نمیپرسه چته،،دختر وپسر موقعی که دعواشون میکردم تا حالا چند بار میخواستن از پنجره خودشونو بندازن پایین
ولی نمیذاشتم از دعوا شوهرم چیزی بفهمه چون فایده ای نداشت،منو شوهرم از وقتی فهمیدم دعواباهاش فایده نداره.نکردم وساکت  وبدون حرف هستم..کلا سه مرتبه هر بار یک ضربه ازش کتک خوردم تا حالا..میدونه من صبر کردم.وخودش مقصره.امسال هم نماز خون شده میره مسجد میخونه،روزه هم گرفت اولین سالش بود،نماز شب میخوند،قران میخونه،همه برای اولین بار،اما من از ش سردم ودوسش ندارم...همش به خاطر ناتوانی جنسیشه.۱۰سال شاید شده. ماهی یکباریادوماه یکبار کاری میکنه ولی سریع ارضا میشه.و من میمونم...پدرشم همینطوری بود،اصلا نمیتونست کاری بکنه..ومریضه جسمی هم بود
اگه بچه ساندویجی،پیتزایی،میخواست اصلانمیخرید،حتی خوراکی ساده.خیلی کم میخره،من اگه داشته باشم پسرم میره می‌خره
الان دوباره بیکاره.ومن همون یارانه رو مصرف میکنم.قبلا هم یارانه۴۵ ت رو مصرف میکردم.
دوست دارم مهریمو ببخشم بچه ها روهم بدم جدا بشم .ولی میدونم اون اینکارونمیکنه
شربت فکر کنم متادون باشه که برای ترک بهش میدن

تصویر رادمنش اسماعیل

با سلام
خواهش می کنم، سلامت باشید، درخدمتم
نکاتی را خدمتتون عرض می کنم:
1-اعضای خانواده می توانند برای همدیگر تکیه گاه خوبی باشند، که هنگام سختی ها مراقب همدیگر باشند و به هم کمک کنند تا مشکلات را بهتر بتوانند بر طرف کنند و  نبود رابطه عاطفی در خانه باعث ایجاد شدن روحیه غمگین، افسرده و کناره گیری اعضای خانواده از یکدیگر می شود که این مشکلات را بیشتر می کند، و در خانواده شما با توجه به مشکلات پیش آمده باعث شده جو عاطفی خانواده به سمت سردی کشیده شود و در این شرایط اعضای خانواده نمی توانند با هم درد و دل کنند، نمی توانند هیجاناتشان را بروز دهند چون می بینند کسی توجه نمی کند، حتی ناراحتی های خودتان را به راحتی نمی توانید بروز دهید چون با واکنش و برخورد خوب و حمایت کننده مواجه نمی شوید. سعی کنید جرقه ارتباط عاطفی با فرزندانتون را بزنید، از کلمات عاطفی استفاده کنید که متوجه شوند شما واقعا دوستشان دارید و در نظر بگیرید که فرزندانتان ثمره عمر شما هستند و در آینده همه شما به یکدیگر نیاز دارید، کارهای مشترک انجام دهید مثلا با هم به پارک بروید یا پیاده روی کنید.
2- دختر خانمتون در اوایل جوانی و آقا پسرتون  در دوره نوجوانی به سر می برند و روحیه استقلال طلبی و خود محوری را بیشتر از هر زمان دیگری در خودشان دارند پرورش می دهند به خاطر همین اگه این روحیات را در این ها می بینید به خاطر شرایط سنیشان است و دوست دارند که توسط شما دیده شوند و مورد توجه باشند، شاید دختر خانمتون احساس کرده به خاطر کارهای خوبش توسط شما و پدرش دیده نمی شود به همین خاطر دست به طلاهای شما و دوستش زده که دیده شود.
3- علت اینکه با همسرتون صحبت نمی کنید به خاطر بی علاقگی به ایشون هست یا اینکه ایشان به صحبت های شما توجه نمی کند؟
اگر طلاق بگیرید شرایط اینکه زندگی بهتری با دغدغه کمتری داشته باشید برای شما فراهم است یا مشکلتون چند برابر می شود؟  (مثلا محلی برای سکونت، پولی برای برطرف کردن نیازها، شرایط ازدواج مجدد، حمایت والدین یا خواهر و برادر)
ایا شوهرتون از کارهای مشترک مثل پارک رفتن، گردش یا کارهای مشترک دیگر استقبال می کند؟
4- با توجه به اینکه یکی از مشکلات اصلی شما مشکل جنسی شوهرتون هست، و نیاز جنسی یکی از نیازهای طبیعی و اساسی هر انسانی است و در صورت ارضا نشدن، تاثیر بدی در خلق و خوی انسان می گذارد، و به شما حق می دهیم که به خاطر این مشکل مخصوصا که 10 سال هست ادامه دار شده خیلی اذیت شدین.
به نظر می رسد الان که ترک کرده، بعد از پاکسازی شاید در مدت 6 ماه تا یک سال بتواند تا حد خیلی زیادی توانایی جنسی را پیدا کند و صحبت های عاطفی، روابط عاطفی، دلگرمی پیدا کردن نسبت به هم دیگر، انجام کارهای مشترک و ورزش کردن تاثیر خیلی زیادی دارد که بعد از ترک مشکل ایشان هر چه سریعتر برطرف گردد و البته اگر نیاز بود دارو مصرف کند حتما این کار را انجام دهد.
5- با توجه به اینکه یک طرف حل شدن مشکل شما همسرتان هست و نیاز هست ایشان حتما زیر نظر مشاور باشد سعی کنید حتما با شوهرتون پیش مشاور خانواده بروید که با هم رفتن پیش مشاور کمک می کند بهبودی سریعتر انجام شود، اگر ساکن قم هستید مرکز مشاوره حرم حضرت معصومه سلام الله علیها هر روز و به صورت کاملا رایگان مشاوره خانواده و زوج درمانی انجام می شود.
درخدمتم
موفق باشید
 

تصویر دریافت سوالات

سلام ..... ببخشید پرسیدید با بچه ها برید پارک
پسرم بامن وخواهرش نمیادپارک،میگه باعمه هاوبچه هاشون میرم که تنهانباشم.شوهرم وقتی میگیم بریم بیرون.فقط همین پارکای نزدیک خونه میبره.وقتی میگیم با خواهرات یا خواهرای من میخوایم بریم مثلا اخلمد.مثل همین فروردین امسال،به خواهراش فحش میده،غر میزنه،یا به خواهرای من،میگم خب بچه ها دوست دارن بریم.دادوبیدادمیکنه،همین دفعه دوبار دعواکردیم.که اون دادوبیدادمیکرد.من فقط گفتم بریم.واز حرفاش گریه کردم..حتی میخواستم اثاث رو که آماده رفتن کرده بودم باز کنم.به خاطر پسرم نکردم..ولی رفتیم وچقدر هم به خودش وما خوش گذشت.باهم رفتیم روی کوه و..‌.انگار نه انگار که چقدر مارو ناراحت کرده بود
مشاوره نمیاد بریم.یکبار برای اعتماد به نفسه دخترم رفتیم مشاوره کارهایی رو که گفت نه من نه شوهرم انجام ندادیم.البته من خیلی بیشتر هوای دخترمو دارم.

تصویر رادمنش اسماعیل

با سلام
وقت بخیر
مطالبی که فرمودین بیانگر این است که روحیه مشارکت و همدلی در خانواده شما هست و این خیلی خوبه، ولی در بعضی موارد نیاز هست که پر رنگتر شود.
1- اینکه آقا پسرتون با عمه اش و فرزندانش راحت تر هست، نشان می دهد که نیاز هست که توجه بیشتری به پسرتون داشته باشید و او را بیشتر ببینید و بیشتر درک کنید، و جنبه عاطفی را پر رنگ تر کنید.
2- اینکه همسرتون حتی پارک های نزدیک منزلتون را قبول می کند خیلی خوبه، برای اینکه جو عاطفی خانواده گرم تر شود نیاز هست این جور فعالیت های مشترک بیشتر شود و نیاز هست همه اعضای خانواده شرکت کنند و کنار هم باشید، حتی اگر مدت زمان کمی باشد مثلا یک و نیم ساعت، ولی  سعی کنید حداقل هفته ای یکی دو بار انجام شود، بعضی کارهای مشارکتی را دو نفره انجام دهید مثلا با دختر خانمتون پیاده روی کنید، یا در کاری که مورد علاقه آقا پسرتون هست  و استقبال می کند مشارکتی انجام دهید، یا اینکه اگر شرایطش هست با همسرتون دو نفره مثل زمان عقد یا اوایل ازدواج دو نفره بیرون بروید و مثلا پارک بروید و برای یکی دو ساعت هم که شده خودتان را در زمان نامزدی و عقد ببینید، فارغ از همه دلخوری ها، و سعی کنید خاطرات خوبی که دوره نامزدی، عقد و اوایل ازدواج براتون اتفاق افتاده را تعریف کنید، و یاد آوری کنید که به هم دیگر کمک کنیم که دوباره کانون گرم خانواده و جو عاطفی خانواده را بازسازی کنیم.
3- برای انجام کارهای مشترک زمانی را انتخاب کنید که زمانی خوبی باشه مثلا شوهرتون یا خودتون خسته نباشید.
4- صحبت کردن در خانه را رونق ببخشید و موقع صحبت کردن کاملا به هم دیگر توجه کنید و این حس را به طرف مقابل برسانید که با اشتیاق و علاقه دارم باهات صحبت می کنم یا به حرف هایی که می زنی گوش می کنم.
5- موقع ارتباط جنسی زمان مناسبی را انتخاب کنید که بدون استرس و دغدغه باشد مثلا ترس از آمدن بچه ها نباشد و رابطه جنسی حتما همراه حرف های عاطفی و محبت آمیز باشد و حتما دوست داشتن همدیگر را یادآوری کنید و در احساسات خود نشان دهید که با علاقه و میل رغبت دارید این کار را انجام می دهید، بعد از رابطه از حس خوبی که اتفاق افتاده حتی در قالب یکی دو جمله صحبت کنید.
رابطه جنسی وقتی کامل هست که حتما عواطف و احساسات و بیان لذت و میل و رغبت انجام شود و شریک جنسی متوجه شود که چه حس خوبی خودم پیدا کردم و چه حس خوبی به همسرم دادم.
موفق باشید.