عاشق شدم نمیدونم باید چکارکنم

15:09 - 1393/10/11

من حدود 1 ماه و نیم میشه با یه پسری آشنا شدم، خیلی نقاط مشترک خوبی داریم، اما اون از همون روزهای اول بهم گفت که در گذشته تجربه تلخی داشته، و دیگه نمیخواد کسی رو دوست داشته باشه و کسی هم اونو دوست داشته باشه با این حال من جا نزدم و خواستم بهش کمک کنیم، با اینکه اونطور باید با من صمیمی میشد نشد چون دلش اجازه نمیداد به کسی دل ببنده، من هر کاری که از دستم بر می اومد کردم تا گذشته هاشو فراموش کنه و به آینده امیدوار شه، اما هیچ فایده ای نداشت، و روز به روز حالش بدتر میشد، با اینکه یک سالی از جداییش میگذشت.
میگفت از اینکه نمیتونم جواب محبت هاتو بدم دارم عذاب میکشم،  گفت که دیگه نمیتونه ادامه بده و باید تمومش کنیم، من هر چی میتونستم که منصرفش کنم گفتم ولی هیچ فایده ای نداشت، حتی گفتم حاظرم با خانوادم آشنات کنم، و بهت ثابت کنم که میخوام تا ابد کنارت بمونم، ولی دیدم اون هنوز داره به عشق گذشتش فکر میکنه،
من خیلی دوسش دارم دوستان، ولی موندم دیگه چیکار کنم، چه راهی رو امتحان کنم، همش فکر میکنه یه روزی عشق اولش برمیگرده!

از دوستان عزیزم هر کس نظری یا چیزی به ذهنش میرسه ممنون میشم که راهنماییم کنین، چون واقعا دیگه هیچی به ذهنم نمیرسه و دیگه دارم دیوونه میشم، و به این سادگی هم نمیتونم بیخیالش بشم!

 

 

 

 

http://btid.org/node/51244
تصویر merida
نویسنده merida در

اخه از طرفی میگه دوستت دارم از طرفی میخوادشرایطش رودرست کنه.ومیگه شرایط ازدواج ندارم میخواست عقدموقت کنیم تایکسال بعد که شرایطش درست شد بیاد من قبول نکردم گفتم این کار اشتباست.ازطرفی میترسه دل ببنده میترسه بازم رهابشه .میگه بهم فرصت بده میخوام تنهاباشم ازطرفی میخوادمن ازش سردبشم که منم دلسرد نمیشم ازش.الانم چندوقته اس نمیدیم بهم.خ پسرپاکیه نمیخوام از دستش بدم .من 21سالمه اون23سال هردومجردیم.مطمئنم دوسم داره یعنی قلبم اینو میگه..heart

 

 

  

تصویر yasin1366
نویسنده yasin1366 در

خب

خیلی خوبه که همدیگر  را دوست دارید اما باید دید این پسر در چه وضعی هست؟

وضعیت تحصیلی؟ رشته تحصیلی؟

وضعیت خدمت سربازی؟

موافقت خانواده ها؟

اینا را مشخص کن تا به یک نتیجه معقولی برسیم

تصویر merida
نویسنده merida در

اقا یاسین مرسی از نظرتون.

چی بگم! میگه دوستت دارم ولی میگه دوست داشتن فرق داره باعشق!!!نوشتم که نرم افزار میخونه یکسال مونده تا اتمام درسش.یه پسره معافه ازسربازی.هنوزبه خواستگاری نرسیدیم متاسفانه.

میگه باید یه کاری کنم توازمن متنفربشی منم گفتم من به هیچ وچه دلسرد نمیشم ازت میگه شرایط ازدواج ندارم واینکه الان نمیشه به خانوادم بگم..از اونطرف میگه بذا تنها باشم .منم تنهاش گذاشتم.تا بخودش بیاد.

  

تصویر yasin1366
نویسنده yasin1366 در

ببین پسره تو رو نمیخاد

چون مطابق با معیارهاش نیستی یا یک شرایط و مشکل خاصی دارد

این که تنهاش گذاشتی کار خوبی کردی

اگر قرار باش بیاد میاد

ازدواج برای یک پسر بسیار مساله پیچیده ای هست

حالا اگر این وسط تو شرایطت هم بالا باش و به اصطلاح ازش سر باشی دیگه کار پیچیده تر می کنه

بخواهی پاپیچش بشی اگر هم بهم برسی ممکن بعدا بهت بگه تو خودت همش چسبوندی به من وگرنه من نمیخواستمت.

 

 

تصویر merida
نویسنده merida در

وقتی بهم میگه من عاشق داشتن زنی مثه توام ولی بعده یکسال.....بازم دوسم نداره؟؟؟؟؟؟؟؟؟

هرچی میگم چرا یکسال؟میگه شرایطم باید درست بشه وبخودم بیام یعنی فرصت میخواد .

من قلبشو میخوام فقط همین.خونه وماشین  نداره فدای سرش باهم میسازیم خشت به خشت زندگی رو.بخودشم گفتم این حرفارو.دعاکنید براش بچه ها

  

تصویر yasin1366
نویسنده yasin1366 در

از نظر مالی، فرهنگی و اعتقادی خانواده ها باهم جور هستید؟

اگر بیاد خواستگاریت پدرت رضایت میده؟

خانواده اون نظرشون در مورد جنابعالی چی هست؟

 

اگر بهونه ای نباشه و مشکلی پیش نیاد میتونید عقد کنید بعدا عروسی بگیرید منتهی باید سوال های بالا را جواب بدید؟

پسره متولد چند شما چندی؟

تصویر merida
نویسنده merida در

پدرم 5ساله فوت شدن.هی.........خدا

مهم منم که اوکی دادم پسرخوبیه راضی میشن خانوادم.

اقایاسین چندین باربهش گفتم تو بیا من نمیذارم سخت بگیرن.مهریه روهم معمولی باشه.اون متولد 70ومن72هستیم.ندیدن خانوادش منو میگه شرایطشو نداره که بخانوادش بگه میگه یکسال زمان میخوام درسم تموم بشه .خانوادش که میپسندن به احتمال زیاد.خودش دچار سردرگمیه.خودش میگه دوستت دارم ولی نمیخوام باکسی باشم.میگه دلم پیشت گیره ..درکل دوسم دراه.ولی موندم چشه..توگذشتشه هنوز.میترسه باز تنها بشه میترسه دل بده.الانم بهم تو اخرین پیامش گفت نیا اس نده به زندگیت برس به دانشگات برس..میگه بدم میاد از عشق ..بخدا انقدازاحساسات نابم گفتم بهش انقد گفتم میخوامت امیر ایده ال از نظر من تویی نه ماشین وخونه.الانم به شدت دلتنگشم بهش گفتم منتظرتم تا همیشه گفتم دل من به درک تو فقط مراقب خودت باش غصه نخوری ناراحت نکنی خودتو نفسم.جواب نداد.خ مرده خ زیاد...موندم بخدا.امیدم به خداست

  

تصویر yasin1366
نویسنده yasin1366 در

آخی دهه هفتادیاsmiley

نازیییییییییییlaugh

 

از نظر شرایط خانوادگی شما بالاترید؟اونا بالاترن؟ یا هم رده هستید؟ به خصوص مالی؟

از نظر قیافه  و ظاهر هم کفو هستید؟

عیب های این پسر چی هست؟یعنی نقاط ضعفش؟

تصویر merida
نویسنده merida در

مگه دهه هفتادیا چشونه؟؟؟؟

بهم میخوریم کلا.. از نظرقد و قواره وظاهرهم میخوریم بهم ..نقطه ضعفش اینه هردفه ی چی میگه یعنی دم دمی مزاجه ی بار میگه دوست دارم یه بار میگه شرایط ندارم واسه ازدواج یه بار میگه تموم کنیم..ولی کلا دوسم داره.ولی همش سعی داره من ازش سرد بشم میگه من باید تنها زندگی کنم.

هفته اول اشنایی مون ادرس خونه ودانشگامو گرفت چون  پسر خوبیه دادم بهش قراربود با مامانم بیاد حرف بزنه تا یکسال مهلت بگیره.از وقتی گفتم خواستگار داره میاد داغون شد بعد گفتم رد کردم..

ولی بازکه اومد میگه عقدموقت یکساله کنیم بعد که عقدموقت تموم شد بیام خواستگاریت شرایطم جور شده تا اونوقت..گفتم از کجا معلوم خانوادها راضی بشن؟ اومدیم و با این عقد موقت من باردار شدم اون وقت چی؟گفتم نه امیرجان از راه درستش بیا من چیزی نمیخوام ازت پول نداری فدای سرت مهریه هم نمیذارم زیاد بگیرن نهایتا یه حلقه ساده بگیری برام.نمیذارم بهت سخت بگیرن اقا.دقیقا اینارو گفتم .بدش اومد.میگه من از راه درستش نمیتونم فعلا اقدام کنیم.میگه اس نده نیا به زندگیت برس.میگم زندگی من توی عمرم تویی بفهم...گفتم امیرمن دوستت دارم  ...

خلاصه دیشبم گفت اس نده برو به زندگیت به درست برس..منم .گفتم مراقب خودت باش .گفتم من بخاطرت تا ته جهنم میرم  باشه نمیام ولی مراقب خودت باش فقط ،منتظرتم..

خلاصه قراربود فردا بیاد سر محل قرار همیشگیمون بهش گفتم من میرم مخل قرارمون می ایستم  منتظرتم..جواب نداد.

من که فرداسر قرارمون میرم تا شرمنده دلم نباشم..

بچه ها براش دعا کنید پسر  پاکیه دعاکنید بخودش بیاد...

  

تصویر merida
نویسنده merida در

مگه دهه هفتادیا چشونه؟؟؟؟

بهم میخوریم کلا.. از نظرقد و قواره وظاهرهم میخوریم بهم ..نقطه ضعفش اینه هردفه ی چی میگه یعنی دم دمی مزاجه ی بار میگه دوست دارم یه بار میگه شرایط ندارم واسه ازدواج یه بار میگه تموم کنیم..ولی کلا دوسم داره.ولی همش سعی داره من ازش سرد بشم میگه من باید تنها زندگی کنم.

هفته اول اشنایی مون ادرس خونه ودانشگامو گرفت چون  پسر خوبیه دادم بهش قراربود با مامانم بیاد حرف بزنه تا یکسال مهلت بگیره.از وقتی گفتم خواستگار داره میاد داغون شد بعد گفتم رد کردم..

ولی بازکه اومد میگه عقدموقت یکساله کنیم بعد که عقدموقت تموم شد بیام خواستگاریت شرایطم جور شده تا اونوقت..گفتم از کجا معلوم خانوادها راضی بشن؟ اومدیم و با این عقد موقت من باردار شدم اون وقت چی؟گفتم نه امیرجان از راه درستش بیا من چیزی نمیخوام ازت پول نداری فدای سرت مهریه هم نمیذارم زیاد بگیرن نهایتا یه حلقه ساده بگیری برام.نمیذارم بهت سخت بگیرن اقا.دقیقا اینارو گفتم .بدش اومد.میگه من از راه درستش نمیتونم فعلا اقدام کنیم.میگه اس نده نیا به زندگیت برس.میگم زندگی من توی عمرم تویی بفهم...گفتم امیرمن دوستت دارم  ...

خلاصه دیشبم گفت اس نده برو به زندگیت به درست برس..منم .گفتم مراقب خودت باش .گفتم من بخاطرت تا ته جهنم میرم  باشه نمیام ولی مراقب خودت باش فقط ،منتظرتم..

خلاصه قراربود فردا بیاد سر محل قرار همیشگیمون بهش گفتم من میرم مخل قرارمون می ایستم  منتظرتم..جواب نداد.

من که فرداسر قرارمون میرم تا شرمنده دلم نباشم..

بچه ها براش دعا کنید پسر  پاکیه دعاکنید بخودش بیاد...

  

تصویر آقا حمید

گـِران باش!
بگذار بَهـایت را پرداخت کـنند
ادم ها چیزهای مُفت را
مفت از دَست میدهند!!!!!

نیچه

تصویر سروناز20

با نظر مشاور موافقم...

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

علاوه بر نکاتی که همکارم اشاره کرد، این نکته ضروری است که همواره دختران مطلوب بوده و پسران طالب. شما با نزدیک کردن خود به ایشان باعث می‌شوید ایشان بیشتر از شما دوری کند. بهتر است برای یک تصمیم گیری درست، شما پافشاری نداشته باشید و اجازه بدهید که در یک فضای آرام و به دور از شما تصمیم گیری کند.

ایشان هنوز نسبت به گذشته تلخ خود، آسیب دیده هستند و به درستی نمی‌توانند تصمیم گیری کنند. پس ادامه رابطه نه به نفع شماست و نه به نفع ایشان. از طرفی چه بسا خود این رابطه و ادامه آن از جهت شرعی نادرست و گناه آلود باشد.

پس بهتراست با پیشنهاد او مبنی بر قطع رابطه اقدام کنید. قطع رابطه باعث می‌شودکه ایشان در خلوت خودش بهتر بتوانید روحیه خود را بازیابی کند و در ادامه اگر قصد ازدواج را داشته باشد و شما را به عنوان همسر انتخاب کرده باشد مسلما به خواستگاری شما خواهد آمد وگرنه ادامه رابطه چیزی جز هزینه کردن وقت و انرژی خود چیزی برای شما در برنخواهد داشت. 

با آرزوی موفقیت

تصویر ezdewaj
نویسنده ezdewaj در

باسلام

اطلاعات کمی از خودتان دادید مثلا آیا خودتان هم سابقه عقد یا ازدواج دارید ،شباهت ها و تفاوت هایتان چیست؟و منظورتان از "نقاط مشترک خوبی دارید" چیست؟ و سن، علم، شغل و مقوله های فرهنگی، دینی، اجتماعی و... .

در همسر یابی دختران، گاهی از طرف دختران خطاهای غیر قابل جبرانی سر می زند مثل: خطای خودنمایی، خطای مدزدگی و خود آرایی دختران، و خطای گذشتن از خطوط قرمز. ظاهر امر نشان می دهد که خطای شما جزء خطای گذشتن از خطوط قرمز است، بدین معنی که در ازدواج باید یک سری مقدمات و اصولی به طور جد رعایت شود و اصلی ترین اصل، اصل خواستگاری از طرف مرد است، از طرف دیگر عشق و دوست داشتن باید طرفینی باشد و عشقی که در 45 روز به وجود آمده، مطمئن باشید، زودتر از اینها از بین می رود، لذا با صراحت و قاطعیت عرض کنم، فراموشش کنید.وفقکم الله 

صفحه‌ها