عدم استجابت دعایم . خواستگارم رفت

07:32 - 1399/05/25

سلام من همسرم فوت کرده دو ساله تو این مدت برای ازدواجم برای خدا نامه نوشتم که همسری مومن و خوش اخلاق و با کار و درآمد حلال  سالم و یکسری جزییات بده همچین فردی آمد ی ماه پیش و او و خانواده اش قبول کردند شرایط مرا یعنی ازدواج قبلی من را و تاکید کردند که اخلاق مهم است .  اما من به جهت اینکه همسرم شش ماه بعد از زندگی مشترکمان به علت بیماری فوت کرده بود ترسیدم از ازدواج و اتفاقات بد بعد از ازدواج با ان آقا صحبت کردم بعد از مدتی  از ترسم به او گفتم و از زندگی گذاشتم گفتم او ابتدا با درک من و صحبت مرا آرام کرد اما بعدا به من زنگ زد و گفت بعد از اینکه از ترسهایتان گفتید و من تا 50درصد نظرم راجع به شما مثبت است نیاز دارم فکر کنم تو این مدت باهم حرف بزنیم به نظرم احتیاج هست بیشتر  با هم آشنا بشیم و تو این مدت اگر خواستگار دیگه اومد شما با اون هم حرف بزنید شاید بهتر از من باشند

من به او گفتم که نمیتونم هم با او و هم با فرد دیگه صحبت کنم او اصرار کرد چون دوست داشت هم فکر کند هم باز با من حرف بزند تا بهتر تصمیم بگیرد نظر مرا راجع به خودش پرسید و من گفتم تا 40درصد مثبت است بنابراین او مهلت خواست تا فکر کند و گفت اگر برگردم دیگه پای همه چیزش وایسادم زنگ می زنم جواب می دم بعد سه روز از طریق واسطه به من گفت که منفی است جوابش

تو این مدت کوتاه او رفتارهایی کرد من به او وابسته شدم مثلا یکبار برای صحبت بیرون رفتیم بطری آب معدنی که گرفته بود به اصرار به من داد که ببرم منزل تا به یادش بیفتم و .... و من می گفتم دوست دارم همسرم این کار را کند و ... او میگفت چشم و قبول می کرد و دائم با پیام از حال من با خبر می شد 

بعد از جواب رد من به او زنگ زدم و گفتم که رفتار شما اشتباه بود شما با احساس من بازی کردید شما که با ازدواج من مشکل داشتید چرا از اول گفتید اخلاق حرفهایم را زدم و دیگر به صحبت او گوش ندادم دو بار زنگ زد اما من به او جواب ندادم و دیگر نزد

من از نظر روحی به هم ریخته بودم اون حال مرا خیلی بدتر کرد تو ای مدت خیلی سعی کردم فراموش کنم اما نتوانستم

من با یک روحانی صحبت کردم گفتند اشتباه از شما بوده خدا  دعای شما را برآورده کرده بوده ولی شما با بدگمانی به خدا خراب کردید به واسطه تون بگید صحبت کنه که برگرده  من گفتم این سپردن کار به غیر خدا نیست گفتند نه این تدبیر هست من هم به واسطه گفتم اما او برخورد بدی کرده و گفت روحانی اشتباه گفته 

حالا می خواستم بدونم اون گفتن من به واسطه از غیر خدا کمک خواستن بوده و گناه ؟ 

آن فرد درمانگاه کار می کند او را دیدم گفتم شاید حرفی بزند اما نزد.

-------------------------------------

کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/153796

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 0 =
*****
تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

چند نکته درباره وضعیت شما قابل بررسی است.

1- در زمان خواستگاری و تا قبل از ازدواج رسمی، طرفین حق انتخاب دارند. زیرا تا قبل از ازدواج طرفین در حال شناخت و ارزیابی همدیگر هستند و طبیعتا افکار و رفتارهای همدیگر رو بررسی می‌کنند و در نهایت تصمیم گیری می‌کنند. اینکه طرفتون بعد از چند جلسه صحبت و گفتگو نظرش منفی بود، گرچه قابل درکه که این مسئله باعث ناراحتی شما شده است، ولی باید به طرفتون حق بدهید که اون حق انتخاب دارد و تا زمانی که طرفین عقد رسمی نکردند هیچ چیزی مشخص نمی‌کند که آیا این گفتگو و آشنایی به ازدواج منجر می‌شود یا نه. حتی ممکن بود خود شما در ادامه ارتباط و گفتگو با شناخت بیشتر از ایشون نظرتون منفی می‌شد. لذا این شرایط طبیعی است.
اما اشتباه شما شاید این بود که شما، ازدواج رو تمام شده فرض گرفته بودید، لذا به این ارتباط و ایشون دل بستید، در حالی که ما همواره تاکید کردیم که زن و مرد برای انتخاب تاقبل از ازدواج به هیچ وجه به همدیگر دل نبندند و همواره تا قبل از ازدواج احتمال اینکه به هردلیلی ازدواج صورت نگیرد رو مدنظر داشته باشند. شاید اگر شما و خواستگارتون، احساسات و عواطف همدیگر رو درگیر این ارتباط قرار نمی‌دادید اینطور حالتون بد نمی‌شد. طبیعتا هم شما و هم ایشون در اینکه به اشتباه، احساسات و وعواطفتون رو درگیر این آشنایی و ارتباط قرار دادید شکی نیست.

2- اینکه شما بعد از جواب منفی از سوی طرف مقابل، به او زنگ زدید و ایشون رو مقصر این کار دونستید، کارتون اشتباه بوده؛ چراکه اولا ایشون قبلا به شما گفته بود که نظرش 50 درصد درباره ازدواج با شما مثبته و تاکید هم داشته که نیاز به فکر کردن دارد؛ این یعنی اینکه نظرش صد در صد نبوده. حتی خود شما هم به او گفته بودید که 40 درصد نظرتون مثبته. پس طرفین قاعدتا در انتخاب همدیگر شک و تردیدهایی داشتید و این آمادگی رو طرفین برای شنیدن جواب منفی رو داشتید. ثانیا حالا که به او زنگ زدید، اجازه می‌دادید که او هم توضیحاتش رو به شما می‌داد. شاید توضیحات ایشون شما رو متقاعد می‌کرد.

3- درباره صحبت شما با اون روحانی محترم هم باید عرض کنم اگر هنوز امید به بازگشت ایشون دارید، شما می‌توانید با واسطه صحبت کنید و ازش بخواهید در این زمینه واسطه گری کند تا نظر خواستگار رو به این ازدواج برگرداند. البته به واسطه گوشزد شود طوری برخورد نکند که آن پسر احساس کند که شما اصطلاحا خیلی وابسته شده‌اید و ... اگر همه این واسطه در این زمینه با شما همکاری نکرد، می‌توانید از یک واسطه دیگری کمک بگیرید.

4- اینکه از واسطه بخواهید که در این زمینه واسطه گری کند، این منافاتی با توکل شما به خداوند ندارد؛ چرا که شما به درگاه خدای متعال دعا کردید، اما صرف دعا بدون اقدام و تلاش برای ازدواج معنایی ندارد؛ چرا که در اموزه‌های دینی به این نکته اشاره شده که در کنار دعا و درخواست از خدا باید برای رسیدن به مطلوب تلاش هم کرد. لذا استفاده از واسطه گری در ازدواج به طور کلی کمک از غیر خدا نیست بلکه درصورت که از خدا بخواهید و در این زمینه تلاش کنید این کار عین خواستن از خداست؛ در واقع از شما حرکت و از خدا برکت.

در نهایت اگر به رغم تلاش مجدد برای واسطه‌گری، خواستگارتون برنگشت، هیچ گاه از رحمت خداوند ناامید نشوید. امیدوار باشید که شاید خواستگار دیگری برای شما بیاید که همه اون صفات و ویژگی‌های خوب و مدنظرتون رو داشته باشد.

موفق باشید.

تصویر سپهر ش
نویسنده سپهر ش در

ببخشید اینقدر رک میگم

اون به این یقین رسیده شما تعادل روحی نداری و ترسیده

تصویر ma.ss
نویسنده ma.ss در

با سلام خدمت خواهرم

بابت اتفاق تلخی که در مورد همسرتون رخ داده خیلی ناراحت شدم و از خداوند برای شما صبر خواستارم. اما، چند تا نکته بنظرم میرسه بگم. اول اینکه خداوند در بیشتر مواقع از طریق بندگان و اسباب و وسایل ما رو یاری میکنه، حتی حیوانی که جلوی راه ما قرار میگیره. پس کمک گرفتن از خلق صالح خدا اصلا و ابدا گناه نیست، بلکه کار بسیار پسندیده ای هست.

خودتون در صحبت هاتون اشاره کردید که راجع به ترسهاتون با ایشون صحبت کردید، به ایشون حق بدید از نگرانی های شما بترسن و نگران بشن. شاید این توان رو در خودشون نمیدیدن که بتونن با شما کنار بیان. 

و همونطور که واسطه تون گفتند، من هم فکر میکنم رفتار شما اشتباه بوده که زنگ زدید به اون آقا و با ایشون دعوا کردید. خودتون گفتید که به شما گفتن میخوان فکر کنن و فقط 50% با شما احتمال ازدواج رو دارند. پس شما باید اون 50% درصد رو هم در نظر میگرفتید.

در نهایت خیلی خودتون رو اذیت نکنید، مدتی از ایشون فاصله بگیرید، شاید قسمت بود و ایشون خودشون دوباره برگشتند.

تصویر ناشناس 54
نویسنده ناشناس 54 در

سلام دوست عزیز

ممنونم از احساس همدردی تون . من خودم هم می دونم که اون فرد حق داشتن فکر کنند و انتخاب کنند اما در مورد مسئله ای که چند بار قبلا من تاکید کرده بودم که تا قبل از اینکه باهم صحبت کنیم اگر مشکلی دارند بگند بی انصافی بود بعد از صحبت و رسیدن به بیرون رفتن و نشون دادن منزلشان که دلیلی نداشت در دوره آشنایی بگند با ازدواج من مشکلی دارند چون من قبل از خواستگاری رسمی به خانواده شون و به واسطه و به خودشون روز خواستگاری گفتم من ازدواج کردم گفتند مشکلی ندارم پس باید فکر این ها هم می کردند و پای این جور مسائل هم می ماندند

ضمنا من وقتی زنگ زدم با او آقا دعوا نکردم فقط گفتم کارتون اشتباه بود که در دوره آشنایی به من چیزی بدید برای اینکه به یادتون باشم و یا فیلم هایی مورد علاقه من را برای من بفرستید یا هر لحظه بخواهید پیام بدید از حال من باخبر بشید

وقتی که گفتند تفاهم اخلاقی و ازدواج من رو در نظر نگرفتند من فکر کردم آنقدر مرد هستند و خودشون با اخلاق هستند  که روی حرفشان باشند که روی همه این مسائل فکر کردند که اومدند جلو و در کل من ازشون انتظار نداشتم با ان شناخت  

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

مگه چه در زندگی گذشته شما بود که نظر او را عوض کرد؟ یا چه مسائلی مطرح کردید؟ شاید تصور کرده شما بیمار هستید، مثلا دچار افسردگی مزمن یا مشکلات روحی شده اید.

بنظرم تا این نقطه ابهام مشخص نشه نمیشه قضاوتی کرد.

 

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

خیلی اشتباه کردی که ازترس واینچیزا حرف زدی خب معلومه هرکی دیگم باشه پاپس میکشه همینکه شماروبااین شرایط پذیرفت(ازدواج قبلی)خودش لطف بزرگیه هرکسی توجامعه مااینکارونمیکنه دبگه بنده خداگفته این ی بارازدواج کرده تجربه زندگیداره خودشم کا میگهمیترسم وفلان بدردمنه مجرده بی تجربه نمیخوره. بیخیال این شوواسطه نفرست برا بعدی زرنگ باش هرحرفی رو نزن

تصویر M121
نویسنده M121 در

چرت نگو مگ جرم کرده شوهرش ب رحمت خدا رفته .  اگ فقط از ۵ درصد مغزت استفاده میکردی باید میگفتی چون تجربه ی زندگی هرچند کوتاه رو داری پس ب عنوان ی نقطه قوت میشه بهش نکاه کرد ن نقطه ضعف. مثلا این ک ۶ ماه این خانوم زندکی مشترک داشته  چقد تاثیر منفی  داره رو ازدواج مجددش؟ 

مثل این میمونه ک طرف  طلاق گرفته ی نظر کلی احمقانه  داد چون جدا شده پس ب درد زندکی با هیشکی نمیخوره و باید با یکی شبیه خودش ازدواج کنه  و اگر مورد تایید کسی واقع شد پس لطف بزرگی بهش شده،، این اعتقادات پوسیده رو باید انداخت دور. این مزخرفات داره با روح و روان ی عده ادم ب دردبخور و اهل زندگی ک دارن با شما و امثال شما زندگی میکنن بازی میکنه.

 دوما این ترس خب تا ی حدی برای هر آدم سالمی طبیعیه حالا این بنده خدا ۶ ماه فقط زندگی کرده ک اون اتفاق براش افتاده خیلی نمیشه قضاوت کرد شاید حال روحیش خیلی تحت تاثیر قرار گرفته شده باشه‌. بعدم این مساله ک آقا پا پس بکشه ممکنه برای هر دختری پیش بیاد حتی اون کسی ک بنظر من و شما یا خیلی های دیگه آیده ال هس . مورد آخر هم اینک احتمالا این خاستگار هم تفکراتش شبیه شما پوسیده و عقب مانده بود و ب نیت ازدواج وارد مساله نشد.

ی چیزیم بهت بگم این بنده خدا کار خلاف شرع نکرده ک شوهر کرده . این همه دختر پسر مجرد ببحشید بی بندوبار پبدا میشه ک بدون هیچ تعهدی با هم وارد رابطه میشن  و تا ته اش میرن هیشکی هم نمیفهمه از نظر شما ایراد نداره اما این مدلی ک فقط رسمی شده حالایا شوهره فوت شده یا جدایی صورت گرفته بله ایراد داره....

من ن جدا شدم ن شوهرم فوت شده ولی باید منصفانه صحبت کرد و دل هیچ کسی رو نشکونیم. 

تصویر سورنا 9
نویسنده سورنا 9 در

M121 دو تا دیگه فحش میدادی تا عقده روانیت خالی بشه

تو اول برو حرف زدن یاد بگیر بعد بیا اینجا نظر بنویس

اون طرف مودبانه نظرش رو نوشته

و اتفاقا درست هم گفته

حالا تو اگر نقدی داری مثل یه بچه باشعور بیا درست نقد کن

تصویر چنگیز پنگیز
نویسنده چنگیز پنگیز در

الان یعنی خود شما مثل یه بچع باشعور نقد کردی؟

تو هم که کلی بدوبیراه گفتی

خخخخخخخخخخخخ