علاقه زن و شوهر به هم

08:45 - 1400/09/06

چند سال قبل با خانمم ازدواج کردم و صاحب فرزند هم هستیم.از همان ابتدای ازدواج حتی دوران عقد به همسرم علاقه نداشتم ،ولی هر وقت به طلاق فکر می کردم دلم برای ضربه ای که به همسرم وارد میشد میسوخت.همسرم خیلی عاشقمه و بارها ابراز کرده ولی من چون بهش علاقه ندارم نمیتونم ابراز کنم.رابطمون هم خیلی سرد شده ، چون من میل به ارتباط با کسی که بهش علاقه ندارم رو ندارم.

ولی هیچوقت رفتاری نکردم که بفهمه بهش علاقه ندارم.

همش با خودم میگم جوونیم داره حیف میشه، از طرفی چون دلم برای آینده همسرم و فرزندم میسوزه نمیتونم به طلاق فکر کنم.

به همسر دوم هم بخاطر تبعات اجتماعیش نمیتونم فکر کنم.

برای آرامش خودم چه کنم؟

---------------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum  
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/registe

http://btid.org/node/191428

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 2 =
*****
تصویر به تو از دور سلام

بر دوست خوب ما، از طرف یک کاربر سلام

چند مدت پیش برای برای دوم یا سوم کتاب "از دولت عشق" از "کارترین پاندر " را بصورت گذرا می خواندم. ایشون یکجا از کتابش(ص 18_19) حرف جالبی میزنه؛ میگه:
"عشق را که نباید بیرون از خود بیابید. محبت را در درون خود کشف کنید و از طریق اندیشه و کلام و اعمال و دعاهای تاکیدی خویش به بیرون افکنید. چون به این کار ادامه دهید به قدرت کامیابی بخش محبت پی می برید و از دولت عشق در رابطه خود با همگان پیروز و بر همه اوضاع و شرایط مسلط می شوید.

یکی از جامعه‌شناسان مشهور جهان در دانشگاه هاروارد قدرت محبت را مورد بررسی و پژوهش قرار داد به این نتیجه رسید که:
(((( عشق نیز مانند هر فضیلت دیگر، انسان می‌تواند آگاهانه ایجاد کند و بپروراند.))))
(((( پژوهندگان متفقاً به این نتیجه رسیدند که همان‌طور که سایر نیروهای طبیعی را ایجاد کنیم، می توانیم عشق را نیز بیافرینیم.))))

 پس اگر چنین به نظر می‌رسد که عشق شما را نادیده گرفته یا بی‌اعتنا از کنارتان رد شده لزومی ندارد که احساس ناامیدی و دلسردی کنید. آنان که به تلخی ندا در می‌دهند که زندگیشان از عشق تهی است به اشتباه عشق را برون از خویش جستجو می کنند.
اکنون این حقیقت را دریابید که عشق نخست از درون آغاز می شود؛ آنگاه به سیمای اندیشه و احساس و کلام و عمل بیرون فرستاده می‌شود. تنها زمانی که پرورش عشق درونی را آغاز کنید می‌توانید به اثبات برسانید که شیوه ای معنوی و علمی و رضایت بخش را در پیش گرفته‌اید. زیرا تنها در این صورت این است که دیگر در دستخوش اوضاع و احوال و اسیر مردمان نیستید. بر خودتان و جهان مسلط می شوید؛ رها از هرگونه ترس و آزار و ناامیدی و دلسردی."

من احساس میکردم این همان چیزی است که شهید مطهری در مجموعه آثارش، جلد 2، ص 32 در مقایسه ای که بین علم و ایمان داره؛ درباره "ایمان" میگه.
"ایمان عشق و امید و گرمی می بخشد... ایمان جهت دهنده است... ایمان الهام می بخشد که چه باید کرد... ایمان انقلاب درون است... ایمان روان را روان آدمیت میکنه... ایمان انسان ساز هست... ایمان نیروی متصل میده... ایمان زیبایی روح هست... ایمان زیبایی احساس است... ایمان امنیت درونی میده... ایمان در مقابل اضطرابها،تنهایی ها، احساس بی پناهی ها و پوچ انگاریها ایمنی میده... ایمان انسان را با خودش سازگار میکنه!"

حالا باز نمیدونم؛ ولی همیشه این قسمت از کتاب آقای مطهری رو میخوندم، حس میکردم درکم از اونچه شهید میگه خیلی سطحی تره.
ولی حس میکنم این دو مطلب مکمل همند. ولی هر کدام به ادبیات خودشون!

خیلی عشق رو غیرقابل دسترس نبینید! در وجود خودتون هست. کافیه پیداش کنید! 

موفق باشید.

یاعلی 

تصویر maleki
نویسنده maleki در

باسلام خدمت شما کاربر گرامی:

از اینکه به همسرتان در عین نبودن علاقه وفادار هستید و تعهد دارید تقدیر و تشکر می کنیم.

چند نکته ی مهم در متن شما هست که باید بهش بپردازیم و شروعی باشه برای تغییر در ذهن و فکر شما.

بیان کردید که همسرتون به شما علاقه داره و خوبی های زیادی داره که همون باعث شده شما اینقدر دلسوزانه از ایشون  و زندگیتون دفاع کنید.

پس همین خوبی ها را دیدن و به محض اومدن فکر علاقه نداشتن حالتتون را عوض کردن یه قدم مثبت برای تغییر و ایجاد علاقه هست.

ملاک ها و معیارهایی که شما برای علاقه مند شدن به طرف مقابلتان در درونتان دارید چیه که همسرتون نداره؟ فکر می کنید همه ی کسانی که این معیارها و ملاک ها را دارند می توانند در درون شما علاقه ایجاد کنند؟

به این نکته هم توجه کنید که همه نمی تونند همه ی نقاط مثبت را در درون خود داشته و کامل و جامع باشند. ممکنه در یکی زیبایی باشه اما نتونه با همون زیبایی تعهد داشته و یا اینکه محبت را هم به خوبی دریافت و انتقال بده.

گاهی هم تلقین و مدام به یه مساله ای فکر کردن خودش باعث میشه که نشه از اون مساله و مشکل بیرون اومد. منفی گرایی و تلقین های وا پس گرایی مثل همین علاقه ندارم یا نمی تونم دوستش داشته باشم از همین موارد هست.

به جای اون اگر مدام به خوبی ها و نقاط مثبت زندگی و همسرتون فکر کنید و جایی برای پرداختن به فکر و نگاه های منفی مثل علاقه نداشتن باقی نذارید قسمت بزرگی از راه تغییر نگرش را رفته اید.

در مرحله ی بعد از خودتون سوال کنید:

همسرتون هم از ابتدا به شما علاقه داشته؟ با علاقه با شما ازدواج کرده؟ عیب و نقصی در وجود شما نیست؟ هسمرتون چی کم داره که شما بهش علاقه مند نیستید؟

بله همیشه مثبت نگاه کردن و یه دید خوب و زیبا به اطرافیان داشتن و برجسته کردن نقاط قوت بقیه می تونه علاقه را به همراه بیاره.

انسان مهمان سر سفره نگرش و فکر و اراده ی خودش هست پس همین امروز خودتون را مهمون کنید سر این سفره.

موفق باشید.