علفی که به دهن اطرافیان شیرین نیومد!

15:22 - 1392/11/14

من دختری 23 ساله هستم که پسرداییمو دوست داشتم اما عاشقش نبودم همیشه وقتی برام خواستگار میومد اون گوشه ذهنم بود نمیخوام داستان رو بیخودی طولانی کنم چند روز پیش شنیدم با یکی از دخترای فامیل دور نامزد کرده دختری که اصلا در شانش نیست یعنی تیپ و قیافه درست و حسابی نداره و به تعبیر بعضی ها زشته و حتی از نظر اخلاقی هم خیلی روابط اجتماعی خوبی نداره و کلا باعث شد همه از تعجب شاخ در بیارن و حتی بعضی ها میگفتن باید منصرفش کنیم چون قطعا در زندگیش پشیمون میشه و ...البته از قرار معلوم بدلیل تبلیغات بیش از حد چند نفر اون رو گرفته خانواده اش هم چیزی نخواستن چون خودشون هم میدونستن دخترشون چیه؟! من تو این مدت خیلی داغون شدم خیلی با این که خیلی خواستگار دارم و از همه لحاظ شرایط عالی دارم و همین الان هم به یه خواستگار باید جواب بدم اما هر کاری میکنم نمیتونم تمرکز حواس داشته باشم تو این چند روز فقط گریه کردم به حال خودم تاسف خوردم ...
اما حالا از شما دوستان میخوام بهم راه حل بدید که چکار کنم ؟ راستش دیگه نمیخوام و نمیتونم که ببینمش نمیتونم تو مهمونیشون شرکت کنم دلم میخواد یه بهونه ای بیارم که نرم مثلا بگم توی یه کنگره پزشکی مقاله دادم نمیتونم بیام! و خلاصه هر دروغ دیگه ای!! من هیچ وقت تو زندگیم دروغ نگفتم اما این بار رو نمیتونم کمکم کنید بهم بگید باید چکار کنم ؟ چطور احساساتم رو کنترل کنم؟ اگر ذکری بلدید بگید تا اروم شم؟

http://btid.org/node/25061
تصویر shakib
نویسنده shakib در

جمع بندی نهایی:

سلام

از همه دوستانی که در این بحث شرکت کردند و نظر دادن تشکر میکنیم,جمع بندی نهایی:

اینکه شما الان ناراحت هستی و ...خیلی بی جهته چون دیگه کاری از دست شما بر نمی یاد و کار از کار گذشته ،اما توجه داشته باشید که ازدواج امری است که باید اولا طرفین از تناسبهای لازم برخوردار باشند و در ثانی طرفین همدیگر را بخواهند ،

اینکه ایشان به خواستگاری شما نیامدن ،ممکن او شما را نمی خواسته ،چون اگر می خواست لااقل برای یکبار هم که شده یک پیغامی از طریق خانوادش و غیره به شما و خانوادتون می رسوند و...در ازدواج هم پسند باید طرفینی باشه یعنی طرفین باید همدیگر را بپسندند نه اینکه یکطرف بپسنده و طرف دیگه نه ،
پس ممکنه ایشان شما را نپسندیده باشه چون اگر شما را می خواست یک حرکتی یا پیامی از او به شما یا خانوادتون می رسید.

اما شما کاری که باید بکنی اینکه ،بجای غصه خوردن به فکر خواستگاری خوبتون باشید و سعی کنید بی جهت به انها جواب رد ندهید،

اما اینکه او ازدواج کرده حال بافرد مناسب خودش یا فردی که مناسبش نبوده به شما اصلا ارتباطی نداره که بخواهید برای ایشان ناراحت باشید ، بیشتر برای خودتون ناراحت باشید چون به نظر می آید که  علاقه شما یکطرفه بوده است و این نوع علاقه مندی ها بسیار ناراحت کننده و ...است.

شاید هم شما خیلی حساس هستی و چیزی هایی که شنیدی اشتباه بوده و مورد او فرد مناسبش بوده و...فلذا در هر حال خودتون را از فکرش بیارید بیرون و بیش از این خودتون را عذاب ندهید و کمی عاقلانه و بدور از احساسات به این قضیه نگاه کنید.

اینکه شما اینقدر ناراحت هستی ،ممکنه علاقه شما کمی تمایل به عشق پیدا کرده باشه ،فلذا عاقلانه برخورد کن وسعی کنید فراموشش کنید ، حتی اگرم شده کلا به جمعهایی که آنها هستند تا ی مدتی حاضر نشیدو ...
هر چیزی که شما را به یاد او می اندازد از خودتون دور کنید
خودتون مشغول کارهای مهم و درس و...بکنید و از تنهایی بگریزید و بیشتر با خانواده خودتون باشید.همچنین برای فراموشش کدنش می تونید به بدی ها او فکر کنید و به اینکه این علاقه شما سرابی بیش نبوده و او هیچ احساسی به شما نداشته که اگر داشت اقدامی برای خواستگاری یا رسیدن به شما می کرد و...
اما بهترین کار اینکه، به اولین خواستگاری که مناسب و مورد پسند شماست  جواب مثبت بدهید ،

تصویر hosseinz
نویسنده hosseinz در

به یه چیز توجه کنید که اون پسر خاله چه با فرد شایسه پغ چه با کسی که شایستگیشو نداشته ؛بالاخره پیوندی داره بینشون برقرار میشه

که :ورد به این پیوند

یا بهم زدن اون کاری به شرع ندارم ؛ عرفا خیلی خیلی بده

 

خودش عقل داره ؛ چشمم داره

 

پسر خاله دیگه تموم .

وژدان داشته باشید و ب هشوهر مردم فکر نکنید ! به گزینه هایی که خدا جلوی پاتون قرار میده فکر کنید .

خوش به حالتون اینهمه جوابتون رو دادن . من یه سال پرسیدم چون طولانیه کسی حوصله خوندنشو نداشته!!

تصویر hosseinz
نویسنده hosseinz در

ببخشید خیلی غلط املایی داشتم !

تصویر 565
نویسنده 565 در

برادر عزیزم من گفتم که من فقط اون روز این حرفا رو میزدم که واقعا ازم بعید بود .... که به قول شما کاری بکنم که عرفا و یا حتی شرعا زشت و زننده باشه....... 

بابت غلط املایی هم اشکال نداره پیش میاد.... 

تصویر زری
نویسنده زری در

آبجی جان خوب ببخشید.

من منظورم این بود که انسانیتمونو از ویژگی ها و اعتبارهای ظاهری مثل زیبایی و تحصیلات و پول جدا کنیم. افتخار کردن و نازیدن به اینکه من اینو دارم اون نداره واقعا کار قشنگی نیست آبجی. همه بنده ی خدا هستن . همه ی این چیزا هم اعتباری و موقتیه. سرشت آدم واقعیه که ربطی به این چیزا نداره.

من تند حرف زدم عذر می خوام

تصویر 565
نویسنده 565 در

خواهش میکنم دوست عزیزم شما حق داشتی من تند رفته بودم ..... خدا هم میخواسته من رو این مدلی تنبیه کنه!

ممنون میشم اگه برام دعا کنیwink

تصویر 565
نویسنده 565 در

ضمنا این رو هم بگم لطفا دوستان جای دیگران کامنت نذارن!!!

تصویر هانا
نویسنده هانا در

چقد خوب میشد اگه خودت با اون تازه عروس کلی خوب بشیو تحویلش بگیری تا هم پیشه بقیه عزیزتر بشه هم خودت زودتر از غصه خوردن نجات میای هم خدا یکی صد درجه بهترو بهت میده دلم برا اون تازه عروس سوخت میخواد بیاد تو چه خونواده ای خدا کنه خودش این حرفارو نشنوه خیلی دلش میشکنه میدونم برات سخت بوده ولی یه راهی که دهنه بقیه رو ببندی اینه که خودت زودتراز همه به عنوانه عروسه داییت بهش احترام بذاریو بهش محبت کنی واقعا سخته وارده یه زندگی و خونواده جدید شدن اینکه بقیه بخوان انقد عصبانی باشن از اومدنش خیلی براش سختتره مطمئنا

تصویر 565
نویسنده 565 در

سلام دوستان عزیز من نویسنده این پست هستم  با حرفاتون موافقم بله دقیقا همینجوریه اون روزی که درخواست این پست رو دادم خیلی شتابزده عمل کردم چون همونطور که گفتم خیلی داغون بودم میفهمی داغون یعنی چی؟! 

اما الان حالم خوبه .... همون روز توبه کردم و به خدا گفتم خدایا همه حرفایی رو که گفتم پس میگیرم تصمیم گرفتم با اون دختر خوب بشم باهاش صمیمی  بشم حتی بیشتر از بقیه.... کاش جای من بودید و اینجوری برام ابراز تاسف نمیکردید .... 

من نمیدونستم خیلیا اومدن اینجا و چه حرفایی پشت سرم زدن و چقدر برام ابراز تاسف کردن! اما اشکال نداره لابد منم باید تنبیه میشدم اونم این مدلی !

دوستان عزیز همین الان که دارم این کامنت رو میذارم  بغضم ترکید برای خودم  و برای خودم گریه کردم اره شما درست میگید من ادعا داشتم که تا حالا دروغ نگفتم اما غیبت زیاد کردم .... کاش منو میشناختید و این حرفا رو نمیزدید .... 

نمیدونم من چیکار کردم که خدا اینجوری امتحانم میکنه ..... من وقتی پست میذاشتم نمیدونستم قراره اینجوری سرزنش بشم ولی خوب گفتم لابد خدا میخواسته اینجوری منو تنبیه کنه! 

اینکه من مقاله دادم و اینچیزا چه ربطی داره ب شعور من و ......؟؟؟!!! 

نمیدونم شاید لازم باشه ما ادما اینقدر زود قضاوت نکنیم !

شاید!

 

تصویر هانا
نویسنده هانا در

من برات تاسف نخوردم میدونم برات سخت بوده اصلا سرزنشت نکردم من فقط راه حل دادم چیزی نگفتم که عزیزم

تصویر 565
نویسنده 565 در

سلام 

دوست عزیزم ببخشید من عذر خواهی میکنم من اصلا منظورم شما نبودی عزیزم.. کلی نوشتم................heart

تصویر هانا
نویسنده هانا در

به این فک کن شاید یه روزی عاشقه از خودت بالاتر شدی بلاخره دست بالای دست بسیارست دلت میخواد حداقل یه حامی و دلگرمی توی خونواده شوهرت داشته باشی همون رفتاریو که دوس داری تحته اون شرایط باهات داشته باشنو با عروسه داییت داشته باش حتی اگه همروس داره و میدونی شاید بهش زخم زبون بزنن تو ازش حمایت کن مطمئن باش خدا این کارارو میبینه و خودش جبران میکنه برات یه جایی

تصویر زری
نویسنده زری در

واقعا کاش به جای اینکه دنبال پزشکی خوندن و مقاله دادن و دیگر فیس و افاده ها باشیم یه کم انسان باشیم. یعنی چقد افکار و روحیات یه فرد باید نابلاغ و بچگانه و نفرت انگیز باشه که این جوری حرف بزنه. به خدا من 5 سالمم که بود این حرفا در نظرم زشت و حال به هم زن بود. برای نویسنده ی این پست از صمیم قلب متاسفم. کسی که تا این سن بالغ نشده بعدشم نمیشه. متاسفم

 

تصویر ali2541
نویسنده ali2541 در

سلام بنظرم مقداری تندروی کردید.  همه ما انسانیم و خطا کار و بعضی وقتها عصبانی شده و از کوره در میرویم. مثل همین فردی که مشکلشان را بیان کردند و همچنین شخص حضرتعالی. اگر نظر ایشان را مطالعه می‌کردید و اظهار ندامت ایشان را می‌دیدید اینگونه نمی‌گفتید.

تصویر زری
نویسنده زری در

ایشون افکار بچگانه و مسخره شو تو تو همون سوالش نشون داد. دیگه اظهار ندامتش فایده نداره

اتفاقا انسانها وقتی ناراحت و عصبانی هستن واقعیت درون و افکارشون مشخص میشه. نه وقتی خوبن. ایشونم همین سوالی که موقع عصبانیت نوشته ملاکه. شما هم نمی خواد سنگ کسی رو به سینه بکوبی. یه بار دیگه نوشتشو بخون ببین چقدر مملو از افکار سطح پایین و نابالغانه و پیش پاافتاده و سطحیه. اگر هم که خودت موافقی با حرف هایی که ایشون زده وای به حالت و من حرفی باهات ندارم

به هر حال براش متاسفم به خاطر این سطح تفکر

تصویر ali2541
نویسنده ali2541 در

برایتان آرزوی موفقیت دارم.

تصویر شیرین بیان

من اون دخترم

توی خونه نشستم و کسی از درون خونه ما خبر نداره    

اوووووووووووووووه تو کجای کاری که من شب و روز از خدا نخواستم یه همچین کسی نصیبم بشه ؟ اینکه برخورد اجتماعی گرمی ندارم برمیگرده به تربیت خانوادگی من اینکه زشتم دیگه اصلا دست خودم نیست . تو فقط ظاهر منو دیدی و من خیلی خوبی ها دارم که تو ازش بیخبری { اگر که من ویژگی مثبت نداشتم چطور واسطه این ریسکو به جون میخرید } . اینکه اون آقا منو پسند کرده برمیگرده به تعریفی که از زیبایی داره و حتما من از نگاه اون زیبایی های لازم رو دارم . حالا دختر خاله نامزدم ناراحتی که امکانی دارم برای خوشبخت شدن ؟ بابا انصاف داشته باش تو خوشکلی خانومی همه چیزت تمومه و هر وقت بخوای میتونی با بهترین مورد ازدواج  کنی . اما این منم که نه خوشکلم نه ذره ای از ویژگیهای ترغیب کننده تو رو دارم   پس برام سخته بتونم همچین موردی رو از دست بدم و بفکر مورد دیگه ای باشم . تازه از کجا معلوم توی زندگی شخصی این من نباشم که داره بیشتر میسازه فداکاری میکنه کوتاه میاد ؟ مگه همه چیز ظاهره ؟هیچکی از آینده خبر نداره . آدم باید درونش زیبا باشه . عزیزم اگه تو و فامیلت بخوای همه جور مستقیم و غیر مستقیم سر بودن شوهرمو به رخ من بکشید بگوشم میرسه دلم میسوزه  و بالاخره این پچپچا شوهرمو از زندگی با من سرد میکنه .

_______________________

دوست عزیزم

هر پسری هزار هزار دختر رو در مسیرهای مختلف زندگیش میبینه از همه نوعش ؛ اتفاقا ممکنه بگه این چه دختر خوشکلیه !!! این چقدر باکلاسه این چقدر خوش هیکله چقدر این بازیگر خانومو دوسش دارم و ..  اما هیچکدومرو برای ازدواج انتخاب نمیکنه ؛ برعکس ممکنه انتخاب اون از همه اون  حور و پریها نازیباتر باشه چون برای انتخاب ، مجموعه ای از معیارها رو و اون جذابیتی که مد نظر هر پسر هست رو در نظر میگیره . ممکنه یک نفر از نگاه من زیبا باشه اما از نگاه فلان پسر نباشه یا برعکس .

براشون آرزوی خوشبختی کن و به امکانها و موقعیتهایی که داری فکر کنو دلتو بزرگتر کن . خدا خیلی عادله سهم هر کس به موقعش پرداخت میشه مطمعن باش .

تصویر یه دوست

سلام

 

اینجا چه خبره؟ ظاهرا اون خانم به صاحب پست جواب داده؟ اگر اینطوره اصل جواب که شما کپی کرده اید کجاست؟

اصلا از کجا همدیگر رو شناخته اند؟ یا یه نفر از خودش جواب داده؟

 

 

به هر حال صاحب پست حتما گمان نمی کرده اند مطالبشان به اون دختر خانم برسه وگرنه قطعا چیزی نمی گفتند که باعث تلخی زندگی شروع نشده ایشان بشود. بهتره همین الان که اول شروع زندگی مشترک آن خانم با همسر آینده شان و برقراری ارتباط فامیلی بین هر دو دختر خانم است (یا بوده؟)، دختر خانم سوال کننده ضمن آنکه هرگونه علاقه قبلی نسبت به اون آقا رو هم از دلشون کاملا بیرون می کنند و هم به همسر آینده شان از این جهت اطمینان کامل می دهند ، بایت مطالبی هم که از روی بی توجهی و بدون سوءنیت گفته اند از ایشان عذرخواهی کرده و صمیمانه برایشان آرزوی خوشبختی کنند. من شخصا عذرخواهی عملی بصورت کادو و امثالهم را به کلمات محبت آمیز ترجیح میدم.  angel

 

از همین الان پایه های دوستی و صمیمیت بین همدیگر رو بنا بگذارید، بطوریکه در هر جمعی براحتی و دوستانه چشم در چشم هم بدوزید. devil

(تقصیر من نیست آقایان شکلکاشون رو درست نمی کنند وگرنه من می خواستم برای جفتتون گل بذارم ولی نبود angry)

تصویر شیرین بیان

سلام

نهایت کارشکنیهامونو کردیم که وارد جنبش نت نشیم broken heartدیدیم فایده نداره heart

 

آقای یه دوست سو تفاهم نشه  اون مطلب بالا زبان حال اون علف بود که به دهان پسرخاله شیرین اومد

من لحظه ای همزاد پنداری کردم و خودمو گذاشتم جای کسی که به دهن همه تلخ اومده .

دیگران باید بدونن همیشه وقتی مشکل پیش میاد نباید دلداری بشن , بعضی وقتها بهتره مطلبو از جایی که بهش نگاه نمیکنن براشون توضیح داد . به نظر من گاهی بیشترین کمکو به طرف مقابل میکنه .

بسا اینکه من در اطرافیان دیدم تاثیر بد جمله : عروس از داماد سره ؛ حیف دوماد ! این جملات اساس یه زندگیو همچین ویران و آوار میکنه که عمرا یه زلزله 8 ریشدری همچین کاری بکنه .

صاحب پست که ضرر نکردن همونطور که گفتن خواستگار زیاددارن و هر وقت بخوان میتونن بهترین انتخابو داشته باشن , اینجا بیشترین صدمه رو اون زوج جوان خواهند دید که همه درمودشون پچ پچ میکنن . البته من هدفم سرزنش کردن این دوستمون نیست و همونطور که خودشون گفتن اون جملاتو از روی عصبانیت گفتن و الان پشیمونن . فقط خواستم بگم خیلی چیزها از زاویه دید ما خارجه و حکمتش فقط دست خداست .

تصویر آقا سعید

متن بالایی رو سه بار خوندم و اصلا متوجه نمیشدم کی به کیه تا اینکه جواب یه دوست رو خوندم و متوجه شدم.جالبه!!

فقط خانم شیرین بیان توی بقیه کامنتهاتونم مطمئن رو مطمعن نوشتین بازم شرمنده حمزه رو اگر رو کیبورد پیدا نمیکنید همون دکمه m هست.

تصویر شیرین بیان

سلام

 

قبلا مطمئن مینوشتم  اما بعدش برای سهولت تایپ  مطمعن مینوشتم  ؛ اینقدر نوشتم که دیگه املاشو فراموش کرده بودم

ممنون که یادآوری کردید .

تصویر متفکر
نویسنده متفکر در

زاویه دید شما بسیار جالب و بجا بود .

تصویر یه دوست

 

خب. خدا روشکر. اقلا یه نفر مشکلش حل شد تا دفعه بعد.!!!enlightened

تصویر آقا سعید

خیر مقدم جناب یه دوست

پس بالاخره شمام تسلیم شدین و اومدین اینجا  :))

تصویر یه دوست

 

سلام

 

چرا تسلیم؟ منکه چندبار پیشنهاداتی مشابه این رو داده بودم. حتی کاملتر و مفصلتر. یه هر حال از ملاقات جنابعالی و سایر دوستان خوشحالم.

 

من چند صد تا از این شکلک ها دارم. نمی تونند اون ها رو داخل این مجموعه بگنجونند؟ enlightened

تصویر 565
نویسنده 565 در

سلام دوستان ممنون از پاسخ هاتون اینکه در مورد اون دختر اون طوری صحبت کردم معذرت میخوام اون روز عصبانی بودم اما خدا رو شکر حالم خوبه الان و همه چیز رو خیلی راحت فراموش کردم ..... اطرافیان میگن تو ارزشت خیلی بیشتر از این حرفا بوده و مطمئن باش اون خودش رو در حد تو نمیدیده که رفته سراغ اون دختر ... 

از یه عاشق واقعی ممنونم که با پاسخش واقعا ارومم کرد ...

ولی یه مسئله ای که هست اینه که همه فامیل هر کی از کنارم رد میشه میگه چرا شما با هم ازدواج نکردین؟! (گفتم با توجه به موقعیتی که دارم کلا تو فامیل منو برای هر پسری که از کنارم رد میشه در نظر میگیرن!!!) و حتی بعضی افراد زنگ میزنن خونمون و این مسئله بیشتر اعصابمو خرد میکنه هر چند من به همین افراد گفتم  از اول هم قصد ازدواج فامیلی نداشتم ! تا دیگه بهم گیر ندن ... تو مهمونیشون هم شرکت میکنم اتفاقا خیلی هم خوشحالم و به مصلحت خدا راضی ام چون میدونم اون چیزی که خدا برام خواسته بهترینه نه اون چیزی که من فکر میکردم... 

اما باور کنید دلم برای پسرداییم هم میسوزه چون واقعا لیاقتش بیشتر از این حرفا بود و یجورایی به اصرار پدرش و عموش با این دختر ازدواج کرد نه میل باطنی خودش ! اما خوب قسمت اون هم قطعا همین بوده و اونم باید به مصلحت خدا راضی باشه برای همین دیگران اینقدر ناراحتن بابت این موضوع!  

فقط برام دعا کنید تا خدا کسی رو قسمتم کنه که واقعا عاشقم باشه یجورایی مثل این خواستگاری که دارم! و هنوز جوابی بهش ندادم!

تصویر یه عاشق واقعی

دوست عزیز حال شما رو کاملا درک میکنم و میفهمم که چه حالی دارید ...

سخته ادم از کسی خوشش بیاد و بعدش اون با کسی ازدواج کنه که از خودش پایین تر باشه ....

اما چندتا نکته رو خدمتت عرض میکنم ...

 

ببین دوست عزیز اگه بخوای ایشون رو از ذهنتون خارج کنید و به حالت عادی برگردی باید اول از همه خودت قبول کنی و بخوای ...

شاید ایشون به هیچ وجه در سطح شما نبوده باشد ...اما همونطور که گفتید پسرداییتون خوشش اومده و تموم شده و رفته ....

مطمئن باش این اتفاق به صلاح و مطلحت شما بوده و باید از این موضوع درس بگیرید ....

و اون درس اینه که ...

کسی که از همچین فردی خوشش اومده و باهاش ازدواج کرده ...اصلا به درد شما میخورده ؟؟؟

خوبیها و ارزش های شما رو درک میکرده ؟؟؟ اگه با شما ازدواج میکرد خوشبخت میشدید ؟؟؟؟

وقتی میبینید یه همچین انتخابی داشته و از خیلی لحاظ ها از شما پایین تره ...یعنی اون فرد لیاقت خوبی های شما رو نداشته ....

و حتی اگه در اینده هم با شما ازدواج میکرد ...قدر خوبی ها و چیزهایی که شما داشتید رو نمیدونسته ...

 شما هم الان دیگه اصلا نباید به ایشون فکربکنید .....

 

حتی نباید نسبت به ایشون احساس تنفر داشته باشید ....

چون احساس تنفر هم فقط به خودتون ضربه میزنه ....

باید یه خورده به فکر خودتون باشید ....

 

تو مهمونی ها برید و به زندگی خودتون ادامه بدید ....وشک نکنید که دراینده همون همسری که انتظارش رو می کشیدید به خواستگاریتون خواهد امد ....

 

الان شما باید دو تا موضوع رو با خودتون حل بکنید .....

 

 

1 اینکه ایشون با این انتخاب نشون دادن که لایق شما نیستن ..

2 اینکه این موضوع دیگه تموم شد و حالا چه خوب و چه بد ...ایشون ازدواج کردن و رفتن ...و باید از درون از ایشون نا امید شوید و بهش دیگه فکر نکنید ....

 

 

 

یاحق 

تصویر زری
نویسنده زری در

آبجی چرا این حرفو درباره ی دیگرون می زنی؟ از کجا معلوم؟ شاید در نظر اون هم زیبا بوده هم دلنشین بوده هم عالی

اگر فکر می کنی خیلی عالی و خوب و درجه یک هستی خدا رو شکر کن. چرا به خودت اجازه میدی در قبال این نعمتایی که بهت داده شده دیگرونو تحقیر کنی؟ خدا بهت اجازه میده بنده شو تحقیر کنی؟ واقعا که . متاسفم

تصویر ali2541
نویسنده ali2541 در

با سلام خواهر گرامی؛
اولا شما نمی‌توانید بدین راحتی در مورد خوب یا بد بودن دیگران قضاوت کنید در مورد زیبایی این را بدانید زیبایی امری نسبی است ممکن است در نظر شما فردی کریه الچهره باشد در نزد دیگری زیبارو! در مورد اخلاق و رفتار هم چون از نزدیک زیاد ارتباط نداشتید نمیتوانید بدرستی قضاوت کنید.
صرف نظر از این مسائل در حال حاضر تا زمانی که ایشان را فراموش نکردید توصیه می‌کنم دست نگه دارید و ازدواج نکنید. چون اگر ایشان را فراموش نکنید و ازدواج کنید این علاقه شما به زندگیتان لطمه وارد خواهد کرد. پس اولین کار باید فراموشی ایشان باشد. اما روانشناسان برای فراموشی فرد مورد علاقه، راهکارهایی رو گفتند که بنده طبق فرمایش اونها مطالبی رو بیان میکنم.
1. تمام آثار مربوط به ایشان را از بین ببرید از عکس گرفته تا یادگاری و... اگر بود.
2. نقاط منفی پسر دایی خودتون رو یادداشت و لیست کنید. و اینکه اگر با این نکات منفی ایشان ازدواج میکردید چه آسیبهایی رو متحمل می‌شدید، و بنوعی ایجاد تنفر کنید.
3. درباره نکات مثبت و امتیازات عدم ازدواج فکر کنید...
4. سعی کنید در ورزشهای دسته جمعی اماکن فرهنگی و عمومی حضور پیدا کنید و برای خودتان سرگرمی و تفریج ایجاد کنید.
5. در هنگام هجوم افکار این چنینی موقعیت فیزیکی خودتان رو تغییر داده و به کاری سرگرم شوید.
و... .

تصویر یه دوست

 

شما فقط یه احساس حسادت داری. عاشقش که نبودی ولی چون با یکی دیگه ازدواج کرده حالا فکر می کنی چیز مهمی رو از دست دادی.

اگر به خواستگاریت هم میومد احتمال زیادی داشت ردش کنی. پس بیخود خودت رو خسته نکن. منتظر کسی باش که عاشقش باشی و مهمتر اینکه عاشقت باشه.

تصویر raahaa
نویسنده raahaa در

عزیزم شما که هنوز سنی نداری !

این همه فرصت خوب و نقد ... این جنس نسیه رو بکن بنداز دور ..

خصوصاً اینکه دلش جای دیگه هم هست !!

اینقدر منطقتو فدای احساساتت نکن گلم .. بیخیال ..

راستی با دوستمون موافقم ..

اون خانمم یکی مثل ما هستش .. !  براشون مثل بقیه بنده های خدا ،آرزوی خوشبختی کن و یادت باشه .. این ینی شکر نعمت !!

" شکر نعمت، نعمتت افزون کند ... کفر نعمت از کفت بیرون کند "

انشالله خداوند مهر فرد دیگه ای رو در دلت قرار بده و در کنارش خوشبخت و شاد باشی .. اونقدر که این افکار مزاحم و پوچ آزارت نده ..

تصویر هانا
نویسنده هانا در

بهتره به این حرفا گوش ندی این حرفارو خونواده شوهر اوله زندگیه هر دختری میزنن بهش میگن حرفای خاله زنکی بعد از یه مدتم یادشون میره همشونم میشن طرفداره همون عروس خودتو تو این حرفا دخالت نده انقدم گوشی نباش زندگیتو بکن چکار به اونا داری الان هردوشون خوشحالن دعا میکنم خوشبخت بشن این حرفا چیه دختره خوب زشته این حرفارو تکرار کردن خداییش خوشم میاد نشستید غیبتشو کردید مفصل دختره بنده خدارو گناهاشو شستید حالا میگی آخ خدا من بلد نیستم دروغ بگم کمک کنید همیشه سعی کن برا بقیه خوب بخوای عزیزم 

تصویر hoda.n
نویسنده hoda.n در

سلام

من ميدونم الان شما ناراحتيد ولي خواهش ميكنم مودبانه تر كمك بخوايد!!

يعني چون خانوادش چيز زيادي نخواستن شان دخترشون پايينه!!!!!متاسفم براتون!sad

خب بگذريم،در مورد خودتون:

جرا به حال خودتون تاسف ميخوريد؟مگه چه اتفاقي افتاده؟پسرداييتون با دختري كه دوست داشته ازدواج كرده!همين!

اونو ديگه از گوشه ذهنت بيار بيرون براي هميشه!به خواستگارت فكر كن شايد اونه كه بايد تو رو خوشبخت كنه!

بنظر من نشين گوشه خونه تو مهموني هاشون شركت كن تو عروسي پسرداييت هم شركت كن و اتفاقا حضور فعالي هم داشته باش!خودتو شاد نشون بده!يعني به خودت تلقين كن!بعد كم كم روحيه خودت اينجوري ميشه!

"الذين ءامنو و تطمئن قلوبهم بذكرالله الا بذكرالله تطمئن القلوب"