علیرضا2020 خیانت

آره ایمیل و چی پی اس رو نوشتم دادم تحویل فقط یه لحظه به اینکار فکر کنید اگر خدایی نکرده اتفاق میفتاد الان من روبروی شما و مردم ایران بودم و به یک مرکز توطئه علیه فرهنگ ایران خدمت میکردم باور کنید برام مهم نیست که اعضای بدنمو در بیارن من که از شهید ها که بهتر نیستم از آریو برزن که بهتر نیستم یا از شهید همت یا حججی که بهتر نیستم فقط ناراحت اینم که چرا فقرمنو کور کرد چرا من کور وکر و لال شدم و میخواستم حتی خاکمو بفروشم بخاطر زندگی شخصیم.

گفتم به قانون همه چی رو گفتم و اونام گفتن ما تمام خم وچم کار اونارو زیر نظر داریم اما بیرون از ایران هستن و فقط ایران از این دلال ها نداره تمام کشورها این مثیبت رو دارن همین طور گفت از کجا معلوم نمیخواسته ببره اعضای بدنت رو در بیاره اما اون اینطور نبود هرچند بهش اعتماد ندارم ولی قشنگ بهم ثابت کرد که میبره آمریکا ونه به عنوان نظامی بلکه به عنوان یک مهندس طراح که صبح گونی میکنن تو کلت و میبرنت و غروب باز گونی میکنن تو کلت میارنت خدمت میکنی و در ازای اینکار حق زندگی کردن داری یعنی خونه و همسر و ماشین و حساب بانکی و بیمه بازنشستگی و...در کل پیگیر ماجرا بودم ولی اون خارج از ایرانه و دستگیریش بدون مدرک به این آسونی ها نیست همین طور اون مامور اطلاعاتیه گفت چه دختران زیادی سالانه در تمام ملت ها گول این رو میخورن که بیایید مدلینگ بشید و طراحی لباس انجام بدید بعد که میرن یهو میبینن که مدلینگ وجود نداره و باید برده جنسی بشن یا برای شرکت های ظاهرا قانونی تن فروشی کنن و همین طور پسرا رو میبرن میگن شما باید ورزشکار بشید ما هزینتون میکنیم شما مسابقه بدید و مقام بیارید ولی وقتی میرن میبینن به جای مسابقه باید برن زیر تیغ عمل و اعضای بدنشونو تقدیم کنن به برادران قاچاقچی اعضا ولی این از اونا نبود کلا پایان نامه و پروژه های خاص میخرید و اگر دانشجو استعدادش خوب بود میفروختش به کشور های دیگه یادمه یه همکلاسی داشتم کرد بود و از ایران رفت الان تو یک شرکت در گرجستان کار میکنه واونم از همین طریق فروخته شد منم گول اونو خوردم گفتم ایران هیچ عاقبتی نداره و روزبه روز غذا و دارو نایاب میشه تورم داره و بیکاری وفسادوفحشا داره بهتره لگد به بختم نزنم ولی نمیدونستم قراره برعلیه ایران کار کنم اون بی شرف تازه میخواست برام بلیط و پاسپورت هم جور کنه که به خودم اومدن وگرنه الان روزی صدبار میمردم و زنده میشدم.

ای بابا من دارم میگم بابام یک گروهک تروریستی اجیل کرده منو ترور کنن بعد شما داری میگی داستان سرایی بیکارم تو این وصعیت بیام کتاب داستان بنویسم بابا دیگه خسته شدم اینجا هیچ امیدی برای زندگی نیست اون خانم هم دیپلم انسانی بود و میگفت میخواستم ادبیات بخونم و بایک پسر از فامیل به هم علاقه داشتیم که پدرومادرامون به خاطر کمبود سنمون نذاشتن باهم ازدواج کنیم اون پسر خودشو به خاطر من کشت منم از خونه فرار کردم و هیچوقت خانوادمو نمیبخشم اولش دنبال کار درست و حسابی گشتم اما بعدش شکم گرسنم بیداد کرد و منم به این کار که از روزی هزار بار تیکه تیکه شدن بدتره رو آوردم و دیگه نه جزو جمعیت این کشور به حساب میام و نه میخوام اسم این مملکتو بیارم سه سال هم از من بزرگتر بود مثل ماه میموند حیف همچین دختری بهش گفتم کارشو ول کنه براش یک کار خوب پیدا میکنم اولش قبول کرد اما گفت من این کار رو ول میکنم ولی عذاب وجدان منو ول نمیکنه میدونی من چندتا جوون رو وادار به زنا کردم بعد تو کار برام پیدا میکنی کجا بخوابم کجا بمونم چی بخورم به اینام فکر کن بقیه زندگیشو برام زیاد نگفت فقط گفت از مادرش متنفره ومیخواد یه روز کمین کنه و اونو بکشه من حاضر بودم با بابام حرف بزنم که موقت تو یکی از اتاق های حیاطمون بمونه تا خودش بالاخره بتونه خونه اجاره کنه اما قبول نکرد و گفت که نصف این شهر منو میشناسن و آبروی خودتو خانوادتو نبر وهمینطور گفت بیشتر مشتریاش از مغازه دار های بازار هستن خصوصا پیرمردمسن ها و متاهل های پولدار گفت خیلی کم جوونهایی مجرد مثل من میرن پیشش مگر اینکه خودش بره جلوشون دلبری کنه و اونان وسوسه بشن تنشو بخرن در آخر هم گفتم کجا میتونم پیدات کنم گفت بعصی شبا دیر وقت یا اول صبح ها میان این پارک و اطرافش اگر بگردی منو پیدا میکنی و اون آخر به شونم دست زد و گفت حتی اگر تمام دنیا بد بودن تو به حرف قلبت گوش کن و خوب باش حتی اگر سرت رفت و ایران جهنم شد بازم یک مشت از خاکشو با دنیا معاوضه نکن همین.

نه من بابام یه وطن پرسته و عقده وطن پرستی داره مثل آدمی که رو مادر یا زنش تعصب ناجور داشته باشه وقتی اسم کشور و خاک و آبرو و...به میون میاد فوری از جا بلند میشه میگه کاش پا داشتن باز کشاورزی میکردم و واسه مردم ایران نون درست میکردم یا همیشه میگه چرا من نرفتم جبهه من یه خائنم که نرفتم جبهه الان این قصیه رو فهمیده و میگه من بچه ای به نام علیرضا ندارم بیاد این خونه یه گلوله زدم تو مغزش مادرم میگه شیرمو حرومش کردم به خاطر اینکه با وجود من اون احساس بی کسی میکنه و تو کشور خودش غریب شده اصلا یک بی عرضست که نه میتونه آدم باشه نه میتونه مثل مرد بره زن بگیره دوستام همه بهم میگن انگل وطن فروش وای خیلی تنها شدم حالا چیکار کنم.