فهمیدم وابستگیشون به من زیاد هست

07:35 - 1400/11/07

خب
اسم من فاطمه هست مرداد ۱۵ سالم تموم میشه و وارد ۱۶ سال میشم
بنده یه دوستی دارم که بر اثر خادمی و کار جهادی با ایشون اشنا شندم دختر بسیار خوبی هستن و مدت نسبتا زیادی هست که باهمیم و بهم وابسته شدیم من گاهی قلبم درد میگیره و ایشون سر این موضوع خیلی نگران هستن و همش میگن که نکنه بری نکنه بمیری نکنه دیگه نبینمت و اینها و بنده از این نگرانی هاشون فهمیدم وابستگیشون به من زیاد هست
الان میخوام این وابستگی رو کم کنم چون اگر که زمانی بنده نبودم و فوت کردم قطعا ایشون روحیشون لطمه میبینه و خودشون دچار مشکل میشن و به عبارتی میشه گفت خورد میشن.و من واقعا اینو نمیخوام نمیخوام بخاطر من…

-------------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum  
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/registe

http://btid.org/node/198639

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
13 + 1 =
*****
تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

در ابتدا باید عرض کنم که بابت بیماری تون خیلی متاسفیم و امیدواریم به عنایت اهل بیت (ع) هرچه زودتر صحت و سلامتی و شفای خودتون رو بدست بیاورید. این اخلاق و منش شما که به فکر دوستتون هستید تا مبادا دچار وابستگی شدید شود و از این جهت ضربه روحی بخورد بسیار ارزشمند است. البته این هوشمندی شما رو هم ثابت می کند در ارتباط با ایشون متوجه نگرانی و تغییر رفتار ایشون نسبت به خودتون شدید. اما چکار باید کرد تا اولا وابستگی ایشون از اینی که هست بیشتر نشود. ثانیا این وابستگی رو کاهش داد؟

چند نکته رو در ادامه عرض می کنم که رعایت این نکات می تواند پاسخ به این دو سوال رو پوشش دهد.

نکته اول:
باید به اصل تدریجی در تغییر توجه داشت. اینکه دوست شما نگران است که مبادا شما رو از دست بدهد و ذهن و فکرش رو درگیر کرده، قابل درک است، اما اگر بخواهید برای رفع این وابستگی، ارتباط خودتون رو یکهو قطع کنید یا به یکباره کاهش بدهید، طبیعتا حساسیت ایشون رو برانگیخته می کنید و نه تنها وابستگی ایشون کمتر نخواهد شد، بلکه با این کار تشدید خواهد شد. لذا باید استراتژی تدریجی رو در کاهش ارتباط لحاظ کنید.

نکته دوم:
کاهش تدریجی ارتباط باید تا جایی پیش برود که اصطلاحا به سطح طبیعی و نرمالیزه برسد. بنا نیست که ارتباط قطع شود، بلکه بناست که ارتباط به اندازه ای برسد که هیچ یک از طرفین در این رابطه دچار ضربه روحی شدیدی نشوند.

نکته سوم:
روند کاهش تدریجی ارتباط چگونه باید باشد؟
شما می توانید طی یک فرایند یکی دو ماهه میزان ارتباط رو به سطح استاندارد آن برسانید.
فرض بگیرید که قبلا هر روز به مدت یکساعت جویای حال همدیگر می شدید. از این به بعد برای هفته اول، روزی نیم ساعت ارتباط داشته باشید. هفته دوم، ربع ساعت ارتباط داشته باشید. هفته سوم؛ یک روز در میان ارتباط بگیرید. هفته چهارم؛ هفته ای دو مرتبه ارتباط داشته باشید. تا جایی پیش بروید که احساس می کنید عادی شده و وابستگی ایشون نرمال و عادی شده است.

نکته چهارم:
باتوجه به نوع بیماری که دچار شدید و بیان آن از سوی شما، احتمالا نگرانی هایی در ذهن دوستتان ایجاد شده است و بخشی از این وابستگی می تواند ناظر به نگرانی های ذهنی او شود. طبیعتا هرچقدر درگیر ذهنی دوستتان نسبت به بیماری شما بیشتر شود، احتمالا این نگرانی رو هم در ذهنش بیشتر خواهد شد و به صورت دومینو وار وابستگی او به شما هم تقویت می شود. از این به بعد بهتر است به جای اینکه مدام درباره بیماری یا حال جسمی خود، دوستتون رو مطلع کنید سعی کنید تا جایی که امکان دارد خیلی کم درباره وضعیت جسمی خود به او بگویید و بهتر است که اصلا درباره این موضوع با ایشون صحبتی نکنید تا سطح نگرانی او بیش از این بیشتر نشود. در کنار آن اگر هم درباره بیماری خواستید حرفی بزنید، سعی کنید این مسئله رو نرمالیزه کنید؛ یعنی جوری درباره بیماری صحبت کنید که انگار چیز عادی است و ان شاءالله به یاری خدا سلامتی خودتون رو بدست خواهید آورد. با این کار مسئله بیماری شما برای دوستتون کم کم نرمالیزه (عادی) خواهد شد. 

موفق باشید.

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

در حال پاسخگویی ..