مامانم دلسردم کرده .....

11:32 - 1393/05/11

قبل ازدواج که مامانم همش میگفت سخت میگیرم .. من طبق حرفای مامانم قانع شدم با کسی ازدواج کنم که اصلا باب رویاهام نبود .وگرنه ازش بدم نمیومد.ولی با مرد رویاهم خیلی فرق داشت.

بله گفتم .

ولی از وقتی عقد کردم هنوز مقایسه های مامانم تموم نشده ..... که عجب عجله ای کردیم.دخترمو مفت دادم .نه مهریه انچنانی ... نه شرطی ... نه مراسمی........نه تدارکات بالایی...

خودم بارها به شوهرم گفتم ... من شوهرمو درک میکنم ... ولی از طرفی مامانم دیگه نمی تونم حریف حرفاش بشم ... خودم به شوهرم گفتم اگه واقعا نتونه اونی بشه که من دوست دارم ازش جدا میشم.... گاهی با خودم میگم خدا منو زمین زد... ادمای زیادی بودند که من فقط برای تحصیلات و اطلاعات کمشون بهشون نه گفتم .ولی اخرش تقریبا یکی همین طوری ولی با اخلاق و دین و مذهب خدا تصیبم کرد .

گاهی میمونم که چرا شکر کردن به زبونم نمیاد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

http://btid.org/node/35183

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 8 =
*****
تصویر سمیه
نویسنده سمیه در

اره .... اقا محمد ... هفت تیر نذاشته بودند... خدا شاهده حتی من سرعقد زبونم به سختی گفت بله .چقد تکرار کردند .. چقد گفتند بگو بگو ... خدا میدونه چقد حرف و ... خدا میدونه .... من قکرم چیزی دیگه بود .

خدا میدونه چقد مردد بودم ... خدا میدونه من چی کشیدم و چه حالی داشتم .

حالا به اندازه کافی خودم خودمو سرزنش کردم .... اگه از دست مامانم شاکیم ... میگه ما اصرار کردیم و حرف زدیم و.... چرا راضی شدی این دفعه .... مثل قبلن میگفتی نه ..لج میکردی .... نهایتش مثل قبلن تا مدتی سرت غر میزدیم .. بعدش فراموش میشد.

تصویر mahseta
نویسنده mahseta در

عزیزم شما دو مورد رو نظر بگیر

1- آیا همسرتون واقعا با معیار های واقعی شما جور نیستن یا شما این احساس رو به خاطر مقایسه اون با خواستگاران قبلیتون "داشتید"؟(دلیل احساس اون موقع تون چی بود؟ عدم تطابق با معیارها یا مقایسه؟ اینو صادقانه به خودتون جواب بدید .خیلی از دخترا دچار این مشکل هستن که یه نفرو رد میکنن و نفر بعدی در حد قبلی نیست از یه طرف استرس دارن این موضوع در مورد نفر بعد هم تکرار بشه و از طرف دیگه به خاطر مقایسه اون دو مورد نمیتونن بله رو بگن تنها راه چاره در این مورد اینه که شما هر کسی رو به صورت مجزا با معیاراتون بررسی کنید نه مقایسه با دیگران .شما باید ببینید این مورد شما چند درصد به معیارهای شما نزدیکه و شما کف انتظاراتتون چقدره مثلا یه دختر اگه پسری 50 درصد معیارهای مهمش رو داشته باشه راضی میشه یه نفر دیگه بیشتر. اما اینکه مورد قبلی بیشتر به خواسته های شما نزدیکتر بوده یادآوریش به جز رنج چیز دیگه ای نداره پس دست از مقایسه بردارید)

2-این حسی که الان دارید چقدرش مربوط به خودتونه و چقدرش مربوط به حرف اطرافیان؟آیا شما الان به همسرتون علاقه ای دارید یا نه؟واقعا به "زور" بله گفتید یا حس تردید زیادی داشتید ؟ این دو تا خیلی با هم فرق داره، زور یعنی: اصلا نمیخوام ولی دیگران منو مجبور میکنن اما تردید یعنی مطمئن نیستم شاید هم کمی بخوام .یه مساله دیگه اینکه اگر جدا بشید خانوادتون حماییتون میکنن تا در آینده ازدواج موفقی داشته باشید یا بازم میخوان زورتون کنن و سرکوفت بزنن؟ چرا یه بار صادقانه باهاشون صحبت نمیکنید و بگید منظورشون از این حرفها چیه ؟ ازشون بپرسید که شما هم میخواین که من جدا بشم؟ و اگه جوابشون منفی بود پس بگید دیگه حق ندارن در مورد شوهرتون اینطوری حرف بزنن و اگر جوابشون مثبت بود بگید در آینده چه حمایتی از شما میکنن.سنگاتون رو باهاشون وابکنید 

دوست عزیز یه بار دیگه معیاراتون رو لیست کنید و بدون بدبینی ببینید چقدرش رو همسرتون داره و چقدرش رو میتونه در آینده کسب کنه چقدر از معیاراتون مهمه و چقدرش تنها توهم خوشبختیه و واقعی نیست سعی کنید بگردید و خصوصیات مثبتش رو پیدا کنید و توی یه کاغذ بنویسید .من بهتون پیشنهاد میکنم حضوری برید پیش مشاور شاید لازم باشه خانوادتون هم بیان (در انتخاب مشاور دقت کنید همون طور که برخی مشاور ها متخصص طلاق دادن هستن برخی هم متخصص وصلت زورکی هستن!) .به نظر من اگه یه نفر یه جا اشتباه کرد دلیل نمیشه این اشتباه رو تا آخر ادامه بده چون نتیجه ای نداره .بعضی ها از اسم طلاق وحشت دارند(واقعا هم ترسناکه) برا همین میگن اگه بله گفتی دیگه تموم شد و یه جور بساز اما بدونید اونا جای شما قرار نیست زندگی کنن شما چه به توصیه دیگران طلاق بگیرد چه به توصیه اونا ادامه بدید تاوان تصمیمتون رو خودتون به تنهایی میپردازید پس همه جوانب رو در نظر بگیرید .طلاق در صورت پشیمانی، هم برای مرد پیش بینی شده هم برای زن طرفین هم تاوانش رو با اسم طلاق توی شناسنامه پس میدن اگه واقعا دوستش ندارید و این قدر ناراحتید همین الان جدا بشید بهتره تا اینکه این ناراحتی تو رفتارتون با شوهرتون ، رابطه ج و احترام متقابل و تمام ابعاد زندگیتون تاثیر بذاره و این اتفاق 10 سال بعد با وجود بچه بیوفته فقط تفاوتش اینه که موقع طلاق دیگه نمیگید پشیمون شدید بلکه هزار و یه مشکل که ریشه در"بله اشتباهی" شما داره میشه دلیل طلاق. مثل فحاشی و بی احترامی که بر اثر بی توجهی شما به وجود اومده، خیانت به دلیل رابطه ج سرد و دلایلی از این قبیل . الان در این مورد دلسوزی برای اون آقا چه سودی برای اون یا خودتون داره ؟.این شما هستید که باید 365روز سال رو با این مرد زندگی کنید نه مردم(!)و اگر راضی نباشید ممکنه این حس ادامه پیدا کنه اینو میگم چون دختر دایی خودم به زور مادرش با یه پزشک ازدواج کرد و حقیقتا هم پسره با معیارهاش تفاوت فاحشی داشت این موضوع هنوز بعد از 10 سال با وجود دو تا بچه ادامه داره و همسرش رو از روز عروسی تا الان "این" خطاب میکنه درحالیکه اون آقا خودش وجهه اجتماعی داره و شاید با کسی دیگه خوشبخت تر بود و مجبور نبود این قدر ناز بکشه و توهین بشنوه اونم فقط برای اینکه همسرش بسیار زیباست و زورکی بله گفته!!

تمام موارد رو در نظر بگیرد و این بار عجول نباشید و عاقلانه تصمیم بگیرد از حرفهای خاله زنکی اجتناب کنید و ذهتون رو از افکار منفی دیگران خالی کنید 

برای شما و همسرتون آرزوی خوشبختی دارم 

تصویر شایسته.

سلام مجدد...
خواهرم ناراحت نباشید و خودتونو سرزنش نکنید.به هر حال خوب یا بد شما بله رو گفتید....
پس به جای اینجا زندگی رو به خودتون و همسرتون سخت کنید ازش لذت ببرید...شاید اولش سخت باشه و حرفها شما رو ازار بده ولی مطمءن باشید بعد از مدتی همه چی فراموش می شه ...
پس به جای اینکه بشینید و افسوس گذشته رو بخورید که شاید فرصت های بهترم پیش میومد از حال و آیندتون بهترین استفاده رو بکنید....
اگر مادرتونم چیزی هم می گن به ایشون یاد آوری کنید که الان دیگه من ازدواج کردم و این حرف ها هیچ دردیو درمان نمی کنه و فقط باعث بدتر شدن شرایط من و همسرم می شه...
سعی کنید به جای اینکه به نکات منفی همسرتون فکر کنید و باعث ازار خودتون و ناراحتی ایشون بشید ، نکات مثبتشو ببینید و تشویقش کنید.
موفق باشید

تصویر mazhararamesh

مخاطب گرامی،

شیطان قسم یاد کرده که حتی بعد از *بله* گفتن روابط زن و شوهر را (با وسوسه و سست نمودن ایمان و اعتقاد و تعهد) بهم خواهد ریخت، شما سوار قطاری شده اید که بلیط آن را خریده اید به هر حال کوپه شما مشخص شده و پنجره ای رو بسوی طبیعت دارد ، بلند بشید از پنجره به طبیعت نگاه کنید به تمام زیبایی های خداوند که سر راهتون هست،اگر هم هر از چند گاهی قطار می ایستد (و قصد پیاده شدن دارید) باز جهت استفاده از طبیعت و امکانات آن است لذا باز به قطار برگردید و سفرتون رو با خوشی ادامه بدید و امید داشته باشید به خدا زیرا چیدمان حکمتهای خداوندی  برای شما در  همین سفر مقدر شده است پس راضی باشید به رضای خداوند و همسفرتون رو اذیت نکنید

موفق و موید باشید

تصویر قم
نویسنده قم در

سلام

نمیدونم چرا با خوندن پستت دلم سوخت البته نه برای شما برای همسرت

اول این که شما بله نهایی رو به همسرت دادی کسی شما رو مجبور نکرده بود

پس در قبال انتخابی که کردین مسئولین و حق ندارین فشار روی همسرت بیاری که چی باید بشی همنی که من میخام که باز من فکر میکنم بهتر جمله ات رو درست بیان کنی "باید بشی چیزی که مادرم میخاد"چون کاملا معلوم هست که تحت تاثیر حرف های مادرت قرار داری و با عرض معذرت دهن بین هستین

خدا شما رو زمین نزد خدا داره امتحانت میکنه در قبال چیزی که بهت داده و متاسفانه شما متوجه نیستی

درثانی چرا اجازه میدین بزرگتر ها انقدر دخالت کنن تو زندگیتون تا جای که شمارو به مرز فکر جدایی بکشونن

درسه بزرگ هستن درسته پدر و مادر هستن ولی گاهی وقت ها همین بزرگترها زندگی کوچیکتر هارو متلاشی میکنن ناخواسته و از روی دل سوزی های نابه جا

پس بهتره افسار زندگیرو خودتون تودستتون بگیرین و به چیزی که خدابهت داده قانع باشی و با شکر گزاری این برکت رو افزون کنی

در امان حضرت حق باشید

تصویر asd
نویسنده asd در

دوست عزیز دوتا مطلب رو میخوام بهت بگم:

اولا شما هم مثل هرکس دیگری برای همسر و زندگی آینده ات آرزوها  و ایده آلهایی داری و حق داری که همسرت رو بر اون اساس انتخاب کنی و زندگیت رو هم همونطوری بسازی. همونطوری که همسر شما هم همین حق رو داره. حالا اگر شما خودت فکر میکنی در انتخابت اشتباه کردی حق نداری بخاطر اشتباه خودت حق خوشبختی رو از همسرت بگیری. اون چه گناهی کرده که به امید زندگی خوب و زیبا اومده خواستگاریت ولی چون تو توی رویاهات چیز دیگه ای بوده و اشتباهی به این آدم بجای مرد رویاهات بله گفتی باید بسوزه. یادت باشه هیچ آدمی صد درصد ایده آل نیست حتی خودت. هروقت خودت صددرصد ایده آل شدی اونوقت حق داری از همسرت هم انتظار داشته باشی ایده آل باشه.

دوما از خودت چندتا سوال بپرس:

1- یک زن ایده آل و یک شوهر ایده آل از نظر تو چه ویژگی هایی بباید داشته باشن؟

2- بعد ببین چند تا از اون ویژگی ها در سعادت و خوشبختی واقعی تو (نه مقطعی) تاثیر دارند؟ و چند تاشون مقطعی و گذرا اند؟

3- حالا ببین چندتا از اون ویژگی های موثر(نه مقطعی) رو تو و همسرت دارید و چندتا نداری؟

می بینی که همسرت هم خوبیهایی داره و  مطمئن باش اونطوری که مادر محترم شما میگن مهریه و تدارکات و مراسم در سعادت واقعیت تاثیری ندارند. مادرها بهترین ها رو برای بچه هاشون میخوان . این جور صحبتهایی که مامان شما دارند طبیعیه. از کنارشون بگذر چون گذرا اند و ابدیت چیز دیگریست.

به نور حقیقت بینی منور باشی

تصویر m.snake
نویسنده m.snake در

"خودم به شوهرم گفتم اگه واقعا نتونه اونی بشه که من دوست دارم ازش جدا میشم"

شوهرت اونی بشه که تو دوست داری؟ قبل از اینکه بله بگی باید بررسی میکردی دوستش داری یا نه ، نه اینکه عوضش کنی

"گاهی با خودم میگم خدا منو زمین زد"

از ماست که بر ماست، کسی هفت تیر رو سرت نذاشت که بله رو بگو

بجای اینکه دیگران رو مقصر بدونی ببین سهم خودت چقدره، و چطوری جبران کنی و همه چی رو خوب کنی

تصویر mahseta
نویسنده mahseta در

تغییر کردن و هر روز بهتر از قبل شدن خیلی خوبه مخصوصا اگه به خاطر همسرمون باشه من به شما حق میدم که بخوای با کسی زندگی کنی که بتونی بهش افتخار کنی .اما بد نیست گاهی خودمون رو جای دیگران بذاریم و ببینم اگه خودمون اون طور تحقیر میشدیم و بهمون میگفتن "اونی نیستی که من میخوام ،اگه عوض نشی ترکت میکنم" آیا انگیزه ای برای بهتر شدن برامون میموند؟

یکی از اهداف ازدواج همین رشد کردنه (از همه نظر چه اخلاقی و چه مادی) اما تا حالا زن یا مردی  رو دیدی که با سرکوفت زدن و تهدید شدن به طلاق پیشرفت کنه؟ پیدا کردی به من نشون بده

همیشه تشویق شدن ،امید دادن ،حس  اینکه یه نفر پشتمونه و هیچ وقت تنهامون نمیداره و حمایتمون میکنه به ما انگیره کار و تغیر میده و در عوض سرکوفت ،حس تحقیر شدنی رو بهت تحمیل میکنه که اعتماد به نفست رو میگره و دیگه همون چیزی هم که بودی نخواهی بود!

یاد بگیرم که زندگیمون هر وضعیتی که داره مسولش خود ما و تصمیماتون هست پس مسائلمون رو حل کنیم نه اینکه ازش فرار کنیم(اینو اول به خودم میگم ) . خانومی به نظر من شما اگر الان جدا هم بشی بدون زندگیت فرقی نخواهد کرد چون مشکل اصلی در نحوه فکرکردنته .اگر طلاق هم بگیری این دفعه مادرتون خواهد گفت یه دختر مطلقه رو دستم مونده !چه بسا سرزنشتون هم بکنه پس تا جایی از مشورت دیگران اتفاده کن که تخصصش رو دارن و بهت آسیبی نمیزنن چون بعدا هیچ کدوم از اون ادم ها تقصری رو قبول نمیکنن (حتی اگه قبول هم بکنن چه تاثیری به زندگی شما داره؟)

پول با کار و خلاقیت و درست خرج کردن بدست میاد ،اطلاعات با تحصیلات ، روابط عمومی بالا با معاشرت و ... پس اگه خواهان اینایی سعی کن همسرت رو ترقیب کنی که خودش رو در محیط مناسبِ اون مهارت قرار بده و حتی خودت پیشرو باش تا اونم دنبالت بیاد مطمئنا بارها زمین میخوری اما بالاخره به اون چیزی که میخوای میرسی هیچی راحت بدست نمیاد.من تو زندگی شما نیستم راهش رو باید خودت پیدا کنی 

تصویر شایسته.

سلام
شما آخر صحبت هاتون گفتید ایشون با اخلاق و دین و مذهبن...دوست عزیز خیلیا معیار هاشون همینه یعنی دوست دارن که همسرشون فردی با اخلاق و مذهبی باشه....اجازه ندید سطح تحصیلات ایشون شما رو دلسردکنه ...کمی به اطرافتون نگاه کنید ،کم نیستند کسایی که با افرادی با سطح اجتماعی خوب ازدواج کردن ولی اخرش کارشون به جدایی کشیده.تصور نکنید اگر الان از همسرتون جدا شید حتما کسی با سطح اجتماعی و البته تحصیل کرده میاد خواستگاریتون....سکمی واقع نگر باشید...سعی کنید از شرایطی که دارید بهترین استفاده رو بکنید ...یعنی در کنار همسرتون بمونید بهش محبت کنید و محبت ببینید....مطمءن باشید اگر با بهترین مرد دنیا هم ازدواج می کردید مادرتون یه چیز دیگه می گفت...چون مادره و دلسوز فرزندش....خدا رو شاکر باشید از این که در کنار فردی با اخلاق دارید زندگی می کنید ....با حرفاتون دلسردش نکنید بلکه چیزی بگید که علاقه اش به شما بیشتر شه و البته به آینده امید وار.....حالا که خدا چنین لطفی بهتون کرده به جای نا شکری دل همسرتونو بدست بیارید و دلشو نشکونید و به عاقبتشم فکر کنید.....
متاسفانه من کم ندیدم کسانی رو که با این تصور که اگر ما از همسرمون جدا بشیم حتما موقعیت بهتری خواهیم داشت ، جدا شدن و بعد به هیچ جا نرسیدن...
اینکه شما مهریه سنگین نخواستین ....اینکه مراسم نخواستید نشان از فهم و درک بالاتون داره یعنی طرفتونو درک کردید واین خیلی خوبه ....
زندگی با تحصیلات و سطح اجتماعی بالا شیرین نمی شه ....
اونچه که زندگی رو شیرین می کنه با تمام سختیها محبت....
بهترین وضعیتم بدون محبت به هیچ دردی نمی خوره....خدا رو شکر کنید خواهرم....
ان شاءالله خوشبخت شید....