ما آدم ناپاک نداریم؟

08:02 - 1399/11/05

آیا این درسته که ما اصن بنده ناپاک نداریم و همه پاکن و همه خوبن و ما همه رو باید دوست داشته باشیم؟

-------------------------------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/157831

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 3 =
*****
تصویر مسیح
نویسنده مسیح در

بله درسته ما نسان ناپاک نداریم من خدا باورم و معتقدم انسان ار روحی هست که خدا مالک اونه پس در ذات پاکه چیزی که در ذات پاکه در ذات ناپاک و نجس نمیشه بلکه شاید با خطا هاش کمی کدر و غبار الود میشه که با توبه دوباره به ذات پاکش برمیگرده . عموما ناهنجاری ها ، خطاها و گناه ها ریشه در ذات ندارند ریشه در تربیت محیط موقعیت نداشتن سیستم عقل و استدلال درست و... سر چشمه میگیره که از روی اختیاره. و  لااقل ما صلاحیت قضاوت راجبه پاک و ناپاکیه کسی نداریم

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

ضمن احترام به نظر شما بزرگوار ؛ مطلبی رو که خدمتتون عرض میکنم صرفا نظر به این پیام شما نیست که در جای خود نظر متعادلتر و تا حدودی درستتری هست. بلکه با توجه به نظرات مختلفی است که در اینباره از شما دریافت کردیم. 
نظر شما تلفیق و امیخته ای از دو نظر می باشد، نظر فلاسفه و عرفایی که "با استناد به آیه ی «نَفَختُ فیهِ مِن رُوحِی»  معتقدند خداوند از روح خودش در ما دمیده و چنین نتیجه می گیرند که: همه ی انسان ها تکه ای از خدا هستند. بنابراین اینکه بگوییم کدام فعل آدمی خوب است و کدام بد، حرف بی معنایی است. چراکه ما آدمیان همگی وجودی خدایی داریم و خدا نیز هرگز مرتکب فعلی ناشایست نمی شود. پس هرچه انجام می دهیم، همه متصل به خدا و مورد تایید و رضایت اوست.
چون که بی رنگی اسیر رنگ شد                      موسی با موسی در جنگ شد
 بر اساس این فرضیه، گناه و آلودگی معنا نخواهد داشت. چراکه اگر کسی مرتکب عملی ناشایست و فعلی قبیح شود، در واقع روحش آلوده به گناه می شود. اما از سوی دیگر روح آدمی، همان روح خداست و روح خداوند پاک و منزه از آن است که به پلیدی و گناه آلوده شود. در نتیجه، «گناه» وجود خارجی ندارد". و این نظر شما که میگویید ما انسان ناپاک نداریم با این نظریه تطابق دارد.

و از طرف دیگر شما در پیج دیگری نظری دیگری را که ما آنرا قبول داریم مطرح می کنید و می فرمایید : (ی) در (روحی)، (ی) مالکیت است و معنی ایه اینست که خدا از روحی که مالکش هست در انسان دمید ... .

و تلفیق این دو نظر با هم در نظرات شما باعث شده که خروجی آن معجونی باشد که از یکطرف می گوید: ما انسان ناپاک نداریم و من عاشق همه ادمهای ناپاک هستم و ... . و از طرف دیگر گناه و خطای انسان را می پذیرد و ... . و جسارتا خروجیش میشه اینکه هم ما انسان ناپاک نداریم و هم داریم.(تناقض)

و اما این پیامی که بنده بهش ریپلای زدم : 
دوست من، کبرای قیاس(مقدمه دوم) شما اشکال دارد، بنابراین نتیجه گیری از آن صحیح نخواهد بود. (مغالطه)

برگشت پیام شما به این قیاس هست که :

مقدمه 1 : انسان، موجودیست که دارای روح خدایی است.

مقدمه 2: موجودیکه دارای روح خدایی است، پاک و طاهر است.

نتیجه : انسان، پاک و طاهر است.

مقدمه 2 قیاس شما (موجودی که دارای روح خدایی است "یا به تعبیر شما روحی که خدا مالک اوست"؛ پاک است) درست نیست. چون همه چیز ما از خداست. نه تنها روحمان. به عبارت دیگر خدا مالک همه چیز ماست. دلیلی نداره که خدا مالک هرچه که بود، ان چیز لزوما پاک باشد. (خود خدا نخواسته که پاک باشد وگرنه که فرشته می آفرید). بله این درسته که بگوییم که انسان ذاتا و فطرتا پاک بدنیا میاد. ولی این درست نیست که نتیجه بگیریم پس چیزی که در ذات پاکه ، دیگه ناپاک و نجس نمیشه. پس ما انسان ناپاک نداریم. چرا؟ چون ممکنه توبه کند و مثل رو اول پاک شود؛ خب حالا آمدیم توبه نکرد؟! پس تکلیف آیه (أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ) چه می شود؟!

و اینکه ما این روح رو متصف به پاکی ذاتی بدانیم نیازمند قید هست که خدا وقتی فرمود "نفخت فیه من روحی" این روح را مقید به پاکی نکرد. مثلا نفرمود: "نفخت فیه من روحی طیباً مطهرا" در حالیکه برای خدا کاری نداشت که انسان را بجای مسجود فرشتگان، موجودی پاک چون فرشتگان بیافریند.

خدا وقتی بخواهد می‌شود، وقتی نخواهد نه
گلی بازیچه طوفان غارتگر نخواهد شد
خدا وقتی بخواهد غیر ممکن می شود ممکن
ولی وقتی نخواهد واقعا دیگر نخواهد شد

در ادامه در تکمله بحث شما عرض میکنم، خدا هوای مخلوقاتش را دارد و زمینه های رشد و تربیتشان را فراهم می آورد و نسبت به پرورش و بالندگی آنها بی اعتنا نیست و نمی شود.

ارسطو (فیلسوف یونان باستان) عقیده داشت که خدا جهان را خلق کرد و به همه مخلوقات حیات داد و بعد آنها را رها کرد و کاری به کارشان نداشت؛ چون مقام خدا بالاتر از آنست که بخواهد وقت خودش را صرف موجودی کند که مقام نازلی دارد.

این نظر ارسطوست که عقل او برترین عقل های عالم است؛ معلم اول است؛ اسلام که آمد گفت خدا رب العالمین و مالک العالمین است.

بنابراین خدا نه تنها مالک روح انسان، بلکه مالک العالمین است. و هرچرا که برای رسیدن به مقصد و مقصود الهی نیازش باشد در اختیارش قرار می دهد ولو به ازمایش الهی که نمونه ای ایست از بستری سازی رشد و تعالی او و به دادن قدرت اختیار که وجود خویش را در مسیر لطافت بخش تربیت الهی قرار دهد و از فرش به عرش عروج کند. و یا از چنین انتخابی چشم بپوشد و از تربیت ربانی محروم شود و از عرش به فرش فرو آید و فرو دستی و فرومایگی را نصیب خود کند. 

موفق باشید.

تصویر Save me
نویسنده Save me در

ببخشید منظور شما این هست که قبل ارسطو کسی نمی‌دونست خدا رب العالمین؟!

پس اون همه پیامبر قبل ارسطو چی گفتن؟!

عقل کاملی هم وجود نداره کسی هم به اون درجه نرسیده پس خواهشا تمام انسان ها و زیر سایه ارسطو قرار ندین

تصویر "نمی دانم" چون سقراط
نویسنده "نمی دانم" چون سقراط در

نفرمایید خانم.خخخ

فلاسفه اسلامی ما، مثل ابن سینا و فارابی مشایی بودند یعنی پیرو ارسطو بودند. منتها اراء ارسطو رو با وحی نبی و اموزه های اسلامی تطبیق دادند و از منظر اسلام به شرح و تفصیل ارای منطقی و فلسفی او پرداختند.

ارسطو انقدر بزرگ بود که با وجودیکه از پیامبران الهی نبود، فلاسفه به او لقب پیامبر فلاسفه رو دادند.

ارسطو (384_322 پیش از میلاد) مقارن با پادشاهی اسکندر مقدونی و وزیر و 4 سال استاد او بود. که برخی بر این باورند که اسکندر مقدونی همان ذوالقرنین هست؛ نه کورش کبیر. گرچه در اینباره اختلاف نظرات زیادی هست.

ارسطو مقارن با اسکندری (اسکندر دوم) بود که در رویارویی با امپراطوری ایران، از ضعف داریوش سوم پادشاه هخامنشی بهره گرفت و سپاه ایران را شکست داد. شما دیگه حدس بزن که ارسطو مال چه زمانی بوده. ایشان از فلاسفه یونان باستان هست. کسی است که پیش از میلاد مسیح، فیلسوف بوده. 

ایشان در دوره ای زندگی میکرد که مردم آن خدایان متعددی داشتند و هر کدام را مبدا یک حقیقت در جهان می پنداشتند؛ الهه زئوس ، آپولون، آرتمیس... ایشان در این دوره که مردم تعداد خدایانشان به دهها مورد میرسید، وجود خدا را با برهان حرکت اثبات کرد که بی نظیر است.

و اما این سوالتون که فرمودند پیامبران قبل از ارسطو چه میگفته اند؟

پیامبر اکرم ص فرموده : إنّا مَعاشِرَ الأنبياءِ اُمِرنا أن نُكلِّمَ النّاسَ على قَدرِ عُقولِهِم : ما، جماعت پيامبران، فرمان داريم كه با مردم به فراخور فهم و خردهايشان سخن بگوييم.

پیامبران الهی مأمور بودند در سطح فهم و درک مردم زمان خود باهاشون صحبت کنند؛ نه بیشتر

امیدوارم ارسطو از جسارت من بگذرند؛ خانم! که ایشان را بد معرفی کردم.

موفق باشی عزیزم.

تصویر مسیح
نویسنده مسیح در

اگه روی سخن شما با بنده هست بسیار متشکرم خیلی عالی ودرست توضیح دادید بنده چون شمه فلسفی بالایی ندارم امیدوارم منظورتون رو درست متوجه شده باشه بله بنده تفکر التقاطی دارم و به همین دلیل گاهی مغالطه پیش میاد که تجمیع دو نظر مخالف یا متضاد رو باعث میشه.که بیشتر خودم وگاهی بقیه رو به به خطا میدازه.متشکرم

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

این سوال شما بستگی به این دارد که ما از چه زاویه‌ای به آن پاسخگویی کنیم. اگر از منظر دینی و آموزه‌های اسلامی نگاه کنیم بارها در آیات قرآن و روایات می‌خوانیم که انسان‌ها را به مومن و کافر،[1] پرهیزکار و منافق، حق و باطل، بهشت و جهنم، گناهکار و پاک[2] تقسیم بندی کرده است. به علاوه اگر از منظر رواشناختی و حتی جامعه شناختی هم به این مسئله بنگریم باز این تقسیم بندی وجود دارد؛ افراد سالم و ناسالم، افراد بهنجار و نابهنجار، شخصیت سالم و ناسالم و جامعه سالم و ناسالم، جامعه بهنجار و نابهنجار ... 

اما نکته بعدی این است که این تقسیم بندی‌های همگی ناظر به رفتار انسانهاست؛ به عبارتی وقتی فردی دچار خطا و گناه و رفتار نابهنجاری می‌شود، به چنین فردی گفته می‌شود که انسان هنجارشکن، گناهکار و ... این تعابیری که بکار برده می‌شود به خاطر رفتارهای بد و گناه آلود فرد است همچنانکه انسانی که از گناه و خطا و اشتباه خودداری می کند گفته می‌شود انسان پاک و سالمی است. اما یکی از آثار مثبت این تقسیم بندی ها این است که افراد همواره در مسیر سلامت و پاکی قدم بگذارند و اگر چنین تقسیم بندی وجود نداشت و اگر شاخص (انسان‌ها خوب و متعالی همچون پیامبران الهی و امامان معصوم) برای تشخیص خوبی از بدی، ایمان از کفر، پاکی از گناه وجود نداشت در آن صورت چه انگیزه‌ای باعث می‌شد که انسان به سمت خوبی، پاکی و سلامت و تعالی قدم بردارد!

اما نکته آخر اینکه خدای متعال باتوجه به نگاه رحمت آمیزی که به همه بندگانش دارد، بنابه حدیثی از پدر و مادر انسان هم بیشتر بندگانش (حتی اگر گناهکار باشد) را دوست می‌دارد، ولی در نگاه رحیمیت او، بندگاه صالح، مومن، پاک و باتقوای او در جایگاه بالاتری نسبت به سایر بندگانش قرار دارند و ارج و قرب بالاتری دارند. بنابراین تقسیم انسان پاک و ناپاک، مومن و کافر و ... همگی باتوجه به جایگاه و مقامی که در نزد خدای متعال بدست می‌آورند معنا پیدا می‌کند.

موفق باشید.

پی‌نوشت:
[1]. «مَثَلُ الْفَریقَینِ کالْاعْمی وَ الْاصَمِّ وَ الْبَصیرِ وَ السَّمیعِ هَلْ یسْتَوِیانِ مَثَلًا افَلا تَذَکرُونَ؛ حال این دو گروه (مؤمنان و کافران)، حال نابینا و کر و بینا و شنواست؛ آیا این دو، همانند یکدیگرند؟! آیا پند نمی گیرید؟!» [هود، 24]

«أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمینَ کَالْمُجْرِمینَ؛ آیا پس [انتظار دارید] مسلمانان [= تسلیم‌شدگان در برابر حقیقت] را همانند مجرمان قرار دهیم؟!» [قلم، 35]

«اللَّهُ وَلِی الَّذینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ الَی النُّورِ وَ الَّذینَ کفَرُوا اوْلِیائُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ الَی الظُّلُماتِ اولئِک اصْحابُ النَّارِ فیها خالِدُونَ؛ خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند؛ آنهارا از ظلمت ها به سوی نور بیرون می برد. [امّا] کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوت ها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمت ها بیرون می برند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.» [بقره، 257]

[2]. امام علی (ع) فرق گذاردن میان نیکوکاران و گناهکاران را چنان مهم می‌دانند که سیاست حکومت اسلامی را بر همین اساس ترسیم می‌کنند و خطاب به مالک اشتر می‌فرمایند: «و لا یکونن المحسن و المسیء عندک بمنزله سواء فانّ فی ذلک تزهیداً لا هل الاحسان فی الاحسان و تدریبا لااهل الاساءه علی الاساءه؛مبادا نیکوکار و بدکردار در نظرت برابر باشند، زیرا موجب کم شدن رغبت نیکوکار به نیکی است و بدکردار را به بدی وادار می‌کند.» [نهج‌البلاغه نامه ۵۳]

 «أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّار"ِ. آیا ما آنان را که ایمان آورده و به اعمال نیکو پرداختند مانند مردم (بی ایمان) مفسد در زمین قرار می‌دهیم؟ یا مردمان با تقوا و خداترس را مانند فاسقان بدکار قرار می‌دهیم (و مانند آنان جزا خواهیم داد).» [ص، 28]

تصویر "نمی دانم" چون سقراط
نویسنده "نمی دانم" چون سقراط در

ما در یک نگاه والا میگوییم خدا موجود بد و یا ناپاک نمی آفریند. از آن بالاتر فلاسفه می گویند: شر (بدی) از جانب خدا صادر نمی شود. در این نگاه والا، خلقت جهنم هم مصداقی از رحمت عام خداوند است. چراکه حقیقت جهنم آتش است و آتش انسان را از گناه دور می کند. در این نگاه همه خلقت سراسر رحمت است.

سعدی در کتاب بوستان حکایتی رو نقل می کند که پادشاهی با فرزندش شبانه به صحرا رفت و از تاج شاهزاده، نگین ریزی به زمین افتاد. شاهزاده دنبال نگین که می گشت پدرش به او گفت چون شب است و تاریک. هرچه پیدا کردی بردار. صبح که شد معلوم میشود کدام سنگ بوده کدام نگین تاج؟

ز تاج ملک زاده‌ای در مناخ
شبی لعلی افتاد در سنگلاخ
پدر گفتش اندر شب تیره رنگ
چه دانی که گوهر کدام است و سنگ؟
همه سنگها پاس دار ای پسر
که لعل از میانش نباشد به در
در اوباش، پاکان شوریده رنگ
همان جای تاریک و لعلند و سنگ 
....

سعدی میگه همونطوری که در شب، لعل و سنگ مشخص نیست. باطن انسانهای خوب و بد هم در دنیا مشخص نیست.
پس ای انسان! دقت داشته باش و حواست را جمع کن که به همه احترام بگذاری و به کسی بی مهری نکنی. چون معلوم نیست چه کسی واقعا خوب هست و چه کسی بد؟! خوب و بد روز قیامت مشخص میشود.

از طرفی ما این را می دانیم که میدان امتحان انسان ها، و بستر رشد و تعالی آنها، نیاز به جنود شیطانی دارد تا در کشاکش جنود شیطانی و جنود رحمانی، بشر استعداد خود را به یکی از دو طرف الهی یا شیطانی شکوفا کند. و از همین روست که خدا نفس اماره را آفرید و به شیطان نیز اجازه اغواگری داد.

و اینکه بگوییم انسان ناپاک و بد اصلا نداریم به این معنی که انسانی رو مجموعه ای از خوبها و بدون هر گونه گمراهی فرض کنیم؛ این معنا در انسان تحقق نمی یابد، بلکه این معنای فرشته است. و خداوند مجموعه فرشتگان را مستقل از انسان آفریده است. و انسان بودن و فرشته بودن دو امر متفاوت است.

خدا در قران می فرماید: "مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَىٰ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىٰ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ..." خداوند هرگز مؤمنان را بدین حال کنونی که برآنید وانگذارد تا آنکه (با آزمایش خود) بدسرشت را از پاک گوهر جدا کند. و خدا همه شما را از سرّ غیب آگاه نسازد...(توجه به الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ)

واگذارد مؤمنان را کی خدا؟
اندر آن چیزی که هستید از خطا
یعنی از شرک و نفاق و بد دلی
که شمائید اندر آن از جاهلی
تا که ننماید جدا بد را زخوب
هم نسازد دیده ورتان بر عیوب
تا شناسید آن هنرها را ز عیب
نیک و بد را بنگرید از چشم غیب

خدا در آیه دیگری از قرآن می فرماید که برخورد یکسانی با انسان خوب و بد هم ندارد:" أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّار"ِ. آیا ما آنان را که ایمان آورده و به اعمال نیکو پرداختند مانند مردم (بی ایمان) مفسد در زمین قرار می‌دهیم؟ یا مردمان با تقوا و خداترس را مانند فاسقان بدکار قرار می‌دهیم (و مانند آنان جزا خواهیم داد).

مطابق این آیات قضاوت و داوری کار خداست. او خود خدایی بهتر می داند که با پاک و ناپاک چه کند؟!
منتها ما اجازه هتک حرمت و پرده دری و رسوایی و قضاوت بندگان بد و ناپاک خدا را نداریم.

ولی اینکه بگوییم عاشق بندگان ناپاک خداییم؛ خلاف تولی و تبرایی است که در فروع دین ماست، خلاف ایه قرآن است که می فرماید انسان در قیامت باحسرت می گوید: 
يَا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا . لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا "
وای بر من، ای کاش که فلان (مرد کافر و رفیق فاسق) را دوست نمی‌گرفتم. رفيق من بعد از آن كه حقّ از طرف خدا براى من آمد، مرا گمراه ساخت. و شيطان هنگام اميد، انسان را رها مى‌كند.

هر کس که تولا و تبرا دارد
در واقعه‌ها نگاه بینا دارد

بنابراین بنده خوب و بد و پاک و ناپاک داریم. ولی ما به مقتضای تولی و تبری، نهایتا وظیفه امر به معروف و نهی از منکر داریم. و اتفاقا کمترین مرحله نهی از منکر انزجار و کراهت قلبی از انجام گناه توسط این اشخاص است. ولی اجازه بی احترامی به آنها و مسئولیت قضاوت و تجسس کردن در مورد آنها و رسواسازی و بی آبرو کردن آنها رو نداریم. 
_____ 
جهت مطالعه بیشتر که خدا برخورد یکسانی به بندگان خوب و بدش نداره رجوع کنید به این آیات فقط از جهت نمونه... (ایات بسیار زیادتر از اینهاست) 
سوره مطففین ایه 14 تا 17
ممتحنه 1
حدید 14
اعراف 179
نور 39
28 و 29 ابراهیم
12 فتح
10 آل عمران
165 تا 167 بقره
46 تا 50 مؤمنون
64 تا 68 احزاب

موفق و مزین باشید به نگاه حضرت حق. امین