مخالفت خانواده. چیکار کنم دل خانواده پسر رو بدست بیارم؟

12:44 - 1399/05/06

سلام من دختری 22 ساله هستم با پسری که 2 ماه از خودم کوچیک تره یسال هست که اشنا شدم و شدیدا به هم علاقه مندیم بعد از یکسال مخالفت شدید خانواده ها بالاخره راضی شدن که بیان خواستگاری و مادر ایشون دو جلسه من رو دیدن که خیلی بی میل و سر سنگین بودن و من از این موضوع خیلی ناراحت شدم و گله مند شدم و اون پسر هم این موضوع رو به خانوادش انتقال داد و گفت که ما به درد هم نمیخوریم و از نظر دو خانواده تموم شده است الان بعد از گذشت 2 هفته میخایم که درستش کنیم آیا شدنیه یا نه ؟و من باید چه کارهایی انجام بدم تا دل خانواده پسر رو بدست بیارم و اعتمادشون رو جلب کنم؟ 

-------------------------------------

کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/153593

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
12 + 1 =
*****
تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

اصلا برام شدنی نیست که فراموشش کنم فقط و فقط به خودکشی فکر میکنم دو هفته به زور نگهش داشتم و باالتماس ازش خواستم که بمونه تا درستش کنیم ولی وقتی خانوادش فهمیدن ک باز با هم حرف میزنیم بهش گفتن که خطت رو عوض کن و دیگه جوابش رو نده اونم تسلیم خواسته اونا شده با وجود اینکه دوسم داره ولی مشاوره هم رفتم میگه باید خودش بیاد تا باهاش حرف بزنم ولی راضی نمیشه نمیدونم باید چیکار کنم

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

ببخشید این رو میگم

منتها تابلو کردی که آویزون اون پسر هستی

و معمولا پسرها از چنین دخترهایی خوششون نمیاد

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

آویزونش نیستم اونم مثل منه اگه یه روز من نرم سراغش اون میاد با گریه و التماس فقط دوتامون داریم میسوزیم و نابود میشیم ولی نمیدونیم باید چیکار کنیم 

خواهش میکنم اگه کسی چنین تجربه ای داشته کمکم کنه واقعا داریم نابود میشیم

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام مجدد به شما کاربر محترم

علاقه و نگرانی شما رو درک می‌کنیم، ولی اگر واقعا طرفتون خواهان شماست باید در این زمینه تلاش کند. همانطور که در پست قبلی توضیح دادم، راههایی برای این کار وجود دارد که پیشنهاد دادیم. لذا بقیه اش به خود طرفتون برمی‌گردد که در این زمینه تلاش کند. 

بنابراین بهتره که رابطه تون رو قطع کنید و از طرف مقابل بخواهید که تکلیف شما رو مشخص کند. تا زمانی که با ایشون رابطه دارید، ایشون انگیزه کافی برای بدست آوردن شما رو نخواهد داشت؛ چرا که همواره شما در دسترس اون بودید. اما با قطع کردن رابطه (اگر همانطور که خودتون گفتید با گریه و التماس ایشون به سراغ شما می‌آید) ایشون تصور می کند که در حال از دست دادن شماست و در این زمان فرصت خوبی است که ازش بخواهید که اگر واقعا خواهان شماست خانواده اش رو راضی کند تا به صورت رسمی اقدام کند. در غیر اینصورت ادامه این مسیر تنها وابستگی و دلبستگی بین شما وایشون بیشتر خواهد شد ولی سرانجامی نخواهد داشت.

موفق باشید. 

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

درباره اختلاف سنی شما و اینکه باتوجه به بزرگتر بودن شما از آقاپسر این ازدواج درست هست یا نه، لازمه که به لینک ذیل مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/82217

نظر هریک از والدین دختر و پسر هم در این زمینه بسیار مهم است؛ چرا که ممکن است والدین با سخت گیری‌های خود منجر شوند که دختر و پسر نظرشان به تدریج نسبت به هم عوض شود. اگر پسر و دختری به شدت تحت نفوذ والدین خود ‌باشد، معمولا نمی‌تواند خارج از نظر آن‌ها، دست به چنین ازدواجی بزند. لذا شما نیازی نیست کاری بکنید، بلکه این مسئله مربوط به آقاپسر است. لذا اگر ایشون خواهان شما باشد باید تمام تلاشش رو بکند تا نظر خانواده اش رو برای این ازدواج جلب کند.

اما کاری که آقاپسر می‌تواند انجام دهد شامل: اول ایشان با یکی از والدینی که احساس راحتی صحبت کند. بعد از متقاعد کردن ایشان، از او بخواهد که والد دیگر رو هم متقاعد نماید. دوم درصورتی که این کار تاثیری نداشت، از یک واسطه خیرخواه که نفوذ کلام روی خانواده دارد استفاده کند. سوم استفاده از حساسیتهای خانواده برای متقاعد کردن انها مثلا ایشان باتوجه به شناختی که از خانواده دارد بررسی کند که به چیزهای حساس هستند و با رعایت مسائل مختلف از این حساسیتها برای همراهی آنها استفاده کند. مانند تهیه هدیه برای مادر یا کم حرف شدن یا کم خوری یا ... 

اما اگر ایشان تحت نفوذ خانواده اش باشد به گونه‌ای که نظر مستقلی نمی‌تواند از آنها داشته باشد در ان صورت، هیچ کاری نمی توان کرد و باید ایشون رو فراموش کنید.

درضمن اینکه اشاره کردید در روز خواستگاری مادر آقا با شما سرسنگین بود و شما از این بابت گله مند بودید باید عرض کنم که به نظر میاد در این زمینه شتابزده عمل کردید به خصوص اینکه این گله مندی خودتون رو به آقا پسر هم منتقل کردید و متاسفانه ایشان هم این مسئله رو به خانواده انتقال داده است. قطعا این روش احساس بدی رو در خانواده ایشون بوجود می آورد و روی نظر انها تاثیر منفی می تواند داشته باشد. از این رو به این نکته توجه داشته باشید که مبادا در برابر دیگران شتابزده عمل کنید بلکه آستانه تحمل و صبرتون رو بالا ببرید و این نکته رو هم یادآور شوم که از آقا بخواهید که از انتقال مباحت حساسیت برانگیز به خانواده اجتناب کند؛ چرا که اگر این روش بنا باشد تبدیل به یه عادت رفتاری در ایشان شود، قطعا در ادامه و حتی زندگی مشترک دچار مسائل و مشکلات عدیده‌ای خواهید شد.

موفق باشید.

تصویر ۶۶۵۳۳
نویسنده ۶۶۵۳۳ در

تا اونجا که میتونی سعی کن بهش برسی اگه خوبه

تصویر ازیتا
نویسنده ازیتا در

ببین هیچوقت بخاطر هیچ پسری غرورت رو نشکن .....حتی اگر عاشق باشی اگر بدون اون نتونی ..من خودم دیوونه وار عاشق پسرخالم بودم اونم منومیخواست وقتی خانوادش منونخاستن کنارکشیدم سخت بود برام مث یک.کابوس بود ولی غرورم.رو خراب نکردم چون اخرش حتی اگر زنش.میشدم ی روز اینومیکوبوندن توسرم ک خودت التماس میکردی...پس خانم باش و غرور داشته باش قسمت باش میش

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

اين قسمتش کاملا صحيحه:

چون اخرش حتی اگر زنش.میشدم ی روز اینومیکوبوندن توسرم ک خودت التماس میکردی

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

شما نبايد دل اونها رو بدست ياريد، اونها بايد دل شما ها را بدست بيارن

دور زمونه برعکس شده ها!!!

تصویر I d k
نویسنده I d k در

ایشون راست میگن. 

برای خودتون ارزش قائل باشید

 انشالله هرچی صلاحه اتفاق میوفته.