مشکل شوهرمه که بی فکره...نمی‌دونم چکار کنم...؟؟

10:52 - 1401/12/22

سلام علیکم

‌چند هفته ای میشه فکرم مشغول موضوعی شده.من طبقه بالا خونه پدرشوهرم زندگی میکنم .و تازه گی ها براش دَر درست کردم وقتی داشتن دَر درست میکردن من خونه بابام بودم و شوهرم قفل و کلید و داد دست مادرش.حالا مادرش کلید داره .و منم دوست ندارم .گاهی من تو خونم میاد راه‌پله و میشوره.چون وسواس تمیزی داره.و به همه میگه کثیف.و...
به شوهرم گفتم اما چون خیلی نجیبه متاسفانه برام کاری نکرد.یعنی ب مادرش گفت.مادرش دروغ گفت.گفت کلید دست من نیست...
هر روز که بیدار میشم روانم این موضوع توشه،  نکنه بیاد تو...حالم خراب شده دیگه.
برادرم گفت قفل و برات عوض میکنم.
اما میدونید چیه دلم میخواد بار کنم...و برم.
چون مدام تو زندگیمون دخالت می‌کنه..و شوهرم نمی‌فهمه این مسایل چقدر من و اذیت می‌کنه..چند سال بدون در بودم و اونا راحت و یواشکی میومدن بالا...
تا اینکه یک روز با خواهرش بحثم شد... خواهرش یک دختر عقده ای و خسوده و ب دیگران فحاشی می‌کنه و حمله...اون ب خانواده م توهین کرد...حالا باهاشون قطع ارتباط کردم.‌.اما شوهرم مسایل و نمی‌فهمه...
اگر کلید و نبرده بود می‌تونستم دیگه آروم باشم..اما مشکل اینه ک دخالت میکنند..شوهرم و زیاد درگیر خودشون میکنند...میدونید اونا باهام هر روز دعوا دارن و تا چیزی میشه زنگ می‌زنند ب شوهرم بیا دعوا شده...شوهر من مرد سرد و عصبیه....دوست ندارم درگیرشون بشه...شوهرم مرد استرسیه ..آب و تا آخر باز می‌کنه و حمام می‌کنه...عجول هم هست...مثلا میریم بازار نمیتونه صبر کنه تا ماهم آماده بشیم...بخاطر همین دخترم و استرسی کرده..دخترم ۴سالشه...
خودمم چون کم خونم و شوهرم بلد نیست بهم محبت کنه یه جورایی عصبانی میشم...

نمی‌دونم چه حکمتیه
هم تو خونه بابام بی محبتی دیدم هم یک شوهر گیرم اومد که مدلش اینجوریه
شب و روز کار میکنم تو خونه اما یک روز نگفته بهم خسته نباشید..‌.
دارم تو مجازی خیاطی یاد میگیرم اما اصلا تمرکز ندارم چون هم روانم و اینا اذیت کردن اما کم خونم و عصبی شدم ...

مشکل شوهرمه که بی فکره...نمی‌دونم چکار کنم...

تا حالا نگفته برو دکتر ...
چون بدهکاریم مدام می‌ترسه پول کم بیاریم..فقط حدود ۲۰تومن بدهکاریم...ببنید چقدر ذهنم درگیره...

مردم درباره مادرش میگن زن فزول و دخالتیه واقعا هم راست میگن...تا حالا هر همسایه و فامیلی از خودشون ک دیدم همین و گفته

مشکل اخلاقی رفتاری دارند
بدبختی شوهرم موتور ش و می‌زاره خونشون...تو رو خدا کمکم کنید من اهل بیت و دوست دارم اگر میشه بهم دعایی معرفی کنید شوهرم راضی بشه خونه رو بفروشیم و بریم....
روانم خسته است

 

----------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد:  https://btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/239985

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 4 =
*****
تصویر جبرئیل زاده

سلام
از اینکه مشکل خود را با ما در میان گذاشتید سپاسگزاریم‌.
متوجه نگرانی شما برای مشکل به وجود آمده هستیم. 
زندگی زناشویی هواره با مشکلاتی مواجه بوده است را نمی توانید پیدا کنید، که درگیر چالش‌های زندگی متاهلی نشده باشند. اما زوجین موفق کسانی هستند که بتوانند با یکدیگر در مشکلات به توافق و تفاهم برسند. یعنی بر سر یک راه حل مشترک توافق نظر پیدا کرده و رضایت نسبت به آن راه حل داشته باشند. سازگاری زوجین زمانی حاصل می شود که زن و شوهر یکدیگر را دوست داشته باشند و به خاطر همین علاقه‌ای که به یکدیگر دارند، به صورت منطقی و بدون هیجانات منفی مشکلات زندگی را حل کند. زندگی کردن نزد والدین همواره آسیب هایی را برای زوجین به همراه داشته است. به همین دلیل مشاوران توصیه می‌کنند که هیچ گاه همسران به این اتفاق راضی نشوند و کنار والدین خود زندگی نکنند. زیرا نگه داشتن مرزها و حریم ها در چنین شرایطی بسیار مشکل خواهد بود و به تبع آن مشکلات و چالش‌های جدی به وجود خواهد آورد. اکنون که نزد خانواده همسرتان زندگی می کنید، نیاز دارید که شرایط را مدیریت کنید، تا به آرامش در زندگی دست یابید.

در ادامه چند نکته عرض می‌کنیم و امیدواریم مفید واقع شود.

۱. به احتمالات مثبت نیز توجه کنید؛ افکار منفی که روزانه آنها را تجربه می کنید، ناشی از اتفاقات نیست. بلکه افکاری است که ساخته ذهن شماست. به عنوان مثال همین ماجرای کلید در، که فکر شما دائما درگیر آن است و برای اینکه فکر می کنید مادر همسرتان از آن  کلید دارد، عصبانی و نگران هستید، فقط یک احتمال است، که شما اتفاقات منفی بعد از آن را با ذهن تان می سازید. به این فکر کنید که همانطور که احتمال این وجود دارد که کلید دست مادر همسرتان باشد، احتمال دارد که راست گفته باشد و کلیدی نزد ایشان نباشد. همانطور که فکر می کنید، شاید مادر همسرتان در را باز کنند و وارد خانه شما شوند، به این احتمال هم فکر کنید که ممکن است ایشان بعد از گذاشتن این در، به خود اجازه ورود به منزل شما را ندهند. پس فقط احتمالات منفی را در نظر نگیرید. بلکه پیشنهاد می کنیم به احتمالات مثبت تمرکز کنید، تا آرامش بیشتری را تجربه نمایید. افکار منفی موجب خواهد شد کارهای روزانه شما مختل شده و نتوانید آرامش را در زندگی به عنوان زن در خانه ایجاد کنید. آرامش خانواده زن است و باید شما این وظیفه مهم را به خوبی انجام دهید. اگر شما ناآرام باشید، همسرتان نیز آرامش نخواهد داشت و در رابطه شما و همسرتان نیز مشکل ایجاد خواهد شد.

۲. محبت را به همسرتان یاد دهید؛ گفته بودید که شما در کودکی از خانواده خود محبت ندیده اید و شاید نتوانید خودتان نیز به دیگران به خوبی محبت کنید. محبت یک مهارت است که باید آن را یاد بگیرید. باید هر حس مثبتی که نسبت به همسر خود دارید به ایشان بروز دهید. وقتی شما در ابراز محبت و احساسات برای همسرتان به خوبی عمل کنید، ایشان نیز از رفتارهای شما الگو خواهد گرفت و محبت دو جانبه اتفاق خواهد افتاد. فقط این رفتار سازی در همسرتان نیاز به زمان دارد. وقتی شما حداقل سه ماه این رفتار محبت آمیز را و ابراز عشق به همسرتان داشته باشید، همسر شما نیز یاد خواهد گرفت که احساسات و علایقش را به شما ابراز نماید. همچنین پیشنهاد می کنیم از همسر خود بخواهید که به شما ابراز علاقه کند، حتی وقتی دوست دارید که کلمه "دوستت دارم" را از زبان ایشان بشنوید، از ایشان بخواهید که الان به شما بگوید "دوستت دارم" شما با این دو کلمه آرامش پیدا خواهید کرد و از لحاظ عاطفی نیز تامین خواهد شد. شاید در ابتدای شروع تغییر نیاز به این باشد که به همسر خود این رفتارها را آموزش بدهید. اما وقتی این رفتار ها تبدیل به عادت شد دیگر نیازی به آموزش نیست و این مسئله به خوبی پیش خواهد رفت.

۳. برای مشکل کم خونی نزد پزشک بروید؛ کم خونی یکی از مواردی است که موجب ایجاد افسردگی و اضطراب در فرد می شود. گاهی بعضی نگرانی ها که از شدت موضوع بیشتر هستند، دلیل جسمانی دارند و ممکن است این علائم نگرانی شما که بیش از اندازه است نیز، برگرفته از همین کم خونی و یا کمبود ویتامین ها در بدن تان باشد. پیشنهاد میکنیم نزد پزشک بروید و برای کم خونی خود دارو دریافت کنید، چه بسا با مصرف داروها تمام این حالت های ناراحت کننده و فکر های آزار دهنده کاهش یافته و شما بتوانید به آرامش برسید.

 

۴. در مورد جابجایی خانه با همسرتان به صورت جدی صحبت کنید؛ قطعاً تاکنون درباره جابجایی خانه و جدا شدن از خانواده همسرتان با ایشان صحبت کرده اید. مقاومت همسر شما برای جدا شدن امری طبیعی است. اما نوع ابراز شما برای جدا شدن از خانواده ایشان باید به شکلی باشد که موجب احساس ضعف در همسرتان نشود و در عین حال ایشان را به این کار ترغیب کند. شما باید ابتدا به همسر خود بگویید که ایشان را درک میکنید که دوست دارند نزد خانواده خود باقی بمانند، و اجاره خانه برای ایشان بسیار سخت است. بگویید می دانید که شما را دوست دارد و برای آرامش شما در تلاش است، اما آنچه شما را نگران و ناراحت کرده مسائلی است که ممکن است در آینده در تربیت فرزندان تان نیز تاثیرات منفی بگذارد‌ خواسته خود را محکم اما با آرامش مطرح کنید. جدیت داشته باشید، اما عصبانی نشوید. مهربان باشید و در هنگام گفتگو دست های همسرتان را در دستتان بگیرید و بگویید که در کنارش هرجا که باشید احساس خوشبختی می کنید، اما جدا شدن از خانواده ایشان برای شما اولویت است و موجب آرامش بیشتر شما در زندگی خواهد شد.

امیدواریم که مطالب گفته شده، شما را در حل مشکل به‌ وجود آمده یاری کند.
اگر در مورد مطالب گفته شده سوالی برایتان پیش آمد، خوشحال می‌شویم با ما مطرح کنید.
بهترین‌ها را برای شما آرزو داریم.

تصویر دریافت سوالات

سلام
می خواستم بدونم عجول بودن و زود رنجی و یکم خجالتی بودنم دوست و رفیق نداشتنم.اظهار نظر نکردن.تو جمع اون طور که باید خودم نیستم.ریشه در چی داره و چطور درست میشم.؟با شوهرم بحث می‌کنم.شما میگید شوهر باید آماده پذیرش باشه یا سر لج نیفته..اینا راه کارند.اما منی ک یاد نگرفتم حال خودم و درست و حسابی بیان کنم ک شوهرم درکم کنه.بجاش اگر درکم نکرد ازش تنفر پیدا میکنم مدام فحشش میدم چون بهم بی محلی می‌کنه.
رفتارام منشأ چی داره؟
یادمه مجرد بودم همش باشگاه بودم حال روحیم خوب بود.الان ازدواج کردم بخاطر بچه داری محدود شدم کسی و ندارم بچه م پیشش بزارم یا طولل می‌کشه پولی دستم بیاد برم کلاسی اسم بنویسم...
چکار کنم آروم باشم و انتظارم از شوهرم بیاد پایین؟مدام ازش انتظار خوش رفتاری دارم.درحالی ک هیچ وقت بلد نبود یا نخواسته من و آروم کنه چون سرد مزاج و عصبیه و خواب خیلی براش مهمه..خود خواهه...
بزور ک نمیخام دوستم داشته باشه.ولی تا خودم آروم نباشم ک نمیتونم شوهرم و رام کنم.درسته؟
وقتی بچه بودم،مادرم، من با خواهرم ،خیلی مقایسه میکرد.مادرم وقتی با پدرم دعوا می‌کرد از من بی دلیل تنفر پیدا می‌کرد بهم میگفت تف به روت تو هم شبیه بابا تی عین خودش فلانی بهمانی...حالا خواهر کوچیکم و خیلی دوست داشت چون شبیه خودش بود ..همین باعث دوری من از مادرم شد و خدا می‌دونه چ کار هایی تو مجردی کردم ک الان بهشون فکر میکنم میگم مقصر ماذرمه..چون اصلا ارتباط نداره با من.وقتی میریم پیشش مدام سرش تو تلوزیونه.الان پیر شده ولی فرق نکرده..هیچ گفت و گویی بین ما نیست...حتی سر بزنم بهش هم فرقی نداره.چندین بار تو جمع بمن گفت بلد نیستی حرف بزنی.
در حالی که خالم اینطور نیست ب بچه هاش بها میده ..و پیشرفت و صمیمیت بین بچه ها و مادر موج میزند و شاد هستند..مادرم از پدرم تنفر داشت و مدام فحش و نفرین.
ببینید من اهل نماز و روزه و قرانم.اما شوهرم نه.
هیچ وقت نمیخام درین مورد بهش چیزی بگم.‌رو خوبی هاش زوم میکنم
اما بهم بگید چکار کنم؟ شوهر داری بلد نیستم.منظورم رفتاره.چیزای دیگه رو بلدم.شوهرم کم حرف بی توجه بمن.مدام بهش میگم خرید کن حتما غری میزنه.سخته برام سکوت کنم..شما گفتید تایید سکوت یا بحث و عوض کردن راه حله یا در زمان پذیرش مرد حرف و پیش بکشید و بحث کردن ممنوعه.اما من چون مدام شوهرم بی خیال و بی محلی می‌کنه و لجم و درمیاره هی یواشکی نفرینش میکنم...
حقیقت خوشم از خودم رفتارام نمیاد...
یک مورد دیگه ما بالا و خانواده همسرم پایین زندگی میکنند.
من باهاشون رفت و آمد ندارم اما شوهرم و دخترم چون کوچیکه رفت و آمد داره.
من ازشون اصلا خوشم نمیاد.چون اهل غیبت بی ادب فحاشی تهتمت هستند و احترام خودشون و نگه نمی دارند و مدام بهم فحش ناموسی می‌دهند.بفرماییذ چطور ب شوهرم بفهمونم ک نمیخام ارتباطی باهاشون داشته باشم چون اینجور آرامش دارم ...

لطفا راهنمایی بفرمایید....

تصویر جبرئیل زاده

سلام

امیدواریم که حالتان خوب باشد‌. قطعاً خیلی از مشکلات درونی هر فردی، مربوط به دوران کودکی او و رفتار والدین با او می باشد. در ادامه در پاسخ به سوال شما چند نکته عرض میکنیم.

۱. خودتان را دوست بدارید؛ تمام مواردی که در ابتدای پیام خود گفتید، نشأت گرفته از این است که شما خودتان را دوست ندارید. شما باید خودتان را دوست داشته باشید و نگران خودتان باشید و سعی کنید از بودن در کنار خودتان لذت ببرید. وقتی شما احساس خوبی نسبت به خود نداشته باشید، نمی توانید دوستانی پیدا کنید و یا رفتار خوبی با اطرافیان داشته باشید. زیرا دائماً یک جنگ درونی دارید که خودتان با خودتان در حال جنگ است. شما باید خودتان را پیدا کنید. استعداد های خود را بشناسید و سعی کنید در مسیر درست قدم بردارید. هر انسانی خوبی هایی دارید و این خوبی ها شما را از سایر افراد متمایز می‌کند. خوبی های خود را رشد دهید و از خودتان انتظار خوب بودن داشته باشید. خوب بودن شما با افراد دیگر موجب خواهد شد حال خوبی را نیز تجربه کنید.

 

۲.درک متقابل داشته باشید؛ دلیل اینکه نمی توانید با همسرتان ارتباط خوبی برقرار کنید، این است که درک متقابل ندارید. شما باید خودتان را گاهی جای همسرتان بگذارید. با کفش‌های او راه بروید تا بتواند او را درک کنید، احساس او را بفهمید و سعی کنید گاهی به جای او فکر کنید. اگر زوجین از یکدیگر درک متقابل داشته باشند و یکدیگر را درک کنند مشکلات زندگی آنها به میزان زیادی کاهش خواهد یافت. اگر همسر شما این درک متقابل را ندارد، با گذشت زمان و تاثیرگذاری رفتار شما بر روی ایشان این رفتار را نیز یاد خواهد گرفت.

 

۳.از شرایط کنونی لذت ببرید؛ یکی از راه هایی که به شما کمک می کند احساس خوبی داشته باشید و شاد باشید، این است که حالِ خوبتان را موکول به برخی از دستاوردها و یا مسائل نکنید. شما باید اکنون حال خوبی داشته باشید. در همین شرایطی که دارید و با زندگی کنونی خود احساس لذت کنید. همین فرزندی را که خداوند به شما عطا نموده است، بسیاری از افراد هستند که در آرزوی یک لحظه در آغوش کشیدن فرزندشان هستند و چنین داشته ای را از خداوند می خواهند. داشته هایی که اکنون در زندگی دارید و به آن‌ها بی توجه هستید، آرزوی خیلی از افراد است. پس قدر آنها را بدانید و سعی کنید با همین داشته های زندگی لذت ببرید.

 

۴.اگر رفتار خوب میخواهید انتظارتان را پایین بیاورید؛ اگر از اگر از همسرتان رفتار خوب می خواهید، انتظارتان را از ایشان پایین بیاورید. به اندازه دانایی ها و توانایی های او انتظار داشته باشید و بدانید انتظار بیش از حد توان همسرتان موجب رنجش شما خواهد شد. اما اگر به میزانی که ایشان توانایی دارد، انتظار داشته باشید، احساس بهتری نسبت به همسرتان خواهید داشت. انتظار بیش از حد توان همسرتان از ایشان، موجب خواهد شد که به دستاوردهای مورد نظر نرسید و از این جهت رنج بکشید. اما اگر انتظارتان را از همسرتان پایین‌تر بیاورید، رنج کمتری را نیز تجربه خواهید کرد. اما در عین حال تلاش کنید رفتار خود را تغییر دهید. زیرا هر عملی عکس العملی دارد و با تغییر مثبت رفتار شما، همسرتان نیز به صورت مثبت تغییر خواهد کرد.

 

۵. همسرتان شما را دوست دارد اما راه ابراز آن را بلد نیست؛ همانطور که از همسرتان و رفتارهای ایشان گفتید، میتوان متوجه شد که همسرتان به شما علاقه مند است و این علاقه همسرتان به شما موجب شده است تا در کنارتان بماند و زندگی را ادامه دهد. پس فکر نکنید که ایشان به شما علاقه ای ندارد. بلکه نوع ابراز علاقه را نمی داند، و متاسفانه تلاشی برای ابراز علاقه به شما نکرده است. سعی کنید با ابراز علاقه به همسرتان و گفتن کلمات و رفتار های محبت آمیز و با چاشنی صبر و تحمل، این رفتار را به همسرتان بیاموزید.

 

۶. افرادی که از آنها گفتید که نمیخواهی  با آنها ارتباط داشته باشید، خانواده همسر شما هستند و شما نمی توانید به دلیل اینکه رفتارهای نامناسبی دارند، رفت و آمد خود را با آنها قطع کنید. زیرا این گونه همسرتان را نیز از دست خواهید داد، و ذهنیت بدی نسبت به خود در ذهن همسرتان به وجود خواهید آورد.

 

۷. در مورد مادرتان نیز باید بگویم قبول داریم که رنج های زیادی از جانب ایشان نصیب شما شده است. اما یادتان باشد که او یک مادر است و هر رفتاری که داشته باشد، شما باید احترام او را نگه دارید و مطمئن باشید به خاطر نگه داشتن همین احترام، خداوند برکات زیادی را به زندگی شما جاری خواهد کرد. رنج هایی که نصیب شما شده موجب تولید رفتارهایی شده است. سعی کنید بدون اینکه یادآوری کنید و به خودتان رنج بیشتری را بدهید، فراموش کنید و بدانید هدف مادرتان از آن رفتارها آزار شما نبوده است، بلکه او نیز رفتارهایی را در طی زندگی آموخته است و آنها را به شما انتقال داده است. پس بدانید شما نباید ادامه دهنده رفتارهای منفی مادرتان باشید و این رفتارها را به همسر و فرزندتان انتقال دهید.