من کلی خواستگار دارم اما پدرم مادرم راه نمیدن

16:22 - 1399/10/24

سلام من کلی خواستگار دارم اما پدرم مادرم راه نمیدن به تازگی متوجه شدم مادرم اهمیت به خواستگارا نمیده و بدون نظر خواستم از من رد می‌کنه آیا من آدم نیستم؟ آیا من احساسات ندارم؟ تاکی بشینم و نگاه کنم تا همه رو ردکنن؟ میدونم الان میگین خوب باهاشون صحبت کنید یا بگید یه کسی که مورد اعتماده باهاشون صحبت کنه، بله اینا رو انجام دادم فایده نداشته
-------------------------------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/157563

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
17 + 1 =
*****
تصویر "نمی دانم" چون سقراط
نویسنده "نمی دانم" چون سقراط در

پدر و مادرها بهترین _ ترینها رو برای بچه هاشون میخواهند. منتها پدر و مادرها مثل همه آدمهای دیگه اشتباه می کنند، افسوس میخورند، پشیمان میشند، ... شاید بدترین ضربه ها رو هم به بچه هاشون بزنند؛ ولی ... .

ولی من بشخصه زندگی بهم آموخت هیچ کس ارزش شکستن دل و اشک چشم پدرم رو نداره. زندگی به من آموخت تنها قاضی و واسطه ای که میتونه دل پدرم رو بدست بیاره فقط و فقط خودم هستم. 

هیچ شورای حل اختلافی نمیتونه به اختلاف ما پایان بده، جز خودم. 

کاش پدرم در کنار همه اون افرادی که با من از زمین تا اسمون اختلاف سلیقه و عقیده دارند؛ بود. فقط می بود. کاش نفسش توی خونه من رفت و امد داشت فقط میشد که مراوده ای باشه. بقول دوست عزیزم "کاربر ناشناس" هیچ مردی جای خالی پدر رو پر نمی کنه. هیچ مردی... هیچ مردی!

داد معشوقه‌ به‌ عاشق‌ پیغام‌
که‌ کُند مادرِ تو با من‌ جنگ

هر کُجا بیندم‌ از دور کُند
چهره‌ پر چین‌ و جبین‌ پُر آژنگ

با نگاهِ غضب‌ آلود زند
بر دلِ نازکِ‌ من‌ تیرِ‌ خدنگ

مادرِ سنگ‌دلت‌ تا زنده‌ست‌
شهد در کامِ من‌ و توست‌ شَرنگ

نشوم‌ یکدل‌ و یکرنگ‌ تو را
تا نسازی‌ دلِ او از خون‌ رنگ

گر تو خواهی‌ به‌ وصالم‌ برسی‌
باید این‌ ساعت‌ بی‌خوف و درنگ

رَوی‌ و سینۀ تنگش‌ بدری‌
دل‌ برون‌ آری‌ از آن‌ سینۀ‌ تنگ

گرم‌ و خونین‌ به‌ منش‌ باز آری‌
تا بَرد ز آینۀ‌ قلبم‌ زنگ

عاشقِ بی‌خرد ناهنجار
نه،‌ بل‌ آن‌ فاسقِ بی‌عصمت‌ و ننگ

حُرمتِ مادری‌ از یاد ببُرد
خیره‌ از باده‌ و دیوانه‌ ز بنگ

رفت‌ و مادر را افکند به‌ خاک‌
سینه‌ بدرید و دل‌ آورد به‌ چنگ

قصدِ سرمنزلِ‌ معشوق‌ نمود
دلِ مادر به‌ کفش‌ چون‌ نارنگ

از قضا خورد دمِ در به‌ زمین‌
و اندکی‌ سُوده‌ شد او را آرنگ

وان‌ دل‌ گرم‌ که‌ جان‌ داشت‌ هنوز
اوفتاد از کف‌ آن‌ بی‌فرهنگ

از زمین‌ باز چو برخاست‌ نمود
پی‌ برداشتن‌ آن‌ آهنگ

دید کز آن‌ دل‌ آغشته‌ به‌ خون‌
آید آهسته‌ برون‌ این‌ آهنگ:

«آه‌ دست‌ پسرم‌ یافت‌ خراش‌
آه‌ پای‌ پسرم‌ خورد به‌ سنگ»

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

حال روحی تون رو درک می کنم، ولی باید علت رو بررسی کنید که چرا که والدینتون خواستگارها را رد می کنند؟ آیا درباره این موضوع باهاشون صحبت کردید؟ شاید فکر می کنند که ازدواج برای شما زود هست. بعضی از خانواده ها نسبت به آمدن خواستگار دچار استرس و اضطراب می شوند و اولین کارشان رد کردن خواستگار است. گاهی به خاطر عدم شناخت از خواستگار و فرد معرفی کننده دست به مخالفت می زنند. ... خلاصه دلایل مختلفی را می توان دراین زمینه برشمرد.

در هرصورت باید با مادرتون در این زمینه صحبت کنید متوجه بشید که دقیقا علت چیه؟ اگر جواب درست و حسابی ازشون نگرفتید و شما را پس می زنند، در آن صورت ضمن رعایت ادب و احترام سعی کنید روی نقاط حساس والدینتون دست بگذارید؛ مثلا اگر مادرتون روی غذا خوردن شما حساسیت دارد، یه مدتی وانمود کنید که غذا نمی خورید یا مثلا خودتون رو مدتی ناراحت نشان بدهید تا بالاخره پدر یا مادرتان در این زمینه جویای حال شما شود. سپس درباره این موضوع باهاشون صحبت کنید تا علت رو جویا شوید. بعد از اینکه علت رو فهمیدید، اگر به این نتیجه رسیدید که مخالفتشان واقعا غیرمنطقی است، سعی کنید در کمال ادب و احترام نظر واقعی خودتون رو بگویید. این کار شما باعث می شود که مادرتان به فکر فرو رود و در آینده از رد کردن خواستگارانتان محتاط باشد و بیخودی جواب منفی ندهد. گرچه ممکن است در ظاهر آنچه را که شما انتظار دارید را در رفتار مادرتان مشاهده نکنید، ولی شک نکنید که در درون اون تاثیر گذاشتید و ایشون به عنوان مادر به حرفهای شما فکر خواهد کرد ولو نشان ندهد که با حرفهای شما موافق است. درضمن به خدای متعال هم توکل کنید تا در این زمینه حرفهای شما روی والدینتان تاثیر لازم را داشته باشد.

جهت مطالعه بیشتر در این زمینه می توانید به لینک ذیل مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/48450

موفق باشید. 

تصویر حرف دل
نویسنده حرف دل در

فقط دعا می کنم خدا نگذره از والدینی که در ازدواج فرزندان خود بدون دلیل یا با دلایل غیر منطقی کوتاهی می کنند.

من بعضی وقتا نتیجه می گیرم هرگز ازدواج نکنم یا اگر روز مرگ والدینم خواستگار بیاد عروسی بگیرم چون زنده ی اونا مانع ازدواجم شد نمیخوام مرگشون هم مانع ازدواجم بشه...