میخوام انسان بشم ولی نمیزارن!

20:29 - 1399/06/26

این زندگی نامه یک مجرم مسلح است از مشاورین سایت رهرو ولایت میخوام اینو با دقت بخونن.سلام من یک لات هستم که وقتی 10سالم بود پدرومادرم منو به یک زن بی رحم که بچه هارو مجبور به کار و جیب بری میکرد به قیمت500هزار تومن فروختن و من تو خیابون ها گل میفروختم و شیشه ماشین پاک میکردم و گاهی وقت ها دزدی و اونو به مافوقمون یعنی اون زن منحوص میدادم و اونم در ازاش بهمون جای خواب میداد و برامون گتاب و دفتر میخرید تا درس بخونیم البته نه تو مدرسه ها پسرش دیپلم ردی بود به ما درس میداد.ملجرا اینه که من بزرگ شدم و الان گنده لات و سردسته ارازل و اوباش یک شهرستان در غرب کشور شدم و کارم جمع آوری مالیات از دزد ها و مواد فروش های این شهر بود یعنی یه جورایی خودم پادشاه اینا بودم و همه واسه من کر میکردن خودمم که همیشه یک قهوه خونه دار رو اذیت میکردم و تو قهوه خونش میرفتم و میخوردم و میریختم بهم پولم نمیدادم یعنی اینجا کسی جرعت نداره تو چشم من نگاه کنه چون حتی پلیس هام اسم منو میشنون میلرزن در کتک زدن آدمها رودست نداشتم و بشدت بی رحم بودم و بعضی وقت ها با چندتا از نوچه هام میرفتیم اماکن تفریحی و از دخترهای قرتی و سگ باز باج میگرفتیم و همین طور ماشین پسرای سوسول وهیز رو توقیف میکردیم و دارو ندارش رو بعنوان باج میگرفتیم اینم بگم من دزد بودم ارازل بودم مواد فروش بودم ولی هیچوقت دنبال ناموس مردم راه نیفتادم و نخواهم افتاد و اگرم از دخترای ولگرد باج میگرفتم فقط کیف پول و موبایل و جک و جونور هاشونو نه روشون دست بلند میکردم نه داد میزدم فقط کافیه یبار تو چشماشون زل بزنم اونوقت خودشونو خیس میکردن اما پسرای قرای رو تا دلتون بخواد کتک میزدم.یک روز رفتم جلوی پارک دانشگاه آزاد اینجا و منتظر موندم که دخترای سگ باز بیان بیرون و فقط دنبال اونا بودم که پولدارن از فقرا برای ما نونی در نمیاد به خشکی شانس اصلا انگاری دانشگاه تعطیل بود هیچکی نیومد بیرون دیدم یه دختر که چادر سیاه رنگی سرش بود از دور اومد و از دانشگاه خارج شد دیدم که نه این از ما بدبخت تره و گفتم بیخیال بابا این معلومه آس وپاسه ولی دلمو زدم بدریا و گفتم بزار برم حداقل یه موبایل داره لااقل یه 20تومن تو کیفش هست رفتم جلو شو گرفتم و از پشت سر گفتم هوی خانم وایسا کیفتو و موبایلتو رد کن بیاد و شوکر و چاقو هم در آوردم که بترسونمش وقتی برگشت دیدم خانم نبود یه پری بود مثل پنجه آفتاب و تا حالا آدم به این قشنگی ندیده بودم من با 2متر قد و 100کیلو وزن با بدنی پر از جای چاقو و خالکوبی صدام مثل بچه ها لرزید و با چشمای کج و کولم تو چشمای قشنگش نگاه کردم و با بغض گفتم کیفتو رد کن وگرنه میکشمت دیدم یه سیلی که مثل باد خنک بود اومد زیر گوشم باورتون میشه منی که گردن کلفت ها جرعت زل زدن تو چشمم رو نداشتن الان یک شیر دختر داره میزنه تو گوشم و از هیکل و شهرتم نمیترسه چارپنچ بارم با کیفش کوبید رو سرم که من چیزی متوجه نشدم.15سال زندگی با عذاب وجدان و جرم و جنایت با دیدن یک خانم به پایان رسید دنبالش راه افتادم و آدرس خونشونو پیدا کردم بعد رفتم لباس خوشکل خریدم و با گل رفتم ازش معذرت خواهی کردم که بازم زد تو گوشم وقتی برگشتم خونه خونه که چه عرض کنم ولگرد خونه یهو دست و پام لرزید و از خدا ترسیدم بخاطر این همه جرم و جنایت و ظلمی که به مردم کرده بودم الان دارم مثل دختربچه ها اشک میریزم و اینارو مینویسم یهو به خودم اومدم گفتم چرا منم مثل آدم نباشم تا کی این زندگی نکبت بار رو ادامه بدم چرا منم یه همسر مهربون نداشته باشم چرا بجای ظلم به مردم بهشون خوبی نکنم همون لحظه صورتم رو شستم و روبه مسجد وایسادم چون منو مسجد راه نمیدادن و توبه کردم و رفتم کلانتری تسلیم شدم و آمار تما دزد ها و قاچاقچی هارو دادم به پلیس اونام منو انداختن بازداشتگاه دیدن که زندانی هارو کتک میزنم فرستادنم انفرادی و فرداشم مستقیم بردنم زندان البته قبلا هم تشریف برده بودم زندان و سابقه هم زیاد دارم.چون کمک پلیس کردم و با دستگیری من کل خلافکارا بهم ریختن و مثل ارتش بدون فرمانده فروپاشیده شدن چون من نبودم که روشون نظارت کنم.بعد یکسال خبر بگوش خیری رسید و منو آزاد کرد و توی کارخونش کارگر شدم و هستم و دیگه دزدی نمیکنم و تغییر مسیر دادم یعنی دزد بدنیا نیومدم دزدم کردن من تو بچگی قرآن میخوندم مدرسه میرفتم اصلا فکرشم نمیکردم که سر دسته ارازل بشم میخواستم برم خلبان بشم ولی الان خلبان ارازل شدم الان توبه کردم و اون موقع همش شبا تا صبح گریه میکردم و عذاب وجدان داشتم ولی هنوزم خلافکار ها اسمم رو میشنون یا مردم معمولی حتی لرزش میگیرن چون من خیلی حیوان عوضی بودم.برم سر اصل مطلب حالا که انسان شدم و عاشق هم شدم مثل شما آدمها بخاطر گذشتم و شهرت بدی که داشتم نمیتونم به اون دختر برسم و منم تازه فهمیدم نیاز عاطفی چیه و باعشقت زندگی کردن چه لذتی داره یه دختر فوق لیسانس زن گنده لات مشهور یک منطقه بشه!من حتی عکسمم تو اینترنت هست ولی اسممو نمیگم چون آبروم میره هرچند که آبرو ندارم.الان که میخوام با اون خانم ازدواج کنم به مشکل برخوردم و خانواده ندارم و پولدار هم نیستم آدم بدی هم بودم سابقه هم دارم قیافمم زشت نیست ولی ترسناکه و خانمها ازم میترسن اما برای اولین بار حس میکنم منم قلب دارم و میخوام کار حلال بکنم ازدواج کنم و بفهمم شادی یعنی چی میخوام منم عاشق زندگی کنم یک زندگی آبرومند با اون خانم بسازم دلم میخواد کار کنم و خرید کنم و مثل آدم حسابیا دم غروب زنم بیاد برام در رو باز کنه و با لبخندش خیتگی رو از من بگیره میخوام منم خونه داشته باشم تو خونم تلویزیون باشه چیزی که یک عمر آرزوشو داشتم و زنم غذاهای خوشمزه درست کنه و باهام درد ودل کنه باهام حرف بزنه و درکم کنه منو از تنهایی دربیاره میخوام بچه دار بشیم و یه دختر بیاریم و موهاشو شونه بزنم و یه پسر داشته باشیم و براش دوچرخه بخرم اینا آرزوهای منه و گره برآورده شدنش دست اول خدا بعد اون دختره که عاشقش هستم تورو خدا جون هرکس که دوسش دارید بگید من باید چیکار کنم خود رییس کارخونه میگه من و زنم بجای پدرومادر میاییم خواستگاری کارگرام که میگن ما تو عروسیت میرقصیم پسر رییس هم یک باغ داره با ویلای خالی توش که میگه برم اونجا نگهبانی بدم و همونجام زندگی کنم یه خورده پول هم پس انداز کردم البته نه با زورگیری و دعوا با کارگری اما مشکل اینه که اونا دخترشونو به من نمیدن و نمیزارن به آرزوهام برسم شرافتا راستش رو بگید بد کردم صداقت دارم و بهشون روراست میگم که من کیم البته اونا منو خودشون میشناسن هیچکس نیست اینجا که نام نحص منو ندونه لطفا سوال منم بدید به آقای دکتر تا رسیدگی کنه این سایت هم یکی از کارگرا بهم معرفی کرد واون برام موبایل خرید من بلدم بخونم و بنویسم ولی مدرک ندارم یعنی تا سوم ابتدایی مدرک دارم بقیش رو تو زیرزمین یاد گرفتم.خواهش میکنم به فکری بحال آرزوهای منم بکنید منم میخوام آدم بشم و ازدواج کنم.

-------------------------------------

کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/154166

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
9 + 7 =
*****
تصویر گل یاس 313
نویسنده گل یاس 313 در

سلام 

حتما رد مظالم هم بدید چون شما البته من اینطور فکر میکنم که نمی تونید از همه افراد حلالیت بگیرید بعضی هاشون و که نمیشناسید البته راجب حق مظالم یکم مطالعه کنید شرایط داره حیف هست واقعا حق الناس گردنتون بمونه خیلی مراقبت کنید خیلی خیلی چون مهمه در کتاب آن سوی مرگ و کتاب سه دقیقه در قیامت که در رابطه با افرادی است که مردن و زنده شدن هم خیلی تاکید شده روی این موضوع صرفا جهت مطالعه گفتم

 

اما راجب مشکل تون نظر بنده این هست که همه زندگی تون و به خانمی که دوست دارید بگید خیلی رک بگید که نیاز به کمک دارید( خدا خواست من توسط شما مسیر هدایت و پیش گرفتم و حالا درست نیست که شما به خاطر حرف دیگران به بنده جواب رد بدید حرف خودتون چی هست )...این مدلی بهشون بگید و ازشون بخواین به خاطر حرف دیگران به شما جواب رد ندن حرف خودشون و بگن نظر خودشون

شما مرد ترسویی نیستید با توجه به موقعیت گذشته تون  شجاع باشید و با خانم صادقانه صحبت کنید و کم نیارید ناامید نشید...اگر واقعا فکر می کنید این خانم کسی هست که میخواید... پس به نظرم با توکل به خدا صادقانه جلو برید اینطور هم که گفتید خانم مستقیم به شما نگفته نه ...این جای امید داره ...ولی به هر حال شدن یا نشدنش رو به خدا بسپارید ... ولی مهم صبر شماست نه خیلی گیر بدید نه خیلی کوتاه بیایید متعادل جلو برید

خداوند توبه کنندگان رو دوست داره حتما صبح ها زیارت عاشورا بخونید و رابطه تون و با آقا امام حسین علیه السلام قوی کنید آقا حر میخره نگرانم نباشید خیلی آدم های لات برگشتن مثل طیب... شاهرخ 

شما چند تا از این کتاب های افرادی که قبلا لات بودن و تغییر کردن تهیه کنید مثل کتاب طیب...کتاب شاهرخ حر انقلاب...به خانم بدید مطالعه کنند البته قبلش خودتون مطالعه کنید می تونید حرف هاتونم در یک نامه بنویسید با کتاب بهشون بدید... 

تو اینترنت بزنید سید ابراهیم کانال آیت الله حق شناس ایشونم قبلا لات بودن برگشتن الان نوکر امام حسین هستند خادم یک کانال حاجت روایی دوست داشتید میتونید تحقیق بیشتری با سرچ کنید

ولی اصلا ناراحت نباشید شما فقط به فکر توبه و ادای حق الناس باشید

شجاعتتون و تبریک میگم که برگشتید به مسیر درست امیدوارم انقدر رشد کنید تا دست بچه هایی مثل بچه های گذشته تون رو بگیرید

در ضمن به عنوان پیشنهاد گلزار شهدای شهرتونم زیاد برید ... 

یاعلی زیارت عاشورا یادتون نره

تصویر مصطفی راهی

با سلام و عرض تشکر از سوالی که در انجمن رهروان ولایت مطرح نموده اید.
از اینکه اینگونه تغییرات بزرگی را در خودتان به وجود آورده اید خدا را شکر می‌گوییم و برای شما از خداوند منان می خواهیم که هیچ وقت این حال خوش را از شما نگیرد و روز به روز بر این حال خوش و موفقیتهای در زندگی آینده تان بیفزاید.
شما نیاز به یک تلنگر داشته اید و همانطور که خودتان نیز می گویید در کودکی قرآن می خوانید و ... پیداست که باطن پاکی دارید و توبه شما و تلاش برای جبران حق الناسهایی که به گردنتان آمده خود نشانه این تغییرات است. باید خدا را بابت مسیری که پیدا کرده اید شکرگزار باشید و تحت هر شرایطی دست از آن بر ندارید.
اما اکنون به سراغ آن فردی که مد نظرتان هست برویم در این باره نکاتی را برای راهگشایی مساله شما تقدیم می‌کنیم.
1. در این دنیا یک حقیقت وجود دارد که باید به آن توجه داشت و آن را باور کرد تا به آسانی بتوانید از پستی ها و بلندی های زندگی عبور کنید و آن حقیقت این است که این دنیا با محدودیتهایی ساخته شده است که گاه همه چیزش بر وفق مراد ما پیش نمی رود.
2.سختی هایی که انسان در این دنیا با آن مواجه می شود غیر از آن بخشی که خودش باعث آن شده است، موجب می شود انسان درجه بالاتری پیدا کند و سزای خیر آن را حتما در آن دنیا خواهد دید.
3. در این دنیا ما مامور به انجام وظایف خود هستیم و وقتی وظایفمان را به درستی انجام دادیم حال هر نتیجه ای که به دست آمد حتی اگر خلاف میل ما باشد باز سر ما بالاست و می دانیم اجرمان ضایع نخواهد شد.
اما وظیفه شما چیست؟
به عقیده ما نخست حفظ همین حال خوش و اقدامات درست وظیفه اصلی شماست تا خدای ناکرده به حالت سابق بازنگردید. بعد از آن تلاش برای بهبود موقعیتتان و در نهایت خواستگاری رسمی از آن دختر البته به صورت حساب شده مثل اینکه واسطه مطمین و دارای نفوذی را برای صحبت با آن خانواده بفرستید و خودتان هیچگاه مستقیم وارد میدان نشوید. تضمینهای لازم را به آن خانواده بدهید و در آخر کار فراموش نکنید که گره کار به دستان خدا باز خواهد شد. بدانید که او شنوای بیناست و از هر کسی بهتر خیر شما را می‌خواهد. خودتان را به خدا بسپارید و صلاح کار خود را از او بخواهید که اگر او صلاح را در این وصلت ببیند از مسیرهایی که به ذهن شما نمی‌رسد کار شما را حل خواهد کرد.
شما حتما به صیقل دادن وجود خود نیازمند هستید ارتباطتان را با افراد خداترس بیشتر کنید و از کسانی که آگاهی کافی دارند کمک بگیرید تا مسیر پیش رویتان بهتر پیدا شود و خدا بهترین جبران کننده برای شماست.
ما نیز به نوبه خود برای شما دعا میکنیم تا خداوند گره از کار شما باز کند.
با تشکر ا صبر و حوصله شما

تصویر سوال کننده
نویسنده سوال کننده در

نه من دیگه به اون زندگی برنمیگردم و یک تارموی این زندگی رو با صدتای اون موقه عوض نمیکنم از این بابت خیالتون تخت بشه ولی الان چطوری یک زندگی جدید بسازم و خانواده تشکیل بدم مشکل اینه الان از وقتی که من کناره گیری کردم خلاف در سطح شهر کم شده و فقط یک مشت خورده فروش مواد و دزد ساده که اصلا به رسمیت شناخته نمیشن دارن کار میکنن باند اصلی دست من بود که متلاشی شد خداروشکر و الان همه دنبال کار سالم هستن.خود اون خانم هم اینو میدونه ولی نمیدونم چرا اینقدر بهم بدبینه و از زندگی بامن میترسه من شاید آدم بدی بودم ولی هیچوقت زنمو اذیت نمکنم یعنی اونقدری دل ندارم که به یک زن ظلم کنم شاید پولشونو گرفتم یا موبایلشونو گرفتم ولی کتک نزدم یا فحش ندادم.

تصویر مصطفی راهی

سلام مجدد خدمت شما کاربر محترم.
همانطور که شما حق انتخاب دارید و کسی نمی تواند شما را مجبور به کاری کند آن دختر و خانواده او نیز این حق را دارا می باشند پس با توجه به این مساله شما وظیفه دارید برای راغب کردن آن خانواده صرفا روشنگری و اطلاع رسانی کنید و اجازه بدهید در نهایت تصمیم آخر را آنها بگیرند.
برای اینکه آن خانواده را در جریان دقیق مسائل و خواسته خود قرار دهید شما به یک واسطه مطمئن امین و دارای نفوذ نیازمند هستید که او از جانب شما کاملا توجیه شده باشد و برای شما پا پیش بگذارد و تمام آنچه در دل شماست را صادقانه به آن خانواده منتقل کند و به عقیده ما این طبیعی است که به گفته خودتان وقتی شما خلاف کار اصلی یه منطقه بوده اید و با کنار کشیدنتان شیرازه خلافکارها به هم ریخته است پس برای آن خانم و خانواده اش نگرانی ایجاد میکند که شخصی که عمری در کار خلاف بوده است چطور یک شبه می تواند به آن اندازه تغییر کند که تمام حد نصابهای معیارهای یک خواستگار را داشته باشد.
با تشکر از صبر و حوصله شما

تصویر علیرضا2020
نویسنده علیرضا2020 در

گفتید در غرب هستید!؟چه جالب فکر کنم بدونم کی هستی،چندباری از نزدیکان که اینستاگرام دارن تعریفتو شنیدم اگر اشتباه نکنم تو همون ...سردسته کیف قاپ های...توشهر...باشی که تو فضای مجازی دربارت نوشته بودن فلانی عاشق شد!!!و توبه کرد.همون که شب با زیر دستاش تو جاده بروجرد جلوی راننده تریلی هارو میگرفت؟اسمتو فکر کنم بدونم ولی نمیگم چون خودتونم نگفتید.بگذریم فعلا میرم سر اصل مطلب و اونم اینه که از خودت شروع کن،یعنی چی؟یعنی خودت فراموش کن که چه گذشته ای داری،یا اینکه دیگه طوری رفتار نکن که انگار آره من همونم.شما احتمالا هنوز مثل اون موقع صحبت میکنید(لاتی حرف زدن)اول طرز بیانت رو درست کن بعد به اون خالکوبی هام فکر نکن و همون لباس خوشکل رو تنت کن و برو محل کار عشقت و اینقدر پاپیج شو تا کوتاه بیاد دخترا خیلی قلب نازی دارن! خیلی زود همدردت میشن برای همینه ما پسرا عاشقشون میشیم، چون جنس مخالفن و وقتی در کنارشون هستی حس تنهایی بهت دست نمیده!وقتی خیلی معصومانه و سمج بری جلو خودت نرم میشه.این گام اول.گام دوم اینه که نام نحص رو پاک کنی و شروع کنی به نام نیک ساختن و واقعا هم همون بشی.فمودین که الان بازاری ها دیگه ازتون متنفر نیستن و دوستون دارن خوب چرا مثل ارتش نمیرید جلوی دختره و باباش؟همون طور که قبلا یه گردان خلافکار داشتی الان یه گردان بزرگتر داشته باش.فعلا رو این دوتا کار کن تا من برم شام بخورم بعد میام باز واست میگم.

تصویر سوال کننده
نویسنده سوال کننده در

نه من اون کسی که شما گفتید نبودم شما اشتبا میکنید من جاده نبستم آدمهام بعضیاشون انجام میدادن اما من جلوی اتوبوس و کامیون نگرفتم.راهکار هاتون خوب بود تو فکر خودمم هست اینا باشه ممنونم ازتون اگر چیز دیگه ای به ذهنتون رسید بازن کمک کن دستت درد نکنه.

تصویر مصطفی راهی

با سلام. مطلب شما مشاهده شد و در نوبت پاسخگویی قرار گرفت

تصویر ازیتا
نویسنده ازیتا در

من مطمئنم اینده خوبی داری

شک نکن

زندگیت خیلی جالب بود....

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

من حسم اینه که یکی از کاربران سایت هستید و دوباره یه داستان ساختگی نوشتید. چون اولا قلمتون به سوم ابتدایی و ادمهای لات و الوات نمیخوره. در ثانی خیلی شبیه سریالهای تلویزیونه. که الان دیدم نظر من تنها نیست بقیه کاربران هم حس منو داشتند.

ولی جوابتون...  ازدواج یک قرداد دوطرفه و دوسویه است. یکطرف ازدواج همسرتون هست؛ و صرفنظر از اینکه اون خانم با شما احساس خوشبختی بکنه یا نه ؛ طرف دیگر ازدواج خودتونید که وقتی کفویت لازم رو با همسرتون نداشته باشید اون حس رضایت در شما بوجود نخواهد امد و دچار مشکل میشید. بنابراین در ازدواج احساس و عواطف باید با عقل و منطق توأمان تصمیم بگیره که موفقیت امیز باشه! 

موفق باشید!

تصویر سوال کننده
نویسنده سوال کننده در

نه من بلدم بخونم و بنویسم یکم کند هستم ولی میتونم چون تا کلاس3 مدرسه رفتم و بعد از اون هم پسر زنی که سرپرستمون بود بهمون سواد یاد میداد درضمن من زیاد تلویزیون نگاه نکردم و نمدونستم که شبیه فیلم هستم.دستت درد نکنه که راهنمای کردی.

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

ولش کنید این همیشه به همه گیر میده!همش به این و اون شک داره جوابشو ندید.

تصویر چنگیز پنگیز
نویسنده چنگیز پنگیز در

نه من چنین حسی ندارم

خخخخخخخ

تصویر محمد صادق 9
نویسنده محمد صادق 9 در

شاید این مقدمه ای باشد برای رسیدن به یک عشق واقعی و جاودانه دیگر!

تصویر فاطمه 68
نویسنده فاطمه 68 در

اینکه میخواهی تغییر مسیر زندگی بدی دمت گرم

منتها تو رو خدا آویزون این دختر نشو

شاید نامزد داره

شاید یکی دیگه رو دوست داره

شاید اصلا نخواد ازدواج کنه

حالا که داری خوب میشی تو رو خدا یه اشتباه دیگه مرتکب نشو

تصویر سوال کننده
نویسنده سوال کننده در

ولی من که آویزونش نشدم فقط میخوام باهاش ازدواج کنم تازه اونم درسته تحصیلش بالاست ولی تو مناطق فقیر شهر زندگی میکنن و پدرشم با وانت میوه میفروشه نمیگم که ایشون پایین هستن نه ولی آنچنان هم که شما میگید بالانیست تقریبا جزو طبقه پایین هست منتهی من چون جزو ارازل و اوباش بودم قبلا بخاطر این گفتم.

تصویر علیرضا2020
نویسنده علیرضا2020 در

سلام.ایول ایول خوشم اومد تا آخرین قطره خون ادامه بده و شاعر میگه اگر عشق نداری سفر شیرمرو!!!الان که عشق داری سفر شیر برو و تا آخرش بجنگ تو یک گنده لات بودی فراموش کردی که بازور چیزای زیادی بدست آوردی اینم بدست میاری فقط من اینجا باید یکم آموزشت بدم چطوری دل خود دختر رو بدست بیاری که اونم حله نترس برات مینویسم بخون برو انجام بده.

تصویر سوال کننده
نویسنده سوال کننده در

فدات چش مایی شما قرار بود کمکم کنید ولی الان خیلی وقته چیزی ننوشتید آیا راهکاری داری که بتونم دلشو بدست بیارم الان خیلی پیش رفتم و ازم متنفر نیست و چندشش نمیشه فقط میگه من میدونم شما چقدر منو دوست دارید و اینکه دیگه آدم سابق نیستید و بخاطر من عوض شدید ولی آخه یکم فکرش رو بکنید من یک پرستارم و خوب بین دوستان و همکارانم غروری دارم اگر بهم بگن برو با اون شوهر بی رحمت یا دزدت چیکارکنم.احساس میکنم شما یه راهکار خوب دارید اگر بگید ممنون میشم ازت.

تصویر ma.s
نویسنده ma.s در

سلام بر شما

داستان زندگی تون خیلی جالب بود، مثل فیلمها میمونه. بگذریم. خدا رو شاکر باشید که اون دختر خانم سر راهتون قرار گرفت، حتما از جانب خدا بوده. اما یه سوالی دارم ازتون، اگر دختری داشتید مثل اون دختر خانم، پسری با ویژگی های خودتون به خواستگاریش میومد شما چه جوابی بهش میدادید؟ 

نمیخوام دلتون رو بشکنم، اما در ازدواج عواطف و احساسات باید در کمترین حد خودش باشه. جدا از بحث گذشته تون، خودتون میگید تحصیلات تون کم هست و خب اختلاف طبقاتی زیادی با اون خانم دارید که خودش جای تامل داره.

بنظر من بگذارید چند صباحی بگذره، بعد خانمی رو پیدا کنید که سطح طبقاتی ایشون مثل شما باشه. شما رو بفهمه. باور کنید هر چقدر از نظر فرهنگی، تحصیلات، خانوادگی و اخلاقی به هم نزدیکتر باشید زندگی بهتری خواهید داشت.

براتون آرزوی بهترین سرنوشت رو دارم.

تصویر سوال کننده
نویسنده سوال کننده در

ولی من هنوز نرفتم خاستگاری فقط میگم یوقت بد نباشه ببینن من رفتم خاستگاری دخترشون آخه اون دختر پرستاره و برای خودش اسم و رسم نیکی داره یوقت من برم خاستگاریش زندگیش نابود نشه اینه مسئله.

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

زندگیتون اشکمو درآورد.

شما مگه نمیگین صاحب کارخونه با خانومش همراهتون میاد خدایی که اینارو سر راهتون قرار داده باقیشم حل میکنه. به شرطی که توبه شما واقعی باشه. از اهل بیت کمک بگیرین. بسپارین حضرت زهرا هرچی خیره ان شالله همون بشه.

تصویر سوال کننده
نویسنده سوال کننده در

اولین باره میبینم کسی منو درک میکنه و واسم ناراحته بله من هیچوقت حق انتخاب نداشتم و زمانه برام این نوع زندگی رو انتخاب کرد.باوجود ظلم هایی که به مردم کردم اما هیچوقت دلم خوش نبود و تا صبح خواب درست نداشتم همش عذاب وجدان آزارم میداد.اهل بیت صدای منو نمیشنون این همه آدم خوب هست چرا بیان به من گوش کنن.

تصویر ma.s
نویسنده ma.s در

این چه حرفیه، صدای منو نمیشنون یعنی چی! مگه خدا و اهل بیت مال قشر خاصی هستن. همینکه توبه کردید نصف راه و رفتید. باقی اش برنگشتن به راه قبلی هست.

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

فراموش کردم بگم شما خیلی هم سواد دارین اینو قلمتون میگه. 

تصویر سوال کننده
نویسنده سوال کننده در

یکی از سران سابق تراز اول ارازل اوباش کشور مگه قلم داره آخه یه خط که میخوام بنویسم یه ساعت طول میکشه این کجاش قلم خوبیه.بنده قبلا هم گفتم که من باجگیری و راهزنی و دزدی و زورگیری کردم ولی بقول اون زمان آب خیلی از بچه پررو هایی که دنبال ناموس مردم بودن رو گرفتم و هیچوقت هم چشمم دنبال زن و بچه مردم نبوده اون موقع خواهری نداشتم الانم نمیدونم دارم یا نه یا اینکه پدرومادرم زندن یا اصلا کجان و چیکار میکنن اما اگر من خواهری داشتم خیلی ازش محافظت میکردم و اونم میتونست کمکم کنه تا ازدواج کنم ولی من هیچکس رو ندارم باورتون میشه من پارسال شناسنامه و کارت ملی گرفتم!چون تمام عمرم در زندان های سرد و تاریک گذشته و هیچوقت خانواده نداشتم که برام هویت بگیرن از وقتی که فروخته شدم فقط توی خلافکارها زندگی کردم و فقط یک چیز نشونم دادن اونم اینکه بکش تا زنده بمونی یا بخور تا خورده نشی.از شوخی های ناموسی و اونایی که سرگرمیشون شده بی عصمت کردن دختر مردم متنفرم و ببینم حتی اگر رییس جمهور هم باشه باید ده تا پنجه بکس بزنم تو دهنش البته به اون خانم قول دادم که دیگه دعوا نکنم اما این قضیه رو وقتی توی کشور باغیرتی مثل ایران میبینم جگرم میسوزه همینطور از الفاظی که جوونای بد امروزی بکار میبرن مثل مادرت فلان و خواهرت بهمان بدم میاد.اما از روی دستخط منو قضاوت نکنید حیف که آبروم میره وگرنه اسمم رو میگم بزنید اینترنت و بخونید و بفهمید که من چه کارهایی کردم.افتخارنیست و تاسف داره ولی الان دیگه یک آدم دیگه ام.

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

یه روایتی شنیده بودم از یکی از طلاب . که خیلی قشنگه. یه آقایی خیلی خلافکار بود و دائم مست بود و دخترا رو می برد خونه خالی . یه روز جلوی مسجدی یه دختر چادری رو سوار ماشین میکنه به عنوان تاکسی میبرتش خونه خالی دختره تا پسره دست به چادرش میزنه داد میزنه و حضرت زهرا رو صدا میزنه به حضرت زهرا پسره رو قسم میده دست بهش نزنه پسره هم این چیزا حالیش نبود آخر سر دختر میگه منو رها کن قول میدم حضرت زهرا نگات میکنه بلاخره از خره شیطون میاد پایین. دختره رو می بره همون جا که سوارش کرده بود پیادش میکنه . میره با خودش خلوت می کنه . و واقعا درست میشه و خانوادش هم ازش راضی میشن . مداح هم میشه. بعد پسره از خانوادش میخواد که برن براش یه دختر خوب پیدا کنن وقتی میرن خواستگاری دختره که چایی میاره پسره رو می بینه سینی از دستش میوفته و میره اتاق گریه می کنه نگو خواب دیده بود حضرت زهرا بهش این پسره رو نشون داده بود که وقتی یه همچین کسی اومد خواستگاریت بله رو بده. هدفم از نوشتن این روایت اینه که بگم ائمه خیلی مهربونن. فقط باید قلبا و خالصانه ازشون بخواین. درضمن اگر رفتین خواستگاری جواب رد شنیدین اینو بدونین حتما صلاحتون نبوده شاید از اون بهترش هم باشه شاید خدا با اون خانوم خواسته راه هدایت رو نشونتون بده از کجا معلوم شاید شما هم حر امام زمان خواهی شد.

موفق و عاقبت به خیر شین

تصویر سوال کننده
نویسنده سوال کننده در

نه من اون خانم رو میخوام خودشم میدونه بخاطرش حاضرم برم حتی با آمریکاهم بجنگم چند بارم لباس تمیز پوشیدم و سرم رو شونه کردم و خالکوبی هام رو پنهون کردم و رفتم توی بیمارستانی که ایشون توش بهیاره و باهاشون حرف زدم نمیگم که عاشق منه ولی ازم متنفرهم نیست ایشون گفتن که من نمیگم شما بد هستید اتفاقا میدونم چقدر عاشقم شدید ولی شما اکر یک خلافکار معمولی بودید قبل از توبه من همسرت میشدم ولی مشکل اینه که نام نیک تورو همه میدونن و همه ازت میترسن همین الان که اومدی اینجا تمام دوستام بهم میخندن لقب خلاف شما الان افتاده روی من و همکلاسیهام و همکارام بهم میگن و میخندن ولی باور کنید من دیکه هیچ مغازه داری رو اذیت نمیکنم از راننده های تاکسی باج نمیگیرم حتی قبلا از کارمندها و مامورهای فاسد و رشوه بگیر زورگیری میکردم که الان اونم انجام نمیدم یکساله که توبه کردم و نماز میخونم نمیدونم درست میخونم یانه تو زندون یه پیرمرد بهم یاد داد ولی میخونم دیگه میرم تو بازار بزور لباس نمیپوشم و اگر چیزی میخرم پولش رو پرداخت میکنم از تمام اونایی که ظلم بهشون کردم حلالیت گرفتم خواستم پولاشونو قسطی بهشون پس بدم ولی خودشون قبول نکردن گفتن تو آدمباش ما پول هم بهت میدیم.درکنار تسلیم شدن من اکثر ارازل و خلافکارهای تراز اول اینجا تسلیم شدن و باپول رییس کارخونه آزاد شدن و کار حلال انجام میدن بعضیام ازدواج کردن و خوشبخت شدن میلیاردر نیستن ولی خوشبختن چون دیگه همسر دارن و خونه دارن و بیکس و بی خانمان نیستن.تنها کسی که جرعت کرد تو روی من وایسه برخلاف تصورم که فکر میکردم مرده ولی یک زن بود!من این شیر زن رو میخوام باید بدستش بیارم و این رو میخوام نه کس دیگه ای همش دوسال هم تفاوت سنی ماستمن دوسال ازش کوچیکترم مشکل من اینه که چطور به ایشون بفهمونم که من دیگه آدم سابق نیستم.ومنظورم از عشق فقط این دختره نه کس دیگه ای