می ترسم فکرش زندگیم را خراب کند

14:29 - 1395/02/11

سلام دوستان در این مدت اتفاقات جدیدی برای من افتاده که میخوام با شما در میون بزارم و راهنمایی بگیرم. از مشاورین محترم و دوستان گرامی تقاضای راهنمایی دارم بعد از جدا شدنمون، من خیلی خیلی بهم فشار اومد. شبها رو با گریه میخوابیدم و صبح هم که پامیشدم و میدیدم اون تو خونه نیست اشکم در میومد. از طرفی بخاطر علاقه شدید خودم و از طرفی هم اون دختره پیغام و پسغام میداد که دلم برات تنگ شده و از این حرفها ... بنابراین دیگه نتونستم تحمل کنم و بنظرم رسید یه مدت کلا ناپدید بشم! پاشدم اومدم ایران و الان ایران هستم. بودن در کنار خانواده و رفتن زیارت اماکن مقدسه تا حدود زیادی باعث آرامشم شد. حداقلش این بود که الان چند روزه که دیگه براش گریه نمیکنم هرچند که تا یه چیزی میبینم که به یادش میوفتم بغض راه گلومو میگیره. بهر حال قبول کردم که همین مسیر رو باید ادامه بدم تا ان شاءالله این حس من هم ترمیم بشه. در حال حاضر سه تا مشکل دارم: 1- خانواده که دیدین من برگشتم، فرصت رو غنیمت شمردن و میگن قبل از رفتنت ازدواج کن و با خانمت برگرد. خوب البته این پیشنهاد خیلی خوبیه ولی نمیدونم چرا اجساس میکنم یکم برام زوده. میترسم وارد بحث ازدواج بشم و بعد مدام تو ذهنم ایشون رو با اون دختره مقایسه کنم. البته خدا را شکر چون ما با هم ارتباط جنسی نداشتیم، و ارتباط عاطفی عمیقی هم نداشتیم، بنابراین تقریبا مطمئن هستم که با ازدواج کردن کلا اون دختر رو از یاد خواهم برد. حالا من برای ازدواج اقدام کنم یا اینکه زوده؟ 2- اگر مشاوران و دوستان ازدواج رو راه حل مناسبی برای حل این مشکلم میدونن، آیا باید این رابطه را مطرح کنم؟ در بعضی مشاوره ها دیدیم که توصیه کردن که بیان نشه. ولی از طرفی میترسم بعد از ازدواج این مسئله روشن بشه و بعدش نمیدونم چطور باید جمعش کرد. از طرفی هم فکر میکنم کسی باور نمیکنه که من یه مدت با یه دختر هم خونه بودم ولی اتفاقی بین ما نیافتاده. منظورم اینه که این مسئله در خارح یه چیز عادی هست و دوستان خارجی و کسایی که تو خارج زندگی میکنن این مسئله رو باور میکنن که میشه با یه دختر همخونه بود ولی اتفاقی هم نیافته ولی باورپذیری این مسئله برای داخل کشور تقریبا محاله! حتی خود من هم تو این مدت که برگشتم ایران از کار خودم تعجب میکنم که چطور با یه دختر همخونه بودم ولی اتفاقی بینمون نیافتاد!!!! آیا این مسئله رو با دختر خانم مطرح کنم؟ و اگر آره در چه مرحله ای؟ همون جلسه اول؟ و اینکه اگر آره تا چه حدی این مسئله رو باز کنم، مثلا تمام جزئیات یا جرفهایی و عکسهایی که با هم داشتیم رو بگم یا فقط بگم از یه دختری خوشم میومد ولی نشد؟ 3- مشکل سومم اینه که بعضی وقتها فکر میکنم شاید در آینده عذاب وجدان بگیرم از اینکه با یه دختر ارتباط عاطفی (هرچند مختصر) داشتم و حالا دارم با یکی دیگه زندگی میکنم. به همین خاطر بعضی وقتها با خودم میگم شاید بهتر باشه برای اینکه از دست این عذاب وجدان خلاص بشم، وایسم منتظر همون دختره شاید نظرش عوض بشه. چیکار کنم؟ ممنون میشم مشاوران و دوستان عزیز پاسخ کامل بدن چون من وقت زیادی ندارم و باید سریع تصمیم بگیرم و برگردم با تشکر

http://btid.org/node/90778

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
8 + 6 =
*****
تصویر rozbeh
نویسنده rozbeh در

نویسنده محترم 123456
با سلام
ممنون از راهنمایی شما
اینکه زرنگه و تجربه داره بنظرم درسته !
واقعا اینطوره که زنها عاشق مردهای بد میشن و با مردهای خوب فقط درد دل میکنن؟

تصویر 123456
نویسنده 123456 در

نه همیشه 
ولی اکثرا اینجوریه 

میدونین چیه مردای بد زرنگن بس که تجربه دارن بلدن دل دخترارو بدست بیارن 
دخترا هم که ساده 
نمیدونم مردهای بد جذابیتشون خ بیشتر لا اقل بین دوستام که خ دیدم 

هرچی بهشون میگیم دختر جان با فلانی ازدواج نکن نکن نکن میگن نه نه نه مرغ یه پا داره یا فلانی یا هیچ کس 

بعدم فکر میکنن که ماها که میگیم ازدواج نکن از رو حسودی هست 
ولی ای دل غافل 
..... 

شمام خوب کاری کردی داری فراموشش میکنی 
همه چیزو بسپر به خدا 
ان شا الله که یه کیس عالی خدا برای شما در نظر گرفته 

تصویر 123456
نویسنده 123456 در

سلام هر دو پستو خودندم پس به هر دو هم اینجا جواب میدم 

دختر خانم مذکور خ زرنگ تشریف دارن و مشخصه که تجارب زیادی هم دارن 
 زن ها عاشق مردهای بد میشن با مردها خوب فقط درد و دل میکنن 
frown
خیلی ادم دل پاکی هستی خوش به حالت نمیتونم ادمایی مثل شما رو درک کنم ....خ جالبه خودتو در قبال یه غریبه مسئول میدونی بابا شما داش اکلی واسه خودت اونور
 
پیشنهاد میکنم  ازدواج نکنی خ زوده در ضمن شما داری تقلا میکنی که فراموشش کردی ولی اون ته قلب ... 

موفق باشی 
یا علی  

تصویر ستاره ستاره

سلام آقای روزبه
من دختر خانمی هستم که با یک نفر آقا دانشجوی بورسیه دکتری در سوئد وارد ارتباط برای ازدواج شدم تقریبا بعد از دو ماه که من در مورد رابطه های قبلی ایشان سوال کردم گفتن با دختر خانمی اونجا دوست بودن و قصد ایشان ازدواج بوده ولی دختر خانم به علت اختلاف سنی چند سالشان فقط قصد دوستی داشته و ادامه ارتباط را فقط در صورت دوستی مجاز میدونسته نه ازدواح، این اقا هم به همین دلیل رابطه رو تموم کرده ولی احساسش به طرف همچنان باقی بود.گرچه در ابتدای آشنایی به من گفتن که نوع شخصیتشان متفاوت بوده و در وارد شدن به همچین رابطه ای اشتباه کرده است،بنده هم به خاطر اینکه اعتراف به اشتباه بودن رابطه کرد و اینکه قصدش ازدواج بوده باهاش ادامه دادم ولی بعدها متوجه شدم که قصد جدی برای اتمام رابطه قبلی ندارد!در تمام مراسمات ایرانیان با هم بودن و حتی در شبکه های اجتماعی هم دوستیشان ادامه داشت با اینکه ایشان میدونستن من به خاطر این مسئله ناراحت میشم ولی ظاهرا این احساس برای این اقا تمام شدنی نبود! تعجب میکردم از یک ادم تحصیلکرده که اینقدر احساسی تصمیم میگیره و کسی رو که میدونه به دردش نمیخوره تو ذهنش نگه داشته ! حتی حاضر به حذف اکانت طرف از لیست دوستانش هم نبود! متاسفانه شخصیت ناپخته ای داشت و کاملا احساسی و برای پرکردن خلا رابطه قبلی با من وارد رابطه شد با اینکه از همون اولش هم بنا به تقاضای من خانواده ها هم در جریان بودن و خواستگاری رسمی هم صورت گرفت.. بعد از یکسال متوجه شدم که ایشان همچنان تمایل به ادامه رابطه و دیدار با دوست دختر قبلیشان دارند و من ناخوداگاه نسبت به رابطه سرد میشدم تا جاییکه خودش پیام داد و گفت نمیخوام رابطه رو ادامه بدم و رابطه رو تموم کردیم! اونم بعد از یک سال! خیلی راحت تعهد رو زیر پا گذاشت و جالبه تو این مدت مرتب به من ابراز علاقه میکرد و اصرار میکرد که من هم به ایشان ابراز علاقه کنم من زیاد اهل وارد شدن به قسمت احساسی قبل از جدی شدن رابطه نبودم و اینکه همه ش عقلم ارور میداد که چقدر زود ایشون اصرار داره که رابطه رو احساسیش کنیم که حالا متوجه میشم که با یک شخصیت کاملا ناپخته و احساسی و متزلزل طرف بودم و خدا رو شکر که به سرانجام نرسیید ! الان رفته دوباره با همون دختره دوست شده جالبه خیلی هم ازش بد میگفت و میگفت رابطه با اون برام اشتباه بود! من به خاطر حذف اون از رندگیم خوشحالم ولی خوب از اینکه یکسال وقت منو خانواده م رو هم گرفت اونم وقتی درجریان رد خواستگارانم هم بود احساس خوبی ندارم.
غرض از تعریف سرنوشتم برای شما اینه که زود تصمیم به ازدواج نگیرین و بذارین حداقل یکسال از این رابطه مزخرف بگذره،کاملا مشخصه طرف شما دختر عاقل و فهمیده ای نیست ، رفتاراش سنجیده نیست و از لحاظ روحی و عاطفی مشکل داره،البته با توجه به چیزایی که از شما در موردش شنیدم چون دوست ندارم یک طرفه قضاوت کنم. شاید در خارج همخانگی دو جنس مخالف خالی از ایراد باشه ولی در فرهنگ ما چنین چیزی قابل قبول نیست و دختر با شخصیت و بااصالت کمی غرور به خرج میده و راحت خودش رو عرضه نمیکنه و حریم خصوصی شو حفظ میکنه.و اینقدر راحت قبول نمیکنه با یک پسر بره زیر سقف.خیلی ببخشین دختری که راحت میره با پسر غریبه زیر یک سقف یعنی این مسئله براش کاملا پیش پا افتاده ست و .....به هر صورت من براتون پیشنهاد میدم با یک دختر خوب در ایران اشنا بشین از نزدیک ببینینش ولی ازدواج نکنین به خودتون زمان بدین میتونین باهاش چند ماه بعد از رفتن به خارج هم در ارتباط باشین بعد تصمیم نهایی رو اتخاذ کنین.خواهشا دل و احساس خودتون رو اینقدر راحت خرج نکنین.به نظر من پاکدامنی و غرور و سنگینی یک امتیاز بسیار مثبته برای یک پسر.پسر فهمیده به هیچ دختری اجازه سواستفاده از احساسشو نمیده و قلبش رو اسیر کس و ناکس نمیکنه.با احساس هیچ دختری هم بازی نمیکنه و الکی ابراز عشق نمیکنه...ابراز عشق دروغین نشان ضعف انسانها و کمبود اعتماد به نفسشونه. تا تمام شدن حس احمقانه قبلیتون وارد زندگی هیچ دختری نشین خواهشا.ممنون.

تصویر rozbeh
نویسنده rozbeh در

سلام
ممنون که اینقدر با حوصله و کامل توضیح دادین و راهنمایی کردین. بسیار آموزنده بود برای من.
الان که برگشتم ایران و از محیط دور هستم بیشتر میتونم به این فکر کنم که کجای کار را اشتباه رفتم
من فکر میکنم علت اصلی که باعث شد این اشتباه رو انجام بدم، عدم تجربه کافی بود. من تا قبل از این با وجود اینکه در خارج از کشور تحصیل میکنم، حتی با دخترها دست هم نمیدادم و فقط در حد یک سلام و علیک ساده بود و اصلا با روحیه ی دخترا آشنا نبودم و بخاطر عقاید مذهبی که داشتم همیشه از دخترا فاصله میگرفتم. بنابراین وقتی این مسئله برام پیش اومد اصلا نمیدونستم باید چجوری رفتار کنم. اعتراف میکنم که یکم اعتماد به نفسم کاذب داشتم و فکر میکردم مشکلی پیش نمی یاد.
در مورد قطع رابطه باید بگم که از وقتی برگشتم چندین بار بهم تماس گرفت ولی من جواب ندادم تا اینکه بالاخره از زنگ زدناش خسته شدم و شمارشو بلاک کردم. بعد با ایمیل پیغام میداد اونم بلاک کردم. چند روزی هست که با یکی از شبکه های مجازی پیغام میده و متاسفانه امکان بلاک کردن تو این شبکه نیست.مرتب پیغام میده، میگه باهام صحبت کن، میگه از روزی که رفتی اعتماد به نفسم اومده پایین، میگه بزار صداتو بشنوم. البته من میدونم این کارها رو میکنه که دوباره ارتباط رو شروع کنه. بنابراین من هم کم محلی میکنم و میگم متاسفانه نمیتونم کمکی بهت بکنم. بخاطر کم محلی های من تا حالا چند بار گفته که دیگه پیغام نمیدم و دیدار به قیامت و از این حرفها. ولی دوباره از فردا پیغام میده که کجایی، حالت خوبه، چکار میکنی و ... بخاطر این رفتاراش من تصمیم گرفتم که دیگه برنگردم خارج از کشور. چون میدونم اگر برگشتم راحتم نمیزاره. با استادم صحبت کردم که بصورت ویدیو کنفرانس از تزم دفاع کنم و اونم قبول کرده. اینا رو گفتم که بدونید من واقعا قصد قطع ارتباط دارم. البته موضوعی که هست اینه که چون این اولین تجربه احساسی من  هست، فراموش کردنش به این راحتی ها نیست مخصوصا اینکه من واقعا قصد ازدواج داشتم و نه خدای نکرده ارتباط دوستی و نامشروع و ... بخاطر همین این روزها را به سختی دارم میگذرونم. درسته عقل میگه این مورد مناسبی برای ازدواج نیست ولی وقتی حرف دل یه چیز دیگه هست، کار سخت میشه. بهر حال بقول معروف دارم از تمام امکاناتم استفاده میکنم که این موضوع را به فراموشی بسپارم و فکر میکنم تا الان پیشرفت خوبی داشتم :)
اینو به عنوان در دل میگم، من تاقبل از این فکر میکردم هر دختری وقتی ببینه خواستگارش آدم پاکیه (البته اگر تعریف از خود نباشه)، خوش اخلاقه، آرومه، اهل خدا و پیغمربه، در رفتار و کردارش صادقه، به قولش وفاداره، تحصیلکرده هست، از پس مشکلات خودش برمیاد، قابل اتکا هست و دروغ و ریا تو کارش نیست، دلش نرم میشه. اما با مسئله ای که برام پیش اومد و بعد با دوستام صحبت کردم و اونا هم از تجربه هاشون گفتن دیدم زهی خیال باطل. در خیلی از موارد دخترها عاشق مردهایی میشن که تنها تظاهر به خوبی میکنن! تظاهر به باجذبه بودن میکنن، تظاهر به مهربون بودن میکنن، تظاهر به با کلاس بودن و ....
البته در مورد خیلی از پسرها هم همینطوره. اکثرا دنبال دختری میرن که ظاهر خوبی داشته باشه، بگه و بخنده و طنازی کنه!
از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

تصویر rozbeh
نویسنده rozbeh در

ممنون از راهنماییهای شما
راهنمایی دوستان بسیار خوبه

تصویر یاسمین زهرا

زمان حلال همه مشکلاته..زمان که بگذره شما حالتون بهتر میشه
الان برا ازدواجتون بنظر من زوده ..شما خیلی که بخواید تو ایران بمونید دوسه ماه هست بعدش برمیگردید تو این دو سه ماه چطور میخواید ازدواج کنید و خانمتونم ببرید با خودتون؟ ازدواج با این سرعت توصیه نمیشه
بنظر من این مدتی که ایران هستید رو صرف ترمیم روحیتون کنید و به ازدواج فکر نکنید و ازدواج رو به فرصت دیگه ای موکول کنید 
وقتی هم که به امید خدا کیس موردنظرتونو پیدا کردید لازم نیس همون روز اول بهشون بگید جریانو وقتی هم خواستید بگید خیلی ساده و گذرا به قضیه اشاره کنید دیگه اینکه هم خونه ای بودید و پیشنهاد دادید و از این صحبتا رو مطرح نکنید "یکی بوده که قسمت نشد" بهمین سادگی! حساسیت بیخودی ایجاد نکنید تو طرف مقابلتون 
خوش باد روزگارتون

تصویر الهه نازززز

اصلا به اون دختر حتی فکر هم نکنین.
اون دختر یه حقه بازه که فقط دنبال سو استفاده هست.

تصویر الهه نازززز

من چیزی نمی دونم در این مورد. شرمنده.
ولی مشکل سوم شما خیلی جالبه و اصلا مشکل نیست.
به نظرم شما خیلی بچه مثبت هستین.
کاش خدا یکی مثل شما رو سر راه من قرار بده.
قدر خودتون رو بدونید.

تصویر zm@45
نویسنده zm@45 در

سلام دوست عزیز.
به نظر من هنوز برای ازدواج زوده. شاید باید قدری بگذره تا بتونین با خودتون کنار بیاین. اما این زمان تا قبل ازدواج نباید صرف فکر در مورد اون خانم و مرور خاطرات بشه. این براتون خیلی خطرناکه. یه زندگی در ذهن تشکیل میدین و بعد اثرات سوءاش باعث میشه هیچکسو نتونین به زندگی خودتون راه بدین. چون از صحبتهاتون متوجه شدم فردی بودین که پایبند به اخلاقیات بودین برای همین اینو عرض کردم.
اما در مورد عنوان این مسئله با نفر بعدی من خیلی موافق نیستم.حداقل در جلسات اولیه آشنایی...اجازه بدین مدتی بگذره عشقو علاقه ای ببینین پیش میاد و بعد اینو عنوان کنین
موفق باشین

تصویر rozbeh
نویسنده rozbeh در

ممنون از نظر شما
ولی بالاخره احساسات هم جزئی از زندگی هست. قبول دارم که نباید از روی احساسات تصمیم گرفت ولی تصمیم گیری بدون در نظر گرفتن اجساسات هم نتیجه خوبی نداره.
اینی که احساساتم رو با شما دوستان خوب در میون میزارم بخاطر این نیست که آدم ضعیفی هستم تو تصمیم گیری (بهر حال اگر تعریف از خود نباشه کسی که توی یکی از بهترین کشورها و دانشگاه ها در حال تحصیل هست حتما یه جوهری از خودش داره smiley )، بلکه به این خاطر هست که میخوام با در نظر گرفتن شرایط روحی و احساسی من راهنمایی بفرمایید وگرنه همونطور که گفتم اگر بدون در نظر گرفتن احساسات تصمیمی گرفته بشه، نهایتا نتیجه مطلوب بدست نمی یاد.

همانطور که مشاور محترم و شما گفتید، من هم فکر میکنم نیازی نیست در جلسات اول این موضوع گفته بشه. ممنون از راهنمایی شما

تصویر yasin1366
نویسنده yasin1366 در

چرا احساساتی میشی برادر من
تکلیفت با خودت روشن کن در قسمت اول دیدید که چگونه روزبه از دختر خواست که زنم بشو دختر گفت نه
خب پس اینجا نشد
دوم این دختر قطعا ازت می پرسه تو خارج چه غلطی می کردی؟ خخخخ
خب اینجا می تونی بگی با دختری آشنا شدم برای ازدواج کارمون نشد
لازم نیست تمامی جزییات بهش بگی
اونم اینکه وقتی خواستی بگی که بدونی اون کیس خوبی هستو احتمال این هست مثلا تو جلسات دوم و سوم
شاید اصلا به خاطر مثلا قیافه رد شدی خب دیگه نیازی نیست این مساله را بگی

نظر اون دختر میخوای بدونی پاشو بهش ایمیل بده بگو من میخوام برم خواستگاری اما قبلش میخواستم برای آخرین بار نظرتون بدونم

تصویر امین-مشاور ازدواج

سلام

اینکه رابطه را قطع کردید خیلی خوب است؛ چون ادامه رابطه مشکلات زیادی برای شما ایجاد می کرد. حتی همین مقدار رابطه هم الان برای شما مشکل ساز شده که دارید با آن دست و پنجه نرم می کنید. حال تصور کنید اگر بیشتر ادامه پیدا می کرد چه می شد؟!

1- اینکه با ازدواج و جایگزین شدن عشق جدید ایشان را فراموش خواهید کرد تا حدودی درست است؛ اما چون شما گرفتار یک علاقه نسبتا شدید شده اید، بهتر است قبل از ازدواج حضورا به یک مشاور با تجربه و متدین مراجعه کنید تا شرایط شما را بررسی کند. اگر ایشان تایید کرد برای ازدواج اقدام کنید؛ در غیر این صورت مدتی صبر کنید و بعدا برای ازدواج اقدام کنید.

2- اصل بر این است که انسان به اشتباهات گذشته اش اعتراف نکند؛ چون اعتراف به گناه خود گناه است؛ مگر اینکه بداند گفتن یا نگفتن آن در زندگی آینده اش تاثیر گذار است. لذا شما باید شرایطتتان را بررسی کنید و بعد در این باره تصمیم بگیرید. اینکه شما با چه کسی ازدواج می کنید و اینکه آیا هم خانه بودن شما با آن دختر بعدا به گوش همسر شما خواهد رسید در این مسئله تعیین کننده است. مثلا اگر شما قصد ازدواج با دختری را داشتید که احساس کردید این مسئله برای او اهمیت ندارد، در این صورت گفتنش لزومی ندارد و اگر روزی هم فهمید مشکلی ایجاد نمی شود. اما اگر به خواستگاری دختری رفتید که تا حدودی می دانید این مسئله برایش مهم است، در این صورت باید ببینید اگر به او نگویید آیا بعدا از طریق دیگری متوجه می شود یا نه؟ اگر راهی برای متوجه شدن او وجود ندارد که لزومی به گفتن ان نیست؛ چون گفتنش منجر به سلب اعتماد می شود. اما اگر احتمال می دهید بعدا متوجه می شود، بهتر است همان اول خودتان بگویید تا بعدا با مشکل مواجه نشوید.

بهترین حالت این است که بعد از چند جلسه آشنایی و نزدیک شدن به تصمیم نهایی و قطعی شدن ازدواج آن مسئله را بیان کنید. چون هم ممکن است به خاطر مسائل دیگری به توافق نرسین که در این صورت گفتن این مسئله در جلسه اول فقط اعتراف به گناهی بوده که هیچ فایده ای نداشته و هم ممکن است اگر در جلسات اول بگویید، طرف بدون اینکه شما را شناخته باشد و به خوبی های شما پی برده باشد به صرف همین مسئله شما را رد کند. اما اگر بعد از اینکه شما را شناخت این مسئله را با ظرافت و احتیاط کامل به او بگویید، در این صورت احتمال پذیرش منطقی این مسئله از جانب ایشان بیشتر خواهد بود؛ به خصوص اگر شما بتوانید پشیمان بودنتان از این اشتباه و توبه از کاری که کردید را به ایشان منتقل کنید. به او بگویید قبل از اینکه بخواهی تصمیم آخر را بگیری من باید مسئله را به شما بگویم که از نظر من مهم است و نمی خواهم بعدا به خاطر آن به مشکل بخوریم. چنین اتفاقی افتاده و من از سر دلسوزی چنین اشتباهی را مرتکب شدم و بعد از مدتی با مشورت یک مشاور مذهبی به اشتباهم پی بردم. می دانم که شاید باور آن برای شما سخت باشد که چیزی بین ما نبوده؛ اما حتی حاضرم برای این مسئله قسم بخورم. الان هم تصمیم با شماست و اگر تردیدی در دلتان هست و نمی توانید آن را رفع کنید بهتر است این ازدواج سر نگیرد و ...

3- هر انسانی ممکن است در طور زندگی اش مرتکب اشتباه شود. آنچه مهم است این است که به اشتباهش پی برده و از آن توبه کند و دیگر تکرار نکند. لذا اگر اینگونه عمل کنید دیگر جای هیچ گونه عذاب وجدانی نخواهد بود؛ چون آنچه برای همسر آینده تان مهم است این است که تا زمانی که همسر او هستید به او وفادار بمانید و عاشقانه او را دوست داشته باشید؛ حتی اگر در گذشته عاشق فرد دیگری بوده اید و اشتباهتی مرتکب شده اید. برای او توبه از اشتباهات گذشته و خوب بودن در حال و آینده از هر چیزی مهم تر است. 

نکته آخر اینکه برای فراموش کردن ایشان باید بیش از اینی که هست از آن دختر فاصله بگیرید و فکر ازدواج با او را به طور کامل از سرتان بیرون کنید؛ چون حتی اگر او راضی به این ازدواج شود، باز هم با توجه به شرایطی که گفتید چنین ازدواجی به صلاح نیست. همانطور که دوستان هم گفتند رفتار و کردار او با روح دینداری سازگار نیست. نماز خواندن و اشک ریختن به تنهایی نمی تواند دلیل خوبی برای متدین بودن یک فرد باشد؛ بلکه دین را باید در تمام ابعاد زندگی فرد جستجو کرد. حتی به نحوی به او بفهمانید که دیگر نمی خواهید ارتباطی بین شما باشد و پیام و پیغامی بینتان رد و بدل شود تا بتوانید او را فراموش کنید.

پیروز و سربلند