سلام و خسته نباشید خدمت شما
بنده برادر شوهری دارم که مشروب میخوره و در میهمانی ها همسر من رو مجبور به خوردن مشروب میکنه و همسر من به خاطر اینکه قدرت نه گفتن نداره و نمیخواد بهش بگن زن ذلیلی و نمیتونی برای خودت تصميم بگیری و مرد نیستی هم پیاله اش میشه و این موضوع به شدت من رو اذیت میکنه به حدی که تا هفته ها درویر ایم مسئله هستم و از ته قلبم برای این موضوع ناراحتم، نمیدونم باید چیکار کنم تا این به اصطلاح برادر دست از سر شوهر من برداره من واقعا نگرانم شوهرم به خوردن مشروب عادت کنه و قبحی که این موضوع براش داشت و ما باهم راجع بهش حرف زده بودیم بریزه، از طرفی پدر شوهر مومن و با خدایی دارم که از کار پسر بزرگش خبر نداره و اصرار داره که این برادرها باهم در ارتباط باشن و به هم پیوسته، من باید چه کار کنم واقعا؟
-------------------------------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register
سلام.در گام اول به پدر شوهرتون بگید،در گام بعدی هم به نظرم به خود برادر شوهره بگید من ازت بدم نمیاد و اتفاقا دوست دارم باهات ارتباط داشته باشیم ولی دیگه شوهر منو مجبور به خوردن شراب و این چرت و پرتا نکن و بعدشم یک تذکر جانانه به خود شوهرتون بدید.چیز دیگه ای هم که میخوام بگم اینه که خود شوهر نازنینتون هم دلش میخواد و تنش میخواره چون مگر میشه بدونی یه چیزی حرومه بعد بازم رودربایستی داشته باشی!!!من خودم با دوستان نزدیکم رفتم تفریح شاید مسخره بکنید ولی گوشت خر خریده بودن و میگفتن واسه عفونت بدن مخصوصا کرونا خیلی خاصیت داره!!!ولی با وجود اینکه بهترین دوستان بودن و یک جمع خیلی صمیمی بودیم من نخوردم و دوتا سیب زمینی انداختم تو آتیش اون شد ناهار اونروز من،شاید یکی بیاد بگه این مواد مخدره بیا بکش و ما باهم برادر و رفیق هستیم من که نباید بکشم!!!یا شاید مثلا دوست یا برادر من خدایی نکرده از زندگی سیر باشه بخواد خودشو از ده طبقه بندازه پایین منم که نباید بندازم پایین!!!شوهر شما هم شهامت نه گفتن نداره هم تنش میخواره و اتفاقا جلوی شما وانمود میکنه که من میدونم حرومه و نجسه و...قلبا دوست داره،اگر چیزی نوشتم که باعث ناراحتی و آزردگی شما بشه منو ببخشید.موفق باشین
به نظرم به پدر شوهرت حتما بگو
با سلام. نکته مثبت برای شما میزان تعهدتان به چارچوبهای زندگی اسلامی در قبال همسرتان است و این دغدغه شما قابل تقدیر است.
متاسفانه شراب خوردن همسرتان یک معضل بزرگی است که تبعاتی در زندگی شما بوجود میآورد. زیرا نوشیدن این مشروبات باعث تأثیرات منفی در زندگی فردی و اجتماعی افراد خواهد شد. به همین علت باید از این کار جلوگیری کرد.
یکی از راهحلها میتواند این باشد که به پدرشوهرتان که انسان مومن و مذهبی هستند اطلاع داده که ایشان وارد مسأله شوند و آنها را منع کنند. زیرا معمولا از کسی که حرف شنوی دارند بیشتر تأثیر میپذیرند. اما اگر از این میترسید که باعث اختلاف و درگیری شود. و نسبت به شما بدبین شوند. میتوان از راهکارهای دیگری استفاده کرد:
با محبت بیشتر به همسرتان و خانه را محل آرامش او قرار دادن تمام توجه همسرتان را جلب کنید.
با نیش و کنایه زدن به او استرس و اضطراب وارد نکنید.
هیچ زمانی او را مورد سرزنش قرار ندهید.
در یک محیط آرام با همدیگر به گفتگوی صحیح بنشینید و شما به طور غیر مستقیم از چیزهایی که بدتان میآید حرف بزنید مثل شراب و...
سعی کنید با برنامه و اوقات فراغت خوب و مفید وقت همسرتان را پر کنید که کمتر به سراغ دیگران رود.
او را نسبت به مضرات این مشروبات آگاه کنید.
در آخر با زهم از حس مسئولیت پذیری شما تشکر کرده و بدانید با صبر و استعانت از خداوند میتوان این مشکل را حل کرد.