نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی را توضیح دهید

11:44 - 1400/10/30

با سلام

با سلام نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی را توضیح دهید با توجه به سفر ریس جمهور به روسیه

-------------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum  
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/registe

http://btid.org/node/197924

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 2 =
*****
تصویر نیک رو

سلام علیکم

در زمانی که دو بلوک قدرتمند، فضای گفتمانی دنیای آن روز را به تسخیر خود آورده بودند و به‌عنوان دو قطب مسلط، دوگانه انحصاری ولی کاذب سوسیالیسم و لیبرالیسم را ساخته بودند هیچ اندیشمندی گمان نمی‌کرد که گفتمان سومی با تفاوت بنیادین و ماهوی با آنها ظهور کند چرا که هرکسی که در آن روزگار به سر می‌برد چنین تصور می‌کرد که دنیا میان غرب به رهبری آمریکا و شرق به رهبری جماهیر شوروی تقسیم شده است و هرکسی برای ادامه حیات باید به یکی از این دو قدرت سرسپرده باشد وگرنه سرنوشت او چیزی جز بلعیده شدن نیست.

بسط گفتمان دوقطبی آن روز و رسوخ آن به‌عنوان یک سرنوشت و تقدیر حتمی چنان قوی بود که حتی در میان روشنفکران دینی نیز، دین ماهیت خود را ازدست‌داده بود و به‌عنوان یک مکتب غیرعلمی و آرمانی، خالی از محتوای اندیشه سیاسی بود چنان‌که برخی با التقاط و خوراندن مفاهیم سوسیالیستی یا لیبرالیستی به دین اسلام چنین بیان می‌کردند که اسلام را باید با گفته‌های افرادی همانند مارکس، لنین و ... تطبیق داده و با ادبیات آنها دین را در جامعه حفظ کرد.

در چنین شرایطی که عقب‌نشینی سران دینی، ارباب کلیسا، روحانیت منزوی، دین را به محاق برده بود و آنها پذیرفته بودند که دیگر دوران تأثیرگذاری دین در جامعه و در حوزه مباحث اجتماعی و سیاسی به پایان رسیده است و باید عرصه را به مکاتب انسانی و مادی واگذار کرد ناگهان در بخشی از دنیا به نام ایران که خود را در اردوگاه کشورهای غربی جای‌داده بود اتفاقی رخ داد که باتوجه‌به مؤلفه‌های موجود و متداول آن روز عادی و قابل‌پیش‌بینی نبود.

پیروزی انقلاب اسلامی بدون اراده و دخالت یکی از دو کدخدای آن روز به مهم‌ترین خبر غرب آسیا تبدیل گشت و در میان تحلیل گران سیاسی یک سردرگمی ایجاد نمود و آنها در درک واقعیت انقلابی که به‌صورت تهاجمی به جنگ با اندیشه غالب رفته بود دچار تحیر نمود؛ برای درک عاجز ماندن اندیشمندان سیاسی از چرایی و چگونگی پیروزی انقلاب اسلامی کافی است بدانیم خود شاه پهلوی که توسط اندیشکده‌های غربی مشورت داده می‌شد و سفیر آمریکا هر روز دو بار صبح و عصر به‌صورت تلفنی، جمع‌بندی و راهکارهای ویژه را به وی ارائه می‌نمود تا چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی هیچ گمان نمی‌کرد که امام خمینی (ره) بتواند نهضت خود را به نتیجه رسانده و اعلام پیروزی نماید شاهنشاه ایران چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در مذاکرات با سفیر آمریکا، تنها از فعالیت حزب توده اظهار نگرانی کرده و از جانب حوزه و روحانیت، کاملاً خیالی آسوده و راحت داشته است و تصور این را نداشت که روزی به نام دین و حکومت دینی سرنگون شود.

این پدیده نوظهور و وقوع انقلاب دینی از آن روی اهمیت دوچندانی دارد که ایران طی چند دهه کانون دین ستیزی بوده و سیاست‌های سرکوب و از دور خارج کردن دین در آن به شدیدترین وجه ممکن اجرا می‌شده است.

سرانجام باید دانست مردم ایران، هدف انقلاب خود را تنها مقابله با نظام شاهنشاهی نمی‌دانستند بلکه آن را راهی برای نجات همه بشریت از چنگال استعمار و نیز مکتبی حیات‌بخش برای محفوظ بودن از ایدئولوژی‌های منحط شرق و غرب برشمردند و بر همین اساس امروزه انقلاب اسلامی همانند یک منبع تغذیه گفتمانی برای الهام بخشیدن به نهضت‌های آزادی‌بخش عمل کرده و سلسله جنیان کشورهای آزاده و مستقل شده است.