پاسخ به خواستگار سخت تر از چرخوندن شرکت می باشد!

18:58 - 1393/06/30

سلام من یه دختر 29 ساله هستم

خواستگاری دارم 31 ساله از یک شهر دیگه. ایشون استخدام شرکت نفت هستن و محل کارشون جنوب هست 15 روز جنوب کار میکنن و 15 روز به شهر خودشون بر میگردن حدودا 7-8 سالی هست که داره کار میکنه پسر خوبیه اون طور که خودش میگفت همش سرش تو کارو درسو ورزش بوده ریس هئیت بدنسازی شهرشونم هست

شرایطش در حالت عادی خوبه

و من دختری هستم که یه شرکت رو مدیریت میکنم شرکتی که زیر دست خودم داره اداره میشه و تقریبا 9 ساله دارم  با بدبختی میچرخونمش برای نگه داشتنش چه شب هار رو که با بیداری برای برنامه ریزی بهتر تو کارم بیدار نبودم

و شکر خودا تو شهر خودم یکی از نام ور ترین شرکت ها شده

تقریبا همه جونیم رو برای این کار گذاشتم فوق العاده بهش علاقه دارم و جزی از من شده

حالا باتوجه به این که سنم 29 سال هست و نگرانی خانواده هم با بیشتر شدن سن من بیشتر میشه و شده با پیدا شدن این اقا فشار رو من زیاد تر شده برای دادن جواب مثبت به ایشون .به قدری استرس به من وارد میکنن که من از ترسم که عصبانی بشن عیب و  ایراد های رفتاری این اقارو به مادر نمیگم (پدرم مسافرت هستن تا 20 مهر)

واقعایتش من اصلا نمیتونم شهرستان زندگی کنم برام سخته با این که دوره دانشجوی اصفهان بودم ولی این چند سال رو مردمو زنده شدم که تموم شد دل تنگ میشم غربت برام سخته و از طرفی کاری که جونیم رو براش گداشتم و به جای رسوندمش رو نمیتونم درشو ببندم تخته کنم برم افسره و خونه نشین بشم

با توجه به این که دختر هستم با فعالیت های اجتماعی زیاد روابط عمومی بالا و اکتیو زندگیم رو برنامس کار بیهوده انجام نمیدم تفریحم کارم همه چیز به جای خودشه

حالا این اقا میگه من میتونم انتقال بگیرم بیام  که همیشه پیش هم باشیم ولی این انتقالی به شهر خودشه نه من از طرفی من نمیتونم جای غریب برم هم به لحاظ روحی اذیت میشم و هم کارم رو از دست میدم و از طرفی دیگه والدین میگن الا بلا همین

هیچ کس منو درک نمیکنه اقاپسر هم معلومه دوس داره وصلتی انجام بشه خوب خانواده من از سرشناس های شهر هستن ...و کار برای ایشون هم هست تو شهر من نمیدونم چیکار کنم پا رو چی بزارم رو تمام احساسم که میدونم اگر برم شهر دیگه میشم یه زن افسره که حوصله خودشونداره چه برسه به شوهرش یا روی کارم که جونیم رو گذاشتم بزارم واقعا موندم

از مشاورین سایت خواهش میکنم راهنمایم کنن

 

انجمن‌ها: 
http://btid.org/node/41402
تصویر maleki
نویسنده maleki در

با سلام

ضمن قدردانی از توجه همه کاربران محترمی که در این پست نظر داده اند.

خلاصه نظرات دوستان و راهکارهای بررسی شده توسط مشاورین را هم خدمت عزیزان عرض می‌کنیم:

ابتدا باید شرائط فعلی را  قدر بدانید چون ممکن است دیگر چنین فرصتی را نداشته باشید.

امروز باید چیزی را بدست آورد که فردا نخواهد بود کار و تحصیل همیشه هست اما جوانی و شادابی و فرصت ازدواج نیست.

شما می‌توانید با مدیرتی که دارید هرکجا که رفتید فعالیت کنید.

با درایت و تفاهم اوضاع را می‌شود بر وفق مراد کرد پس صبر کنید مدتی تا بتوانید با همسرتان شرائط را مساعد و بر مبنای خواسته تان اصلاح کنید.

موفق و موید باشید.

تصویر سروناز20

ازدواج یه محدویدت هایی داره..ویه نتایجی .. یه اهدافی و ... کار هم خوب به نظر من نباید برای خانم ها اولیوت زندگی بشه.. کار باید بخشی از زندگی باشه ونه همش... اون شرکت که شما دربارش حرف میزنید جوری صحبت کردین آدم فکر میکنه موجود زندس .. البته میدونم شخصیت دارن/!!! ولی به نظر من شوهر بیشتر در آینده به دادت میرسه تا شرکتتون....

تصویر سروناز20

شوهر بیشتر از شرکت به درد تون میخوره تا شرکتتون...اشتباه نوشتم

تصویر maleki
نویسنده maleki در

با سلام

ضمن قدردانی از توجه همه کاربران محترمی که در این پست نظر داده اند.

خلاصه نظرات دوستان و راهکارهای بررسی شده توسط مشاورین را هم خدمت عزیزان عرض می‌کنیم:

ابتدا باید شرائط فعلی را  قدر بدانید چون ممکن است دیگر چنین فرصتی را نداشته باشید.

امروز باید چیزی را بدست آورد که فردا نخواهد بود کار و تحصیل همیشه هست اما جوانی و شادابی و فرصت ازدواج نیست.

شما می‌توانید با مدیرتی که دارید هرکجا که رفتید فعالیت کنید.

با درایت و تفاهم اوضاع را می‌شود بر وفق مراد کرد پس صبر کنید مدتی تا بتوانید با همسرتان شرائط را مساعد و بر مبنای خواسته تان اصلاح کنید.

موفق و موید باشید.

تصویر mahseta
نویسنده mahseta در

سلام

1- در مورد شغل ایشون: شما ببین میتونی 15 روز دوری رو تحمل کنی یا نه . و اگر قبول کردی بدون بعدا نباید منت بذاری و آرامش روانی رو از همسرت سلب کنی .اگر قبول کردی برای اون 15 روزی که جنوب نیست یه برنامه خوب با مشارکت هم  تهیه کنید که جبران دوری اون مدت رو بکنه (از الان به رفتار با بچه هم فک کن که بعدا نگی من تنهایی بچه بزرگ کردم تو کجا بودی؟)

2-در مورد کارتون : خیلی خوبه که فرد فعالی هستین و گوشه گیر و منزوی نیستید و این حسن بزرگیه .درسته که شما 7 سال برای اون شرکت وقت گذاشتید اما در عوض روزهایی رو به یاد بیارد که از صفر و بدون تجربه شروع کردین اما الان قرار نیست از صفر شروع کنید و کلی تجربه دارید و شاید بتونید در شهر جدید در عرض 1 سال دوباره به موقعیت فعلیتون برسید از کجا معلوم که موقعیت شغلیتون تو این شهر بهتر از شهر خودتون نباشه ، در این مورد تحقیق کردید؟

3- در مورد شهر محل زندگی : چون ایشون 15 روز دور هستن اگه بری یه شهر دیگه ممکنه سختت باشه اما چون داری کارت رو دوباره شروع میکنی میتونی سرت رو با اون گرم کنی و اینقدرها هم وقت اضافی نداری ولی میتونی یه شرط هم بذاری و به خانوادت بگی من شرایط شغلی و 15 روز دوری رو قبول کردم و ایشون هم چون براش فرقی نداره کجا باشه بهتر بیاد شهر ما (آقایون کمتر از خانم ها احساس دلتنگی میکنن ضمن اینکه شما در این 15 روز حداقل کنار خانواده خودتون هستی)

4- در مورد ایرادهای رفتاری شما از مشاوره کمک بگیر و ببین یه وقت خدای نکرده مسئله مهمی نباشه چون درسته که مادرتون به این ازدواج اصرار داره اما راضی نیست شما دچار مشکل بشی .بدونید مسئول جواب نهایی خودتون هستین و اینکه خانواده اصرار دارن بهانه خوبی نیست چون به وقتش همون ها خواهند گفت تصمیم با خودت بود!!

تصویر mazhararamesh

مخاطب گرامی!

 

خودتون هم میدونید همه این عناوین ( یه شرکت رو مدیریت میکنم )( خانواده من از سرشناس های شهر هستن ) (دختر هستم با فعالیت های اجتماعی زیاد روابط عمومی بالا و اکتیو زندگیم ) و مدارک و امکانات کسب شده، باید در خدمت شما و خوشبختیتون باشه نه حمل بر ایست زندگی یا ترمز زندگی!

پس سبک و سنگین کنید اینکه اگر خانم مدیر و  شاغل و موفق هستید و همه این موارد رو هم بعد از ازدواج میخواهید ایا با این آقا به شهرشون برید باز موفقید؟

 

 

 

تصویر آقا حمید

خانم محترم شما یه چیزی رو فراموش کردی:

اینکه انسان کار میکنه که زندگی کنه، نه اینکه زندگی کنه واسه کار.

در مورد وصلتتون با این آقا هم به نظر من بهتره با همشهریتون ازدواج کنید.

 

 

تصویر پرواز
نویسنده پرواز در

به نظرم شما نیازی به شوهر ندارید . . .

اینطور که می گید جوونیتون رو چه شب هایی تا صبح پای شرکت گذاشتید همون شرکت شوهرتونه . . .

شوهر سیخی چند . . .

تازه اگر خانوادتون هم بهتون فشار نمی آورد فکر نمی کنم میومدید توی سایت مشورت بخوایید . .  .
 

تصویر yosef
نویسنده yosef در

در چنين وضعيتي بايد قبلا همه جوانب كارو تصميمتون رو در نظر گرفته و سنجيده عمل كنيد. نبايداحساساتي بشي و به شخص  جواب مثبت بدي و از آينده خوبي كه خودت هم ميتوني براي خودت و خانواده آينده ات ايجاد كني دست بكشي . اي بسا ازدواجهاي با فواصل فرهنگي و محيطي و اجتماعي خودش بعدها دردسر ساز ميشه .

تصویر maleki
نویسنده maleki در

با سلام

واقعا به شما بابت اینهمه تلاش و موفقیت تبریک می‌گوئیم.

از اینکه توانسته اید اینقدر خوب زندگی کنید و موثر باشید در اجتماع باعث افتخار هست.

مطلب اول درمورد این آقا هست ، اگر واقعا از هر نظر مورد تائید هست و شغل و شرائط اجتماعی و خانواده مناسبی که گفتین  را دارا هست به نوعی یک فرصت استثنائی را در پیش رو دارید.

در مقابل این فرصت فقط کارتان هست و شرکت.

اولا ممکن هست در شهر دیگر حتی بتوانید بهتر کار کنید .

دلیلی ندارد با رفتن شما این شرکت تعطیل شود می‌توانید شعبه دیگرش را در شهر دیگر یا کار دیگری را در شهر همسرتان دست و پا کنید و این شرکت را به شخص مطئنی بسپارید .

دو حسن دارد این کار :

اولا کاری را که زحمت  کشیده اید را از دست نمی‌دهید

دوما برای ساماندهی به امورات شرکت دفعات بیشتری می‌توانید به شهر خود و خانواده سر بزنید .

همه اینها را هم اگر نادیده و محال فرض کنیم باید بدانید کدام اولویت دارد؟

با چند سوال شما را به خدای بزرگ می‌سپارم:

آیا همه زندگی و آرامش در کار و درس خلاصه می‌شود؟

آیا همیشه این شادابی و نشاط و حوصله را خواهید داشت؟

آیابه  تنها ماندن فکر کرده اید؟

آیا درست است بخاطر شغل و کار از تشکیل خانواده جلوگیری کنید در حالی که از هر نظر شرائط برای خوشبختی شما فراهم هست؟

آیا مطمئن هستید نفرات بعدی که قرار هست بیایند شرائطشان بهتر از ایشان خواهد بود؟

اصلا آِیا شخص دیگری خواهد بود؟

آیا خانواده که اصرار بر این ازدواج دارند خیرخواه شما نیستند؟

موفق و موید باشید.

تصویر باران
نویسنده باران در

سلام..

ممنون از مشاوره جنابعالی..

سوالات جالبی بود :)