پسرم به طلاق رضایت نمی ده

10:32 - 1400/09/11

سلام وقت بخیر
بنده با همسرم مشکل دارم و تقاضای جدایی کرده ام.ولی پسرم خیلی سر سختی میکنه و توی فکره.
پسرم هفده ساله هستند.
بیزحمت راهنمایی کنید چگونه پسرم رو قانع کنم
که بیخیال بشه و از توی فکر دربیاد.

----------------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum  
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/192350

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 8 =
*****
تصویر دریافت سوالات

سلام وقت بخیر.
تشکر میکنم از راهنمایی خوبتون.
دوباره راهنمایی، لطفا جوابگو باشید
شرایط زندگیم رو براتون توضیح داده بودم،الان پسرم بیش از حد با من سرد شده،قبلا همیشه با هم در ارتباط بودیم،جوابم رو خیلی خوب میداد،از خودش برام میگفت و........
الان خیلی سردشده و بی محلی میکنه.
راهنمایی در این مورد میخواهم که (( چطور بهش بگم من هم باهاش سرد میشم،آخه همین سرد شدن رو هم به پدرش گفته بودم که اون در جواب میگفت هر کاری که دوست داری بکن میایم جوابت رو میدم،الان پشیمان شده و هر از چند گاهی با عده ای میایند دنبالم.منظورم اینه اول با غرور میگن هر کاری دوست داری بکن،الان پیشمان شده.
نمیخوام پسرم رو مثل پدرش اذیت کنم،
ولی اگر شما راه حلی دارید لطفی کنید بگویید.
اگر هم نظر شما همون رفتار که با پدرش کردم با پسرم هم بکن،از کجا شروع کنم و چطوری حرفامو بهش بزنم‌.لطفا زود جواب بدید چون بزودی راهم به محل تحصیلش میافته.

تصویر به تو از دور سلام

بر دوست خوب ما از طرف یک کاربر سلام

دوست عزیز؛ بصورت پیشنهاد مینویسم. 
هیچکس محکوم نیست تا ابد در یک زندگی که هیچ امیدی بهش نیست؛ بسوزه و بسازه!
و هیچکس نمیتونه شما رو از تصمیم و حق انتخابتون منع کنه و یا حتی شما رو محکوم کنه که چرا در چنین شرایطی، طلاق رو انتخاب کردید؟!

ولی واقعیت این هست که طلاق فقط رها شدن از یکسری مشکلاتیست که ما رو به ستوه آورده و وارد شدن در گود مشکلات دیگر هست که تا زمانی که در وضعیت پس از طلاق قرار نگرفتیم، نمیتونیم خودمون رو محک بزنیم تحمل کدامش برامون راحتتر هست!
حالا یکوقت خانمی هست که بلحاظ شرایطی که داره احتمال بالای ازدواج مجدد رو میده و یا شاغل و مستقل هست و پیش خودش محاسبه می کنه مجردی بهتر از زندگی به چنین شرایطیست و ... . خب در شرایط ترسیم شده هم حرفی نیست.

ولی یک موقع ما فقط به شغل شریف خانه داری مشغول هستیم و هیچ درآمد مستقلی از خودمان نداریم. خانواده ای که بشه روی اون حساب باز کرد و در واقع حامی مطلوبی؛ نداریم. احتمال ازدواج مجدد رو هم خیلی کم می بینیم. (کمترین دلیلش پایین بودن سرانه ازدواج در کل کشور هست که دختران دوشیزه ما هم مجرد مانده اند. در چنین شرایطی عقلا و منطقا خانم مطلقه بصورت طبیعی کمتر اقبالی برای ازدواج می یابه!)

لذا صحبت من با شما خانم محترم و دوست داشتنی؛ تنها و تنها این هست که شرائط خودتون رو از همه لحاظ بررسی بفرمایید. و حتما از مشاور خانواده متعهد و امین و کاردان بصورت حضوری استفاده کنید.

چه بسا ماندن در یک زندگی نچسب هم بلحاظ مصالحی ارجحیت پیدا کنه به وضعیت بدتری که تبعات نگران کننده ای هم تهدیدش میکنه!
از این جهت میگم که بهرحال پسر 20 سال در اوج جوانی که پذیرش طلاق پدر و مادر رو نداره و پس از طلاق با پدرش باید زندگی کنه و یا شاید لج کنه با شما نیاد؛ احتمال اینکه برای آرام سازی خودش به سمت اعتیاد کشیده بشه؛ زیاده!

خانم جان؛ باز هم با تاکید میگم هیچ کس نمیتونه شما رو محکوم به زندگی با فردی کنه که تمام روح و روان شما رو تحت تأثیر قرار میده و ... ! ولی صحبت از قرار گرفتن بین موقعیت بد و بدتر و بررسی و ملاحظه جوانب کار هست که ان شاء الله به ندامت نینجامه! حتما در راستای مشاوره حضوری که تشریف میبرید، فرزند شما هم باید آمادگی ورود به زندگی با شرایط جدید رو پیدا کنه! که بهرحال ما یک زندگی رو اگرچه خاتمه میدیم؛ ولی به حالت واداده رها نکنیم و تمهیدات لازم رو قبلش بکار گرفته باشیم که حداقل ختم به خیر بشه! و دچار مشکلات بعدی نشیم.

ان شاء الله بهترین آینده در انتظار شما و فرزندتان باشه. آمین!

یاعلی 
  

تصویر عبدلی هادی

خواهر گرامی، سلام؛

خوشحالیم که بار دیگر در خدمت شما هستیم. به شما حق می دهیم که خسته باشید و تحمل مشکلات را نداشته باشید، ولکن در مورد اینکه طلاق برای شما تصمیمی منطقی است یا خیر فعلا نمی توانیم نظری بدهیم، نیاز به یک مصاحبه تخصصی می باشد. البته سوال شما نیز در مورد پسرتان است. به نظر می رسد که در مورد پسرتان، شما تحمل ناراحتی و دلشکستگی او را ندارید. به هر حال فرزندان دوست دارند هر دوی والدین را در کنار خود داشته باشند و سخت به این کار رضایت می دهند. اگر فکر می کنید طلاق تصمیم درستی است باید محکم تر ظاهر شوید. در کنار برنامه درست برای بعد از طلاق باید بپذیرید که ناراحتی فرزندان امری طبیعی در طلاق است. باز هم تاکید می کنیم حتما به یک مشاور خانواده و زوج درمانگر مراجعه کنید و در مورد تصمیم تان مشاوره بگیرید.

تصویر عبدلی هادی

خواهر گرامی، سلام؛ خوشحالیم که در خدمت شما هستیم. طلاق اتفاقی تلخ است که پیامدهای مختلفی به دنبال دارد. برخی پیامدها متوجه زوجین و برخی نیز متوجه فرزندان است. نمی دانیم چه شرایطی دارید و تا چه حد طلاق می تواند تصمیمی منطقی در شرایط زندگی شما باشد ولی اگر به این نتیجه رسیده اید که از همسرتان جدا شوید فرزند تان حق دخالت در این امر را ندارد و این تصمیمی است که شما باید بگیرید. البته او نیز دغدغه هایی در این زمینه دارد و باید دید که چه تصوری از طلاق شما و آینده خودش در این شرایط دارد. خوب است پای صحبتش بنشینید و ببینید مشکل چیست و چه افکاری او را ازار می دهد. به او توضیح دهید که در شرایط جدید نیز می تواند هر دو شما را داشته باشد و این اتفاق تاثیر زیادی در زندگی او نخواهد گذاشت و برای زندگی پس از طلاق هم می توانید به او کمک کنید و ارامش زندگی اش برهم نخورد.

تصویر دریافت سوالات

سلام وقت بخیر.
 در پاسخ به سوالی که داشتم این جواب رو فرموده بودید.فرمودید شرایط زندگی بنده رو نمیدونید.خواستم خلاصه ای از زندگیم رو براتون شرح بدم:بنده بیست سال زندگی سخت و طاقت فرصایی داشتم که با کمبود محبت،دست بزن،اعتیاد،بیکاری،کمبود همه چی از لحاظ خانه و وسایل و لباس و........ الان بخوام بگم دهها صفحه پر میشه.با وجود این کمبودها بیست سال زندگی کردم تا پسرم بزرگ بشه و از آب وگل در بیاد

الان پسرم از دستم ناراحته و باهام قهر کرده.با اینکه شرایط زندگی بنده رو از نزدیک دیده و میداند که چه سختیهایی کشیدم.حتی تشنج و فراموشی هم گرفتم مثلا اگه کاری بخواهم انجام بدهم توی چند چیز یادداشتش میکنم تا یادم نره.دارو مصرف میکنم دیگه نمیتونم اون زندگی لعنتی رو ادامه بدم.

راهنمایی میخواستم برای چگونه رفتار با پسرم،آخه نمیخوام اون زندگی لعنتی روی اعصاب و روانش تاثیر بزاره و فکرش درگیر باشه و با بنده هم مثل قبلا رفتار کنه