پسر پنج ساله‌ام فوق‌العاده پرحرف هست و از پدر و مادر حرف شنوی نداره

08:04 - 1403/03/08

سلام
خسته نباشین.
من یه پسر بچه پنج ساله دارم که فوق‌العاده پرحرف هستش و اصلا از من مادر و پدرش حرف شنوی نداره. ما با پدرشوهر، برادرشوهر و خواهرشوهرم در یک ساختمان چند طبقه ساکن هستیم و این شرایط زندگی رو برای من سخت‌تر کرده؛ چراکه پسر من از خواب که بیدار میشه می‌خواد بره خونه پدربزرگ، عمو و عمه و اصلا خونه نمیاد تا شب موقع خواب. اوایل اجازه می‌گرفت؛ ولی الان جوری شده که دیگه بدون اجازه میره. من باید چیکار کنم؟ خواهش می‌کنم کمکم کنید. به خاطر شرایط مالی نتونستم که مشاوره ببرم.

 

----------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد:  https://btid.org/fa/user/register

انجمن‌ها: 
http://btid.org/node/300995
تصویر ابراهیمی راد

با سلام و ادب و احترام خدمت شما کاربر ارجمند.
از اعتمادتان به مجموعه اندیشه برتر سپاسگزارم.
باتوجه به سوالات مختلف در سوال شما کاربر ارجمند در ابتدا مقدمه ای لازم و ضروری را تقدیم نموده و در ادامه به هر یک از سوالات شما پاسخ لازم داده خواهد شد.
کودکان هدایای زیبای خداوند وامانات الهی هستند که خداوند آن‌ها را مایه برکت و رحمت و آرامش در زندگی ما قرار داده است. ازاین‌رو توجه و رسیدگی به آنان و همت گماشتن در تربیت صحیح آنان علاوه بر اجر معنوی در تربیت و شکل‌گیری شخصیت آنان مؤثر و مورد اهمیت است.

در خصوص قسمت اول سوال شما کاربر ارجمند مبنی بر پر حرفی و حرف شنوی نداشتن کودک 5 ساله شمارفتارها برای بجه 5 ساله تا حدودی طبیعی بوده و از روی تعمد و یا لجاجت نیست. کودکان 5 ساله  به حسب تغیرات جسمی و رشدی و گذار از نونهالی خود را وارد فضایی بزرگ تر به نام نوجوانی اول می‌بینند و می خواهند با حرف زدن ارتباط بیشتری برقرار نمایند.

در این سن کودک5 سالهٔ شما هر روز مستقل‌تر از قبل می‌شود و با این کار خود شروع به ایجاد روابط فردی و اجتماعی و پیوند خویشاوندی می نماید که تا حدودی مفید است اما نباید هم نسبت به زیاده روی که دارد  بی تفاوت باشید. بنابراین با تمام توان و تحمل پای حرف های آنان بنشینید تا احساس تنهایی نکنند.

اما در خصوص حرف شنوی نداشتن کودکان با جمله قبلی ما بی ربط نیست بنابراین باید اولا تعریف درست شما از حرف گوش کن بودن یا نبودن بچه ها چیست؟ و در چه مواردی است .
درست است که  بچه حرف گوش کن بچه خیلی راحتی است و والدین نه نیاز به یاد دادن کارهای خوب به او دارند نه به او یاد می‌دهند چرا کار بد خود را تکرار نکند، با یک داد یا اخم کودک آرام می‌گیرد دقیقا مثل سربازان پادگان.

کودکان مشابه بقیه افراد هستند، آنها ممکن است برخی وقتها حرفهای دیگران را گوش ندهند. در واقع در این سن شما باید به آنها یاد بدهید که چگونه به حرفهای دیگران توجه کنند.

اما آنچه در اغلب موارد اتفاق می افتد این است که والدین یک چیز را ۱۰ مرتبه تکرار می کنند سپس شمارش معکوس را برای تنبیه کودک آغاز می کنند. نتیجه این کار این است که کودک یاد می گیرد که هیچ وقت قبل از بار دهم به حرفهای آنها گوش ندهد.بنابراین تهدید کردن و یا تنبیه بدنی به هیچ وجه راه علاج واقع نیست.بنابراین باید اولاً مهارت لازم را در خصوص نحوه برخورد با کودک خود داشته باشید و از جهتی باید شما و همسرتان با اقتدار کامل و پرهیز از الفاظ منفی صبور باشید.

در واقع کودک شما با گوش نکردن به حرفهای شما سعی می کند توجه شما را جلب کند؛ که البته نق زدن دائمی نوع خوبی از توجه کردن به کودک نیست! اما اگر کودک شما بتواند هنر حرف شنوی را به خوبی یاد بگیرد به پیشرفت فرآیند یادگیری در او کمک می کند؛ موجب می شود تا بیشتر به علائم هشدار توجه کند؛ به او کمک می کند تا با شما و معلمانش و سایر بزرگترهایی که از او انتظار می رود تا به آنها احترام بگذارد بهتر کنار بیاید؛ و همچنین به او کمک می کند تا دوستان بهتری پیدا کند.

راهکارهای زیادی وجود دارند که اگر به طور مداوم از آنها استفاده کنید کودک شما مهارتهای لازم برای تبدیل شدن به یک "شنونده خوب" را فرا می گیرد. فراموش نکنید که هیچگاه برای آموزش دادن به کودک زود نیست! ممکن است یک کودک در این سن نتواند به خوبی یک کودک ۵ ساله به حرفهای شما گوش بدهد اما باز هم می تواند تا حد زیادی حرف شنوی داشته باشد.

1. مرزبندی داشته باشید
برای زندگی خودتان و سایر اعضای خانواده اولا مرزبندی لازم را داشته باشید و ثانیا از سایر اعضای خانواده نیز بخواهید با شما همکاری و همراهی نمایند. در این خصوص از پدر خانواده بخواهید قوانینی برای آمد و شد در خانه وضع نموده و شما و سایر اعضای دیگر خانواده زمانی که پسر 5 ساله تان نیز می‌بیند از پدر خانواده برای بیرون رفتن یا انجام کاری اجازه بگیرید.

لازم است پدر خانواده گاهی اجازه بدهد اما بسیاری از دفعات با نه محکم و با صلابت نه خود را با دلیلی منطقی مثلا هر وقت خودم رفتم یا آخر هفته باهم می رویم حرف خود را ابراز نماد.

2.برای حرف زدن با کودک، همسطح او قرار بگیرید نباید فاصله سنی والدین با کودک مانع ارتباط گیری با هم بشود.

3. واضح و روشن حرف بزنید
حرف خود را واضح، ساده و مقتدرانه بگویید. اگر شما حرف زدن درباره یک موضوع را بیش از حد کش بدهید، کودک چندان توجه نخواهد کرد. از تکرار و زیاد به کار بردن کلمات اجتناب نمایید..

4. حرف خودتان را اجرا کنید
برای کودک روشن کنید که دقیقا آنچه را گفته اید اجرا خواهید کرد؛ و تهدید یا قولی ندهید که نتوانید آن را اجرا کنید.اگر حرفی زدید  در جا یا همان روز حرف خود را عوض نکنید. اجازه ندهید احساساتتان مانع رشد و تربیت فرزندتان شود.

5.از فریاد کشیدن و جیغ زدن و تنبیه بدنی اجتناب نمایید.
اما در خصوص بخش دوم سوال شما کاربر ارجمند به سبب محل زندگی با فامیل و علی الخصوص پدر بزرگ ها و مادر برزگ ها و مزایا و معایب زندگی با آنان و تاثیر آن در بوجود آوردن مشکلات زندگی و نحوه تربیت کودکان یکی از دغدغه ها و نگرانی هایی است که والدین دارند.

مشکلاتی که زندگی با خانواده شوهرمی تواند در کنار محاسن زیادی که دارد منجربه بروز مشکلاتی  از قبیل:
1. مشکل در حفظ حریم خصوصی
2. از شما انتظار دارند که با قوانین آنها زندگی کنید
3. آزادی و قدرت انتخاب شما کم رنگ می شود
4. دخالت آنان در تربییت فرزندان
5. انتظارات و فرهنگ های نامتعادل
6. صمیمت جنسی و فیزیکی کمرنگ می شود را می توان ذکر نمود که قطعا یا با همه یا یکی از این موارد مواجه شده اید.
برخی از زوجین، مجبور به پذیرش این تصمیم هستند و گاهی نیز اصلا اجباری وجود ندارد. هر چه پدر و مادر شما انسان‌های خوبی باشند، همچنان معایب زندگی با خانواده  و فامیل آن هم در زندگی آپارتمانی که حریم های کمتری وجود دارد مشکلات 6 گانه بالا را نمی توان انکار کرد.

همه زوج‌ها باید بتوانند که اوقاتی را به صورت خصوصی باهم بگذرانند و نیاز به حریم خصوصی به شدت احساس می شود. اما وقتی شما زندگی با خانواده همسر را انتخاب کنید، ممکن است دیگر نتوانید زمان با کیفیتی را با همسرتان در خانه سپری کنید. از طرفی اینکه از خانواده همسرتان تقاضای حفظ حریم خصوصی را داشته باشید به شدت سخت است..

از طرفی چنین زندگی مشترک و صمیمیت و ارتباط بیش از حد می تواند باعث از بین رفتن احترام و تحقیر شدن می شود. همیشه بهترین گزینه این است که فاصله و حد و حدود رابطه با خانواده شوهر حفظ شود. بنابراین برای خودتان مرزبندی های لازم را داشته باشید و به آنها پایبند باشید. این مرزبندی به معنای قطع ارتباط یا پرخاشگری نیست.

یکی دیگر از معایب زندگی مشترک بدون مرز و بدون داشتن حریم خصوصی با فامیل و خانواده شوهر در مقایسه با زندگی در خانه جداگانه آزادی و قدرت انتخاب کمتری را برای شما خواهد داشت. شما گاهی مجبور می شوید آنچه را که خانواده همسرتان انتخاب می کنند بپذیرید. حتی اگر مطابق با میل شما نباشد.

مهم‌ترین مقوله و از قضا مهم ترین نگرانی شما کاربر ارجمند دخالت والدین همسر در تربییت فرزندان است.

آنها شما را یک مادر و یا پدر بی تجربه می بینند و می خواهند همیشه در مورد تربیت و رشد و خوراک و… فرزندانتان نظر بدهند. ممکن است به خودتان بیایید و ببینید به جای شما خانواده همسرتان فرزندانتان را تربیت می کنند و شما هیچ دخالتی در تربیت فرزند خود ندارید. ضمن اینکه فرزند دلبندتان اگر چه نوه شیرین آنها هم هست اما رفتارهای آنان باعث می شود که دیگر کودک شما از شما به حساب نیاورند.

پیشنهادات
1. حد و مررزها را مشخص کنید
مشخص کردن حد و حدود رابطه با خانواده شوهر، مهمترین نکته برای یادگیری نحوه زندگی با مادرشوهر و پدرشوهر است.  مشخص کردن مرزها و حد و حدودها نه تنها برای زوجین بلکه برای روابط با اطرافیان نیز ضروری است. وقتی حد و مرزهایی مانند در زدن قبل از ورود به اتاق خواب، دخالت نکردن در مشاجرات، دخالت نکردن در تربیت فرزندان و … را تعیین می کنید، باعث می شود تجربه زندگی با پدر و مادر همسر برای شما خوشایند باشد. برخی از این حد و مرزها را می توان به صورت مستقیم و با صحبت کردن و برخی را نیز به صورت غیر مستقیم تعیین کرد.

2.  از ورود به مشاجرات خانوادگی آنها دوری کنید
ین یک نکته مهم است؛ سعی کنید از دعواهایی که بین خانواده همسرتان رخ می دهد دور بمانید. نظر ندهید و به دخالت در دعوا یا مشاجره فکر نکنید. سعی کنید در این موقعیت ها فاصله خود را حفظ کنید حتی اگر دعوا بین مادرشوهر و همسرتان است دخالت نکنید. قبل از اینکه شما زن او شوید، او پسر مادرش بوده است. پس خودشان دو نفر بهتر می دانند چگونه باید مشکلات و دعواها را حل کنند. یا اگر پدر و مادر همسرتان باهم بحث می کنند طرف هیچکدام را نگیرید و نسبت به این موقعیت ها خنثی باشید.

3.  اولویت بندی های خود را مشخص کنید
ممکن است شما و خانواده همسرتان تفاوت های زیادی در سیستم اعتقادی و یا زندگی داشته باشید. در این موقعیت اولویت بندی کردن کلید حل مشکلات است. گاهی باید شما کنار بیایید و گاهی نیز باید برخورد کنید. مثلا ممکن است آنها عادت داشته باشند صبح زود از خواب بیدار شوند ولی این برای شما سخت باشد اما چاره ای نیست و باید کنار بیایید چون اولویت های مهم تری دارید.
ممکن است عادت نداشته باشند هنگام ورود به اتاق شما در بزنند. خب این شما را به شدت آزار می دهد و ممکن است خط قرمز شما باشد. موضوعی را که بیشتر شما را اذیت می کند انتخاب کنید و به آن اولویت بدهید. هرچیزی که شما را آزار می دهد و در اولویت های شماست مطرح کنید و به دنبال راه چاره باشید.

4.  فضای کافی برای صمیمیت ایجاد کنید
برای اینکه اجازه ندهید شرایط زندگی تأثیر منفی بر زندگی شما و روابط تان بگذارد، بسیار مهم است که زمان کافی را برای صمیمیت با همسر خود اختصاص دهید. با وجود حد و مرزهای سالم در مورد حریم خصوصی، فضای کافی برای ایجاد صمیمیت جنسی و فیزیکی وجود دارد.

 5. قاطعیت داشته باشید
اگر مجبور هستید با خانواده همسر خود زندگی کنید، دفاع از ارزش ها، زندگی مشترک و ازدواجتان، اخلاقیات و اعتقادات خود در برابر جبرهای خانواده همسر، ضروری است. البته حواستان باشد این کار به روش مناسب و زبان نرم و آرام انجام بدهید. از دفاع تهاجمی و یا منفعل و همراه با داد و بیداد دوری کنید. اینکار فقط احترام بین شما و خانواده همسرتان را از بین می برد.

چنانچه بازهم در این زمینه سؤالی داشتید می‌توانید در ادامه همین پست ارسال نمایید.
موفق باشید