سلام چرا زن بدون اجازه شوهر نمیتونه تو مراسم عزای والدین شرکت کند اما برای رای گیری بدو اجازه شوهر میتواند برود رای دهد؟؟
چرا اگر زن زنا کند قصاص یا سنگسار میکنند اما اگر مرد زنا کند هیچ قانونی نیست که قصاص شود؟؟
چرا دیه زن از مرد کمتر است؟؟
چرا خداوند تبعیض دارد بین زن و مرد ؟؟و این باعث حقارت زن شده؟؟
----------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register
با سلام و احترام خدمت شما کاربر گرامی
پاسخ به سوال شما کاربر گرامی درباره چرایی زیاد بودن دیه مرد از زن و تبعیض بین زن و مرد را در قالب یک مقدمه و چند جواب کوتاه بیان می کنیم:
تمامى احکام اسلام بر پایه مصالح و مفاسد خاصى استوار است. براى هر حکمى، حکمتى است و در جعل هر قانونى، مصلحتى موجود است. اگر در اسلام از چیزى نهى میشود؛ به دلیل آن است که مفسدهاى دارد و اگر به چیزى امر میشود، از آن جهت است که مصلحتى در آن وجود دارد. البته شاید پى بردن به تمام حکمت و مصالح و مفاسد مترتّب بر احکام برای ما ممکن نباشد، اما با اتکاى به عقل سلیم و نیز واقعیات خارجى موجود و همچنین بیانات بزرگان معصوم(ع) میتوان به گوشههایى از آن پى برد.
در مورد دیه زن و نصف بودن آن نسبت به دیه مرد هم قطعاً حکمتهایى وجود دارد که به تعدادى از آن میپردازیم:
1. اگر اسلام یک دین کاملاً مادى بود که محور مسائل آن امور مالى و اقتصادى در نظر گرفته میشد و آنگاه دیه زن نصف دیه مرد بود، این اشکال وارد بود که چرا ارزش زن کمتر از مرد است و چرا قیمت زن را نصف قیمت مرد در نظر گرفتهاند. حال آنکه در اسلام ارزش انسانها به روح و روان و کمالات معنوى آنها است. آنچه در اسلام اهمیت دارد و معیار ارزش است، تقوا است.
2. مرد از نظر جسمانى و قواى بدنى، قویتر از زن بوده و قادر به انجام کارهاى سنگینتر است و وجود او براى خانواده، مایه آرامش و قوّت دل است، از سوى دیگر؛ با فقدان او افرادى که تحت تکفل وى بودهاند، بدون سرپرست و حامى میمانند؛ لذا طبیعى است که میزان دیه او بیش از دیه یک زن باشد.
3. نفقه فرزندان نیز بر عهده مرد است نه زن؛ لذا با رفتن مرد و مرگ او تعدادى فرزند واجب النفقه از او باقى میمانند که بایستى به نحوى این خلأ نیز پُر گردد. بنابراین، باید قاعدتاً دیه مرد بیش از دیه یک زن باشد و این مطلب ربطى به جوهره زن و مرد ندارد، بلکه به لحاظ عوارض خارجى مرگ آنها و اثرات آن در خانواده است.
4. خلأ ناشى از فقدان یک مرد در خانواده به مراتب بیش از خلأ ناشى از یک زن است. بر اساس مطالعات فقهى و تاریخى، دیه به منظور جبران خساراتى است که از ناحیه مجرم بر شخص قربانى یا خانواده او وارد گردیده و از آنجا که جامعه مطلوب دینى که اسلام در پى تحقق آن است، عمده فعالیتهاى اقتصادى را بر دوش مرد گذاشته و مهمترین وظیفه زن را اداره کانون خانواده قرار داده، طبیعى است که آثارى که بر یک مرد مترتب میشود از نظر اقتصادى بر وجود یک زن مترتب نیست؛ لذا فقدان او از صحنه اجتماع و خانواده، از نظر اقتصادی خسارت بیشترى را متوجه خانواده میکند. از این رو، باید دیهاى مناسب وضعیت او پرداخت گردد.
5. هیچ تبعیضی خداوند متعال بین زن و مرد قائل نشده است و اگر تکالیفی به عهده مرد قرار داده شده که به عهده زن قرار نداد حکمت های مختلفی داشته و خداوند طبق مصالح و مفاسد و بر مبنای روحیات و توان جسمی زنان برخی کارها را از عهده او برداشته است. یا در برخی امور مالی مانند دیه و ارث و دیگر امور تبعیضی وجود ندارد چنان که در موضوع ارث دختر چون از جاهای مختلفی به او ارث می رسد همان تساوی و گاهی بیشتر از آن نیز بهره می برد. البته این بخشی از حکمت است و ما هماه ان را نمی دانیم.
علاوه بر اینکه حکام دیگرى در اسلام وجود دارد که به دلیل مصالحى که در آنها وجود دارد، به نفع زنان وضع شده است، برای نمونه اگر شخص مسلمانى مرتد شود(مرتد فطرى) چنانچه مرد باشد حتى، اگر توبه هم کند، به نظر بسیارى از فقها به مرگ محکوم میشود، ولى اگر زن باشد در صورتى که توبه کند، آزاد شده و به زندگى عادى خود برمیگردد یا در علل فسخ نکاح، اگر مردى بعد از عقد نکاح، دیوانه شد، زن حق دارد نکاح را فسخ کند در صورتى که اگر همین اتفاق براى زن بیفتد، مرد حق فسخ ندارد و ... . حال آیا می شود گفت خداوند در این امور تبعیض و فرق قرار داده است؟
از جمع بندی این جواب ها و دیگر پاسخ هایی که ارائه شده نتیجه می شود مسئله دیه یا دیگر اموری که به ظاهر به ضرر زن است ملاک ارزیابى ارزش مرد و زن نیست که تفاوت آن موجب اعتراض گردد. از طرفى وظایف اقتصادى مرد در خانواده هم به نحوى ایجاب میکند که تفاوتهایى در اینگونه موارد(دیه) که ارتباط مستقیم با اقتصاد خانواده دارد، مشاهده شود و این عین عدالت است.
برای مطالعه بیشتر می توانید به لینک زیر مراجعه فرمایید:
https://btid.org/fa/news/181569
در پاسخ به سوال دوم شما درباره اینکه چرا اگر مرد خیانت کند سنگسار نمی شود اما اگر زن زنا کند سنگسار می شود چیست؟ باید گفت:
حکم سنگسار، در همه ادیان الهی وجود داشته و حالتی بازدارنده برای این عمل زشت زنا محسوب می شد. در زمان اسلام، این حکم با قوانین و فروعات جدیدی ابلاغ شد و امروزه یکی از احکام مسلّم اسلامى است که همه مکاتب فقهى اسلام به لحاظ مستندات غیرقابل انکار فقهى، بر اسلامی بودن آن اتفاق نظر دارند.
از آن جایی که تمامى احکام اسلام بر پایه مصالح و مفاسد خاصى استوار است و براى هر حکمى، حکمتى و برای جعل هر قانونى، مصلحتى وجود دارد از این رو اگر در اسلام از چیزى نهى میشود؛ به دلیل آن است که مفسدهاى دارد و هرچند پى بردن به تمام حکمت و مصالح و مفاسد مترتّب بر احکام برای ما ممکن نیست اما با اتکاى به عقل سلیم و نیز واقعیات خارجى موجود و همچنین بیانات بزرگان معصوم(ع) میتوان به گوشههایى از آن پى برد. در مورد حکم سنگسار بودن زن و مرد نیز حکمت هایی وجود دارد که حفظ امنیت اخلاقی جامعه، حفظ پاکیزگی خانواده ها، جلوگیری از خیانت و عادی سازی آن؛ حفظ پاکیزگی مولود و مشخص بودن خانواده وی .... از جمله این حکمت هاست.
پس از این مقدمه باید گفت:
حکم رجم یا همان سنگسار تنها برای مرد نیست بلکه هم برای مرد است و هم زن؛ اگر زنا، زنای محصنه باشد یعنی مرد همسردار با زن شوهر داری زنا انجام دهد، هر دو (زن و مرد) در صورت اثبات این عمل و تحقق شرایطی سنگسار می شوند و این رجم تنها اختصاص به مرد ندارد؛ از جمله این شرایط برای نمونه می توان به موارد زیر اشاره نمود:
1. هر دو متأهل و داراى همسر باشد؛ بنابر این، هرکدام از طرفین زنا که متأهل نباشند، حکم سنگسار از او مرتفع، و به تناسب، حد شلاق یا تعزیر بر او اجرا مىشود.
2. همسر دائم داشته باشد؛ بنابر این اگر زن یا مردى که در ازدواج موقت هستند و با شخص دیگرى مرتکب زنا شوند، اگرچه اصطلاحاً همسردار مىباشند اما زناى آنها، زناى محصنه مستوجب سنگسار نخواهد بود.
3. با همسر خود قبل از اینکه مرتکب زنا شود، دستکم یکمرتبه همبستر شده باشد؛ بنابر این شخص زناکارى که همسر دائم دارد، در صورتى که هنوز با همسر دائم خود همبستر نشده است (مثل کسانى که در دوران عقد هستند و هنوز با همسر خود همبستر نشدهاند)، سنگسار نخواهند شد.
4. مسلمان باشند؛ بنا بر نظر بسیارى از فقیهان، حکم زناى محصنه در مورد مسلمان جارى مىشود. بنابر این مسیحى و یهودى و پیروان دیگر ادیان در صورتى که همه شرایط زناى محصنه را داشته باشند، حکم سنگسار در مورد آنها الزامى ندارد و حاکم اسلامى مىتواند آنها را به قوم خویش واگذارد ... .
5. همه شرایط عمومى تکلیف را داشته باشد یعنی اگر یکى از طرفین گناه زنا، زیر سن تکلیف یا دیوانه یا حقیقتاً نسبت به حکم حرمت زنا جاهل باشد؛ یا حرمت زنا را مىداند، ولى با کسى که فکر مىکرده بر او حلال است، زنا کرده است؛ یا شخصى را مجبور به زنا کرده باشند، یا اینکه شخصى براى حفظ جان خود، به زنا مجبور شده باشد و... . در هریک از این موارد، مجازات زناى محصنه برداشته خواهد شد.
6. اقامه چهار شاهد که همه یک جور شهادت بر این زنا بدهند و اگر یکی در اقرار خود بر خلاف دیگران شهادت دهد همه این افراد شلاق می خوردند و آن دو نفر آزاد می شوند. یا اگر زن و مرد زناکار در یک فضایى کاملاً آزاد، چهار مرتبه نزد حاکم به این عمل خود اقرار کنند سنگسار می شوند.
از جمع بندی سخنان نتیجه می شود که حکم سنگسار برای زن و مرد یکسان است و تنها اختصاص به زن ندارد. این حکم در صورت تحقق شرایط است و در صورت عدم تحقق شرایط تنها حکم تعزیر جاری میشود.
برای مطالعه بیشتر می توانید به لینک زیر مراجعه فرمایید
https://btid.org/fa/news/111495
با سلام و احترام خدمت شما کاربر گرامی
در پاسخ به سؤال اول شما باید گفت:
درباره علت و فلسفه اجازه گرفتن زن از شوهر به چند نکته اشاره می کنیم:
نکته اول: با توجه به این که هر مجموعه انسانی به یک مدیر و رهبر نیاز دارد تا آن مجموعه را اداره کند، اسلام برای خانواده که یک مجموعه کوچک است نیز مرد را مسئول خانه قرار داده است و اکثر مسئولیت های اداره خانه را به دوش او گذاشته است و این یک امتیاز نیست، بلکه یک بار مسئولیت سنگین برای اداره خانه و خانواده است. به همین جهت یکی از قوانین خانه این است که زن با هماهنگی همسرش از خانه خارج شود تا به نظم و اداره خانه لطمه ای وارد نشود.
نکته دوم: یکی دیگر از حقوق مرد؛ حق جنسی است که بر عهده زن می باشد که در این نیاز متقابل، زن باید درخواست همسرش را تامین کند و به این جهت که گاهی عدم اجازه زن برای خروج از منزل به این نیاز لطمه وارد می کند، لذا اجازه برای ترک منزل لازم و ضروری است.
نکته سوم: باید به این نکته توجه داشت که این گونه قوانین در حد یک اصل قانونی است برای زمانی که اختلافی پیش آمد و برای حل اختلاف، مبنا و قانون باشد؛ اما ما در عرف جامعه نداریم که زن برای هر خروج از منزلی بخواهد اجازه ای از همسرش بگیرد، بلکه بصورت توافقی خیلی از این مسائل بین زوجین حل شده و کسی به این نکات توجه ای ندارد و در خانه اصول اخلاق باید حاکم باشد و نه اصول فقهی
و ... .
با توجه به این علت ها و دیگر عللی که وجود دارد، رضایت شوهر برای خروج شما از منزل لازم است هرچند خروج شما با حقّ شوهر هم منافات نداشته باشد، اما در صورتی که شما یقین کنید او با بیرون رفتن شما مشکلی ندارد و قبلا این موضوع را با گفتگو حل کرده باشید و به عبارت دیگر شوهر اجازه کلی به شما داده باشد؛ در این صورت دیگر نیازی به اجازه گرفتن برای هر کاری نیست مگر برخی کارهایی که خود می دانید باید حتما به او بگویید و اگر نگویید قطعا او راضی نیست.
برای نمونه شما یک بار استاد دانشگاه هستید در اینجا دیگر نیازی نیست هر روز از او اجازه بگیرید چون او از همان روز اول با این کار شما برای خروج از مخالفت نکرده است و می داند که شما برای کار تدریس از خانه خارج می شوید اما یک بار شما می خواهید با دوستان به سفری و تفریحی بروید یا برای زیارتی مشرف شوید و .... در اینجا نیاز است حتما با شوهر مشورت و از او اجازه بگیرید.
البته درجایی که مرد با خروج زن مخالفت کند قانون الهی در خصوص ترک خانه توسط زن استثنائاتی را در نظر گرفته است: این موارد شامل خروج از منزل برای درمان بیماری به تشخیص پزشک، خروج از منزل برای انجام امور شرعی و واجب و سکونت در مکان دیگر به دلیل ترس از ضرر و زیان مالی، جسمی یا آبرویی که ممکن از طرف هر کسی برای وی رخ دهد؛ تهیه اجناس ضروری در صورتی که مرد اقدام نکند.
برای مطالعه بیشتر می توانید به لینک زیر مراجعه فرمایید:
https://btid.org/fa/news/157911