چگونه میتوانم زندگی شادی داشته باشم

08:45 - 1400/07/26

سلام وعرض ادب خدمت شما کارشناسان محترم

خانمی ۴۶ ساله ومجردم وتا این سن خواستگاری نداشته ام ، چون توروستا زندگی میکردم وفقط مدرسه ابتدایی داشت ، ابتدایی را که گذراندم خیلی دوست داشتم که ادامه تحصیل دهم ولی اون موقع به خاطر تعصب  خانواده ها هیچ دختری از روستای ما برای ادامه تحصیل به جای دیگری نمیرفت، و دختران همراه مادرشان به کار قالی بافی  برای کم به خرج ومخارج خانواده مشغول میشدند، من هم همراه خواهر و مادرم سالها مشغول این کار بودیم وبادستمزد همین قالی بافی  کمک کردیم به پدرم تا خانه ای بسازیم، سالهابه همین شیوه گذشت و به خودم اومدم دیدم شدم یه دختر ۳۰ ساله وسالهای جوانیم پشت دار قالی گذشته بود من همون موقع هم‌که مشغول قالی بافی بودیم همش غصه اینکه یعنی میشه منم یه روز ادامه تحصیل بدم و حداقل دیپلم بگیرم، تا اینکه برخورد با یک دوست که من را راهنمایی کرد که وقتی دوست داری میتونی بری شهر نزدیک روستاتون و مدرسه بزرگسالان ثبت نام کنی و ادامه تحصیل بدی، 

خلاصه کنم همین کار را کردم و با خوشحالی و موفقیت وبا نمرات عالی دیپلم‌را در سن ۳۵ سالگی گرفتم ، ولی بعدش بدون  تحقیق در مورد این که چه رشته ای انتخاب کنم  برای ادامه  وحالا اون رشته با روحیه من که هنر دوست و طبیعت دوست هستم سازگار هست یانه ، ادامه دادم و لیسانسم را گرفتم ولی اصلا این رشته با روحیه من سازگار نبود و خیلی سنگین برام گذشت.

دیگه از درس خواندم خسته شده بودم و دیگه ادامه ندادم،

همیشه دوست داشتم ازدواج کنم ودر کنار یک مرد خوب و با ایمان  به آرامش برسم و صاحب خانواده و فرزند بشم، و زندگی در کنار یک مرد مهربان را تجربه کنم ولی هرگز این اتفاق نیفتاد ، حوصله سر کار رفتن هم نداشتم چون موقعی که لیسانس گرفتم ۴۱ ساله بودم و اصلا علاقه ای نداشتم که هرروز بخوام از روستا برم جایی سرکار و بیام تواین سن.

دلم میخاست یه زندگی بی دغدغه و آروم داشته باشم و بقیه عمرم را راحت زندگی کنم، البته در طی مدت ۴۱ سال تا الان رفتم ومدرک مربیگری مهد و پیش دبستانی را گرفتم ، یه چند ماهی هم سر کار رفتم ولی دیدم خیلی خسته میشم و ادامه ندادم، به گل و گیاه وکاشت گیاهان دارویی علاقه زیادی دارم ولی به خاطر خشکسالی اینکاردر منطقه ما شدنی نیست.

پیش پدر و مادرو برادرم زندگی میکنم، روز به روز غمگینتر و غصه دارتر میشم به خاطر اینکه زندگیم اون طوری که آرزو داشتم نگذشت، اصلانمیتوانم با این همه فکر و غصه شاد باشم، بچه های خواهر برادرام که میان خونمون کمی غصه هام را فراموش میکنم و غمهام را ظاهرا از خواهر برادرام پنهان میکنم، به ندرت میخندم ، پوست صورتم و دست هام خیلی خشک هستن ، صورتم پر از غم است و روی رنگ پوستم هم تاثیر گذاشته و کدر شده ، واقعا غم تمام وجودم را گرفته ، دلم میخاد شادی به زندگیم بیاد ، دلم میخاد ورزش کنم ، ولی نمیتونم و حوصله نمیکنم ،از اینکه تا این سن ازدواج نکردم و از بسیاری از لذتها که یک فرد متاهل در زندگی تجربه کرده بی نصیب بودم غصه میخورم، پدر و مادرم‌پیر هستم و من دارم ازشون مراقبت میکنم البته برادرهام هم حمایتمون میکنند ولی من دردم را هیچ وقت به کسی بروز ندادم ، نگران آینده ام هم هستم که با تنهایی و بیماریهای پیری باید چه کنم.

ممنون میشم راهنماییم کنید.

‌-----------------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum  
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/186618

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 0 =
*****
تصویر مصطفی راهی

با سلام و عرض تشکر از سؤالی که ارسال نموده‌اید.

از اینکه تا به این سن رسیده‌اید اما مسیرهای نادرست را نپیموده‌اید و خود را سالم نگه‌داشته‌اید خدا را شکرگزاریم. ما قبول داریم که شرایطی که در آن قرار دارید شرایط سختی است و عبور از آن و مدیریتش زمان‌بر و سخت است اما به‌هرحال این دنیا دار ابتلاء و امتحان است که نباید از حقیقتش غافل شد.

حق این است که بگوییم امروزه اگر آمار دخترانی که سن ازدواجشان به‌طورمعمول گذشته است بالا رفته است و در سمت مقابل به‌طور طبیعی روابط ناسالم، گسترش بیشتری پیدا کرده است، این‌ها مواردی است که ساخته‌ی فرهنگ مهاجم غربی است که متأسفانه در داخل کشور برخی نیز ریل‌گذاری آن را تسهیل کرده‌اند و این موجب شده دودش به چشم جوانان و خانواده‌های آنها برود. این اتفاق نامیمون ساخته‌شده توسط دست بشر گره سختی به کار زندگی بانشاط و سالم جوانان انداخته که باید در سطح کلان مطالبه‌ی تصحیح آن را داشت.

برای شخص شما لازم است که موارد زیر را دنبال کنید.

1. بدانید که هیچ حقی در این دنیا وجود ندارد که از کسی ضایع شود اما خدا آن را به نحوی مطلوب جبران نکند پس بدانید که حق شما محفوظ است.

2. بدانید که در این دنیا به سبب محدودیت ذاتی که دارد ممکن است برخی اتفاقات خوب و دلخواه برای افراد نیفتد و این خاصیت دنیاست که باید آن را قبول کرد.

3. به عقیده ما حتی اگر احساس می‌کنید سن ازدواجتان گذشته است اما باز با وسیع کردن دایره انتخابی‌تان ممکن است بتوانید به این مهم برسید مثل‌اینکه موردهایی که همسرانشان را ازدست‌داده‌اند و یا مسئله جسمی دارند و... را نیز بپذیرید.

4. باید برای پیدا کردن مورد مناسب از واسطه‌های مطمئن و کاردان که می‌توانند شما را معرفی کنند نیز استفاده کنید.

5.خودتان را البته در بحث ازدواج محصور نکنید و بدانید که گرچه مسئله مهمی است اما به‌هرحال ممکن است اتفاق نیفتد بنابراین باید متناسب با خودتان و شرایطی که دارید از فعالیت‌های نشاط‌آور نیز استفاده کنید مثل ورزش، تفریحات سالم، ارتباطات اجتماعی مناسب و...

6. احساس مفید بودن و افزایش ارزشمندی درونی نیز می‌تواند به شما در تحمل این شرایط کمک ویژه کند. داشتن شغل مناسب یا فعالیت اجتماعی مفید ازاین‌دست موارد است.

7. ارتباط با خدا و اهل‌بیت علیهم‌السلام را که خودتان معتقد به آن هستید را فراموش نکنید چرا که این ارتباط هم سازنده‌ی این دنیای شماست و هم مسیر شما را به سمت آخرتی که قرار است جبران این موارد در آنجا صورت بگیرد هموار می‌سازد.

با تشکر از صبر و حوصله شما