سلام من یک دختر 18ساله هستم ک تقریبا دوماهه با ی اقای22 سااله دوست شدم و ب مامانمم گفتم اون اقا هم ب خونوادش گفته ولی وقتی ک بابام فهمیده بدون هیچ دلیلی داره مخالفت میکنه اون اقا همه شرایطش جوره و فقط شغلش مونده ک تا چن ماه دیگ درسش تموم میشه الانم فقط معطل اینه درسش تموم شه وگرنه زودتر میومد خواستگاری بنظرتون چیکار کنم بابام راضی شه؟؟
-------------------------------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.welayatnet.com/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال و از طریق کدپیگیری که دریافت میکنید پاسخ را مشاهده نمائید: http://www.welayatnet.com/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين نظراتشان جهت نمايش بعد از فعالیت مفید، ديگر منتظر تاييد مديرانجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.welayatnet.com/fa/user/register
با سلام و عرض تشکر از اعتمادی که به کارشناسان سایت رهروان ولایت دارید.
گرچه که متوجه مشکل شما هستیم و دوست داریم به شما راهکارهایی را نشان دهیم که بهترین انتخاب را در زندگی خود داشته باشید اما ذکر این نکته را نیز دارای اهمیت می دانیم که پدر شما قاعدتا باید دارای دو ویژگی باشد اول دلسوز فرزندش است و دوم تجارب بیشتری را در زندگی دارد و احساسی به موضوع نگاه نمیکند. ما نمیگوییم که حتما او درست فهمیده اما به هر حال باید متعادل تر به ماجرا نگاه بیندازید تا به راهکاری مناسب دست یابید.
1. به اعتقاد شما خواستگارتان تمام ملاکات لازم برای خوشبخت کردن شما را دارند و ما نیز از شما میپذیریم اما لازم است این ملاکات را یک بار دسته بندی نمایید و در ذهن خود محفوظ نگاه دارید(برای یک جمعبندی کامل بهتر است این موضوع را با یک مشاور مورد اعتماد و کار آزموده که متخصص مشاوره پیش از ازدواج است درمیان بگذارید.)
2. پس از مرحله اول بهتر است که در شرایط مناسب را بیابید و با ادبیاتی همراه با آرامش و محترمانه با پدرتان به گفتگو بنشینید.(حالت عصبی و غیر محترمانه کار را پیچیده تر میکند)
3.در صحبت با پدر حتما مستدل سخن بگویید مثلا ابهامی که ما به ذهنمان هست درباره آینده شغلی و اموری از این قبیل هست را مستدل پاسخ بگویید.
4.در انجام وظایف خود نسبت به پدرتان جدیت بیشتری به خرج دهید تا ایشان به پخته بودن شما واقف شوند و این رفتا به شما کمک دهد که ایشان متوجه شوند احساساتی تصمیم نمی گیرید.
5.در نهایت استفاده از واسطه های ذی نفود و مطمین که بتوانند در تبیین استدلاهای شما به شما یاری رسانند را نیز توصیه میکنیم این واسطه می تواند همان مشاوری باشد که به او مراجعه نموده اید.
با تشکر از صبر و حوصله شما.
با سلام. سوال شما در نوبت پاسخگویی قرار گرفت.
فکر کنم چون رابطتتون از طریق دوستی بوده
پدرت یکم نگران شده سخت میشه اعتماد کرد
بعضیا از رو احساس عاشق میشند زود
این حس ناپدید میشه پدرتم از همین میترسه