گناه من . گفت از دوست داشتن میترسم

سلام میخوام داستان گناهمو براتون تعریف کنم من یه پسر ساده و تقریبا مذهبی بودم مثل الان فوق مذهبی نبودم حدود دوسال پیش تو تابستون  راهم خورد به یه کوچه که از اونجا رد میشدم ولی اون دختررو نمیدیدم وقتی دیدمش و حرکاتشو زیر نظر گرفتم دیدم دختر خوبیه سر به زیره نماز خونه عاشقش شدم خیلی خیلی دوسش داشتم اونم که خانواده کاملا خوب و مذهبی داشت  و با خودم فکر میکردم میتونم باهاش ازدواج کنم دو سه ماه گذشت  یه روز خبری شنیدم  که انگار اب داغو ریختن سرم فهمیدم اون دختره یه پسر دیگه ای رو دوست داشته وبچها گفته بودن دیگه دوسش نداره ولی فهمیدم هنوزم دوسش داره خلاصه دیگه کلا شب و روزم سیاه شد هروقت خواستم اونو ببینم خودشو ازم قایم میکرد خلاصه بعد یک سال رفتم دانشگاه و تو اولین روز تو روبیکا بهش پیام دادم که من تورو واقعا دوست دارم اونم گفت تو دوست داری من ندارم بعد بلاکم کرد خلاصه خیلی ناراحت شدم اینم بگم قصد من دوستی نبود فقط خواستم بهش بگم که دوسش دارم خلاصه اتفاقات زیادی افتاد مامانش اومد گفت دختر من سنش کمه دست از سرش بردار وگرنه به پدرش میگم منم که عقل تو سرم نبود بازم دوسش داشتم خلاصه تصمیم گرفتم فراموشش کنم ولی مگه به این سادگیاست آدم عشق اولشو فراموش کنه خلاصه دوستامم از دستم کلافه شدن و یکی هم که کلا ازم فاصله گرفت و بلاکم کرد گفت تو خیلی به اون دختر فکر میکنی بیخیالش شو مگه دختر پیدا نمیشه منم میگفتم توجایی که ماهستیم دختر خوبی جز اون نیست اونم هی اونا حرفارو میزد خلاصه یواش یواش فکرشو از خودم دور کردم ولی یه عادت بد دارم که درسته دوسش ندارم ولی میرم پروفایلشو چک میکنم و ناراحت میشم اون دختره هم فهمید اون پسره دوسش نداره دوستم بهم گفت برو عاشق یه دختر دیگه شو تا فراموشش کنی منم رفتم دخترای خوبی بودن ولی بعد یکی دوروز هیچ حسی بهشون نداشتم و کلا دیگه احساساتم مرد حالا دوسال از اون قضیه میگزره و من هم هروقت یادش میوفتم ناراحت میشم تازگیا تو یه گروهی دیدمش و حرف زدیم اخلاقش عوض شده بود اون دختری که باهیچ پسری حرف نمیزد حالا با همه صمیمی شده نه که رل باشه بلکه فقط به قولی همینطوری تو گروه حرف میزنه منو از بلاک درآورد رفتم همه چیه گفتم گفت باورمیکنم دوسم داری ولی من نمیتونم دوست داشته باشم گفت از دوس داشتن میترسم  منم هیچی نگفتم و رفتم حالا آواره شدم نه میتونم فراموشش کنم نه کس دیگه ای رو دوست داشته باشم

خیلیا هم گفتن چه میدونم اهمیت نده و از این حرفای کلیشه ای که تو سایتا مشاورا میگن میخواستم کمکم کنین به زندگی عادیم برگردم دیگه اصلا خوشحال نیست مثله مرده متحرک شدم 

بخشید طولانی شد

-------------------------------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register