یک نوجوان . چرا والدین مدام سرکوفت میزنند؟

13:39 - 1399/10/17

چرا والدین نمی فهمند که از سرکوفت ها و دستورات شان برای کنترل ما خسته می شویم؟! چرا آنها می خواهند ما را کنترل کنند؟ چرا فکر می کنند ما هیچ چیزی نمی‌دانیم و می خواهند درست و غلط را به نشان دهند؟!

-------------------------------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/157240

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
18 + 2 =
*****
تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

والدین به طور کلی یکسری نگرانی‌هایی در خصوص فرزندان خود دارند که براساس نوع تربیتی که در گذشته تجربه کردند و میزان شناخت مسئله به سه دسته کلی قابل تقسیم هستند:

از میان آن سه دسته، یک دسته از والدین، از الگوی کنترل گر و سختگیری در تربیت فرزندانشان استفاده می کنند؛ طوری که در برابر کمترین اشتباه فرزند، بزرگترین تنبیه و واکنش را نشان می دهند و مدام دست به سرکوب فرزند می‌زنند و متاسفانه خروجی این نوع از تربیت باعث می شود که فرزندان به شدت از والدین فراری باشند و به مرور اعتماد به نفس ضعیفی پیدا کنند. اما چرا یک عده از والدین بسیار سختگیر و کنترل گر هستند؟ 

در جواب باید بگویم که این تاحدود زیادی برخواسته از نوع شخصیت والدین و خانواده ها است طوری که احتمالا والدین آنها نیز همین رفتارهای سختگیرانه را با آنها داشته اند و از انجایی که هیچ گاه جایی برای آموزش و اصلاح رفتار وجود نداشته است، همواره فکر می کردند که نوع تربیت آنها درست و اصولی است. البته بعضی از همین والدین متوجه اشتباه بودن نوع تربیت و سختگیری خودشان هستند و تلاش می کنند از طریق آموزش، مطالعه، مشاوره و شرکت در کارگاه های تربیت فرزند سختگیری های خود را تعدیل کنند، ولی متاسفانه برخی ها هم اصلا متوجه اشتباه بودن نوع تربیت خود نیستند و قبول هم ندارند که دارند در نوع تربیت فرزند خود اشتباه می کنند. اینگونه موارد ناشی از نوع شخصیتشان است که تغییر دادنشان کار بسیار سخت و جه غیرممکن باشد. 

بنابراین با این توضیح باید عرض کنم که علت استبداد و سختگیری بعضی از خانواده‌ها عمدتا ناشی از الگوی تربیتی که خودشان در گذشته تجربه کردند. البته دلایل دیگری  جمله وسواس های فکری در تربیت هم باعث بروز سختگیریهای زیاد می شود ولی همانطورکه عرض شد، عمده آن به الگوی تربیتی است که در گذشته تجربه کردند برمیگردد. لذا این سوالات شما «چرا والدین نمی فهمند که از سرکوفت ها و دستورات شان برای کنترل ما خسته می شویم؟! چرا آنها می خواهند ما را کنترل کنند؟ چرا فکر می کنند ما هیچ چیزی نمی‌دانیم و می خواهند درست و غلط را به نشان دهند؟!» درباره والدین مستبد و سختگیر شاید نتوانند درک کنند و احساس کنند که شما آنها را نمی فهمید. لذا باید توجه داشت که این سختگیریها از روی بدجنسی با بدخواهی یا ... نیست بلکه نوع نگاهشان به مسئله تربیت اینگونه است.  شاید فهمیدن این مسئله که والدین سختگیر به جهت سختگیری که قبلا خودشان تجربه کردند بتوان علت سختگیری هایشان را درک کرد. وقتی شما بتوانید علت رفتارهای والدین رو بفهمید و درک کنید، بهتر می توانید با انها تعامل پیدا کنید؛ مثلا وقتی بفهمید که خانواده به دیر آمدن شما به خانه حساس هستند و نگران می شوند، خب بلافاصله تماس می گیرید و علت دیر آمدنتون رو برای انها توضیح می دهید و نگرانی آنها را برطرف می کنید و این کار باعث می شود که کمتر دچار چالش بااینگونه والدین سختگیر شوید.

امیدوارم با این توضیحات پاسختون رو دریافت کرده باشید.

جهت مطالعه بیشتر در این زمینه می توانید به لینک ذیل مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/6389

موفق باشید.

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

استاد به وسواس فکری در تربیت اشاره کردید؛ چه نشانه هایی هست که خودمون رو محک بزنیم که دچارش هستیم یا نه؟

و اینکه مثال زدید که "مثلا وقتی بفهمید که خانواده به دیر آمدن شما به خانه حساس هستند... کمتر دچار چالش بااینگونه والدین سختگیر شوید."

نظارت پدر و مادر بر دیر آمدن فرزند به خانه ، حساسیت و سختگیری هست؟ 

من که فرزندم کوچک هست. ولی نصف شب تا صبح صدای موسیقی گشت زنی پسران جوان در خیابان خواب را بر ما حرام کرده! 

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

هر حساسیتی چیز بدی نیست. مثلا فرد نسبت به ارتباط دوستی با جنس مخالف حساسیت دارد! خب این حساسیت خوب است و مشکلی ندارد یا مثلا اینکه فرزند نباید تا دیر وقت بیرون از خانه باشد، این حساسیت اتفاقا خوب است؛ حالا ممکن است بعضی از خانواده ها در این زمینه حساسیتشون خیلی بیشتر باشد و به فرض خاموشی در خانه ساعت 6 شب باشد، ولی در خانواده دیگری خاموشی ساعت 10 باشد. خلاصه فارغ از اینکه این حساسیتها درست باشد یا نباشد، توجه به انها می تواند جلوی چالشها و رفتارهای احیانا بد خانواده را بگیرد.

درباره وسواس فکری هم باید عرض کنم که یکی از نشانگانش، کمال گرایی بالاست؛ مثلا فرزند امتحان داده، ولی نمره کامل 20 را نگرفته یا ارزشیابی او خیلی خوب نبوده، در اینجا اگر والدین دربرابر این نمره فرزند، یک واکنش بسیار بد از خودشان نشان بدهند، به عبارتی بین اشتباه فرزند و واکنش والدین باید یک ارتباط معقولی و منصفانه ای وجود داشته باشد. اگرخطا یا اشتباه فرزند کوچک ولی واکنش منفی والدین بزرگ باشد، این یعنی والدین سختگیری بالایی دارند. حالا اگر والدین روی نمره 20 مصر باشند که حتما باید فرزندشان نمره 20 رو بگیرد یا مثلا مصر هستند که فرزند در ده دقیقه غذایش را بخورد یا ... که در برابر اینها والدین واکنش بسیار بدی نشان دهند، این ها می تواند نشان از کمال گرایی و نوعی از وسواس فکری باشد.

درباره فرزند شما که اشاره کردید که از نصف شب تا صبح موسیقی می شنود و ... خب این رفتار طبیعی نیست و دلیلی ندارد که فرزندتان چنین وقتی رو برای گوش دادن موسیقی اختصاص بدهد، ولی واکنش شما باید چگونه باشد؟

در اینگونه موارد اول باید بررسی کنید که چرا فرزندتان تا صبح بیدار است؟ آیا در طول روز خواب است و شبها بیدار است؟ اگر ساعت خواب فرزندتان مشکل دارد، با گفتگو و صحبت در این زمینه که تغییر ساعت خواب می تواند باعث مشکلات جسمی در دراز مدت شود ایشون رو متقاعد کنید که ساعت خوابش رو اصلاح کنید و برای این کار شرایط رو فراهم کنید تا صرفا به گفتگو بسنده نشده باشد مثلا در طول روز یکسری مسئولیتهای بدنی و جسمی بهش بدهید تا هنگام شب، بدنش خسته وارد رختخواب شود و بخوابد. یا اینکه در طول روز اجازه ندهید زیاد بخوابد بلکه با تغییر دادن برنامه ها، سعی کنید در طول روز فعال باشد. خلاصه شرایط رو جوری رقم بزنید که فرصت کار و فعالیت در طول روز باشد و خستگی و استراحت در هنگام شب باشد.

یعنی بدون اینکه شما بخواهید به او دستور بدهید که حتما شب هنگام بخوابد و روزها بیدار بماند، شما عملا شرایطی رو در خانه برایش فراهم می کنید که سیستم بدنی او ایجاب خواهد کرد که به صورت طبیعی شبها بخوابد و روزها فعالیت کند، بدون اینکه چالش خاصی بین والدین و فرزند اتفاق بیفتد. 

البته باید از تشویق و تقویت کننده ها جهت فعالیت در طول روز استفاده کنید؛ مثلا اگر به او در طول روز مسئولیت کاری یا فعالیتی دادید، بلافاصله به او بازخورد مثبت بدهید از طریق تهیه خوراکی های خوشمزه، تعریف و تشویق، بغل کردن، بازی کردن با او و ... تا فرزند کوچک تان احساس خوبی از اینکه به حرف شما گوش داده است پیدا کند. سعی کنید این تقویت کننده ها رو که در بالا اشاره کردم به صورت متغیر استفاده کنید نه یکنواخت؛ یعنی یه بار او را بغل کنید، یه بار پیش پدرش یا دیگران، او را تعریف کنید، یه بار چیز خوشمزه بهش بدهید یه بار...

موفق باشید.

تصویر "نمی دانم" چون سقراط
نویسنده "نمی دانم" چون سقراط در

ای کاش همه سوء تفاهمها به نتیجه مثبتی ختم میشد.

من عرض کردم اینروزها جوانها نصف شبها رو برای بقول خودشون دور دور انتخاب می کنند و صدای باند صوتی ماشینهاشون گوش آسمون رو کر میکنه؛ و شما قصه نانوشته ما رو خواندید و برای بی خوابیهای پسرم مشاوره دادید (که دیگه من روم نمیشد سوال بپرسم). والله من در خانه قانون گذاشتم شب موقع خواب باید موبایلهاشون رو تحویل بدهند. منتها من دلم نمیاد صبحها بیدارش کنم. میگذارم بخوابه. نمیدونستم کارم درسته یا نه؟ منتها بچه من انرژیش ماشاء الله زیاده، نصف شبها فکر میکنه که نمیخوابه. من خیلی تجسس نکردم به چه می اندیشی؟ ولی چند باری سر صحبتی باز کردم که بریزه بیرون، دیدم فکرهای بچه گانه ای داره.

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

عذرخواهی می کنم! درست متنتون رو نخوندم!

درباره انرژی زیاد فرزندتون هم همانطور که عرض کردم بهتره در طول روز از طریق بازی، کار و فعالیت و دادن مسئولیت انرژی اضافی بدنش رو تخلیه کنید و بعد خواهید دید که هنگام شب بیخودی بیدار نمی ماند و راحت خوابش می برد.

موفق باشید.

تصویر مسیح
نویسنده مسیح در

 (با لحن روایت قدیمی بخونش )نوجوان جان!! بدان و اگاه باش پدرو مادرانمان در نوجوانی که هیچ تا پیر هم قصد دخالت وسر کوفت بر ما را دارند.و خود را اگاه و عاقل همه چیز دان و ذی الحق در تمام امور ما میدانند که گاهی هم درست است و ما را دیوونه بی عقل منحرفی که سریع دوست ناباب گولمان میزند و دمدمی مزاج و کسی که مصلحت خود را نمیداند و نیاز به راهنمایی و هدایت دارد می دانند.  اری عزیزکم ریشه اش هم این است که خود را مربی ما نمیدانند بلکه صاحب ما میدانند.مارا برای خودمان نمیخواهند بلکه برای خودشان میخواهند .اگه باب میلشان بودیم خوبیم در غیر این صورت بد هستیم  و نیاز به راهنمایی داریم. نوجوان جان بدان و بیاموز .ما زندگی نزیسته انها هستیم حق زندگی جداگانه نداریم .همی سرت در کارت باشد و مطیع تا دوستت بدارند یا شورشی برپا کن.

دور از شوخی هیچ چیز  روبه غر غرای مامانم و گیرای سه پیچ و مسیح ذلیل مرده گفتناش نمیدم؛ امضا مسیح