هیچ کس دوست نداره ازدواج کنه و بعد از مدت کوتاهی طلاق بگیره اما واقعیت این است که برخی از ازدواج ها از همان ابتدای کار شکست خورده هستند یا در بهترین حالت شانس کمی برای موفقیت دارند. این نوع ازدواج ها مشخصه هایی دارند که به عنوان زنگ خطر باید به آنها توجه کنید.
1 – ازدواج کاملا احساسی
ازدواج های احساسی و آنهایی که عشق با یک نگاه پایه و اساسشان است، شما را مستقیم به دادگاه خانواده می برند، مگر آنکه بعد از عاشقی، چشمانتان را خوب باز کنید و هر جا که لازم بود، نه طلایی زندگی تان را بگویید.
2 – جرو بحث هر روزه
اگر از همین دوران آشنایی و نامزدی، مرتب با هم جر و بحث دارید نگذارید کار از این بالاتر بگیرد. این زنگ خطری است که از اختلافات عمقی شما خبر می دهد. موضوع را با خانواده تان در میان بگذارید و از آنها بخواهید کمک تان کنند تا از یک ازدواج اشتباه رها شوید.
البته ممکن است همیشه دعوا و درگیری نباشد و شما احساس کنید همه حرف هایتان را به میل طرف مقابل می خورید و دارید کم کم مطابق میل او تغییر می کنید و بی هویت می شوید.
3 – معیارهایی غیر منطقی مثل چی؟ مثل رنگ چشم، قد و قواره خاص، پایگاه سیاسی یا رشته تحصیلی خاص (ولا غیر!)، اقامت خارج از کشور و مسائلی از این دست که بیشتر از توجه به باطن و شخصیت فرد به ظواهر او توجه دارد.
4 – چشم و هم چشمی
اگر برای این ازدواج می کنید که چشم فامیل را در بیاورید، یا از دختر و پسرهای فامیل عقب نمانید، اگر از انتخاب همسرتان هیچ انگیزه ای جز رو کم کنی از خواستگار قبلی ندارید یا می خواهید با دختر مورد علاقه تان نشان دهید اگر جواب رد داده، شما سراغ بهتر از او رفته اید، مطمئن باشید قدم در راه بدبختی تان برداشته اید!
5 – یک شروع دروغین
اگر از همین ابتدا بنای دروغگویی را گذاشته اید، درباره شغلتان، وضعیت خانوادگی تان، سلامتی جسمی و روحی خود و یا دارایی ها و تحصیلاتتان دروغ گفته اید بدانید بد راهی را شروع کرده اید. این راه مستقیم شما را به جمع مطلقه ها می برد. دروغ گفتن درباره معیارهای اصلی زندگی هم همین طور. مثلا این که برایتان مهم است همسرتان پوشش خاصی داشته باشد اما به او نمی گویید تا بعدا او را عوض کنید! یا می خواهید در شهر خاصی زندگی کنید و این را از ابتدا با همسرتان در میان نمی گذارید.
انشالله......انشالله که همین طور بشه
خیلی خیلی ممنونم
بزرگی کردین. اگر لایق باشم حتما حتما براوتن
دعا خواهم کرد
به امید روزی که همه با عشق حقیقی به
آرامش برشیم
ممنونم شب خوش
انشالله.شب خوش
به نظر من شما به جای اینکه بشینید و غصه بخورید برید پیداش کنید و ازش دلیل این کارش رو بپرسید. شاید دلیل خانوادش بی پولی و بی کاری شما باشه. و قابل حل باشه.
فقط ای کاش از دل و احوال اونام خبر داشیم
ولی چند وقته یه سوال تو ذهنمه
به نظر شما اگه احتمال بدیم من و ایشون به هم
نرسیم
آیا من واقعا واثعا بهترین و تازه ترین و خالص تریت
عشق رو بدون هیچ پیش زمینه ایی با همسرم
خ اهم داشت؟؟؟؟؟
آره چرا که نه؟؟!!!
اگر همسر تون به شما علاقه داشته باشه دلتونو بدست میاره و مطمئن باشین عاشقش میشین.چون لایقه عشقه
آقا سعید ببخشید خستتون کردم
تازه بد شد که زخم کهنه شما هم تازه کردم
ببخشید
دارم میگم که من با این داستان دارم زندگی میکنم و هیچ کهنگی برام نداره
خدا کنه که مشکلات همه جوونها حل بشه و برن سر خونه زندگی و عشقشون
خدایا دیگه نمیدونم به چه زبونی بگم "کمکم کن"
انشاله که شما به عشقتون برسین.خواهشا برا منم دعا کنین
ببخشید اگر حرفی زده باشم که ناراحت شده باشین.شبتون بخیر
باورتون میشه من الان خواستگار دارم!!!!
حیف که ذهنم ناجور درگیره اگه تکلیفمو بدونم
عمرا درنگ کنم
خب برا همین میگم که مطمئن شید و بعد با خیال راحت انتخاب کنید برا همینه دیگه
به خدا خول شدم
بعضی وقتا مدام گوشیمو چک میکنم
بعضی موقع از خودم بدم میاد گوشی رو خاموش میکنم
منتظر خبری ازشم ولی گاهی میگم اگه پیام داد
از لجش همون دم جوابش نمیدم
باز دلم نمیاد
رسما قاطی ام خودمم میدونم
شما این کار هارو میکنین حالا ببین من بدبخت تو این چند سال چه کشیدم.
حتی اگه یه روز گوشیمو فراموش کنم کلی استرس دارم که شاید شاید خبری بشه از ایشون و گوشیم نباشه و فک کنه منم فراموشش کردم
خودمم خوب می دونم خل و چل شدم ولی این از خواص عاشقیه دیگه :))
به دل کشیدن یعنی آزار همدیگه
اگه عشقی دو طرفه و حقیقی باشه دو طرف
برا هم می میرن ....دلشون به شاد کردن هم
به صدای هم خوشه!!!!
اگه این خدشه دار بشه اون طرف که بیخبره
به دل میکشه زجر میکشه ناخواسته
ok شما درست میگین ولی میگم تا ندونید مشکلش چیه نمیشه قضاوت کرد
شاید خدایی نکرده بیماری و یا مشکل حادی داره و دوست نداره شما رو از خوشبختی دور کنه. برا همین کنار کشیده باشه
پس تا هنوز دستتون نیومده قضاوت نکنید
آخه اگه بگم خندتون میگیره
ایشون از اقوامه شوهره خواهر شوهره خواهر بزرگه من هستن!!!!!!!!!
در این حد دور
فک کنم به حضرت آدم نزدیک تره تا شما :)
ولی مطمئن باشین میتونین راهی برا این قضیه پیدا کنین.
چشم. حتما خبر میکنم
ولی دلم از این میسوزه اگه عشقه !!!! پس این
به دل کشیدناش چیه
هر چی باشه این رفتارش تو ذهنم حک میشه
به دل کشیدناش یعنی چی؟
چرا احتمال دیدارتون صفره؟
اگه قوم و خویش هستین بالاخره دیدارتون جور میشه و میتونید همو ببینید.
همیشه اگر بخواین یه کاری رو انجام بدین مطمئن باشید میشه.پس بهش فکر کنید و برا دیدارتون یه برناممه ریزی دقیق کنین
اصلا هر چی شما گفتین
شده دستمم ببرم عمرا که یادش کنم
خوب من که بتون گفتم احتمال دیدنمون صفرا
اون موقع میخواستیم دیداره جور میشد
ولی الان که دیگه دسترسی ندارم
چقدر احمقم من که این قدر قلب و روح نازنینم
رو درگیر یه آدم بی انصاف کردم که دم از مردونگی گیزد
برعکس این آقا !
ولی اگر برنگشت من ازدواج میکنم. یه دوزانه سخته. خیلی هم سخته. اگه بگیم قراموش یشه که دروغه محضه. ولی من لایق یک عشق حقیقی ام.
بله شما مستحق عشق حقیقی هستین و انشاله بهش میرسید.
ولی بنظرم اگر هنوز بهش علاقه داری کاری رو که گفتم انجام بده و اگر جواب داد خبرشو بمن بده تا بدونم این راهکار درسته یا غلطه
در ضمن دوروزه منتظر معجزه نباش!!
شاید یه چند باری باید ببینه که کاملا بهش بی اعتنا شدی
میگم آقا سعید به نظرت مثلا از امروز تا چند روزه دیگه بی توجهی محض داشته باشم ؟؟؟؟
تا کی تحمل کنم؟
اگه واقعا ازش خبری نشد چی؟؟؟؟
منظورم از بی توجهی محض اینه که رو در رو بهشون بی توجهی کنین نه اینکه تو خونه باشین و ایشون یه جای دیگه و بی توجهی کنین
هر چقدر بیشتر دوستون داشته باشه زودتر بهتون برمیگرده و دلیلشو ازتون میخواد
چی بگم والا!!!! زجری که شما به دل میکشی مو رو از ریشه سفید میکنه. خواهشا به فکر خودتون باشید. برید مشاور!!¡
هر چند حاله خودم الان خرابه و رسما خول شدم
ولی وقتی خیلی راغب میشم بش پیام بدم. پیامی که
واقعا خبر از حالم بده باز دستم رو میکشم.....
خواهان کسی باش که خواهان تو باشد
دارم میگم که شما که دخترین نباید پا پیش بزارید مگر خودتون باعث خرابی این رابطه شده باشید .اونموقع بهتره برید جلو .ولی حالا که اون شمارو ول کرده بهتره بهش بی توجهی کنی تا جذبتون بشه
خوب آقا سعید چرا گذاشتی 5 سال از عمرت به حسرت بگذره؟ والا من که دخترم سه
هفتس دارم روانی میشم از بس سوال تو سرمه
ولی قطع به یقین دیدم زازی در میاره
میرم پی مرد واقعی!!!!
شما چرا اقدام نکردی؟ چند سال فکر و خیال
بخدا دیگه حوصله عشق جدید رو ندارم و نمیتونم قلبمو راضی کنم که یکی دیگه رو بدبخت کنم بخاطر هوسم.تا حالا همیشه پاک زندگی کردیم و خدا میدونه که همیشه حریمها رو حفظ کردم و حتی با ایشونم یه جوری رفتار میکردم که وابستگی قبل از شناخت براشون بوجود نیارم و همیشه رعایت حلال و حروم و محرم و نامحرم کردم و کلی کارا برا سرکوبی نفسمون انجام دادیم.ولی نمیتونم با زندگی دیگران بازی کنم و الکی ادای عاشقارو براش در بیارم
خیلی دوست دارم بدونم حال اونم اینجوره
یه خبر بده فقط
بد انرژی میگیره این دوری و بیخبری
ایکاش هیچ وقت دلی نبود
بخدا دیگه مغزم کار نمیکنه و حتی حوصله درس خوندنم ندارم.با اینکه رشتمو خیلی دوست دارم و خیلی برا آیندش امیدوارم ولی این جریانا داغونم کرده.ترم قبل که همه درسها افتضاح شد .این ترم خدا بدادم برسه
یعنی زنگ میزنید یا ایمیل میدین میبینه ولی جواب نمیده؟؟؟؟؟
از دختر بعیده!!!!
من که به شخصه این دل رو ندارم
چه جوری ایشون رو دیدید و آشنا شدید
یه مدت با هم بودید و بعد رفت
داستان من خیلی مفصله و مال 5 ساله
بله بهشون یکی دو بار اس دادم و زنگ زدم ولی جواب ندادن
البته خانواده هامون در جریان بودن و جواب منفی به خانوادم دادن و به خانوادم گفتن پسرتون مزاحممون نشه
منم نمیخوام مزاحمتی براشون پیش بیارم و به نظرشون احترام میزارم هر چند که واقعا تو زندگیم داغون شدم و دیگه از زندگیم کاملا سیر سیر شدم
آقا سعید اگر من بی توجهی کردم که به خدا خیلی سخته!!!!
ولی باز خبری ازش نشد چی؟؟؟؟؟
دوست عزیز میدونم سخته ولی چون شما دختری و ایشون پسره باید این کارو بکنی وگرنه ازتون بیشتر فاصله میگیره و دلزده تر میشه
حرفمو گوش کن "بی توجهی محض" اصلا نگاهتو ازش بدزد .تا بیاد جلو دلیلشو ازتون بخواد شما هم دلیلشو بهش بگین
ولی جالیه برام
مادامی که ایشون قشنگ و گرم حرف میزدن و من هیچ چیز نمیگفتم ایشون خیلی راغب بودن
همین چند ماه اخیر که من اعتراف کردم که وایعا وابستشون شدم به جای آرزوی همیشگیش برای خواستگاری برعکس رفتار کرد
واقعا خودم شک دارم
باید یه شک بهش وارد کنی تا دوباره به سمت شما جذب بشن.ولی همه چیزو در نظر بگیرین و زیاده روی نکنین
در ضمن تاکید من بازم رو شناخته .سعی کنین ایشون و خانوادش و رفتارها و .... رو خوب بشناسی و بعد جواب بله بدین.
ولی در حالت کلیش من فکرم رو اینه که ایشون الان برا اومدن جلو مشکل داره .ببین مشکلشون از چیه
رابطه ما یک سال میشه. یه رابطه گرم و کاملا با احترام....همه چیز خوب پیش میرفت. یعنی من که یک درصد فکر نمیکردم ایشون که اینقدر راغب و گرم برخورد میکنه اینجور کنه
میشه بگید عشقه شما چند سالس که هنوز فراموشش نکردین؟
معذرت میخوام به خدا قصد جسارت نداشتم. شما درست میگی.به بدبینی من حق بدید. شما طرف من
نامرد بود. آقا سعید میشه به من بگید چرا عشق شما
یک طرفه شد؟ شما خواستین ولی اون نخواست؟
دقیقا دلیلش رو بتون گفت و رفت یا مثل من بی توضیح ول کرد رفت؟ دسترسی بش دارین
من نفهمیدم دلیلش چی بود که زد زیر همه چیز .چون همه چیز داشت به خوبی جلو میرفت ولی بنظرم دلیل اصلی رو نگفت و فقط بمن گفت بخاطر اینکه ما تفکراتمون بهم نمیخوره قضیه رو کات کرد.داغون داغون شدم چون من خودم نه ماه اونو تحت نظر داشتم و در موردش تحقیق کرده بودم و با ایشون که صحبت میکردم میدونستم تمام تفکرات و اخلاقیاتمون به هم میخوره ولی چرا رفت؟؟؟ هرگز نفهمیدم
به ایشون دسترسی مستقیم ندارم الان دانشجو در یه شهر دیگه هستم و فقط ایمیل و شماره تلفونشون رو دارم ولی جواب نمیدن
من دارم میگم از بی خبری ایشون حالم بده
شما میگی ببینش محلش نزار
بد کرد
به تمام معنا بد کرد
ببینید من یه مردم و این چیزهارو بهتر میفهمم .اگر میخوای ریکاوری کنی باید بهش بی اعتنایی کنی .میدونم سخته ولی باید انجام بدی تا بیاد سمت شما و گرنه خوشحاله که خودشو پیش شما محک زده و تونسته دلتونو بدست بیاره.
وقتی جذبش کردی بهش بگو فقط از طریق خانواده عمل کنه.
در ضمن حتما به شناخت از ایشون فکر کن و با عقل و منطق برو جلو و الکی خودتو برا کسی که نمشناسی به آب و آتیش نزن که بعد تازه متوجه بشی اصلا بدردتون نمیخوره.چون اونجوری بیشتر آسیب میبینید
آقا سعید آشنایی ما خیلی اتفاقی تو مراسم فاتحه یهه فامیل دور بود . پیش نمیاد دیگه
تازه صادقانه بگم که حتی اگر ببینمش اصلا نمیتونم بش نامهربونی کنم
اینو قلبا میگم
برا اینکه بتونی جذبش کنی طوری که زیر سوال نری باید بتونی بهش کاملا بی توجهی کنی.باید بفهمه که شما اونو از دلتون پاکش کردین.این تو ذات مرده که هیچوقت نمیخواد کسی از دستش رنجیده بشه
حالا شما مردید!!!! یه دختر واقعا داغون میشه. من اولین تجربه عاطفیم با حرفای خود ایشون شروع شد. جالبه خودم خیلی حفظ حریم میکردم. خوب گذاشت وابسته بشم ول کرد رفت. گاهی وقتا میرم تو رختخواب از بس فکر میکنم که چی شد
دیووانه میشم
خیلی خیلی سخته
دوست عزیز مردیم یابو که نیستیم !!!
ما هم دل و احساسات داریم.چه فرقی میکنه؟؟ مرد هم مثل زن احساسات داره .
چنان زجری کشیدم تو این چند سال که واقعا دیگه حوصله ادامه این زندگی رو ندارم.باور کن اگر خودکشی گناه نبود تا حالا خودمو هزار بار کشته بودم .
گفتم که درکتون میکنم.باید صبور باشین و با سیاست عمل کنین
واقعا دارم بدبین میشم
هرچی فکر میکنم من هیچ خبطی نکردم
باید کاری کنی که ببینه شمارو
اول یه تحقیق کن ببین مشکلش چیه؟شاید بخاطر مشکلات اقتصادی و یا بیکاری نمیاد جلو
بعد کاری کن شما رو ببینه
بعد جوری که کاملا متوجه بشه بهشون بیتوجهی کامل کنین .یعنی با همه اطرافیان حرف بزنید الا ایشون.
دیونش میکنه
خیر گفتم که آشنای خیلی خیلی دور هستن
دید و بازدید نداریم خانوادگی
آقا سعید هر چی هم بگید من بد باشم ولی یعنی استحقاق یه تو ضیح ندارم
الان شما بگید من چه کنم!!!!!!!!
چه کنم حداقل حالم بهتر شه
اونقدری به من برخورده با وجود زجری که به دل میکشم بارها شده شماره گرفتم که بش زنگ میزنم
ولی باز پشیمون میشم
یه حال بدی دارم
نمیدونم چه جور بگم
دقیقا درکتون میکنم .چون خودمم دچار عشق یه طرفه هستم و این حرفهاتون انگار حرفهای دل خودمه.هنوز موندم که چرا قبول نکرد ؟و پا پس کشید؟
و دقیقا و یا بیشتر از شما زجر میکشم.حتی شبها از خواب یه باره بلند میشم و تنها فکری که به ذهنم خطور میکنه ایشونه و چرا ها و ما و اگر ها
دارم دیونه میشم
صفحه‌ها