سلام
ب اقاپسری علاقه داشتم اونم خیلی دوسمداشت همه اطرافیان میدونستم چندبار خواستگاریم اومد ولی با مخالفت پدر اقاپسر برای مهریه جورنمیشد ازدواجمون
اما یهو نامزدی کرد
جوری ک تو یشب خبر نامزدی ومرگشو شنیدم
دوساله داغونم ازنبودن و بی وفاییش نمیدونم غصه چی رو بخورم
الان یماهه نامزدی کردم باپسری ک ازته دلش منومیخواد
عذاب وجدان گرفتم ک ایا گذشتمو بهش بگم یان بگم عاشق کسی بودم ک الان مرده یان
ارزو میکنم بمیرم تا توی اون دنیا ب عشقم برسم
میرسم بهش ایا؟
-------------------------------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register
میشه لطفا بگین چرا فوت شدن؟ دلم میخاد بدونم ناراحت شدم.
با گفتنت چیزی حل نمیشه فقط ادمی رو ک عاشقته ممکنه از دست بدی یا خودشو یا اعتمادشو . اون موقع همینم نداری
با سلام و عرض تشکر از اعتمادی که به کارشناسان سایت رهروان ولایت دارید.
علاقه و محبتی که از سر شناخت ایجاد شود به طور طبیعی به این راحتی ها از دل بیرون نخواهد رفت. ما از اینکه شما آرامش ندارید و نمیتوانید به زندگی طبیعی خود بازگردید متاسف و ناراحت هستیم اما در راستای کم به شما باید بگوییم که ماندن در این موقعیت و فضا نه تنها مشکل شما را حل نخواهد کرد بلکه به مرور بر مشکلات شما افزوده خواهد نمود.
مساله اولی که باید به آن توجه داشته باشی اطلاع از حقایقی است که شما ممکن است نسبت به آن غاقل شده باشید تا در گام بعدی با پذیرش آنها به یک آرامش نسبی دست یابید؛ برخی از این حقایق که میتوان بر لیست آن افزود به شرح زیرند:
1.دنیا به صورتی درست شده است که انسان نمیتواند در آن به همه خواستههایش برسد و اصلا دنیا ظرفیت آن را ندارد که هر انسانی به تمام خواسته هایش برسد.
2. نرسیدن به یک خواسته، هر چند به حق هم باشد نباید شما را از انجام باقی وظایفتان دور نماید.
3.گاهی در این نرسیدنها نیز خیر انسان قرار داده شده است که خود انسان از آن غافل است.
4. خدا اگر کاستی در زندگی انسان قرار داده قطعا نعمتها و نکات مثبتی را نیز قرار داده که توجه به آنها میتواند شادی را مجدد در دل آدم به وجود آورد.
5....به این لیست میتوان موارد بسیار دیگری را نیز افزود.
اما نکته مهم دیگر این است که تا ابتدای مرحله نامزدی قرار دارید باید با مراجعه به یک مشاور کارآزموده و امین مساله محبت به نامزد ثابقتان را حل نمایید وگرنه در زندگی زناشوییتان در آینده با چالشهای متعددی در این زمینه روبرو خواهید شد.
در آخر نیز باید بیان کنم که طلب مرگ از خدا برای رسیدن به خاوستگار سابقتان نه عقلا و نه شرعا امر درست و پسندیده ای نیست و به نوعی طلب مرگ کردن کفران نعمت حیات است که خدا به ما عطا کرده است و آن دنیا ما را در معرض عقاب الهی قرار می دهد.
باید این مطلب را نیز اضافه نمایم که مطالبی از گذشته را باید به سمع و نظر خواستگار رساند که نگفتنش و افشاء شدنش در آینده دردسر ساز میشود و یا حقی را از طرف مقابل تضییع مینماید. به صرف داشتن یه خواستگارِ پیگیر، اگر چیز دیگری در این میان نباشد لازم نیست که این مطلب به همسر فعلیتان گفته شود.
با سلام. سوال شما در نوبت پاسخگویی قرار گرفت
دختر خوب بچسب ب زندگیت .. برا چی گذشته رو داری شخم میزنی ک چی بشه ؟
ببین اگر رابطتتون عمیق نبوده اصلا نگو چون مردا خیلی حساسن بعدا برات شر میشه
خو خواهری پسر مردم چیکار کرده خو گناه داره
رو تو حساب باز کرده باید هواشو داشته باشی
قسمتت نبود وگرنه بهش میرسدی و نمیمرد
اگه دوستت داره باهاش زندگی کن
تو دیگه فقط خودت نیستی
یه نفر دیگم همراه خودت کردی مواظب قلبش باش
اون به تو اعتماد کرده داده دسته تو امانتدار خوبی باش
سلام.به نظرم گفتن یا نگفتمش فرقی نداره.چود قرار نیست هر دختری با هر پسری ازدواج کرد بشینه تمام خواستگارهاشو برای شوهرش معرفی و تعریف کنه.چوت طبیعتاً هر دختری خواستگارهای زیادی داره و حتما با تمام پسرها زیر نظر خونواده با همدیگه صحبت کردن که هم عرفه هم شرعی.پس گناهی مرتکب نشید که از گفتن یا نگفتمش بترسید.اما اما اگر فراتر از چندبار خواستگاری و در حد نامزدی یا بیرون رفتن با همدیگه بوده در حدی که همسایه و آشنا شما را حتی به عقد همدیگه هم درآوردن، حتما و حتما این موضوع را باید بهشون میگفتید.اما الان که ازدواج کردید با توجه به شناختی که از اخلافشون دارید سعی کنید اگر مصلحتش بیشتر از مفسدش هستش، موضوع را بهشون بگید چون اگر از زبان کسی دیگه بفهمند خوب نیست.
و در آخر بچسب به زندگیت و شوهری که دوستت داره.با فکر به یکی دیگه و بی احساسی به شوهرت، بهش خیانت نکن.گناه داره.یاحق
خب شما کار بدی که با اون عاشق قبلیت نکردی که به شوهرت بگی؟ تازه اگه هم میگفتی باید قبل ازدواج میگفتی نه الان. اون پسرو فراموش کن بچسب به شو رت. عشق و عاشقی کشکه. مهم زندگی متاهلیه. یه زندگی نو برای خودت بساز با همسرت. وقتی همسرت اینقدر عاشقته بی انصافی نیست اگه به کس دیگه فکر کنی؟؟؟
سلام
بنظرم چون اطرافیانتون میدونند ممکنه روزی نامزد تون از زبان بقیه اینو بشنوند و تصور کنند شما پنهان کاری کردید و نسبت به این قضیه حساس بشند که نکنه چیز خاصی بوده. بنابراین شما در کمال آرامش و خونسردی بهشون بگید چنین قضیه ای بوده و صرفا فقط در حد خواستگار رسمی بودند و باهم محرم نشدید. البته که حقیقت هم همینه و چیز خاصی نبوده.
با توجه به اینکه ایشون به شما علاقه دارند، شما هم سعی کنید بهشون متعهد بشید و حواس و علاقه تونو فقط به ایشون معطوف کنید تا صداقت کلام شما رو در رفتار هم تصدیق کنند.
در پناهم حق باشید
اخه برای چی باید بگه؟؟؟؟
اصلا گفتن نداره
دلم برای این شوهر جدید واقعا میسوزه
مهم اینه که پرسشگر محترم بدونند اطرافیانشون تا چه حد قابل اعتماد هستند
اگه واقعا هیچ روزی چنین احتمالی نمیره که این قضیه از زبان کسی به گوش همسر خانم برسه، پس خانم لازم نیست مطرح کنند
اما اگر نگرانی وجود داره، خانم پرسشگر باید ابتدا زندگی سرشار از عشق و توجه و علاقه رو به همسرشون عرضه کنند و سپس در موقعیتی که خودشون بهتر میدونند، در کمال صداقت و آرامش و با پررنگ جلوه دادن توجه و تعهد فعلی به همسرشون، اون قضیه رو ساده انگارانه مطرح کنند و به دنبالش تاکید کنند که چیز خاصی نبوده...قبل از اینکه احتمال بدهند شخص دیگری از اطرافیان، اینو با همسرشون مطرح کنه
در هر صورت وقتی ازدواج میکنیم، یعنی متعهد به حال هستیم و گذشته رو باید فراموش کنیم تا از عذاب وجدان خلاص بشیم...هرچه که بود، مهم الآنه!