مشاوره ازدواج

وقتی دیگران را چه در خیابان و چه در مکان‌های عمومی دیگر می‌بینم با خود فکر می‌کنم که اگر قرار باشد که فرد دیگری را برای ازدواج انتخاب کنم سعی میکنم که شبیه آن فرد باشد...

هر کاری برای رسیدن به اون کردم. اون هم میگه که دوستم داره ولی میگه شاید در آینده با یکی دیگه ازدواج کنه. من نمیدونم چیکار کنم...

ظاهرمم شکر خدا ،طوریه که اکثر افراد جذب قیافم میشن .حالا ایشون خیلی وسواس فکری دارن حتی برای یه جوش روی صورتم حساس هستن هی میپرسن چیه چه جووریه...

در طول این مدت هرخواستگاری را که برایم می‌آمد بخاطر ایشان رد می‌کردم. ایشان خیلی به خانواده شان مخصوصا مادرشان وابسته هستند و مادرشان دخالت مستقیم در تمامی تصمیمات ایشان دارند...

من واسه انتخاب مشكل دارم تا بتونم ازدواج كنم همش تردید دارم نگرانم...

پدر ایشان در مورد من کامل تحقیق کرده و چون معلم اینجانب هم بوده کاملا من رو می‌شناسه ولی به شغلم ایراد گرفته و اینکه شما در یک شهر مستقر نیستید!...

اصرار داره ما مهریه كمی مقرر كنیم چون هم خودش بابت این امر دستگیر و تهدید شده و هم برادرش در حال پرداخت مهریه همسرش هست...

کر می‌کنم که تفاهم 90 درصدی داریم. اما مشکل بنده از اینجا شروع می‌شه که ایشون علی الظاهر مقداری مادی هستند یا شایدم البته بنده زیاد مادی نباشم!...

الان میخواییم به پیشنهاد من خونه بخریم اما اون هیچ پول نقدی نداره میگه اونور سال میتونه وام بگیره و تمام حقوقشو بزاره واسه وام ،اما اگه اینکارو بکنه اونوقت هیچ پولی نداره واسه خرج کردن ...

ازدواج زود باشه اما با حمایت خانواده‌های طرفین تا زمانی که بتونن مستقل زندگی کنن، اما این مساله را نه تنها خانواده دختر بلکه حتی خانواده پسر هم قبول نمی‌کنه!...

مهندس هم كه نیست (لیسانس جغرافی داره) این قبیل حرفا نگرانم کرده.تحقیق کردیم همه گفتن پسر سالمیه اما بازم حرف خودشونو میزنن چه کنم که درست باشه؟...

قول میدم ساده‌ترین مراسم ممکن را بگیرم اما حتما قبول دارید که اجاره یه خونه 40 متری خرج داره؟. حالا بفرمایید تکلیف ما غیر از تقوا چیه؟