انسان برای رسیدن به کمال حقیقی فردی و اجتماعی، نیازمند به قانونی الهی و بیعیب و نقص در ابعاد فردی و اجتماعی است. و از آن جایی که امکان ارتباط مستقیم با خداوند وجود ندارد، لاجرم میبایست خداوند به واسطه پیامبران خویش زمینه هدایت انسان را فراهم سازد.
خداوند متعال برای انسان به عنوان اشرف مخلوقات، هدف ویژهای قرار داده است که با اختیار و قدرت انتخاب خود، مسیر تکامل و سعادت را طی کند و به هدف نهایی خود برسد. و این مهم هرگز اتفاق نمیافتد، مگر آنکه انسان مصالح و مفاسد خود را بشناسد و در حرکت خود به سمت ابدیت، راه شایسته و خوب را از راه بد تشخیص دهد. و از همینجا میتوانیم به فلسفه بعثت پیامبران پی ببریم.
اما سوالی که از دیرباز مطرح بوده، این است که ما با وجود عقل چه نیازی به بعثت پیامبران داریم؟ و اساسا چرا خداوند پیامبران را مبعوث کرد و فلسفه بعثت آنان چیست؟
پاسخ این است که بر خداوند واجب است که بعد از آنکه انسان را آفرید، آنها را برای رسیدن به سعادت و خوشبختی هدایت کند و راه صحیح و درست را به آنان معرفی کرده، قوانین مورد نیاز برای سعادت بشر را برای انسان بفرستند.
حال برای رسیدن به این مقصود دو راه بیشتر وجود ندارد: اولین راه این است که خود خداوند مستقیما به میدان بیاید و دستورات خود را به مردم بگوید. که این راه عملا منتفی است و اساسا امکان ندارد که خداوند با همه انسانها راتباط برقرار کند و این قوانین را به انسان نشان دهد. زیرا همه انسانها آن پاکی و عظمت لازم برای دریافت وحی را ندارند. یا آنکه(دومین راه) واسطهایی برای این امر قرار دهد و آن واسطه بین خدا و انسان باشد.
به بیان دیگر انسان برای رسیدن به سعادت و کمال حقیقی فردی و اجتماعی اولا: نیازمند به یک قانونی الهی و بیعیب و نقص است؛ ثانیا: این فرستاده حتما میبایست از جنس خود انسانها و معصوم از هر نوع خطا و اشتباه باشد، تا بتواند پیام خداوند را به طور صحیح به آنها برساند و خود ضامن اجرای آن قوانین در جامعه باشد. بنابراین خداوند این قوانین و اجرای آن را به واسطه پیامبران خویش به سوی مردم فرستاد تا بدین طریق زمینه هدایت انسانها به سوی او فراهم شود.
نکته دیگر این است که انسانها با وجود عقل و اراده و با وجود این همه پیشرفتهای علوم، باز به قانونی آسمانی و انبيای الهی نیاز دارند. چرا که عقل انسان در بسیاری از موارد دچار خطا میشود و در تشخیص مصالح و مفاسد خود محدودیتهای بسیاری دارد و قادر به تشخیص و درک همه نیازهای انسان در رسیدن به کمال نیست.
به بیان دیگر اگرانسان بخواهد برنامه و قوانین زندگی خود را برای رسیدن به کمال بچیند، میبایست شناخت دقیق و صحیحی از جسم، روح، طبیعت، و رابطه بین این سه داشته باشد.
در حالی که میبینیم با وجود این همه پیشرفتههای شگرفت در حوزههای مختلف، دانشمندان هنوز نتوانستهاند حتی جسم انسان را به طور کامل بشناسند و هر روز بیماریهای جدیدی کشف میکنند و از درمان آن نیز عاجز میمانند؛ همچنین نتوانستهاند عالم طبیعت و تاثیر آن بر جسم و روح را بشناسند و مهمتر آنکه هیچ شناختی از حقیقت انسان یعنی روح ندارند. حال با این وصف، انسان چگونه میتواند برنامه صحیحی برای رسیدن به سعادت و کمال خود بریزد.
بنابراین بر خداوند واجب است و حکمتش نیز اقتضا میکند که با بعثت پیامبران، آنچه را که برای رسیدن انسان به کمال نهاییاش لازم است، در اختیار او قرار دهد.
_______________________________________
* برای مطالعه بیشتر به کتاب «آموزش کلام اسلامی» نوشته محمد سعیدی مهر، جلد دوم و همچنین کتاب «آموزش عقاید» نوشته علامه مصباح یزدی مراجعه شود.