سیره اخلاقی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

10:20 - 1400/07/29

-عالم هستی به لطف بزرگی خداوند سبحان به نوری روشن شد که هرگز خاموش نمی‌شود، نوری که از مکه طلوع کرد و جهان هستی را متحول کرد، او آخرین فرستاده خداوند برای هدایت بشر است که احترام به دیگران برایش اهمیت ویژه داشت، جوانان را به خوبی درک می‌کرد و به توانایی‌های آنان اهمیت می‌داد و در زندگی شخصی و اجتماعی عدالت را رعایت می‌کرد.

حضرت محمد

مکه، شهر امن الهی در آستانه یک تحول بزرگ است. نوری دیده به جهان می‌گشاید که منطقه را متحول می‌کند و به جنگ با جهل و نادانی بر می‌خیزد. کودکی که از زمان تولد تا زمان رحلتش و در طول عمر با برکتش خدمات ارزنده‌ای به عالم هستی کرده است، او آخرین پیامبر خدا حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است که هنگام طلوع فجر روز جمعه 17 ربیع الاول سال عام الفیل برابر با سال 570 میلادی در مکه به دنیا آمد. پیش از تولد آن حضرت، پدرش، عبدالله در 25 سالگی در مدینه از دنیا رفته بود و مادرش، آمنه، دختر وهب تا یک هفته او را شیر داد سپس ثویبه به مدت چهار ماه شیردادن او را به عهده گرفت و بعد از حلیمه سعدیه مسئولیت شیر دادن و سرپرستی از او را به عهده گرفته و همراه خودش به میان قبیله بنی اسد برد. [1]
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) همچون خورشید، عالم ظلمانی را روشن نمود و طوری زندگی کرد که لحظه لحظه زندگی او دربردارنده هزاران نکات آموزنده و هدایت بخش برای تمام مردم جهان است که در این مطلب به چند نمونه از آنان اشاره می‌کنیم.

1. احترام به دیگران
گرامی داشتن انسان‌ها که مخلوقات خداوند سبحان هستند، از مهمترین سفارشات دین مبین اسلام است که آغاز کننده این سنت حسنه خداوند سبحان می‌باشد. خداوند در قرآن کریم از تکریم انسان سخن به میان آورده و می‌فرماید:
«وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‏ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً [اسراء/70] ما آدميزادگان را گرامى داشتيم و آنها را در خشكى و دريا، بر مركب‌هاى راهوار حمل كرديم و از انواع روزی‌هاى پاكيزه به آنان روزى داديم و آنها را بر بسيارى از موجوداتى كه خلق كرده‏ ايم، برترى بخشيديم.»
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) که بهترین موجود روی زمین بود، با داشتن مقام و موقعیت الهی و اجتماعی بالا، همواره به مردم احترام می‌گذاشت و به احترام افراد جلسات را تا آخر همراهمی می‌کرد. انس ابن مالک می‌گوید:
«اگر مردی وارد می‌شد و در خدمت پیامبر می‌نشست، هرگز حضرت از مجلس بلند نمی‌شد تا وقتی که خود آن شخص بلند می‌شد.» [2]
یکی دیگر از ابعاد احترام این است که افراد را با نام‌های خوب صدا بزنند که این صفت نیکو نیز در رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) وجود داشت و همیشه اصحاب و یاران خود را با کنیه صدا می‌زد، افرادی که کنیه نداشتند برایشان کنیه نیکویی انتخاب می‌کرد و مردم نیز به همان کنیه صدایشان می‌کردند و برای زنان اولاد دار و بی‌اولاد و حتی بچه‌ها کنیه تعیین می‌کرد.» [3]
یکی دیگر از ابعاد احترام به دیگران در شیوه نشستن است، مثلا اگر انسان در مقابل کسی پاهایش را دراز کند، این رفتار حمل بر بی‌احترامی می کنند. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در مقام نشستن نیز احترام افراد را نگه می‌داشت. امام علی (علیه‌السلام) می‌فرماید:
«دیده نشد که پیامبر خدا پیش روی کسی پایش را دراز کند.» [4]

2. درک جوانان و به کارگیری استعداد آنان
جوانان بزرگترین سرمایه انسانی هر کشوری هستند که اگر به آنها بها داده شده و استعدادهای آنان کشف شود، می‌توانند خدمات ارزنده‌ای به کشور داده و بسیاری از مشکلات را حل و فصل نمایند، در منطق دین مبین اسلام، ارزش دادن به جوانان مورد سفارش قرار گرفته است. امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید:
«جوانان را درياب، زيرا كه آنان سريع‌تر به كارهاى خير روى مى‌آورند.» [5]
در سیره رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) توجه به جوانان به خوبی قابل درک است، آن حضرت به آرمان‌خواهی و خواسته‌های دوران جوانی که مهم‌ترین آنان پیوند مبارک ازدواج بود، اهمیت ویژه می‌داد و با تبلیغ ازدواج آسان، راهکارهای ازدواجی استوار را بیان می‌کرد. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرماید:
«هنگامی که مردی از شما خواستگاری کرد و از دین و اخلاق او راضی بودید، به ازدواج با او رضایت دهید و مبادا فقر او تو را از این رضایت ‏باز دارد.» [6]
آن حضرت عواطف، احساسات و تمایلات جوانان را به خوبی درک می‌کرد و برای تقویت روحیه جوانان مسئولیت‌های بزرگ اجتماعی را به آنان واگذار می‌کردند که باعث جذب آنان به اسلام و حتی بذل جان برای آرمان‌های الهی می‌شد. حضرت پیش از هجرت به مدینه، مصعب بن عمیر را که نوجوانی بیش نبود، برای انجام رسالت فرهنگی و تبلیغی به مدینه فرستاد. وی در جنگ های بدر و احد، فرمانده و پرچمدار سپاه حق بود که با حماسه آفرینی در جنگ احد به شهادت رسید. [7]
پس از فتح مکه نیز عتاب بن اسید را به عنوان والی مکه برگزید، در حالی که بیست و یک سال بیشتر نداشت و افراد بزرگ‌تر از وی در بین صحابه وجود داشتند. وقتی به این کار حضرت اعتراض کردند، حضرت با متانت پاسخ داد که بزرگی سن، ملاک مسئولیت نیست. ملاک، شایستگی و فضیلت است و شایستگی و فضیلت به سن و سال نیست. به تعبیر دیگر، سن سبب بزرگی نیست. فضیلت و شایستگی مایه بزرگی است. [8]

3. عدالت ورزی
عدالت که واژه‌ای بس مقدس است و امروزه بر سر زبان همه مردم دنیا وجود دارد و هر کس آرزوی اجرایی شدن آن را در دل می‌پرواند. عدالت یکی از اصول اخلاقی و حتی فقهی دین مبین اسلام است که خداوند بندگان را به آن فرمان داده و می‌فرماید:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامينَ بِالْقِسْطِ [نساء/135] اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد! كاملًا قيام به عدالت كنيد!»
رسول گرامی اسلام در طی 23 سال که مسئولیت هدایت و رهبری امت اسلام را بر عهده داشت و حتی قبل از آن، دارای روحیه عدالت بود. امام علی (علیه‌السلام) در بیان روحیه عدالت پیامبر در تمام ابعاد آن، می‌فرماید:
«دین حق را به حق آشکار کرد. از نادرستی‌ها و باطل‌هایی که سر و صدا به راه انداخته بودند، جلوگیری کرد و صولت گمراهی‌ها را درهم شکست. همان گونه که با تمام قدرت، سنگینی بار رسالت را تحمل کرد، دین حق را به حق آشکار کرد و به سرعت در راه رضا و خشنودی او گام برداشت، حتی یک قدم هم عقب ننشست. اراده محکمش سست نگشت و در پذیرش وحی نیرومند بود. نگهبان پیمان رسالت بود. آنچنان در اجرای فرمان خدا کوشش کرد که شعله فروزان حق را آشکار و راه را برای جاهلان روشن ساخت. دل‌هایی که در فتنه و گناه فرو رفته بودند، به واسطه او هدایت شدند و پرچم‌های حق را برافراشت. او دارای منطق عادلانه و طریقی جدا کننده حق از باطل بود.» [9]
امید است تمام مردم جهان به خصوص مسلمانان که به داشتن پیامبری همچون حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) افتخار می‌کنند، سیره نورانی حضرت را الگوی خود قرار بدهند و در تعاملات اجتماعی احترام دیگران را به خوبی حفظ کنند، جوانان را درک کرده و به توانایی‌های آنان ارزش قائل باشند و از آنها برای مسئولیت‌های مختلف استفاده کنند و در تمام زمینه‌ها عدالت را رعایت کرده و موجبات رضایت حداکثری را فراهم سازند.

_______________________________
پی نوشت
[1]. «ولد صلی الله علیه و آله يوم الجمعة عند طلوع الشمس السابع عشر من شهر ربيع الأول عام الفيل...و أرضعته حتى شب حليمة بنت عبد الله بن الحارث بن شجنة السعدية من بني سعد بن هوازن و كانت ثوبية مولاة أبي لهب بن عبد المطلب أرضعته أيضا بلبن ابنها مسروح و ذلك قبل أن تقدم حليمة و توفيت ثوبية مسلمة» شیخ طبرسی، إعلام الورى بأعلام الهدى، چاپ سوم، انتشارات اسلامیه، تهران، 139ق، ص 7 و 8.
[2]. «جَلِيسٍ لَهُ قَطُّ وَ مَا قَعَدَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص رَجُلٌ قَطُّ فَقَامَ حَتَّى يَقُوم» طبرسی، حسن، مكارم الأخلاق، چاپ چهارم، انتشارات شريف رضی، قم، 1370، ص 18.
[3]. «و لقد كان يدعو أصحابه، بكناهم اكراما لهم و استمالة لقلوبهم. و يكنّي من لم يكن له كنية. فكان يدعى بما كنّاه به. و يكنّي أيضا النّساء اللّاتي لهنّ الأولاد، و اللّاتي لم يلدن، و يكنّي الصّبيان فيستلين به قلوبهم» طباطبائی، علامه، فقیهی، محمد هادی، سنن النبى، چاپ هفتم، انتشارات كتاب فروشى اسلاميه، تهران، 1378، ج ‏1، ص 53.
َ[4]. «مَا رُئِيَ مُقَدِّماً رِجْلَهُ بَيْنَ يَدَيْ جَلِيسٍ لَهُ قَطُّ » طبرسی، حسن، مكارم الأخلاق، چاپ چهارم، انتشارات شريف رضی، قم، 1370، ص 24.
[5]. «عَلَيكَ بِالأَحداثِ فَإِنَّهُم أسرَعُ إلى كُلِّ خَيرٍ» مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، چاپ گوناگون، انتشارات اسلاميه، تهران، ج 23، ص 236.
[6]. «إِنْ خَطَبَ إِلَيْكَ رَجُلٌ رَضِيتَ دِينَهُ وَ خُلُقَهُ فَزَوِّجْهُ وَ لَا يَمْنَعْكَ فَقْرُه‏» نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسایل، انتشارات آل بیت، بیروت، 1408ق، ج 14، ص 188، ح 16468.
[7]. «قد قلّد محمد رسول اللَّه، عتّاب بن اسيد احكامكم و مصالحكم، و قد فوّض اليه تنبيه غافلكم، و تعليم جاهلكم، و تقويم أود مضطربكم، و تأديب من زال عن ادب اللَّه منكم، لما علم من فضله عليكم .. فهو لنا خادم، و في اللَّه أخ، و لأوليائنا موال، و لأعدائنا معاد؛ و هو لكم سماء ظليلة، و ارض زكيّة، و شمس مضيئة .. و لا يحتجّ محتجّ منكم في مخالفته بصغر سنّه؛ فليس الاكبر هو الأفضل، بل الافضل هو الاكبر» حکیمی، اخوان، آرام، احمد، الحياة، چاپ مکرر، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1380، ج‏ 2، ص 687.
[8]. «فِي يَوْمِ أُحُدٍ وَ كَانَ اللِّوَاءُ يَوْمَئِذٍ فِي بَنِي عَبْدِ الدَّارِ فَأَعْطَاهُ رَسُولُ اللَّهِ ص مُصْعَبَ بْنَ عُمَيْرٍ فَاسْتُشْهِدَ وَ وَقَعَ اللِّوَاءُ مِنْ يَدِهِ...» شیخ مفید، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، چاپ اول، انتشارات كنگره شيخ مفيد، قم، 1413ق، ج‏1، ص 80.
[9]. «لِمَا سَبَقَ وَالْفَاتِحِ لِمَا انْغَلَقَ وَالْمُعْلِنِ الْحَقَّ بِالْحَقِّ، وَالدَّافِعِ جَيْشَاتِ الاََْباطِيلِ وَالدَّامِغِ صَوْلاَتِ الاََْضَالِيلِ كَمَا حُمِّلَ فَاضْطَلَعَ قَائِماً بِأَمْرِكَ، مُسْتَوْفِزاًفِي مَرْضَاتِكَ، غَيْرَ نَاكِلٍعَنْ قُدُمٍ وَلاَ وَاهٍفِي عَزْمِ، وَاعِياً لِوَحْيِكَ حَافِظاً لِعَهْدَكَ، مَاضِياً عَلَى نَفَاذِ أَمْرِكَ؛ حَتَّى أَوْرَى قَبَسَ الْقَابِسِ وَأَضَاءَ الطَّرِيقَ لِلْخَابِطِ وَهُدِيَتْ بِهِ الْقُلُوبُ بَعْدَ خَوْضَاتِالْفِتَنِ، وَأَقَامَ مُوضِحاتِ الاََْعْلاَمِ وَنَيِّرَاتِ الاََْحْكَامِ، فَهُوَ أَمِينُكَ الْمَأْمُونُ، وَخَازِنُ عِلْمِكَ الَْمخْزُونِ وَشَهِيدُكَيَوْمَ الدِّينِ...» مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، چاپ گوناگون، انتشارات اسلاميه، تهران، ج 74، ص 299.
 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
7 + 10 =
*****