پدر بزرگم روحانی هستند و خانواده ام کاملا مذهبی اند مادرم دوست داشت من چادر سرم کنم ولی چون اون موقع ها دوستانم چادری نبودند منم یه جوری برام سخت بود چادری بشم. البته حجابم همیشه کامل بود وهر وقت به قم می رفتم (که محل زندگی پدر بزرگم هست) همیشه چادر سرم می کردم با میل خودم.
یک مدت ماه رمضان ها برای مراسم ختم قرآن چادر سرم می کردم ولی دو سال پیش وقتی 18 ساله بودم بعد از ماه رمضان دیگه چادرم رو برنداشتم ، از برداشتنش خجالت کشیدم
من در شهر رشت زندگی می کنم و از خانم های بدحجابی که می دیدم دلم می گیره واسه همین دلم نمی خواد مثل آنها باشم. هرچند قبل از چادری شدنم حجابم رو رعایت می کردم اما چادر یک چیز دیگه ست
هیچ کس این حق رو به خودش نمی ده که مزاحم یه خانم چادری بشه
از وقتی چادری شدم احساس می کنم تو کارهام موفق ترم و از همه مهم تر رضایت خداست
خانواده ام خصوصا پدر و مادرم از تصمیمم خیلی راضی بودند و تشویقم کردند اما اطرافیانم فکر می کردند تصمیمم به اجباره ولی من با قاطعیت می گفتم که با میل و علاقه خودم چادر رو انتخاب کردم و فقط به خاطر رضایت خدا چادری موندم.